هیاهوی سفر میمنت بخش برای تاراج زندگی مردم

هیاهوی سفر میمنت بخش برای تاراج زندگی مردم
یاشار سهندی
“سفر میمنت اثر به ممالک امریغ”* شیخ دیپلمات یا همان حسن کلید ساز، پایانی داشت مانند یک فیلم بالیوودی، فقط یک درخت چنار کم داشت! در پایان یک “فیلم هندی” به فاصله یک سوت کشیدن از یک دنیای کذایی به بیرون پرت میشوید و با واقعیت تلخ پیرامون مواجه میشوید و این چه احساس سرخوردگی وحشتناکی در انسان ایجاد میکند. رسانه های جهان که داین چند روز سفر نیویورک هزار بار پرسیدند که آیا ایران بمب هسته ای میسازد یا خیر و از شیخ جواب شنیدند نه!، یکبار هم به خود اجازه ندادند به روحانی یادآور شوند جناب “پرزیدنت” همین الان که شما در نیویورک تشریف دارید خبردارید چند نفر اعدام شدند؟ این “ژورنالیستهای قلم به مزد” همه منتظر بودند یک گوشه ای حسن، حسین را گیر بیاورد و یک خوش و بشی با هم بکنند. دیدار منتفی نشد بلکه سناریو داستان یک کم تغییر کرد و “لحظه تاریخی” به آخر سفر موکول شد. خانم هنرپیشه جوانی (باران کوثری) شاه و کلاه کرد و رفت فرودگاه به استقبال رئیس جمهور بنفش و این خانم نمیدانم میداند که این حکومت در سی و چهار سال گذشته با وحشتی که حاکم کرده جیغهای بنفش بسیاری از زنان را درآورده است. نمیدانم میداند “دختران باکره” قبل از اعدام وقتی مورد تجاوز واقع میشدند جیغهای بنفش ایشان در چهار دیواری اوین حبس مانده، و این شیخ بنفش خود یکی از مهره های اصلی این نظام جنایتکار بوده است. من نمیدانم ایشان وقتی نقش یک معتاد یا یک زن گرفتار در دایره تنگ محدودیتهای اجتماعی را بازی میکند چقدر این نقش ها را باور دارد؟ بهرحال بگذریم و بگذاریم ایشان “واقعا واقعا” از نیروی انتظامی تشکر کند! موضوع اصلی بحث ما چیز دیگری است.
چنین شایعه ساختند که با دیدار اوباما و روحانی و “سخنان دیگر با لحن دیگر” همه چیز درست خواهد شد، بخصوص ارزانی برخواهد گشت. بلبلان چهچه خواهند زد، دریاچه ارومیه پر آب میشود، آسمان تهران آبی خواهد شد، تحریمها برداشته خواهد شد، کار فراوان خواهد بود، دستمزد کسی عقب نخواهد افتاد، کودکان همگی به مدرسه میروند، دارو در دسترس همگان خواهد بود و باید ” كلاه خود را به احترام از سر برداریم!” این را سعید لیلاز در روز اول سفر حسن کلید ساز به نیوریوک بیان کرد. ایشان در مورد امثال خودش تعریف صادقانه ای داده :” ما روشنفكران( البته واژه روشنفکر برای ایشان بیش از حد زیادی است!) درد و مفهوم مشتركی با توده مردم نداریم” بنابر این دیگر لازم نیست ما بیشتر چیزی بگویم! این جماعت اما با فریب کاری شان بر درد مردم می افزایند. ایشان تاکید میکند مشکل دارو حل شده ( واقعا!) و بین بیست تا بیست و پنج درصد بر قدرت خرید اقشار مختلف افزوده شده است ( واقعا واقعا!) ایشان در گفتگو با سایت حکومتی فرارو بیان داشت:” در عرصه بین‌المللی ما دستاور‌های خوبی داشته‌ایم و برخی از تحریم‌های مهم از جمله تحریم‌های كشتیرانی، ‌نفت و گاز برداشته شده است و این بدان معناست كه كالاها با قیمت كمتری وارد كشور خواهد شد.» لیلاز ادامه داد: «می‌توان انتظار داشت آثار رفع تحریم‌هایی كه تا كنون اتفاق افتاده از آذر ماه به بعد خود را نشان داده و به صورت نامحسوسی قیمت‌ها كاهش یابد.» وی افزود: «‌اگر این كاهش قیمت دلار كه در بازار اتفاق افتاده است تداوم پیدا بكند، شما شاهد افت شدید قیمت‌ها در بازار خواهید بود.» لیلاز گفت: «اگر قیمت‎‌ها هنوز كاهش معنا دار نیافته است دلیل آن این است كه به خاطر واردات این كالاها با دلار ٣٥٠٠ و ٣٦٠٠ تومانی یك مقاومت غیر‌ارادی و گریز ناپذیر در بنكداران و واردكنندگان است كه جلوی كاهش قیمت كالاها را در بازار بگیرند اما دلیلی ندارد كه از این به بعد با واردات كالا با دلار ارزان‌تر، قیمت‌ها كاهش نیابد.” ( به یاد داشته باشیم که ایشان یک هفته قبلتر نوشته بود که باید مردم خودشان را آماده کنند که ریاضت اقتصادی باید حتما اجرای شود و این عزم ملی ایرانیان را میطلبد ). اشاره ایشان به کاهش دلار در هفته گذشته است که هنوز خبر امکان احتمالی دست دادن اوباما و روحانی مطرح شده بود و فردای روز کاهش قیمتها، رئیس کل بانک مرکزی با قاطعیت فرمودند قیمت ٢٩٠٠ تومان قیمت کف دلار باید باشد و این باعث شد دلار دوباره جهش داشته باشد و همانجا بماند. در مقابل این اتفاقات ایشان به روزنامه شرق گفته اتفاقی نیفتاده دلار باید در نرخ ٣٢٠٠ تومان تثبیت شود. وبالاخره لحظه رمانتیک سفر میمنت اثر فرا رسید و گفتگوی اوباما و روحانی شکل گرفت. اما شاهد بودیم که هیچ چیز تکان نخورد، نه دلار پایین آمد نه چیزی ارزان شد بلکه وزیر نفت وعده داده به زودی قیمت جدید بنزین را اعلام خواهد کرد (جناب وزیر قبلا تاکید کرده بود که باید قیمت بنزین به لیتری ٣ هزار تومان برسد). یک بابای دیگر از جنس سعید لیلاز به نام هادی حق شناس به روزنامه شرق گفته “…عدم افزایش قیمت حامل‌های انرژی در زمینه ایجاد اشتغال و درمان، دولت با مشکل جدی روبه‌رو خواهد شد.  روزنامه شرق از قول این “کارشناس اقتصادی” میگوید:”.. در صورتی که در سال ٩٢ نیز بودجه‌های عمرانی تخصیص پیدا نکند و صرف هزینه‌های جاری ( منظور همان دستمزد حقوق بگیران است) و یارانه‌ها شود، باز هم رشد اقتصادی کشور منفی خواهد شد که معنای آن افزایش نرخ تورم و بیکاری است. در عین حال اصلا به‌صلاح نیست در دوسال متوالی بودجه‌های عمرانی تخصیص نیابد و متوقف شود” این یعنی همان ریاضت اقتصادی که لیلاز قبلا اشاره کرده بود باید به اجرا گذاشته شود.
هیاهوی سفر روحانی به نیویورک در اینجاست که ماهیت واقعی خود را نشان میدهد. اگر تا دیروز امریکا شیطان بزرگ بود اکنون باید همه منتظر بمانند که “ارتباط تلفنی به دیدار رودرو منجر میشود”. بعد تازه معلوم نیست چقدر طول میکشد تا “دیوار بی اعتمادی ٣٥ ساله از بین برود.” حقیقت این است که انرژی هسته ای نه برای شان نان شد نه آب،سرکوبهای بی امان شان باعث نشد که اعتراضات پایان گیرد، هاله نور احمدی نژاد جز “غارت ملی” نتیجه ای نداد و یک اقتصاد نابود شده را روی دست شان گذاشت. چاره ای نمانده جز اینکه به دامان رابطه برقرار کردن با شیطان بزرگ پناه ببرند تا شاید کسی را فریب دهد ( البته بجز “طبقه متوسط مدرن شهری”، که خود بخشی از پروژه فریبکاری هستند چرا که عوامل این طبقه من درآوردی در این فریب نقش مستقیم دارند و چه ماهرانه این روزها نقش خودشان را ایفا میکنند) و برای نجات این حکومت مانند همیشه هیچ راهی نمانده جز حمله به سطح معیشت مردم و فلاکت افزون تر.
همانگونه که نویسنده این یادداشت قبلا هم اشاره کرده بود، جمهوری اسلامی در تدارک یورش جدید به زندگی مردم است. تبلیغات از این دست که بودجه عمرانی صرف بودجه جاری میگردد مانند تبلیغات قبل از اجرای طرح حذف یارانه است. میخواهند با گرسنگی دادن بیشتر به مردم، اقتصاد ورشکسته جمهوری اسلامی را نجات دهند. صحیح تر است گفته شود مانع سقوط جمهوری اسلامی شوند . برقراری رابطه با امریکا ( حداقل هیاهو بر سر آن) و “تعامل بیشتر با غرب” و به زبان آوردن نام کشور اسرائیل و نه رژیم اشغالگر قدس ( که به گفته بی بی سی تحول بسیار مهمی است!) دسیسه تازه این حکومت است. اینها همه هوشیاری ما کمونیستها را میطلبد. اسیر شدن در دام اینکه امریکا و جمهوری اسلامی به کجا خواهند رسید ما را از صحنه اصلی نبرد دور میسازد. اینکه خود این موضوع به اختلافات جناحهای جمهوری دامن میزند یک چیز است و اینکه همه جناحها بر سر این توافق دارند که هزینه ورشکستی سیاستهای جمهوری اسلامی را در تمام زمینه ها از گرده مردم باید بیرون کشید، چیز دیگری است که بر سر آن توافق دارند. اینها چه با امریکا و غرب به توافق برسند و چه نرسند میخواهند همه هزینه غارتگری هایشان را مردم بپردازند. “هزینه های عمرانی ” را میخواهند با ریاضت دادن بیشتر به مردم تامین کنند. امریکا و غرب هم متوجه این امر است. غرب و امریکا در حال حاضر هیچ آلترناتیو دیگری برای جمهوری اسلامی ندارند. سقوط این حکومت، جغرافیای سیاسی جهان را تغییر خواهد داد. ایشان از همین هراس دارند برای همین به هر سیاستی متوسل میشوند که زیر بال این حکومت را بگیرند. نباید گذاشت نقشه های ریاضت اقتصادی ایشان به فعل در آید. همانگونه که قبلا هم تاکید شده فرصت کوتاه است. فرصت شش ماهه روحانی برای حل و فصل رابطه جمهوری اسلامی با غرب فرصتی است که این حکومت میطلبد تا بتواند خودش را سازمان بدهد و زندگی مردم را به تباهی بیشتر برساند. به شدت باید تبلیغ کرد که هیاهوی رابطه امریکا بر سر چیست. باید به توده مردم نشان داد این حکومت با این هیاهو به دنبال فرصت خریدن است که سقوط خود را به عقب بیندازد و هر روز عقب افتادن این امر، فلاکت و تباهی بیشتر برای توده مردم ایران در بردارد. خود حکومت بارها اشاره کرده است که از “تبعات اقتصادی و اجتماعی” طرحهایش واهمه دارد و این اما فرصتی است در برابر ما کمونیستها که اعتراضات و مبارزات مردم را سازمان دهی کنیم برای سرنگونی این حکومت. خود حکومت اذعان میکند که آماج حمله مردم است و از هراس آن شب و روزش را قاطی کرده است و رهبرش جام زهر را بالا کشیده است. این حکومت از یورش نهایی مردم میهراسد و از سوی دیگرهیچ راهی ندارد جز اجرای طرحهای جنایتکارانه. توده مردم نه خود را سالها به این حکومت گفته اند اما آلترناتیو ما را هنوز انتخاب نکرده اند. باید خود را در معرض انتخاب مردم گذاشت تا کار این حکومت را با یک انقلاب تمام کرد.
*- این عنوان یک نوشته طنز از شاملواست