بخش سوم
ناسیونالیسم کورد این دوره، پدیدهها و مفاهیم جدید
سرتیترهای این بخش ا – ناسیونالیسم کورد این دوره، احزاب اپوزیسیون و تشکلهای داخلی ۲- “کوبانی”، هستند.
ا – ناسیونالیسم کورد این دوره، احزاب اپوزیسیون و تشکلهای داخلی
زیر عنوان بالا به دو نکته میپردازم. اول مختصری راجع به احزاب ملی سنتی و دارودستههای باند سیاهی در کردستان، دوم نهادها و انجمنها در شهرها و بروز رگه جدید ناسیونالیسم کورد و رابطه آن با احزاب سنتی است.
مورد اول، ناسیونالیسم این دوره تربیت شده دوره طلوع خونین نظم نوین آمریکا بعد از به قدرت رساندن دو حزب ملی عشیرهای کردستان عراق در سال ۱۹۹۱است. این ناسیونالیسم در شرایط امروز جهان و بدلیل کاربرد حاکمیت دو حزب کردستان عراق برای دولتهای منطقه و غرب تفاوتهایی با گذشته دارد. بدین معنی که ناسیونالیستها در این دوره فرصت پیدا کردهاند آنطوریکه هستند عمل کنند و صحبت کنند و آنطوریکه نیستند خود را معرفی کنند. احزاب و سازمانهایش ارتجاعیتر و ضدکارگر و ضد زنتر و مذهبیتر شدهاند. افق آنها خدمتگذاری بدون هیچ قید و شرطی به دولتها و اطراق در صف انتظار بخشش آنها است. اما رو به مردم تفرقه و جدائی با مردم غیر کُرد زبان و فرهنگ نژاد پرستی را آشکارا رواج میدهند. تعاریف و واژههای قومی را به جای تعاریف علمی هنری و سیاسی و اجتماعی چون کارگر کُرد، زن کُرد، زندانی کُرد، فعال کُرد و غیره را در تکمیل فرهنگ نژادی و دوری از غیر کورد زبان باب کردهاند. تقلا دارند طبقات اجتماعی، سرمایه دار و کارگر و تفاوت منافع واقعی مادی و اجتماعی آنها را در پرتو معیارهای محلیگری حاشیهای نمایند.
از نظر سازمانی آمار باندهای فالانژ قومی و مذهبی بالا رفته و هم اکنون دو باند بنام زحمتکشان که هر دو نام کومهله را بر خود دارند، حزب آزادی کردستان (پاک)، پژاک، جریان ملی مذهبی خبات، مجموعا ۵ جریان اپوزیسیون به اضافه جریانات دیگر مذهبی و ملی فعال در داخل شهرهای کردستان ایران وجود دارند. در همین دوره باندهای قومی و مذهبی توسط همقطاران خود و پیش از همه کومهله علیزاده جلو کشیده شدند و بعنوان سازمان سیاسی از آنها نام بردند. کومهله علیزاده در همین دوره کمونیست را کنار گذاشت و بیش از یکدهه است که عنوان ناسیونالیست را چون غرامت سیاسی در ادبیات رسمی خود کنار نهاده است. با این وجود حزب دمکرات کردستان ایران مانند حزبی ملیگرا و کومهله ابراهیم علیزاده چون جریان چپ ناسیونالیست با بقیه تقاوتهایی دارند. تنها این دو جریان را می توان بعنوان نیروهای اجتماعی ناسیونالیست کردستان ایران در این دوره به حساب آورد. جریان چهارمی بنام کومهله (صلاح مازوجی) هست که خود را کمونیست میداند اما هنوز از چهار چوب سیاست چپ ناسیونالیست گذشتهاش خارج نشده و فقط نشانههایی از فاصله گرفتنش از باندهای قومی در آن مشاهده میشود و باید دید سرانجامش به کجا ختم میشود.
دوم، در بخشهای دیگر این نوشته در مورد ناسیونالیسم بطور کلی، و اساسا احزاب این جنبش در کردستان ایران صحبت کردیم. در حالیکه این جنبش رگه داخلی و نسبتا متفاوت و جدا از این احزاب را هم دارد. اگر تعداد احزاب سیاسی و باندهای مختلف ناسیونالیست را نشانهای از ابراز وجود سازمانی رگههای مختلف این جنبش بدانیم، رگه عمدتا داخلی آن تا این لحظه بدون حزب باقیمانده است. تا آنجائیکه به ایران بر میگردد این رگه در دوره جمهوری اسلامی قوام گرفت و توسط لایه وسیعی از فعالین و روشنفکران تحصیلکرده ناسیونالیست در شهرهای کردستان نمایندگی میشود. فعالیت سیاسی و اجتماعی این طیف بسیار وسیع است. بخش زیادی از آنها در نهادها و انجمنهای مختلف فرهنگی، هنری، اجتماعی، مذهبی، خیریهای در هر شهری بطور مستقل یا در ارتباط با جمهوری اسلامی فعال هستند. آمار رسمی و غیر رسمی از این انجمن و تشکلها ها در دست نیست و اما تعداد بسیار زیادی از اینگونه نهادها در تمام شهرهای کردستان ایران فعالیت دارند.
برای نمونه در شهر مریوان بیش از ۱۰ نهاد و تشکل مختلف به اسامی ۱- انجمن فرهنگی ادبی مریوان ۲- مرکز روشنفکری (زانستی) فرهنگی رونان ۳- مرکز فرهنگی هنری وژین ۴- انجمن ملایان مذهبی مریوان و اورامان (یهمامه) ۵- انجمن فرهنگی ادبی روجیار ۶- مرکز سلامتی ٰژین (زندگی) ۷- انجمن تئاتر مریوان، این نهاد که کار و زندگی مردم را در قالب تئاتر خیابانی منعکس می کرد بخاطر دخالت مستقیم جمهوری اسلامی و فشار گرایش ناسیونالیسم کُرد و مذهبیها دارد حاشیهای میشود. ۸- انجمن سبز چیا، مانند انجمن تئاتر خیابانی فعالین و دوستداران واقعی طبیعت در آن زیر فشار رژیماند و نفوذ ناسیونالیسم کُرد در آن بیشتر شده و بسیاری از فعالینش خاموش کردن آتش و دفاع از محیط زیست را در تابستان گذشته به کُردایتی ربط دادند. ۹- انجمن جلوگیری معتادین (ژیانهوه) ۱۰- انجمن فرهنگی نوژین ۱۱- نهاد مذهبی بنام باران رحمت، که ترکیب از انواع مذهبیها هستند ۱۲- مجموعهای از نیروهای دیگر مذهبی در قالب فروشگاههای زنجیرهای و خوراکی، سلفیها که در این اواخر چون گذشته در کردستان ایران فعال بنظر نمی آیند در شهر نه چندان بزرگی چون مریوان فعالیت دارند. محض اطلاع خوانندگان سلفیها اخیرا در کردستان عراق فعال شدند و به کمک اتحادیه میهنی و خانواده طالبانی نیروی مسلح بهم زدهاند و به خطر بزرگی برای مردم تبدیل شدهاند. فعالیت این مجموعه نهاد اساسا در حوزه ملی و محلیگری است. دولت اسلامی بعضی از آنها را مستقیما کمک می کند و با بقیه بشیوه کجدار و مریز کنار میآید. در مقابل این مجموعه تشکل، فقط شورای سراسری صنفی فرهنگیان، سندیکا و انجمن صنفی کارگران و استادکاران ساختمانی مریوان و سروآباد فعالیت علنی دارند. در سالهای قبل تعداد دیگری مانند انجمن زنان و نهادهای دفاع از کودکان و غیره بودند که زیر سرکوب نیروهای اطلاعاتی رژیم و فشار سیاسی ناسیونالیستها حاشیهای یا منحل شدند.
بخشی از روشنفکران ملیگرا در شوراهای اسلامی شهرها، شهرداریها، ادارات بالای استانی، فراکسیون نمایندگان کُرد در مجلس جمهوری اسلامی و غیره شرکت دارند. تعدادی از اینها به جلسات مقامات بالای دولتی دعوت میشوند و راجع به چگونگی اداره کردستان در تمام زمینهها از آنها نظر خواهی میشود و از جمله مشاورین نزدیک و دستبالای رژیم در این منطقه هستند. راه فعالیت این قشر از ناسیونالیستها را رفسنجانی باز کرد. دوره دوخرداد اوج فعالیت علنی آنها در کردستان بود. در همین دوره تا آستانه تشکیل حزب قانونی ملیگرا داخلی پیش رفتند و اما رهبری حزب دمکرات در مقابل آنها ایستاد و علیهشان اطلاعیه داد. از آن وقت بخش بیشتری از این رگه ناسیونالیست با احزاب اپوزیسیون سنتی و باندهای مختلف نژاد پرست آن کم و بیش زاویه پیدا کردند. اینها راه حل مسئله ملی در کردستان ایران را در ارتباط با جمهوری اسلامی و بطور کلی دولت مرکزی در این کشور از طریق ایجاد حزب قانونی و چانه زنی بر سر تقسیم قدرت و سهم بردن از ثروت جامعه دنبال میکنند و البته ضمن انتقاد به روشهای سنتی حزب دمکرات در این حزب دارای نفوذ هستند.
این گرایش در جریان انقلاب ۵۷ ابتدا از موضع چپ و نقد به سازشکاری حزب دمکرات از آن فاصله گرفت با پیوستن بخشی از آنها به کومهله قدیم در همان زمان پا گرفت و دورههای مختلفی را از نظر سیاسی و در رابطهاش با احزاب موجود و با رژیم اسلامی طی کرده است. طی این سالها پایه مادی اجتماعی آن در میان لایه جدید سرمایه دار گردن کلفت کردستان از نظر مالی، و انتگره در سیستم سراسری روابط و مناسبات سرمایه مرتبط با مقامات دولتی نهادینه و تقویت شده است. خواست سرنگونی دولت مرکزی افق این رگه از ناسیونالیسم و طبعا این قشر از سرمایه داران در کردستان نیست. علاوه بر زمینهها و پایه اجتماعی و سیاسی این لایه از ملیگرایی، جمهوری اسلامی تا آنجا که خواسته راه را برای رشد این رگه از ناسیونالیسم و ابراز آزادانه فعالیت سیاسی آنها در کردستان باز کرده است. از کانال آنها نوع اعتراض و نارضایتی قومی و ملی بی محتوا و خالی از مطالبات سیاسی و اقتصادی و آزادیخواهانه را در کردستان وسیعا رواج داده است در بخش یک و دو اشاراتی کردهام. بطور مثال در چند روز اخیر به بهانه استقبال از نوروز ۱۴۰۳ مراسمهای بزرگ جشن و رقص زنان و مردان (هلپرکی) در شهر و شهرک و روستاهای کردستان و حتی در تهران آزادانه و بدون رعایت حجاب برگزار گردید. استاندار کردستان لباس کوردی پوشید به میان مردان و زنان بی حجاب که با هم مشغول جشن و شادی بودند رفت و رقصید و عکس گرفت. شکی نیست استاندار در توافق با شادی مردم در مراسم شرکت نکرد و بلکه دارد برنامه دراز مدت و مقاصد خاص رژیم در این منطقه را دنبال میکند. تمام اینگونه مراسمها در کردستان با اجازه دولت انجام میشود و سالها است که زنان بدون رعایت هیچگونه پوشش مذهبی همراه با مردان در آن شرکت میکنند. هدف فوری امسال دولت از باز کردن راه برای مراسمهای بزرگ نوروزی حاشیهای کردن جشن هشت مارس روز جهانی زن و مطالبات برابری طلبانه آن و پس زدن سنت گرامیداشت این روز در شهرهای کردستان بود. رژیم این هدف را با معمولی کردن اعتراض ناسیونالیستی در بطن چنین جشنهائی در اشکال رقص کوردی، روز لباس کوردی و پوشیدن لباس کوردی و محدود نمودن جوانان به این سطح و اشکال از اعتراض برای دور کردن آنها از مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبی به پیش میبرد. نزدیک به دو دهه است که مقامات اطلاعاتی جمهوری اسلامی با این تصور که مناطق جنوبی کردستان مرکز چپ و کمونیستها است، برگزاری اینگونه مراسمها را در شهرهای این منطقه آزاد گذاشتهاند. اما سال گذشته در پیرانشهر و امسال برای اولین بار در بقیه شهرهای شمالی کردستان از جمله سقز، بانه، مهاباد، سردشت، پیرانشهر، ربط، بوکان و نقذه، شهرکها و روستاهای این بخش هم چنین مراسمهائی برگزار گردید. رژیم میخواهد تفاوت رسوم و سنتهای محلی کردستان با بقیه مناطق ایران را آنقدر برجسته کند و نهادینه نماید تا منجر به تفاوت و جدائی سیاسی و مبارزاتی میان مردم و صف مبارزه و اعتراض یکپارچه آنها گردد و بدین طریق همبستگی سراسری آنها را به تفرقه و جدائی از هم تبدیل نماید. مردم در کردستان و بقیه ایران حق دارند بهر طریقی که دوست داشته باشند جشن بگیرند و شادی کنند و جشن و شادی آنها یک شکل مبارزه با این رژیم آدمکش عزا و خرافه و شمشیر و خون است. در همان زمانی که “هلپرکی رهش بهلک” (رقص کوردی زنان و مردان با هم) در کردستان را آزاد گذاشته بودند در بقیه شهرهای ایران زنان بی حجاب را بر سر مزار عزیزانشان دستگیر کردند، فروشگاههائی که زن بی حجاب را راه میداد پلمب می شد، ماشینهای که توسط زنان بی حجاب رانده میشد توقیف میشد و زنان بی حجاب را به جریمههای سنگین محکوم میکردند. با وجود همه اینها بخش قابل توجهی از زنان و جوانان در شهرهای بزرگ حجاب بر سر نکردند و با شهامت در مقابل نیروهای انتظامی دست به مقاومت زدند. این برنامه توطيه گرانه رژیم در کردستان بشدت مورد علاقه احزاب ناسیونالیست هم هست و از هر دو طرف صف متحد مردم را نشانه گرفتهاند.
عامل دیگر رواج این گرایش در این سالها، غیبت حزب و سازمان کمونیستی با نفوذ و دخالتگر در کردستان است. از وقتیکه انشعابها در حزب کمونیست کارگری ایران دوره منصور حکمت شروع شد، نیروهای ناسیونالیست از زیر فشار سیاسی حزبی کمونیستها رها شدند و تناسب موقعیت احزاب سیاسی در این منطقه به نفع محلیگری تغییر کرد. از آن زمان به بعد اینها و کلیه رگههای دیگر ناسیونالیست مجبور به رادیکال نمايی برای خنثی کردن فعالیت کمونیستها در کردستان چون گذشته نیستند. از طرف دیگر جمهوری اسلامی هم از فقدان حزب کمونیستی در کردستان استفاده خود را کرده و دخالت مستقیم خود در امور ملی در درون جامعه را افزایش داده است. حالا چون گذشته نیازی به کارکرد باز دارنده احزاب ناسیونالیست در تقابل با کمونیستها ندارد و در نتیجه ملاحظات سابق برای فشار و ایجاد محدودیت بر این احزاب را ندارد. به اعتقاد من یکی از عوامل خلع سلاح و تعطیل کردن اردوگاهای احزاب اپوزیسیون کورد ایرانی مستقر در کردستان عراق همین نکته است.
در هر حال برخورد این رگه جدید ملی گرائی با روشهای سنتی رهبری در حزب دمکرات منجر به ایجاد اختلافات و دستهبندی در این حزب شده است. همانطوریکه این حزب در داخل طرفدارانی دارد، این رگه ناسیونالیستی هم در میان این حزب و کومهله جدید طرفدار دارد. به نظر می آید تغییراتی در گرایش ناسیونالیسم کورد و احزاب آن در جهت هضم و باز کردن جا برای اعتراض اجتماعی قانونی آن در چهار چوب رژیم موجود و دولتهای مرکزی بعدی در حال جریان است. هر دو وجه سنتی و امروزی ناسیونالیسم کورد در جنبش سرنگونی مردم با شعار “زن، زندگی، آزادی” در شهرهای کردستان خود را نشان داد. در جریان آن اعتراضات تمام احزاب ناسیونالیست زور جمعیشان را به کمک رسانههای جیرهخوار بی بی سی، ایران اینترنشنال، من و تو و رادیو امریکا برای تزریق شعارهای تفرقهافکنانه ناسیونالیستی و جدا کردن مبارزات مردم در کردستان از جنبش مردم در ایران بکار بردند و موفق نشدند. این رسانهها، با هیچ شخصیت سیاسی کمونیست و با فعالین احزابی که خود را کمونیست می دانند مصاحبه و نظر خواهی نمی کنند. در عوض آن، دهها نفر شیرفهم شده را بعنوان کارشناس و صاحب نظر جلو دوربین میگیرند و بلند گو را جلو مرتجعین ناسیونالیست و مذهبیها در بلوچستان و جریانات باند سیاهی و نژاد پرست در کردستان میگیرند.
۲- “کوبانی”
مقابله نیروهای مسلح کُرد، “یگانهای مدافع خلق” (ی پ گ YPG ) با داعش در شهر کوبانی سوریه که از سپتامبر ۲۰۱۴ شروع شد و تا ماههای آخر سال ۲۰۱۵ ادامه داشت مورد حمایت و سمپاتی وسیع مردم در آن منطقه و در بسیاری از نقاط دیگر جهان قرار گرفت. داعش نیروی سنی مذهبی بود که جنایات و توحش دوره اولیه پیدایش اسلام را تقلید میکرد. این جریان مخالفین خود، و مردم غیر سنی را سرمی برید، کوچک و بزرگ را زنده زنده در قفسهای آهنی میسوزاند، اموال و خانه آنها را غارت و زنان را چون برده جنسی اسیر میکرد و بازار خرید و فروش زن و بچه را در قرن ۲۱ در آنجا باز کرده بود. آمریکا و اروپا شاهد این اعمال بودند اما وجدان حقوق بشری و دمکراسی خواهی آنها به دلیل اینکه دستی در آن داشتند به غیر ادعاهای تبلیغی عمومی خم به ابرو نیاورد.
عامل اصلی بوجود آمدن آن وضعیت آمریکا بود و تا از این طریق ناکامی خود در لشکرکشی به عراق و تسلط بر خاورمیانه، برای کنار زدن گروههای شیعه مذهب وابسته به ایران را جبران نماید. داعش سنی مذهب را در سوریه و شمال غربی عراق چون حلقههای ضعیف خاورمیانه درست کرد و مسلح نمود و با همکاری ترکیه به جان مردم انداختند. اما وقتیکه توحش داعش نتیجه مورد نظر را بار نیاورد و تنفر عمومی مردم مدرن در جهان را برانگیخت و مقاومت پیشمرگان ی پ گ در شهر کوبانی مورد حمایت وسیع قرار گرفت، آمریکا صلاح را در این دید که حساب خود را از داعش جدا کند و از کانال دفاع از یگانهای مدافع حلق که علیه بشار اسد هم بودند امر خود را دنبال کند. بدنبال آن در دفاع از ی پ گ بمباران مواضعی را که داعش در اطراف و داخل شهر کوبانی تصرف کرده بود آغاز کرد و به آنها اسلحه و مهمات داد. در این جنگ داعش دچار شکست شد. در ادامه بخاطر اینکه نیروهای ی پ گ شاخه سوریهای پ ک ک بودند و کُرد زبان، دولت ترکیه پشتیبانی از داعش را بر خلاف میل آمریکا ادامه داد.
اگر گرفتن اسلحه و کمک از آمریکا از طرف نیروهای مدافع خلق در روبروئی با داعش در آن دوره قابل درک و گذشت باشد، ادامه این رابطه با آمریکا که امروز به سطح تامین تدارکاتی و پزشکی و تسلیحاتی و آموزش نظامی پیشمرگان آن رسیده است چیزی نیست جز تبدیل شدن به خدمتکار حلقه بگوش آمریکا در این منطقه. این موضوعی است که بدنبال شروع جنگ اخیر در غزه تشدید شده و سرنخهای آن به برنامه آمریکا در خاورمیانه و بطور ویژه در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین ربط دارد که خارج از این مبحث است.
حمایت مردم از مقاومت تاثیرگذار ی پ گ در تقابل با داعش در آن مقطع، فقط در آن مقطع و تقابلش با داعش در آن محدوده زمانی جای هیچگونه تردیدی نیست. نکته مورد نظر این است که مقاومت آن مقطع زمانی ی پ گ در برابر داعش دستاویزی برای ایدهآلیزه کردن و تعمیم و ارتقاء این مقاومت توسط اکثریت احزاب و گروههای چپ که خود را کمونیست یا سوسیالیست مینامیدند تا حد اصول آرمانی شد. هیاهوی شادمانه این جریانات حول آن اتفاق و تشکیل کانتونها در آن دوره سرتیتر اطلاعیهها و موضوع مقالات این احزاب طی سالهای متمادی بود. اینها دانسته و نداسته مبلغ ناسیونالیسم کُرد و عامل تقویت ارزشهای سیاسی و اجتماعی آن علیه جنبش کمونیستی در کردستان شدند. گرفتن جلسه مشترک با سران مرتجع ی پ گ و پخش عکسهای آن مایه افتخارشان بود. صحبت از تجربه کانتونها ورد زبان و محتوای اطلاعیه هایشان بود. اما صحبت از این کانتونها که خانه و زندگی بسیاری از مردم عرب زبان را در شهرها و ۱۴ روستای منطقه گرفتند و آنها را از محل زندگی خود بیرون راندند مسکوت گذاشتهاند. سازمان عفو بینالملل در ۱۳ اکتبر سال ۲۰۱۵ ی پ گ و متحدین همراهش را به جنایات جنگی متهم نمود. این احزاب اینها را نادیده گرفتند و همانطوریکه حالا مزدوری پیشمرگان ی پ گ برای آمریکا را نادیده می گیرند و راجع به آن سکوت کردهاند. در هر صورت آن زمان با استفاده از آن فضا هجوم مشترک چپ ملی سنتی ایرانی و سخنگویان ناسیونالیست کورد علیه خط کمونیستی در کردستان در ابعاد اجتماعی صورت گرفت و از آن رویداد اهرمی ساختند برای چرخش به راست، برای تعدیل موضع کمونیستی و سازش ناپذیری آن با ناسیونالیسم کُرد در هر فرم و قالبی در کردستان. طی آن جریان توضیح ماهیت ناسیونالیستی ی پ گ نادیده گرفته شد و ابدا مطرح نبود. سالهای زیادی است که ناسیونالیسم کُرد بمثابه جنبش و احزاب و سازمانهایش، با استفاده از رویدادهای مختلف منطقهای و ابداع مفاهیم و تعابیر و الگوهای تازه ای که از آنها صحبت شد تعرض وسیعی را از نظر سیاسی و فکری به مدرنیسم و جنبش کمونیستی در کردستان شروع کردهاند و میداندار سیاسی و فکری در بخشهای مختلف آن هستند.
جریان چپ ملی در کردستان ایران و چپ ملی رفرمیست ایرانی بمثابه یک ترند فکری سیاسی با ادعای کمونیست و سوسیالیست بودن مستقیم و غیر مستقیم یاری دهنده و همراه ناسیونالیسم کُرد در آن تحولات بودند. ما نه تنها شاهد هیچ نقدی به پدیده و مفاهیم جدیدی که ناسیونالیست کُرد علیه آزادیخواهی ابداع کرد و براه انداخت نیستیم بلکه شاهد سکوت و همراهی و آوانس دادن از طرف این خانواده در میان آنها هستیم. اینها قلمروهای دست نخورده تعرض ناسیونالیستها علیه کمونیستها است. نکته دیگری که موضوع این جریانات نیست عوامل و زمینههای سیاسی پیدایش ی پ گ در کردستان سوریه است. این جریان را پ ک ک بعد از شروع اعتراضات در کشورهای منطقه (بهارعربی) و اساسا بدنبال شروع پروژه آمریکا در سوریه ایجاد کرد. در حقیقت ی پ گ محصول پروژه خونین نظم نوین آمریکا در منطقه است و جریان برآمده از دل مبارزه و اعتراضات تودهای مردم کُرد زبان سوریه نیست و تحمیل شده بر آنها است. همانطوریکه باند پژاک هم هیچگونه ربط و ریشهای در مبارزات مردم کردستان ایران ندارد و دست ساز پ ک ک و اساسا جمهوری است و بر مردم تحمیل کردهاند. اما کومه له ایراهیم علیزاده بخاطر رقابت با دیگر احزاب ملی گرا با پژاک این همکار دیرینه و همیشگی جمهوری اسلامی سر دوستی دارد و ائتلاف باز کرده است.
باید در نظر داشت که ما در سوریه با مساله ملی کُرد، چون بقیه مناطق عراق و ایران و ترکیه روبرو نیستیم. در سوریه تبعض ملی و مبارزه با آن دارای سابقه و پیشینه جنگ و خونریزی و لشکر کشی و مقاومتی نیست که مساله کُرد و شکل پیشمرگانه را تبدیل به سنت کرده باشد. تاریخ آن منطقه در سوریه از جنگ اول جهانی به این طرف با بقیه مناطق کُرد نشین در دولتهای دیگر تفاوت دارد. در این دوره هم تاریخ آن با دیگر مناطق تفاوت دارد، نیرویی که بنام پیشمرگ از آن نام می برند برآمده از دل مبارزات مردم برای رفع ستم ملی نیست و بلکه نیروی دست سازی است که با نام کُرد و مساله کُرد بر مردم تحمیل کردهاند. مبانی شکل گیری این جریانات و اعمال نژاد پرستانه آنها بر میگردد به شرایط امروز دنیا، در ارتباط با برنامه منطقهای آمریکا در خاورمیانه، و استفاده جمهوری اسلامی از این شرایط و بدنبال آن بهره برداری پ ک ک از این اوضاع را باید بعنوان مبنای سیاست فعلی کمونیستها در قبال برخورد به پژاک و ی پ گ در نظر گرفت.
مجید حسینی
۴ فروردین ۱۴۰۳
۲۳ مارس ۲۰۲۴