سیرک انتخابات دیگری شروع شد اما در شرایط خاص، حساس و نوین
رفقا و دوستان همراه عزیز، بعد از سر به نیست کردن رئیسی چیزی در جمهوری اسلامی تغییر نخواهد کرد، نه ایدئولوژی این نظام، نه تضادهای داخلی روبه گسترش جناحهای این نظام ، نه فرهنگ مردسالاری زن ستیزانه و سرکوب دائمی و روبه حدت زنان، نه سرکوب خونین اقلیتهای ملی، جنسیتی و مذهبی و نه سرکوب خونین جنبشهای کف خیابان که قریبالوقوع است و نه حکمهای درازمدت بریدن و اعدامهای زندانیان مواد مخدر و بهویژه زندانیان سیاسی و به یککلام رشد فزاینده و روزمره تضادهای اجتماعی جامعه، تغییر نخواهد کرد هیچ، بلکه شدت و حدت آن بیشتر میشود. دلیل آنهم روشن است زیرا، منافع استراتژیکی این نظام و تکیهاش بر “محور مقاومت” برای شرکت در و سهم بردن در مدیریت خاورمیانه در تقابل با پدرخوانده نظام سرمایه داری-امپریالیسم جهانی( دولت آمریکا) و شرکایش امپریالیستهای اتحادیه اروپا، از همهچیز یعنی آنچه پیشتر بهعنوان تضادهای اجتماعی نام برده شد، مهمتر و ضروریتر است و خامنهای، سران سپاه و قوای مسلح سهگانه و شورای امنیت ملی این نظام آن را میدانند. دو تضاد در حال تشدید و حادتر شدن است: تضاد بین ستمکشان ایران و این نظام سرمایهداری و تضاد در داخل هرم قدرت بین دو جناح اصلی حکومتی- اصولگرایان و اصلاحطلبان!
نباید به این انحراف غیرعلمی و توهمزای اراده گرایانه دچار شد که خامنهای تعیین کنند همهچیز است: نه خیر اینطور نیست! خامنهای مانند خمینی که بنیانگذار جمهوری اسلامی بود، نیست که گویا اوامرش را خود صادر میکند و بیچونوچرا اجرا میشود( تضاد نسبی خاتمی-اصولگرایان و احمدینژاد با خامنهای و بقیه بر سر تعیین راهکار برای ادامه عمر نکبتبار این نظام را فراموش نکنیم)! واقعیت این است که بعد از ۴۵ سال که از عمر نکبتبار این نظام گذشته است خامنهای برخلاف خمینی باتجربهتر گشته و ضرورت نظامشان را با تکیه به گزارشات شورای امنیت ملی، گزاش سپاه، سران قوای سهگانه، شورای تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان، قوه قضائیه و وزارت اطلاعات و امنیت میگیرد، تعیین میکند! او تنها فردی نیست که تصمیم میگیرد، درواقع او از درون گزارشات و پیشنهادات سران این نظام، ضرورتشان را بهعنوان ولیفقیه سنتز و تعیین میکند! هیچچیزی به نام حکومت توتالیتر صرف که در آن یک دیکتاتور تصمیمگیرنده است در جهان وجود ندارد! در آلمان نازی هم هیتلر در جنگ جهانی دوم تنها تصمیمگیرنده نبود! او رایش آلمان و در رأس حاکمیت بود و با همکاری جناحهای متحد فاشیسم سیاستها را در سطح ملی و جهانی( جنگ فاشیستی) بهپیش میبرد.* (توضیح ضروری در آخر پنجره پایین خواهد آمد) حتی در آمریکا “دمکراسی” که دیکتاتوری یک طبقه (بورژوازی امپریالیست) بر طبقه دیگر (پرولتاریا) است کلیه تصمیمات با رئیسجمهوری و کابینهاش نیست! در ایران هم تنها رسانههای سلطنتطلب و اینترنشنال و بقیهشان (حتی بیبیسی و صدای آمریکا و العربیه و امثالهم) بر گزینه دیکتاتوری فردی خامنهای میکوبند و راه را برای اتحاد با یک جناح جمهوری اسلامی برای دستبهدست شدن (رژیم چنج!) این نظام بر مبنای استمرار سرمایهداری با تکیهبر جهل و جهالت مذهبی مهیا میکنند! آنچه خامنهای میکند تعیین ضرورت نظامشان و ارائه یک راهکار( ارتجاعی و ضد مردمی) است و بس! آنچه همه آنها میخواهند به ما تحمیل کنند یک دید رقتآمیز و چشماندازهای ارتجاعی ؤ ناتوانی در دیدن فراتر از محدودههای این نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی هست!
اما ما کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران تصمیم گرفتهایم که با همین نیروی محدودمان فراتر ازآنچه نیروهای وفادار به امپریالیسم جهانی میخواهند به ما تحمیل کنند برویم! انقلاب کمونیستی و نه چیزی کمتر!
رفقای عزیز؛ هیچگاه نباید این را فراموش کرد که منافع و ضرورت این نظام با منافع کوتاهمدت و درازمدت اکثریت ستمکشان در سراسر ایران در تضاد خصمانه است. منافع، اهداف، و طرحهای بزرگ این نظام جهل و خرافات سرمایهداری منافع ما نیست – منافع آنها، منافع اکثریت مردم ایران و یا اکثریتقریببهاتفاق مردم در کل منطقه ( ازجمله خلق ستمکش فلسطین) و جهان نیست؛ و مشکلاتی را که سران حافظ سرمایهداری ایران در تعقیب آن منافع مردم را درگیر کردهاند را نباید از دیدگاه سرمایهدارهای جانی و منافع آنها دید، بلکه از دیدگاه اکثریت عظیم بشریت و اصول اساسی و نیاز مبرم بشریت به دنیایی متفاوت و بهتر، راهی دیگری اتخاذ کرد و بر آن مبنا پاسخ ضرورت پیش رویمان را بدهیم. انقلاب واقعی کمونیستی و نه چیزی کمتر!!
از قبل از انتخاب رئیسی بهعنوان رئیسجمهور ،جناح اصلاحطلب از اریکه قدرت (قوه مجریه و قضائیه و مجلس خبرگان و بقیه) حذف و برکنار شد و کارها و قوای مجریه و مقننه و قضائیه به اصولگرایان ( بهعنوان طرفدار بیچونوچرای بهاصطلاح “اوامر خامنهای ” بهعنوان ولیفقیه! ) واگذار شد. تضاد بین اصولگرایان و اصلاحطلبان از آن زمان تاکنون نهتنها فرونکش نکرده است بلکه هر جناح، طرف مقابل را متهم میکند که با سیاستها، راهکارها و برنامههایش در سطح جهانی و ملی اساس نظام را تضعیف و فروپاشی از درون و یا انقلاب را سبب میشود. هر دو جناح طرف دیگر را به خاطر مشکلات عدیده نظامشان سرزنش میکنند و دیگری را خائن به نظام معرفی میکنند؛ این نکته خائن بودن بهویژه از طرف اصولگرایان به خاطر عقب راندن اصلاحطلبان با فریادهای مهیب تکرار میشود، دهشت و ستمگری بر مردم ستمکش با انتخاب یک رئیسجمهور جدید بیشتر میشود و درعینحال فرصت نایابی برای میلیونها نفر از تودههای ستمکش که بتوانند تحت رهبری کمونیستهای انقلابی سنتز نوین از افکار ناصحیح و رفرمیستی شان در مبارزهای که باید با این ستمکشان برای تغییر دیدگاهیشان کرد دستبردارند و یک انقلاب واقعی را برای سرنگونی این نظام ضد بشری سازمان دهند… ما در دوراهه انتخاب بین تکرار گذشته ادامه زندگی در جامعهای دهشتناک و یا انقلاب کمونیستی و به وجود آوردن یک جامعه نوین رادیکال درخور زندگی شایسته برای اکثریت ستمکشان هستیم! انتخاب با ما هست! ما دو راه بیشتر نداریم، آیندهای بسیار وحشتناک تحت همین نظام یا حقیقتاً رهاییبخش؛ پس از شما ستمکشان میخواهیم ایدههای واهی و ناصحیح خود را کنار بگذارید و بیایید در این راه با ما همراه شوید! زیرا:
تنها با سرنگونی سرمایهداری جمهوری اسلامی میتوان به ستم بر زنان، نسلکشی اقلیتهای ملی و نادیده انگاشتنِ حق تعیین سرنوشت آنها از سوی ستمگران، خاتمه داد و چوبه دار معترضین، زنجیر زندانیان سیاسی و حجاب این نهاد ستم، اسارت و بندگی زنان را در یک انقلاب واقعی برای رهایی همه بشریت تحت ستم و استثمار، بر اساس منافع کوتاهمدت ولی مهمتر منافع اساسی درازمدت طبقه تحتانی جامعه(پرولتاریا) برچید.
انقلاب و نه چیزی کمتر!
بهصف انقلاب واقعی بپیوندید!
گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
* توضیح ضروری:
بعد از پایان جنگ جهانی دوم و شکست آلمان نازی و فاشیستهای متحد آن ( ایتالیا، ژاپن و اسپانیا و غیره)، کلیه سران کشورهای امپریالیستی به رهبری پدرخوانده فاتح این نظام(دولت آمریکا) به خاطر آنکه نظام حاکم بر جهانشان را ازلی و مهد “آزادی و دمکراسی” برای مردم ستمکش سراسر جهان معرفی بکنند و همچنان میکنند، همه بر این روایت آمریکا کوبیدند و تا همین امروز همچنان میکوبند که هیتلر فاشیست بود و یک دیکتاتور دیوانه خون که هولی کاست و کشتار یهودیان را نهادینه کرد که بهاینترتیب وانمود کنند این فاشیسم از درون نظام سرمایه داری-امپریالیستی آلمان سربلند نکرد زیر این نظام بر پایه “دمکراسی و آزادی و عدالت اجتماعی برای همه استوار است”و قرار گرفتن هیتلر در رأس حاکمیت آلمان در قبل از جنگ جهانی دوم و تا شروع و اتمام آن یک استثنا بود!
اما راهکار فاشیسمی یک استثنا که از درون نظام سرمایه داری-امپریالیستی هر کشور میتواند سربلند کند نیست! دونالد ترامپ یک فاشیست است که حزب حمهوریخواه و فاشیستهای مذهبی را به دور خویش متحد کرد ، هیلاری کلینتون را شکست داد و قدرت را در سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ به دست گرفتند. این امکان هم وجود دارد که در پایان سال ۲۰۲۴ دونالد ترامپ بهعنوان نماینده سیاستها و گزینه فاشیستی جمهوریخواهان در اتحاد با مسیحیان و حتی در اتحاد با یهودیان فاشیست آمریکا و همچنین نتانیاهو و اسرائیل فاشیست دوباره رئیسجمهور نظام سرمایه داری-امپریالیستی آمریکا بشود! بنابراین طبق تاریخ گزینه فاشیسم یک استثنا نیست بلکه از درون سوختوساز نظام سرمایهداری -امپریالیستی و به سرحد خصمانه رسیدن تضادهای درونی بین جناحهای مختلف امپریالیستها یک کشور است!
تأکید بر این نکته ضروری است که در دو کشور در جهان یکی در ایران و یکی در آمریکا تضاد بین جناحهای مختلف حکومت تا سر حد خصمانه رسیده است! در این مورد باید بیشتر غور، بحث و تبادلنظر در میان ما بشود!
این را هم باید در نظر داشت که نه اصولگرایان یک جناح متحد و بدون طیفهای مختلف تشکیل میدهند( در این جناح اصولگرایان شامل بیت رهبری ولیفقیه، انجمن روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هستند که بر ۳ اصل وحدت دارند: ۱- پیروی از ولیفقیه رهبر ایران و ۲- ارادت به اصل ولایتفقیه و ۳- مقابله با استکبار جهانی)، و نه اصلاحطلبان (شامل طیف خاتمی تا طرفداران روحانی، زیباکلام، تاجزاده، طرفداران رفسنجانی و طیف میرحسین موسوی و مهدی کروبی تشکیل میشوند و تا حد زیادی بهجای ولیفقیه به شورای ولایتفقیه با شرکت چند فقیه اعتقاددارند. در واقع خر همان خر است اما پالانش عوض شده!) یکپارچه و متحدند.
کانال کمونیسم نوین