کنگره ملی کرد در خدمت کدام استراتژی است ؟
اخیراً نماینده گان احزاب کرد سوریه، ترکیه، عراق و ایران درشهر اربیل عراق گرد هم آمدند تا به بحث و گفتگو پیرامون تدارک برگزاری کنگره ملی کرد بپردازند. طبق گزارش پایگاه تحلیلی کردها، در این نشست حدود۴۰ حزب و گروه مختلف کردی از جمله پ.ک.ک، گنکره جوامع دموکراتیک کردستان، حزب صلح و دموکراسی، اتحادیه میهنی، حزب دموکرات کردستان عراق و سازمان های پژاک و کومله شرکت داشتند. هرچند مشابه چنین تجمع هایی پیش تر نیز صورت گرفته است ولی موضوعیت سیاسی کنگره حاضر که با پیشنهاد پ.ک.ک و به میزبانی مسعود بارزانی قرار است در آینده نزدیک برگزار شود بر بستر تغییر و تحولات درمنطقه و در راستای نیازهای امپریالیستی و صف بندیهای جدید در آن خواهد بود.
تا کنون بر گزار کننده گان این کنگره در مورد ضرورت برگزاری آن و اینکه چه اهداف سیاسی و استراتژیکی را پیش روی خود خواهند گذاشت، سخنی بمیان نیاورده اند. اما آنچه می توان بوضوح دید، ضرورت، اهداف سیاسی و نقش چنین کنگره ای در دل اوضاع منطقه و تلاش کشورهای امپریالیستی برای تقسیم دوباره جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه، دخالت نظامی و سیاسی این کشورها در تحولات سیاسی کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا خواهد بود. این کنگره و جلسات آن، قطعاً خط و نشان کشیدن برای تقسیم سهم در آینده سیاسی کردستان دردرون جغرافیای منطقه است، آینده ای که بنا است بدون حضور کارگران و توده های زحمتکش کردستان و تنها در پشت میزهای این حضرات و دوستان بین المللی شان رقم بخورد. اپوزيسيون ناسيوناليست کُرد و مدعیان رفع ستم ملی برای رسیدن به حاکمیت ملی در مقاطع تعيين کننده ای همیشه آن را درچهارچوب امپرياليسم و ميليتاريسم بورژوايى تعقیب کرده اند.
اهدافی را که رهبران بورژوازی کُرد در هر مقطعی از تاریخ دنبال نموده اند، جنگ برای سهیم شدن در ساختار سیاسی، اداری و اقتصادی طبقه بورژوازی کُرد بوده است، و آن را به عنوان مبارزه برای ” رهائی مردم کردستان” و “رفع ستم ملی” به جامعه قلمداد و تحمیل کرده اند. احزاب و جنبشهای بورژوا ناسیونالیستی کُرد هیچگاه در تاریخ زندگی خود حتی یک روز هم خواهان مبارزه انقلابی برای سرنگونی همان حکومتهای مستبد و تحمیل کننده ستم ملی نه تنها نبوده اند که همواره در مماشات و سازش با آنها سیاستهای خود را پیش برده اند.
“کنگره ملی کُرد” قرار است یک بار دیگر و در شرایط حساس امروز منطقه به آلترناتیوی برای اتحاد بورژوازی کُرد تبدیل شده و با دستیابی به قدرت و همسوئی با حکومتهای جنایتکار و سرانجام تخطئه مبارزه انقلابی توده های زحمتکش کردستان به اهداف خود برسد. این جریانات ارتجاعی که به نام عشایر و فئودال و آخوند و سرمایه دار و نیروهای سابق چپ و کمونیستی که تکفیر گویان به گذشته کمونیستی خود پشت پا زده اند، به اسم نمایندگان مردم کردستان و “ملت کُرد” در صدد هستند که از این موقعیت در جهت منافع بورژوایی و امپریالیستها حرکت نموده و کل مبارزات انقلابی کارگران و زحمتکشان کُرد را به بیراهه بکشانند. تاریخ گذشته و حال این جریانات ناسیونالیسم دقیقاً در نقطه مقابل مبارزات برحق مردم کردستان برای رفع ستم ملی و بدست آوردن آزادیهای سیاسی و حق برابر شهروندی بوده است. این عالیجنابان خود محصول سیاست نظامهای فاسد و سرکوبگر حاکمان ایران و عراق و ترکیه و سوریه هستند. جزئی از خود این نظامها و سیستمهای سرکوب و باندهای رانت خواری اقتصادی اند.
اهداف این کنگره ملی، قطعاً بدور از اهداف ناسیونالیسم و سیاستهای ناسیونالیستی نمی تواند باشد. از مشخصه های ناسیونالیسم هویت تراشی و مصلحت ملی و ترجیح دادن آنها به هر امر و پرنسیب اجتماعی دیگر و سخن گفتن از “وحدت ملی” از زوایه یک ملت، و نه طبقات اجتماعی می باشد. ناسيوناليسم، مستقل از اينکه در چه دوره اى و بر متن کدام روندهاى پايه اى در قلمرو اقتصادى-سياسى پا به ميدان ميگذارد، يک ايدئولوژى بورژوايى براى سازماندهى حاکمیت سرمایه است.
مساله دولت و قدرت سياسى و رابطه آن با ملت و هويت ملى، از مسائل محوری ناسيوناليسم است. رابطه ناسیونالیسم و مساله ملی، در قلمروهای اقتصادی، فرهنگی، سیاست و قدرت تجلی مییابد. وظیفه ناسیونالیسم این است که نابرابریها، تنشهای ملی و قومی که ریشه در مساله دولت و حاکمیت و تضادهای اجتماعی جامعه دارد را در گذار به قلمرو سیاست و قدرت دولت بورژوایی تضمین کند.
در مقطعى که ناسیونالیسم و ملى گرايى ميليونها انسان را در اقصى نقاط جهان به جنگ و خونریزی ميکشاند و هزاران انسان را قربانی منافع بورژوایی جهانی مي نماید، در مقطعى که جهانى شدن سرمایه، پوچى تعلق ملى را بی معنا نموده، شرط مبارزه واقعى با ستم ملى و تفرقه ملى، فقط و فقط از کانال یک مبارزه طبقاتی امکانپذیر است. ناسیونالیسم به عنوان يک ايدئولوژى بورژوايى نقشی که بازی می کند، مانع حرکت و خودآگاهى طبقاتى کارگران بوده و طبقه کارگر را در سازش طبقاتی با بورژوازی قرار میدهد.
سران کُرد ملل شرکت کننده در این کنگره بر این عقیده اند که با برگزاری این کنگره منافع ملی خود را تعقیب و در نهایت متحقق نمایند. نفس این اعتقاد که تعقیب منفعت ملی کرد تنها معیاری است که این کنگره قرار است دنبال کند، خود یک استدلال تمام ناسیونالیستی است که حکم ورشکستگی سیاسی جریانات ناسیونالیسم کُرد را در این کشورها بدنبال دارد. تا جائیکه به ایران بر می گردد مدتها است که سران جریانات ناسیونالیست کُرد، در کشورهای اروپایی و آمریکایی، در تلاش بوده اند حمایت و توجه کشورهای امپریالیستی را بخود جلب نمایند، و با هم در حال رقابت هستند. میدان داری ناسیونالیسم بعد از فروپاشی دیوار برلین و شوروی سابق و بدنبال آن حمله آمریکا به عراق با این هدف که نظم نوین جهانی را در منطقه خاورمیانه بر قرار نمایند، شروع گردید و تا به امروز دستخوش تغییراتی شده است و اکنون نیز با توجه به تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه و بویژه با اتفاقاتی که در لیبی و سوریه رخ داده، فضا برای تاخت و تاز ناسیونالیست ها که چشمشان به قدرت نمایی سیاسی نیروهای امپریالیستی در منطقه بوده مهیاتر شده است.
گذشته از اینکه دفاع از منافع ملی کرد شامل یک کشور میشود یا بطور جهانشمول چندین کشور را در بر می گیرد، فرق چندانی نمی کند، سران ناسیونالیست این ملل کرد علل العموم دارای اهداف مشترکی هستند و یک افق ناسیونالیستی را دنبال می نمایند. همین اشتراکات و افق است که تشکیل همچنین کنگره ای را در دستور کار آنها گذاشته است. می توان کردستان عراق را به عنوان نمونه مشخص که یک حکومت ملی بر آن حاکم است، مثال زد، که با حمایت آمریکا و تحت حاکمیت ناسیونالیستهای کُرد اداره میشود. در جنگ خلیج در سال 1991 طبق سیاستهای امپریالیستی آمریکا و دخالتگیری مستقیم اش در این منطقه دو حزب ناسیونالیست کُرد عراق به نام اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری طالبانی-بارزانی یکسره به عنوان متحدین آمریکا ظاهر شدند.
منطق ناسیونالیستی- ناسیونالیستهای کُرد در پروسه این روند به این شکل بود که، در دل لشکرکشی امپریالیستی در آخر قرن بیستم، خیلی آگاهانه و حق بجانب به دنبال منافع ملی خود میرفتند، و در موقعیت جهانی و موضعگیری سیاسی آمریکا با جنگ خلیج که به کشتار مردم و سلطه گریش ختم میشد هیچ واکنشی نمی خواستند از خود نشان دهند. همانطور که شاهد هستیم، وعده کسب خلق ملی را تنها به این شرط توانست برآورده کند که یک ملت را در سیاستهای امپریالیستها شریک کند.
از مشخصه های دخالت امپریالیستی در کردستان عراق، شکل ارتجاعی و استبدادی حاکمیت جریانات ناسیونالیسم بورژوایی کُرد است. به لحاظ فساد مالی و ستم سیاسی ای، که بورژوا ناسیونالیست های کُرد حاکم بر کردستان عراق، روا می دارند تفاوت چندانی با گذشته تحت سلطه بعثی ها ندارد. در مناطق شمالی کردستان عراق نیروهای مسلح خودی کُرد که ادعای مردمی بودن را هم دارند زشت ترین تحقیر و استبداد گروهی و حزبی را به مردم فرودست تحمیل کرده اند. در کنار استبداد سیاسی جریانات ناسیونالیست وضع اقتصادی مردم کردستان عراق نیز روز به روز وخیم تر میشود. سران بورژوا-ناسیونالیست به نمایند گی از بورژوازی تازه به دوران رسیده ی عراق، در سرکوب اعتراضات مردمی و استثمار کارگران و زحمت کشان تا به امروز کوتاهی ننموده اند. فساد مالی، ظلم و ستم و به فقر و فلاکت رساندن مردم فرودست را به نهایت رسانده اند.
بی کاری، فقر، سرکوب سیاسی، تروریسم، فرقه گرایی، فقدان خدمات اولیه ی رفاهی مانند آب، برق، بهداشت، آموزش، مسکن، حمل و نقل از دستاوردهای حکومت اقلیم کردستان عراق است. در کردستان عراق حکومت حاکم، فعالیت اتحادیه های کارگری را ممنوع نموده، و به دستگیری و ترور فعالین سیاسی چپ، و سرکوب تظاهرات و اعتراض کنندگان به وضع موجودشان دامن زده اند. آنچه مسلم است ناسیونالیسم بورژوایی کُرد، که بدنبال یک جنگ امپریالیستی به قدرت رسیده، در این مدت نه فقط نفوذ توده ایی و محبوبیت گذشته ی خود را از دست داده، بلکه از موضع یک دولت ارتجاعی حافظ منافع بورژوازی، در مقابل مطالبات دموکراتیک مردم عمل کرده و به سرکوب پرداخته است. تبلیغات دروغین و ماهیت ضد انقلابی ناسیونالیسم کُرد در عرض این چند سال برای کارگران و زحمت کشان کردستان روشن شده است. تظاهرات روز ١۶ فوریه ی ٢٠١١ مردم سلیمانیه آغاز علنی تقابل مردم با این ناسیونالیسم بود و یک روز بعد زمانی که نیروهای شاخه ی حزب دموکرات کردستان عراق به سوی مردم معترض آتش گشودند و ضمن مجروح کردن ۵٧ نفر، و به قتل رساندن یک نفرعمق ماهیت ارتجاعی و ضد انقلابی این حزب و کل جریان ناسیونالیسم بورژوایی کُرد را به نمایش گذاشتند.
هم زمان با خیزشهای توده ایی کشورهای آفریقایی و خاورمیانه، مردم به ستوه آمده ی کردستان عراق نیز دست به اعتراضات گسترده در شهرهای مختلف کردستان زدند. در ماه فوریه تعدای زخمی و کشته شدند. سیر سریع حوادث با سرعت ماهیت ارتجاعی ناسیونالیسم بورژوایی کُرد را افشاء نمود و چهره کریه نمایندگانش را به مردم نشان داد. تهدید و خط و نشان کشیدن مسعود بارزانی که در ماه مارس در تلویزیون کردستان از شنیدن صدای انقلاب مردم سخن می گفت، هیچ نتیجه ای نداد. ناسیونالیست های مرتجع در حکومت برای کنترل خشم مردم در حالیکه با شعار “به حاکمان فرصت دهید”، و مذاکره به جای خشونت را تقاضا می نمودند وارد میدان شدند. گویا یک دهه حکمرانی و سلطه گری برای ناسیونالیست ها کافی نبود. و یک طوری وانمود میشد که مردم عامل خشونت بوده اند و بی کاری، فقر، بی حقوقی و انواع و اقسام ستم های طبقاتی، دزدی و اختلاسی وجود نداشته و هیچ خشونتی از طرف دولت ناسیونالیست حاکم علیه کارگران و زحمتکشان کُرد انجام نگرفته است.
سوال به سادگی این است که، در راستای این حمایت و وابستگی به امپریالیستها چه افق سیاسی و اجتماعی ای در برابر جامعه عراق، یا کردستان عراق، قرار گرفته است؟ چه دستاوردی تا کنون برای کارگر و زحمتکش کُرد داشته است؟ اینها سوالاتی است که بر مبنای روابط عینی موجود که در جامعه کردستان حاکم است می تواند پاسخ بگیرد. در ادامه این سیاستها و استراتژی راست است که سران ناسیونالیست و برگزارکنندگان این کنگره ملی می خواهند اهداف خود را دنبال کنند. جنب و جوش این جریانات ناسیونالیستی در منطقه از اینجا ناشی میشود که امروزه تغییر و تحولاتی در منطقه خاور میانه در جریان است، ستمدیدگان بسیاری از کشورهای منطقه در اعتراض به وضعیت موجودشان دست به خیزشهای توده ای زده اند. در ادامه این حرکتها گرایش رادیکالی در حال شکل گرفتن است، پتانسیل این را خواهد داشت که تا پیروزی نهایی پرچمدار این تغییر و تحولات باشد و در تقابل با نقشه شوم امپریالیستها که هدفشان سرکوبی این حرکتها و منحرف نمودن آنها است ایستادگی نماید. تقویت ناسیونالیسم و زد وبند امپریالیستی با نیروهای ناسیونالیستی از بالا دقیقا در راستای سیاستهای دول امیریالیستی عمل می کند. در ادامه این حرکتهای ارتجاعی است که جریانات ناسیونالیستی بر این تلاشند که مردم کُرد را از صف جنبشهای اجتماعی و رادیکال جوامعشان جدا نموده و به صف مقابل هدایت نمایند.
بوی تعفن سیاستهای ارتجاعی ناسیونالیستی بعد از سالها سلطه بر کشورهای مختلف، در این دوره و با اوج گیری اعتراضات توده ای در خاورمیانه آشکارتر شده است، زمانی که در کردستان عراق، کارگران و جوانان را به دلیل اعتراضاتشان به دزدی و فساد اقتصادی حاکمان و وجود بیکاری و فقر گسترده به رگبار بستند، زمانی که حاکمان ناسیونالیست عرب درجریان خیزش های منطقه در کمال قساوت و بی رحمی توده زحمتکش این جوامع را قتل عام می نمایند در حالیکه هنوز هم راه حلهای ارتجاعی ناسیونالیستی شان را تنها راه حل بحران می دانند. هنگامی که در ترکیه، هنوز هم کُردهای این کشور را ” ترک کوهی” خطاب نموده و از هر گونه حقوق ابتدایی از جمله حق داشتن تحصیل به زبان مادری خود محروم می کنند، در زمانی که ترکیه صفوف کارگران مجتمع صنعتی تکل را در هم می کوبید و تا جائیکه فعالیت و اعتراض کارگری می رود تا در این دولت ملی جرم اعلام شده و رهبران آن را به زندان می اندازند. این حرکتهای ارتجاعی و ضد انقلابی چهره واقعی ناسیونالیسم و حامیان مدافع آن را بوضوح نشان میدهد.
معضل ستم ملی و راه حلهای موجود بر آن در منطقه، تا جائیکه به سیاست و افق ناسیونالیستی حاکم بر این ملل بر میگردد، با هم تفاوتی ندارند. بطور مشخص اگر به عملکرد ناسیونالیستها در چند دهه گذشته در ایران نظری بیافکنیم می بینیم که پایه اجتماعی گرایش ناسیونالیستی و نیروهای آن از بدو شکل گیری بیشتر بر طبقات مرفه آن جامعه یعنی اربابان کُرد استوار بوده است. این سیاست بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد تا جایی که این نیروها هیچگاه خواهان حضور و مبارزه طبقاتی اقشار و طبقات فرودست در جریان مبارزه نبوده اند و تا آنجا که امکان داشته است سعی نموده اند تا مانع مبارزه این توده ها شوند.
سیاست ناسیونالیستی که ناسیونالیستها در قبال رفع ستم ملی می خواهند اجراء نمایند شامل اداره کردن ادارات از طریق نیرو های محلی در چارچوب قوانین بورژوایی، یا نهایتاً بر پایی یک پارلمان محلی، که بتواند به شکل خود مختار به خواسته های ملیتهای تحت ستم پاسخ دهد و بس! این جریانات ناسیونالیست همیشه امید شان به تغییر رفتار رژیم بوده تا از بالا مورد لطف و مرحمت سران حکومتی قرار گرفته و بتوانند با گرفتن امتیازاتی جا پایی در دستگاه حاکمه پیدا نمایند و از این طریق در استثمار طبقات فرودست با حکومت مرکزی همدست شوند. برای طبقه کارگر و زحمتکش جوامعی که سردمداران ناسیونالیست آن با تبلیغات پوچ ادعای رفع ستم ملی بر آنها را دارند فرقی ندارد که استثمارگر از چه ملیتی است آنچه اهمیت دارد این است که یک مناسبات اقتصادی سرمایه داری وجود دارد که در فردای حاکم شدن همین ناسیونالستهای مدافع رفع ستم ملی در چارچوب سیستم سرمایه حاکم، به استثمار حتی شدیدتر زحمتکشان و کارگران کُرد ادامه خواهند داد. استثمار طبقات فرودست جامعه در فردای قدرت گیری ناسیونالیست ها کماکان ادامه خواهد داشت، چرا که آنها هم حافظ مناسبات سرمایه داری هستند. جریانات ناسیونالیست هیچ برنامه اقتصادی دیگری برای برون رفت از بحران های اقتصادی موجود که طبقات پایین را به فقر و فلاکت سوق داده ندارند، هیچ برنامه ای برای تامین و تضمین رفاه توده ها نداشته و جز اینکه که دلیل بیکاری و فقر توده ها را در نبود صنعت در منطقه بدانند یا اینکه رژیم حاکم نمی گذارد که منطقه صنعتی شود. از طرف دیگر خود بورژوازی کشورهای مناطق کُرد نشین، منافعش را در منافع بورژوازی سراسری و جهانی جستجو می کند، و با تمام توان سعی دارند تا با ارتباط سراسری با بورژوازی جهانی هر چه بیشتر از نظر صنعتی و تکنولوژی سودآوری خود را از طریق استثمار بیشتر نیروی کار کارگران بالا ببرند. در مجموع استراتژی ناسيوناليسم کُرد یعنی حاکمیت ملی در تکیه بر امپریالیسم، و ربطی به رفع ستم ملی ندارد.
مهمترین تجربه برای کارگران و زحمتکشان کُرد با رویدادهایی که در منطقه اتفاق افتاده است، این است که بدون گسست از ناسیونالیسم، بدون طرح سیاستهای مستقل انقلابی در تقابل با ناسیونالیسم، دستاوردهای بیشترین تلاشهای آنها در مبارزه یا یک شبه از بین خواهد رفت، و یا در فردای پیروزی ناسیونالیستها مصادره شده و علیه آنها بکار گرفته خواهد شد.
در این راستا است که، برگزاری همچنین کنگره های ملی توأم با سیاست های ناسیونالیستی، کوچکترین ارتباطی با منافع زحمتکشان و طبقه کارگر کردستان (عراق، ترکیه، سوریه و ایران) نداشته و قطعا در تقابل با آنها قرار خواهد گرفت. سیاست های این نیروها در کردستان نمی تواند کوچکترین مطالبه و خواست رهایی این مردم را تامین نماید. تحقق مطالبات کارگران و توده های زحمتکش کُرد و نیز رفع ستم ملی تنها در گرو متشکل شدن طبقه کارگر و به میدان آمدن آن، در کردستان کشورهای مربوطه می باشد.
اگر قرار است به رفع ستم ملی کمک کرد، باید امروز از اوضاع عینی زحمتکشان این جوامع حرکت کرد و هر راه حلی برای رفع آن را از زاویه منافع کارگران و زحمتکشان کردستان این کشورها بررسی نمود. تنها جنبش سوسیالیستی در کردستان می تواند با تمام آلترناتیوهای ارتجاعی و امپریالیستی و ناسیونالیستی مرزبندی داشته، و در متشکل نمودن توده های کارگر و زحمتکش برای احقاق خواسته هایشان که قطعا خواسته های ملی را هم شامل خواهد شد نقش اصلی را بازی کند. به عنوان مثال: امروزه اوضاع اقتصادی –سیاسی و اجتماعی در کردستان ایران هر چه بیشتر آلترناتیو نیروهای ناسیونالیست را نسبت به این اوضاع بی موضوعیت کرده است و کارگران سوسیالیست باید از این فرصت استفاده نموده و با تمام توان در افشاء این آلترناتیوها کوشیده و نشان دهند که رفع ستم ملی به مانند سایر مطالبات دموکراتیک توده ها بدون گذشتن از مسیر یک انقلاب به رهبری و هژمونی طبقه کارگر امکانپذیر نیست.
در طول تاریخ جنبش کارگری ایران، رفع ستم ملی همیشه امر سوسیالیست ها بوده است و با نقشی که سوسیالیستها در دوره های مختلف تاریخی و مبارزاتی تا به امروز داشته اند در صدد بوده اند تا از زاویه سوسیالیستی و به عبارتی از زاویه منافع کارگران و زحمتکشان جامعه برای این مسئله پاسخی داشته باشند. با توجه به اینکه سران ناسیونالیست شرکت کننده در این کنگره ملی بر این قصد و برنامه هستند که در چارچوب مناسبات بورژوایی این کشورها به حل رفع ستم ملی بپردازند، هر چند این نوع راه حل امتحان خودش را در کردستان عراق پس داده و کاملا با شکست مواجه شده است با این وصف این تراژدی گویا قرار است دوباره تکرار شود. در شرایطی که آلترناتیو بورژوازی چیزی جز استمرار استثمار نیست، تنها آلترناتیوی می تواند تمامی مطالبه دموکراتیک و رفاهی و به یک معنا مطالبه نان و آزادی را تامین نماید که خواستار تحولات پایه ای و ریشه ای در سیستم اقتصادی و سیاسی بورژوایی باشد و این آلترناتیو چیزی جز آلترناتیو سوسیالیستی طبقه کارگر نیست و نمی تواند باشد.
کسب تمامی مطالبات دموکراتیک و از جمله رفع ستم ملی در این شرایط و از همه مهمتر دوام آن بعد از کسب، تنها به پیشروی جنبش کارگری و جناح چپ متعلق به آن بسته است. در صورت نبودن این نیروی متشکل طبقاتی با پرچم مشخص طبقاتی اش، تمامی مطالبات دموکراتیک و از جمله رفع ستم ملی به وسیله نیروهای بورژوازی و ناسیونالیستی تخطئه و از محتوای اصلی خود خارج خواهد شد. امروز در کردستان ایران، سوریه ،عراق و ترکیه که با ستم ملی روبروند، نمی توان از آزادیهای دموکراتیک که رفع ستم ملی یکی از مهم ترین آنهاست سخن به میان آورد، اما نابرابریهای موجود طبقاتی را در نظر نگرفت.
بنابراین مطالبه رفع ستم ملی باید مثل همیشه، جزء مطالبات طبقه کارگر این جوامع بوده و بدون حواله دادن رفع آن به آینده ای نامعلوم، از همین امروز برای دستیابی به آن برنامه و استراتژی داشته باشند. و از این طریق است که در فردای تحولات اساسی در این ممالک، راه را بر تمامی نیروهای ناسیونالیستها و برنامه های ارتجاعی اشان خواهد بست. ستم ملی ریشه طبقاتی دارد و با تغییرات فرهنگی و اداری، یا عوض نمودن چند مهره و جایگزینی آن با چند مهره دیگر محلی، نمی توان آن را حل نمود و یا با انتشار چند نشریه به زبان های محلی و داشتن دروس به زبان مادری آن را رفع کرد. شکی در این نیست، که همه موارد ذکر شده جزء حقوق اولیه هر فردی است که از ستم ملی رنج میبرد، اما ستم ملی ریشه در مناسبات سرمایه داری دارد که ارزش انسانها را بر مبنای روابط کالایی تعیین می کند. سیستمی که هر نوع نابرابری را در جامعه تولید و باز تولید می کند، کاملاً به نفع سودآوری بیشتر سرمایه عمل می کند. بنابراین رفع کامل نه تنها ستم ملی بلکه نابودی ستم در تمامی زمینه های آن، تنها در گرو نابودی سیستم سرمایه داری این جوامع در کلیت آن و با رهبری انقلابی یک طبقه متشکل صورت خواهد گرفت.
کردستان ایران در گذشته یک جنبش انقلابی و سوسیالیستی را با خود داشته و اکنون هم جناح چپ جنبش کارگری به آن میزان قوی است که بتواند در مقابل تمام جریانات ناسیونالیستی قد علم نماید. اما امروزه آنچه جنبش کارگری کردستان را از هر حرکت انقلابی رو بجلو باز می دارد عدم تشکل و پراکندگی است که در صفوف این گرایش موجود است. در کردستان خواست رفع ملی خواست دمکراتیک است اما واقیعتش این است احزاب چپ موجود در کردستان تا حالا آن نیرویی نبوده اند که برای این حق مبارزه کنند. همین احزاب در تقابل با دولت امریکا ( در کردستان) موضع مثبتی نگرفتند. و در درگیریهایی که در کردستان عراق اتفاق افتاد، سکوت اختیار نمودند. همین نیروهای سیاسی و کمونیست در منطقه کردستان مدتها است در متشکل نمودن این گرایش و کارگران کردستان خود را بی وظیفه نموده اند. و امروز بجای اینکه کمک نمایند تا طبقه کارگر کردستان به عنوان بخشی از طبقه کارگر ایران در مقابل دشمنان رنگارنگش متشکل شود و برای رفع ستم ملی، کارگران و زحمتکشان کردستان به نیروی طبقاتی خود اتکاء و از کانال مبارزه طبقاتی این مسئله را حل کنند، برای حل مطالبات رفع ستم ملی شرکت در کنگره ملی را به عنوان آلترناتیو ارائه داده اند. انتخاب این راه حل و آلترناتیو نه تنها فضا را برای تاخت و تاز بورژوازی و نیروهای ناسیونالیست باز خواهد گذاشت، همچنین در همسویی با آلترناتیوهای امپریالیستی قرار خواهد گرفت که در به انقیاد کشاندن مردم کردستان و تخطئه مبارزات کارگری از هیچ تلاشی فرو گذار نکنند. در واقع سعی میشود آنچه که در کردستان عراق اتفاق افتاد در مورد کردستان ایران، سوریه و ترکیه هم تکرار شود. بر گزاری کنگره ملی و اهدافی که این کنگره در پیش روی خود خواهد گذاشت نه برای رفع ستم ملی ملل کرد بلکه در خدمت به پروژه های امپریالیستها می باشد که از خطر هر تغییر و تحول انقلابی در منطقه در هراسند. امروز وظیفه تمام نیروها ی انقلابی و جنبشهای اجتماعی است که در افشاء این طرح ضدانقلابی و امپریالیستی نهایت تلاش را بنمایند.
اگوست 2013
کانون سوسیالیست های کارگری
HTTP://WWW.SOCIALIST-WORKERS.ORG
KARGAR.SOCILAIST@GMAIL.COM
FACEBOOK: KANONE SOCIALISTHAYE KARGARI