کشتار ۶۷ و جنایت علیه بشریت
طبق اخبار منتشرشده حسین شریعتمداری گفته است: “پزشکیان باید سخنان خود را پس بگیرد!”
در واکنش به اظهارات پزشکیان که گفته بود اعضای کابینه با هماهنگی خامنهای انتخاب شدند، روزنامه کیهان از او خواست تا اظهارات خود را پس بگیرد زیرا مورد “سوءاستفاده رسانههای معاند” قرار گرفته است.
مشکل شریعتمداری این است که مانند بقیه سران این نظام ضد حقیقت است! اینقدر ذوب خامنهای و ولایت فقیه است و قبلهاش اوست که هدفش وسیلهاش را توجیه میکند!
درواقع دروغگو خود شریعتمداری مرتجع هست… همه سران را تشویق میکند که به خاطر آبروی نظام ازدسترفتهشان دروغ بگویند و حقیقت را بپیچانند! کاری که خودش و بقیهشان ۴۵ سال است دارند میکنند… اما مهم است که بدانیم چرا و با اتکا به کدام رویکرد این کار را میکنند، که در ادامه به آن اشاره میشود …
پزشکیان (از این به بعد زرشکیان) آن را گفته است که اعضای کابینه طبق اوامر و با هماهنگی خامنهای، با اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات انتخاب شدند، او بند را آب داد. زیرا وی درواقع آبدارچی خامنهای است! حالا پس بگیرد چه فایدهای دارد؟!!! همه عالم و حتی خود خامنهای هم حقیقتی که بیان شد را میدانند!
زرشکیان یک برده و غلام حلقهبهگوش خانگی است که اجازه دارد در خانه ارباب کار کند و آبدارچی بیسوادی بیش نیست.
سران این نظام یکچیز را بعد از مبارزات بر حق در کف خیابان که با مرگ ژینا-مهسا امینی شروع شد میدانند، یکقدم به عقب رفتنشان مساوی است با سقوط و سرنگونی این نظام… برای همین با شرارت تمام ولی با کلمات شیرین میخواهند مرگ نظامشان را به تعویق بیندازند! اما کار از کار گذشته است و ساعت عمر نظامشان که با آن جنبش برحق شروع به تیکتاک کرده است و روبهجلو اما در زیر یک خاکستر مذاب دارد جوشوخروش میکند را به عقب نمیتوانند برگردانند.
در مورد حسین شریعتمداری و جنبش که او نمایندگی میکند نیاز است کمی عمیقتر تأملکنیم:
حسین شریعتمداری از سال ۱۳۷۲ با حکم خامنهای، رهبر نظام جمهوری اسلامی، نماینده ولیفقیه و سرپرست مؤسسه کیهان است و از اواسط دهه ۷۰ مدیرمسئول روزنامه کیهان نیز هست. در دوران وزارت علی فلاحیان (دوره اول و دوم ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی و از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را بر عهده داشت. فلاحیان به دلیل طراحی ترور میکونوس و محکومیت غیابی در دادگاه کشور آلمان، تحت تعقیب اینترپل -پلیس بینالملل- قرار گرفت،) شریعتمداری در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، مسئول بخش معاونت اجتماعی وزارت اطلاعات بود و روزنامه کیهان را به یک روزنامه اطلاعاتی-امنیتی تبدیل کرده است و نماینده راستترین و افراطیترین جناح اصولگرای هست که دیدگاهها و برنامههای سران حاکم نظام جمهوری اسلامی ارائه میدهد.
حسین شریعتمدار تاریخا نماینده طبقاتی مشخص از نظام حاکم سرمایهداری جمهوری اسلامی با اهداف مشخصی است که همواره با اتکا به گزینهها و وسایل مختلف تلاش اراده گرایانه و ضد علمی میکند حقیقت(واقعیت عینی) را تحریف کند.
واقعیت این است که شریعتمداری نماینده جنبش سیاسی راست افراطی (دیکتاتوری حاکم تحت فرماندهی ولیفقیه خامنهای) بنیادگرایان مذهبی منسوخ تاریخی که تحت عنوان جناح اصولگرایان بخش متنفذ جناح حاکم در قدرت است، جنبشی که اساساً ضد علم است و بر ترویج جهل، خرافات و تحریفهای واقعیت تکیه دارد، و بسیج تودهای متعصب از افراد بیفکر با پستترین و فاسدترین انگیزهها و تعصبات مذهبی، با نفرت شدید از همه گروهها و کسانی که بخشی از “نهضت اصولگرایان مذهب شیعه” و ولایتفقیه خامنهای نیستند، و برای قتلشان لحظه ای درنگ نمی کنند! این بخش از جناح اصولگرایان افراطیترین جنبش (که باز تأکید میشود در رأس آن خامنهای قرار دارد) جمهوری اسلامی است که در هاله مذهب درواقع نماینده یک جناح نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی که دست بالا را در هرم قدرت سیاسی دارد.
این قشر منسوخ تاریخی ابتدا به دور خمینی حلقه زد و در انقلاب ۵۷ با کمک امپریالیستها سرکار آورده شد و سیاست و هدفشان نه کشف و بازتاب حقیقت بلکه روایتپردازیهای غیرعلمی با اتکا به خرافات، روایت پردازی های غیر علمی با اتکا به نیروی موهوم ماورالطبیعه هست که در فتوای خمینی “حفظ نظام اوجب واجبات و حتی حفظ جمهوری اسلامی از حفظ جان امام عصر اهمیتش بیشتر است” (سخنرانی خمینی؛ ۲۵ آبان ۱۳۶۰) منعکس شده است و ناگفته روشن است که طبق ۴۵ سال از کارکرد استراتژیکی این نظام ضدبشری فتوای خمینی یکی از اهداف و اصول اساسی نظام جمهوری اسلامی است که پیشبرد آن به هر وسیلهای: سرکوب، اعدام، قتلعام، ارعاب و تهمت و دروغپراکنی و خدعه، که بهطور خلاصه جایز شمردن هر وسیلهی شرورانه و سرکوبگرانه در این راه است.
شریعتمداری که سردبیر کیهان است (همراه با دیگر سران جمهوری اسلامی) بهطور نمادین نماد ماشین اعدام و تواب سازی رژیم با تهمت، فشار، شکنجه، اعتراف اجباری و اشاعه جهل و دروغ و برچسبزنی به مخالفین خود، درواقع همان دستگاه تفتیش عقاید دوران قرونوسطای مسیحیان اروپایی، هست.
این قشر که پس از مرگ خمینی به دور ولایتفقیه خامنهای حلقه زد بهعنوان طبقه سرمایهدار حاکم در رأس قدرت سیاسی دیکتاتوری آشکار و خشن سرکوبگر نظام حاکم سرمایهداری جمهوری اسلامی را نمایندگی میکند که اساساً هرگونه دگراندیشی، آزاداندیشی و حقوق مردم را از بین برده، زنستیز، ضد اقلیتهای ملی، مذهبی و اقلیتهای جنسی (دگرباشان-ال جی بی تی کیو)، ضد کلیه اقشار و طبقات درون کمپ انقلاب بهویژه طبقه تحتانی زیرخط فقر در جامعه (پرولتاریا) و ضد حقیقت و علم است و آشکارا برای اعمال این دیکتاتوری بر خشونت سرکوبگرانه خونین از طریق نیروهای مسلحش (اراذلواوباش مسلح) تکیه میکند و دائماً مردم را به وحشت میاندازد و در هراس نگه میدارد. این دیکتاتوری با اتکا به روایت ولایتفقیهی اسلام شیعه نیروی محرکه دیکتاتوری در ایران هست. دیکتاتوری اسلامی اصرار دارد که حکومت و نظم حاکم بر جامعه ایران باید مبتنی بر پایبندی مطلق به قرآن (با روایت شیعه ولایتفقیهی!) باشد.
ماشین کشتار و جنایت علیه بشریت جمهوری اسلامی هیچگاه از کار نیفتاده است؛ کشتارهای کردستان و آذربایجان و ترکمنصحرا و خوزستان، کشتارهای دهه ۶٠، کشتار چندین هزار زندانی سیاسی در سال ۶٧، قتلهای زنجیرهای، قتلهای دولتی و سرکوب خونین جبش های بر حق در کف خیابان، جنایات جمهوری اسلامی از آغاز انقلاب ۱۳۵۷ و تاکنون ظرف ۴۵ سال برای حفظ و تقویت نظام جمهوری اسلامی برمبنای همان فتوای خمینی “حفظ نظام اوجب واجبات است” ادامه دارد.
کشتار ۶۷ و جنایت علیه بشریت
فتوای خمینی (در هفته نخست مرداد ۱۳۶۷) در اعدامهای دستهجمعی تابستان ۱۳۶۷ با فتوای قبلی او در ۲۵ آبان ۱۳۵۸ ارتباط ناگسستنی دارد که زندانیان سیاسی را به “ارتداد از اسلام” و “محارب” محکوم به اعدام اعلام کرد و هیئت مرگ (شامل حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی، سید ابراهیم رئیسی و مصطفی پورمحمدی در تهران و نیز در زندانهای مراکز استانهای دیگر) را مأمور “تشخیص” موضوع محکوم نمودن اعدامها کرد.
خمینی در فتوایش تصریح میکند «كسانی كه در زندانهای سراسر كشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری كرده و میكنند محارب و محكوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رأی اكثریت آقایان حجتالاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد، اگر چه احتیاط در اجماع است. و همینطور در زندانهای مراكز استان كشور رأی اكثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازمالاتباع میباشد.»
خمینی همچنین در پاسخ به پرسشهای عالیترین مقام قضائی وقت (موسوی اردبیلی) درباره این موضوع، تصریح میکند: «هركس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است؛ سریعاً دشمنان اسلام را نابود كنید.»
بهاینترتیب اینچنین، موجی از کشتار زندانیان سیاسی و مخالف حاکمیت، شکل میگیرد و در چند هفته گسترش مییابد. هیئت مرگ زندانیان را یکییکی فرامیخواند و در دادگاه چندثانیهای تفتیش عقاید کرده از آنها پرسیده میشود «سر موضع هستی یا نه؟»، «مسلمان هستی؟»، «خدا و پیغمبر را قبول داری؟»، «گروهت را قبول داری؟» و «نماز میخوانی؟»
امروز به خاطر افشای آن جنایت علیه بشریت از طرف جان به در بردگان و خانوادههای جانباختگان فهرست بالابلندی از مقامهای مرتبط با موضوع یا مطلع از این کشتار دهشتناک وجود دارد و نامهای بسیاری (ازجمله رهبر نظام جمهوری اسلامی گرفته تا دیگر سران، دادستانهای مراکز استانها، امامهای نماز جمعه در سراسر ایران و وزرای وقت) قابل اشاره هستند که به اسناد غیرقابل کتمان در دسترس عموم مردم ستمبر ایران و جهان هست.
فهرست طولانی افرادی که مستقیم و غیرمستقیم نام آنها با این پرونده پیوند میخورد(از جمله حسین شریعتمداری). از آمر و طراح گرفته تا فاعل و مجری و حتی مقامهای آگاه از کشتار؛ شخصیتهای سیاسی و حاکمانی که هیچیک از آنها با کشتار دولتی( جنایت علیه بشریت) مخالفت نکرد.
در سیوششمین سالروز تابستان خونین ۱۳۶۷، یاد جانباختگان آن جنایت هولناک، کلیه جانباختگان مخلف جمهوری اسلامی، کلیه مبارزان راه آزادی و برابری طلبی گرامی باد!
سؤال اساسی در مقابل پیشتازان کمونیست انقلابی این است:
مردم تحت ستم ایران تا کی باید بر مسند قدرت جمهوری اسلامی قرار داشتن را تحمل کنند و نگرانیشان در مورد جنایات جمهوری اسلامی و قتل دولتی در ایران توسط کارگزاران دولتهای امپریالیستی که خود بانی روی کار آمدن جمهوری اسلامی هستند و خیال ندارند که این نظام جانی و شرور برود، ابراز شود؟
پاسخ روشن است:
تا زمانی که یک رهبری پیشتاز به وجود بیاید که بتواند قلب صدها و در ادامه هزاران و میلیونها نفر از مردم تحت ستم ایران را تسخیر کند و آنها را در یک انقلاب واقعی برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی رهبری کند.
وظیفه تعطیل ناپذیر ما به وجود آوردن هستههای سرخ کمونیستی برای ایجاد مرکز غیبی(حزب کمونیست انقلابی ایران) است!
فغان و ندای ستمکشان را دریابیم! به وظیفه تاریخی خود عمل کنیم!
تنها با سرنگونی سرمایهداری جمهوری اسلامی به دست میلیونها نفر از مردم ستمکش ایران میتوان به ستم بر زنان، نسلکشی اقلیتهای ملی و نادیده انگاشتنِ حق تعیین سرنوشت آنها از سوی ستمگران، به سرکوب و تحقیر مهاجرین زحمتکش افغانی، و سرکوب و اعدام اقلیتهای مذهبی و دگرباشان خاتمه داد و چوبه دار معترضین، زنجیر زندانیان سیاسی و حجاب این نهاد ستم، اسارت و بندگی زنان را در یک انقلاب واقعی برای رهایی همه بشریت تحت ستم و استثمار، بر اساس منافع کوتاهمدت ولی مهمتر منافع اساسی درازمدت طبقه تحتانی جامعه(پرولتاریا) برچید.
سرنگونی انقلابی نظام سرمایهداری حاکم بر ایران و ماشین دولتی جمهوری اسلامی هم مطلوب، هم ضروری و هم ممکن است!
انقلاب و نه چیزی کمتر!
گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین در ایران
۲ شهریور ۱۴۰۳
منتشرشده در لینک زیر
کانال کمونیسم نوین
***************************
در این مورد خبر منتشرشده در سایت اخبار دویچه وله این است: