” دیکتاتوری” محکومین به زندان و شلاق و اعدام ..علیه یک فاطی کوماندو قدیمی رژیم در زندان

” دیکتاتوری” محکومین به زندان و شلاق و اعدام ..علیه یک فاطی کوماندو قدیمی رژیم در زندان

فائزه هاشمی از زندان نامه ای نوشته است و نفرتی که از چپها و کمونیستها توسط آموزش اسلامی و حکومت اسلامی در او انباشته شده است را به حکومت اسلامی تقدیم کرده است. نامه او البته گزارشی علنی به بازجوها و شکنجه گران و تمامی حکومت اسلامی در باره سربرآوردن چپها میباشد. او برخورد نهادهای امنیتی و مخوف را در باره چپها و کمونیستها میشناسد. قتل عام آنها در دوران طلایی پدرش را خوب به یاد دارد. او همچنین با این نامه به باند مقابل حکومتی پیام داده  است که در این روزگار سخت به یکدیگر نیاز دارند. او پیام داده که پس به من و خانواده و باند ما اجازه نقش بازی کردن دهید.

برای این فاطی کوماندو، پدرش که مرد درجه اول حکومت اسلامی بود، دیکتاتور و فاشیست نبود، اما زندانیان بی حقوق و شکنجه شده و در معرض قتل و اعدام و… “دیکتاتور” و “فاشیست” هستند.

مثل اینکه این فاطی کوماندو تاکنون رو زمین سفت نشاشیده بود. احتمالا در دوره های گذشته با حقوق بشریهای اصلاح طلب هم بند بود و همینکه او مطرود باند حاکم بود، برایشان کافی بود تا با او نامه امضا کنند و با هم همبازی باشند. اما اینبار از بخت بد او با کسانی همبند شده است که دفاعیات او از حکومت خونین پدرش را نمیپذیرند و او را بیشتر با حاکمین اسلامی میبینند تا خود. برای همین در زندان غیرخودی و ایزوله شده است. برای همین دست به دامن همان باندهای حکومتی شده است که زمانی با آنها از یک آخور میخوردند و همگی متحدا سنکسار و اعدام و شکنجه و..میکردند

فائزه کوماندو در حسرت پدر و در زیر ” دیکتاتوری چپها” در زندان

هاشمی رفسنجانی از پایه گذاران حکومت اسلامی و از جنایتکاران درجه اول حکومت اسلامی بود و در همه جنایتها و سرکوبگریهای بی شمار حکومت مستقیما دست داشت و فرد دوم نظام بود. او از طرف خمینی فرمانده کل قوا برای جنگ و خونریزی و سرکوب بود. دخترش فائزه رفسنجانی فقط اخبار جنایتهای هولناک پدر و حکومت اسلامی را نمیشنید، بلکه از نزدیک شاهد آنها بود. از سرکوبها و قتل عامها، از سنگسار و حجاب اجباری، از زندان و اعدام، از ترور و اعدام دسته جمعی در زندان و بیرون زندان، از آپارتاید بر علیه زنان….و از نزدیک فاشیسم اسلامی را در هیبت پدر و دیگر دست اندرکاران حکومتی میدید. او مصاحبه ها و نمازجمعه های پدرش را میشنید که با ریختن خون و تهدید و اعدام زندانیان و سرکوب بی امان مردم همراه بود و حتما هم برای آن سخنان تکبیر میگفت. او اگر در ملاقات موسوی اردبیلی و پدرش در خانه پدریش در باره فضاسازی در نمازجمعه برای اجرای کامل فرمان امام برای اعدامهای سال 67 ، حضور نداشت، حتما خاطرات پدرش را خوانده است. فائزه در مکتب پدرش و حکومت اسلامی پرورش پیدا کرد که ریختن خون چپها حلال اعلام شده بود. فائزه رفسنجانی حتما در نماز جمعه های پدرش و در تظاهراتهای حکومتی بر علیه زنان و مردم در دو دهه اول حکومت شرکت فعال داشته است….

در جنگ و جدالهای میان لاشخوران و گرگهای حکومتی، پدر فائزه و جناح و خانواده و باندش بازنده از اب در آمدند. از آن زمان دیگر این خانم با همان شکل و شمایل  فاطی کوماندوهش، میانه رو شد و مدعی است فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی است. جمهوری اسلامی حکومتی است که فرد و باند بازنده در آن باید انتظار زندان و چیز خورشدن و ترور و اعتراف تلویزیونی.. را داشته باشد. حساب زمین خورده را در “استخر فرح” میرسند.

فائزه کوماندو در وصف دوران طلایی پدرش و افکار حقوق بشری باباجون کم نمیاورد. اما حالا در زندان گیر همان چپها و مخالفینی افتاد که نسل قبلی آنها توسط پدرش زندانی و شکنجه و اعدام شدند و به  گورهای دسته جمعی سپرده شدند و خودشان هم به خاطر مبارزه برای ابتدایی ترین حقوق انسانی دستگیر و زندانی و شکنجه …شده اند و برخیها حکم اعدام گرفته اند.

 او میراث دار پدرش در کنار آنها زندانی است. و همان ادعاهای پدرش را در باره زندانیان تکرار میکند. پدرش در نماز جمعه میگفت اوین زیر لاجوردی هتل بود، او هم از سیاه نمایی زندانیان مینالد.

فائزه کوماندو فکر میکند مردم هالو هستند و او را بدون اعلام برائت از جنایاتها و قتل عامهای حکومت اسلامی توسط پدرش در آغوش میکشند. فکر میکند چون خود و خانواده اش فعلا مورد غضب باندهای دیگر هستند،  فرزندان کسانی که با نقشه حکومت اسلامی و پدرش اعدام شدند و به گورهای دسته جمعی سپرده شدند، باید برایش هورا بکشند. زنانی که چهل سال با امر به معروف و نهی از منکر و شلاق و زندان و سنگسار و قوانین اسلامی جنگیدند، حالا باید به او و خانوده او که از دست اندرکاران و قانونگذاران و مجریان دست اول این وضعیت بودند با سلام و صلوات استقبال کنند.

حکومت اسلامی و انتخاباتش برایش مظهر آزادی است و مدعی میشود جلوگیری از شرکت کردن در انتخابات آنهم در زندان نقض آزادی بیان اوست. فائزه کوماندو میداند مردم کمین کرده اند تا کل حکومت اسلامی را بر سرشان خراب کنند و چیزی  از مجلس و انتخابات و ریاست جمهوری و ولایت فقیه و سپاه و چهارپا …باقی نمیگذارند. همه اینها و کل حکومت اسلامی منحل خواهند شد و فائزه کوماندو هم اگر جرمی مرتکب نشده باشد، به عنوان شهروند میتواند آزادی بیان واقعی خود را بدست میاورد.

جای بسی امیدواری است امروز چپها به فائزه هاشمی ها اجازه نمیدهند که در زندان سیاست باند حکومتی  مربوط به خودرا پیش ببرید و به تقویت حکومت اسلامی بپردازید. همانطور که کارگران اعتصابی به زور جلوی کارگر اعتصاب شکن میایستند و در بسیاری از کشورهای جهان این حق قانونی کارگران تلقی میشود، چپهای مبارز زندانی حق دارند جلوی کسانی که در زندان اعتصاب شکنی میکنند و در مضحکه انتخابات رزیم اسلامی شرکت میکنند بایستند. و من مطمئنا آن چپهای زندانی که سلاحی جز حرف و استدلال ندارند، اگر همبندیی ضد رژیمی به اشتباه خواسته باشد در مضحکه حکومتی شرکت کند، در درجه اول در آن شرائط سخت امنیتی آنها را قانع میکنند، اما حتما در مقابل فاطی کوماندوها در زندان که بدنبال بازیهای جناحی در حکومت هستند، از پیکت موثر زندان، یعنی طرد و ” فضاسازی” استفاده میکنند.

محمود قزوینی

22 شهریور 1403، 12 سپتامبر 2024