کومه له و پایان تراژیک یک انتخاب سیاسی

کومه له و پایان تراژیک یک انتخاب سیاسی

اخیرا و بعد از معاملات چند سال اخیر میان جمهوری اسلامی و دولت مرکزی عراق و احزاب حاکم در کردستان عراق برای خلع سلاح احزاب و گروه های ایرانی مستقر در آنجا ، سازمان و گروه های کومه له حزب کمونیست ایران  به رهبری ابراهیم علیزاده و سازمان های زحمتکشان به وسیله اتحادیه میهنی خلع سلاح شدند و آنها را در کمپی دورتر از مرزهای ایران جای دادند. چرا سرنوشت این سازمانها و احزاب سیاسی مستقر در کردستان عراق به اینجا کشیده شد موضوع این نوشته است.

اینکه این اتفاق از طرف خود این احزاب چگونه ارزیابی میشود و بحران های جدی ناشی از این رویداد را چگونه برای خود و مردم توضیح میدهند دقیقا بستگی به جایگاهی دارد که آنها در مبارزه طبقاتی و سیاسی پیدا کرده اند. در سنت و مبارزه احزاب و گروه های ناسیونالیست ،مسلح بودن، مبارزه مسلحانه و حفظ موقعیت و حتی ظاهر مسلح در پشت مرزها یک امر حیاتی برای حفظ موقعیت قدرتمند تری در چانه زنی برای گرفتن امتیازات بیشتر از قدرت مرکزی بوده است.  درعین حال این انتخابی است که این احزاب در اوضاع و احوال سیاسی ایران و موقعیت منطقه ای و جهانی کرده اند و در این انتظار بوده اند که بر خیزش و مبارزات میلیونی مردم به ستوه آمده از جمهوری اسلامی  سوار شوند. نزدیكی به مرزها همیشه اعلام آمادگی آن‌ها برای دخالت در روند اوضاع به نفع خود ویا متحدان آینده شان بوده است و در سایه حمایت و پادویی برای قدرت های غربی امیدوار به تكرار سناریو مشابهی مانند کردستان عراق بودند. این  هویت مشترک همه ناسیونالیست های کرد است و این ضرورت حفظ نیروی مسلح آنها در اردوگاه ها طی سی سال گذشته را توضیح میدهد. بخشی از این سازمانها از جمله جریان عبدالله مهتدی رسما به نیروهای باند سیاهی و فاشیستی بدل شدند كه به قیمت پاشاندن خون به جامعه قصد تحمیل خود به مردم را دارند. این شرایط دگرگون شده است . بررسی موقعیت کنونی آنها و درس ها و تجارب آن برای طبقه کارگر، کمونیست ها و همه مردم مبارز یک ضرورت است که نمیتواند صرفا تحت محکومیت جمهوری اسلامی زیر فرش جارو شود.

نگفتن واقعیات سیاسی در باره این نیروها و فقط محكوم كردن جمهوری اسلامی، نیروهای منتقد تاكنونی این ناسیونالیسم كرد را به بهانه حمایت از اپوزسیون و با كوبیدن مجدد بر طبل جنبش همگانی سرنگونی طلبی،  پشت سر همین ناسیونالیسم كرد بخط میكند. نیروهایی كه فاشیستی ترین آن‌ها مانند مهتدی و ایلخانی زاده و دمكرات تا جناح چپ این ناسیونالیسم كرد مانند كومله ابراهیم علیزاده را شامل می‌شود.

برای نیروهای چپ و کمونیست نگاهی به انتخاب های سیاسی که به اینجا منجر شد حائز اهمیت است چرا که گنجینه مهمی در تاریخ مبارزه طبقاتی در ایران و مشخصا کردستان است که نقش مهمی در آینده فعالیت های سازمانیافته و ایجاد تشکل و سازمان و حزب با حضور رهبران خود در جامعه ایجاد خواهد کرد.

سرنوشت کومه له و حزب کمونیست ایران

حزب کمونیست ایران در سال ١٣٦٢ از طرف کادرهای کمونیست آن دوره و بر مبنای مبارزات نظری مارکسیسم انقلابی که در کومه له هم تماما غالب بود تشکیل شد. حزب کمونیست ایران اما در خود گرایشات سیاسی مختلفی داشت که در همه فعالیت های فکری و سیاسی در تمامی بخش های تشکیلات علنی و مخفی منعکس بود. کشمکش های اساسی در میان گرایشات و یا سنت های مختلف بروزات علنی قابل توجهی نداشت چرا که افق و سیاست های مارکسیسم انقلابی و بعد تر کمونیسم کارگری بود که از طرف همه تأیید میشد. خود منصور حکمت بر این امر واقف بود که این گرایش در مقابل دیگر گرایشات چپ و یا ناسیونالیست کرد ضعیف است. این جدال در همه دوران بسیار با شکوه این گرایش كمونیستی  در نزدیک کردن هر چه بیشتر کمونیسم به طبقه کارگر در جریان بود.  با شروع جنگ خلیج در سال ١٩٩١ و تغییر موقعیت احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق و تبدیل آنها به نیروی حاکم در منطقه، ناسیونالیسم کرد درون کومه له جان تازه ای گرفت.  جدال بر سر انتخاب سیاسی بعنوان نیرویی کمونیست یا گره زدن خود به عروج نیروهای ناسیونالیست موضوع اصلی جدال شد. ناسیونالیسم در کومه له در پی یافتن بیشترین دوستان و امکانات از میان نیروهای ناسیونالیست بود كه شکاف مهمی در حزب کمونست ایران و کومه له را موجب شد. در ادامه بخش بزرگی از نیروهای کومه له خود را با کمونیسم کارگری تعریف کرده و جدا شدند و باقی مانده بعنوان کومه له و حزب کمونیست ایران به فعالیت خود در راستای موقعیت جدیدی که در کردستان عراق فراهم شده بود ادامه دادند. در ادامه کشمکش ها در كومه له و حضور قوی تر ناسیونالیسم کرد در آن در سال ٢٠٠٠  جناح ناسیونالیسم افراطی به رهبری عبدالله مهتدی و کمک های اتحادیه میهنی در تلاش برای یکدست کردن کومه له و حذف دیگر بخش ها بر آمدند و حتی در پاکسازی طرفداران علیزاده تردید نکردند. در نتیجه این، بخش قابل توجهی از نیروهای کومه له تحت نام سازمان زحمتکشان اعلام موجودیت کرد و عملا خود را بعنوان نیرویی فاشیست در كنار ناسیونالیست های کرد قرار داد. بخش باقیمانده حول ابراهیم علیزاده ضمن تاکید بر فعالیت حزب کمونیست ایران اما کماکان در همان چهارچوب استراتژی مشترك همه ناسیونالیست های كرد و با تاكید بر مناسبات “دیپلماسی” به حفظ نیروی مسلح و ادامه فعالیت هایش با قیمت بسیار گزاف تر ادامه دادند. کومه له  ابراهیم علیزاده احزاب کردی حاکم شده در منطقه را که بوسیله آمریکا به قدرت رسیده بود را نه تنها برسمیت شناخت و عملا در کنار آنها و در برابر کمونیست ها و منفعت طبقه کارگر در کردستان عراق قرار گرفت بلکه آنرا “دولت نوپا” معرفی کرد. داستان زندگی‌شان از این پس سکوت و همراهی با ماهیت و سیاست های ضد کارگری و ضد مردمی این دولت نوپا بود. این زندگی و این انتخاب سیاسی تحت نام دیپلماسی به خورد مردم داده میشد. ما کمونیستها این سیاست ها را افشا میکردیم. فعالیت رهبری کومه له و همه نیروها و امکانات تبلیغی آن تحت شرایط جدیدی که منافع و مصلحت های احزاب حاکم در کردستان عراق آنرا تعیین میکرد قرار گرفت تا جایی که کومه له بیش از بیش به نیرویی که سرنوشت ملت کرد و رابطه تنگاتنگ با احزاب ناسیونالیست در همه بخش ها و بویژه نزدیکی با جریانات پژاک و پ ک ک را انتخاب کرد، تبدیل شد تا راه حلی برای حفظ موجودیت خود پیدا کند. همین انتخاب های سیاسی موجب ادامه کشمکش در درون نیروهای کومه له شد. در سال ٢٠٢٢ بخش مهمی از رهبری و کادرهای باسابقه آن انشعاب کردند و تحت نام مشابه کومه له و حزب کمونیست به ادامه فعالیت پرداختند. این انشعاب بعضا انعکاس به راست چرخیدن کل نیروهای کومه له چه در بخش علنی و چه در شهرها و روستا های کردستان بود. این انشعاب نشان داد که به راست چرخیدن هر چه بیشتر کومه له و حزب کمونیست ایران نه به دلیل لزوم دیپلماسی برای حفظ موقعیت تشکیلات علنی در کردستان عراق بلکه دقیقا در ادامه انتخاب سیاسی بود که کومه له سالها پیش کرده بود و این سازمان را به یکی از نیروهای ناسیونالیست كرد تبدیل كرد. 

سرنوشت کنونی این تشکیلات در کردستان عراق و نیروهایش نشان میدهد که سنت و سیاست های ناسیونالیستی نمیتوانند حتی  زندگی و جان و سرنوشت افراد خودش را هم تأمین كند.

این چنین موقعیتی را باید با انتخاب سیاسی کمونیسم کارگری مقایسه کرد. در سال ١٩٩١ و در پی سر کار آمدن نیروهای ناسیونالیست در کردستان عراق در پی حمله آمریکا به عراق و سرنگونی رژیم صدام حسین، تردیدی باقی نمانده بود که کردستان عراق محلی برای ادامه فعالیت كومه له آن زمان نیست و به همین دلیل نقشه کمونیسم کارگری خروج تمام نیروهای سازمانی بود که بیش از ده سال در یکی از بزرگترین مبارزات مسلحانه با جمهوری اسلامی و بعضا با حزب دمکرات عمرشان را سپری کرده بودند و نجات همه کمونیست ها و مجموعا همه این انسان ها برای انتخاب زندگی بهتر را در دستور گذاشت و آنرا اجرا کرد. بدیهی است که از نظر ناسیونالیست ها چه آن زمان و چه هم اکنون این اقدام کمونیسم کارگری رها کردن “سنگر” بود طبعا سنگری که در سنت کمونیسم و مبارزه طبقه کارگر نبود.

بدیهی است که جمهوری اسلامی برای از بین بردن مخالفین خود از هیچ جنایتی روی گردان نبوده و نیست. بدیهی است که جمهوری اسلامی با مخالفین خود  به زندانی کردن، تبعید، اخراج از کار و اعدام و سرکوب متوسل شده است. اما این هم باید بدیهی باشد که انتخاب های سیاسی هر گروه و سازمان سیاسی و از جمله کومه له بنا به موقعیتی که داشت موجب تشتت ، سردرگمی و تضعیف مبارزه طبقاتی طبقه کارگر در کردستان شد كه نمیتوان آنرا به فراموشی سپرد. محکومیت جمهوری اسلامی و اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق نمیتواند در قضاوت و بررسی تصمیمات آگاهانه و انتخاب های سیاسی هر گروه و سازمان و فرد سیاسی پرده ساتر بکشد.

بیش از سی سال کومه له و حزب کمونیست ایران در سنت ناسیونالیسم كرد قرار گرفتند و امید و آینده خود را به این جنبش گره زدند و هرجا كه توانش را داشتند  رهبران و سازماندهندگان مبارز طبقه كارگر را در كردستان حول همین سیاست ناسیونالیستی حاشیه ای كردند. در سنت اینها مردم ، طبقه كارگر و نیروهای کمونیست و پیشرو در جامعه کردستان ضمیمه  همان سیاست‌های ناسیونالیستی شان بود. درمقاطعی هم  فکر میکردند که در همراهی با مرکز همکاری احزاب کردستان تصمیم گیرنده نهایی برای به چپ چپ و به راست راست کردن مردم و طبقه كارگر هستند. حفظ اردوگاه های مسلح و امکان ملحق شدن جوانان به آنها ، با خلع سلاح شدن آنها تجربه بزرگ اما بسیار دردناکی برای چند نسل از فعالین و رهبران و نیروهای کمونیست و مبارز در شهر و روستا های کردستان است که کومه له را بعنوان نیروی رادیکال و با تجارب کمونیستی گذشته میشناختند و به آن امیدوار بودند. 

واقعیتی که در بیش از سی سال رهبری و تشکیلات علنی آن از سر گذراند نه تنها دست جمهوری اسلامی را برای تضعیف مبارزه مردم در کردستان باز تر کرد بلکه سرنوشت تحقیر شده ای که تاریخا متعلق به سنت های مبارزاتی ناسیونالیستها بود را بیشتر بر ملا کرد. این وضعیت و این شرایط برای کمونیست ها در ایران و کردستان قابل پیش بینی بود و به همین دلیل سرنوشت سیاسی و فعالیتی آنها همراه با نقد کومه له و فعالیت هایش قرار داشت و ارزیابی از این تجربه بدون تردید میتواند و باید پشتوانه مهمتری برای کارگران و پیشروان آنها در انتخاب مارکسیسم بعنوان چراغ راهنمای مبارزاتی آنها و نقد و كنار گذاشتن همه سنت ها، آمال و روشهای ناسیونالیسم كرد باشد.

در این مقطع و در پرتو ارزیابی از این تجربه کومه له، موقعیت کمونیست ها و سازماندهی مبارزه طبقه کارگر و مردم زحمتکش در کردستان که هر چه بیشتر با افق مبارزه و هم سرنوشتی با طبقه کارگر و مردم ایران رقم خورده است، روشنتر از همیشه قادر به خود نمایی و سازماندهی خود برای دخالت تعیین کننده در سرنوشت جامعه در مقابله با جمهوری اسلامی و بزیر کشیدن آن با قدرت و توان خود است. در ارزیابی از این تجربه تاریخی یکبار دیگر امر ایجاد حزب رهبر و سازمانده متشکل از رهبران و سازماندهان کمونیست در طبقه کارگر و جامعه میتواند امید بخش باشد و یکبار دیگر در ارزیابی از احزاب و سازمانهای سیاسی نشان داده شد که پشت هر کشمکش سياسى و حقوقى و عقيدتى، يک کشمکش واقعى طبقاتى وجود دارد. سرنوشت تراژیک کومه له یکبار دیگر این را نشان داد که مستقل از اینکه آنها در باره خودشان چگونه فکر میکنند، امر سازماندهی طبقه کارگر و سیاست و منافع آن جایی در تاریخ سی ساله آنها نداشته است. 

اسد گلچینی – بهرام مدرسی

دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران

٢٣ شهریور١٤٠٣ -١٣سپتامبر ٢٠٢٤

www.dar-rah.com

mail@dar-rah.com