ما بحث خود را تحت عنوان «اداره شورایی و فراروی از سرمایه داری» در دو بخش ارائه میدهیم. در بخش اول به مفهوم شورا به طور کلی میپردازیم و در بخش دوم چشم انداز شوراها در شرایط کنونی ایران را مورد بحث قرار میدهیم.
در بخش اول ما سه پرسش را مطرح میکنیم و پاسخهای مربوط به آن را ارائه میدهیم و در بخش مربوط به ایران پاسخهای مشخص به پرسشهای طرح شده در مورد ایران ارائه خواهد شد. منطقاً پاسخی که در مورد مسائل مشخص ایران داده میشود مبتنی بر همان پاسخهایی است که در قسمت اول مفهوم پردازی شده است.
بخش اول:
پرسش اول: شوراها چه هستند و در چه شرایطی پدیدار میشوند؟
شوراها ساختارهای منعطف و متنوعی هستند که در روند مبارزه در جنبشهای کارگری و جنبشهای اجتماعی به منظور پیگیری مطالبات، هدفهای معین و مشخصی که در آن لحظه در جلوی پای فعالین گذاشته است شروع به پدیداری میکنند. شوراها بر اساس هیچ گونه طرح و برنامهی از پیشی و رسمی و قانونی ایجاد نمیشوند. شکلگیری آنها اساساً بر مبنای ناکارآمدی اشکال موجود صنفی و طبقاتی و یا به ویژه در شرایط عدم وجود هرگونه تشکل جهت پیگیری مطالبات آنان است. شوراها رابطه محکم و معناداری با جنبشها دارند به طوری که میتوان ادعا کرد که آنها محصول جنبشهای کارگری و اجتماعی هستند و تا قبل از وجود این جنبشها صورت واقعی و عینی به خود نمیگیرند. به طور معمول شوراها هم به هیئت مدیره آن و همچنین به ویژه به طرفداران و فعالان و مبارزان این ساختار نسبت داده میشوند. به این ترتیب که عضویت در شوراها مبتنی بر هیچگونه اساسنامه از پیشی و مدون و پرداخت حق عضویت آنگونه که در تشکلهای صنفی و حرفهای و سیاسی معمول است نمیباشد. در واقع شوراها در شرایط اضطراری و بیسابقه ایجاد میشوند و از مقررات و قوانین رسمی و مدون تبعیت نمیکنند. آنها نشانه آشکار اعتراض رادیکال علیه وضع موجود هستند. این امر تا آنجا میتواند عمق و گسترش بیابد که بسیاری از قوانین و ضابطههای رسمی و حاکم بر جامعه را مورد حمله قرار بدهد. در چنین فرایندی است که شوراها میتوانند به صورت ظرف و ساختار بسیار مناسبی درآیند که تا مرحله و نقطهی سرنگونی طلبی ارتقا و اعتلا بیابند، امری که به طور معمول در ظرفیت و توانایی هیچ یک از اشکال سازمانی رسمی و موجود در جامعه نمیباشد.
پرسش دوم: شوراها معمولاً چه تکالیفی را بر عهده میگیرند؟
تکالیف و هدفها و مطالباتی که شوراها در دستور کار خود قرار میدهند بسیار متنوع هستند. این تنوع دقیقاً ناشی از این است که شوراها در موقعیتهای پیشبینی نشده و و متغیر در دورههای پیشا-انقلابی، انقلابی و پسا-انقلابی پدیدار میگردند و از این رو به هیچ روی قالب مشخص و یکسان و پایداری ندارند. بلکه در تناسب با پیشروی و اعتلای جنبش و اعمال اراده خود در مبارزه علیه وضع موجود دستخوش تغییرات زیادی میگردند. شوراها هم در ساختار و هم در هدف گذاری و نیز سبک کار و رهبری و سایر متغیرهایی که به یک تشکل در شرایط متحول اجتماعی و سیاسی امکان بروز دارند الزاما تغییراتی را در خود تجربه میکنند. به گفته پانه کوک در بحث شورای کارگری« این شوراها یک شکل از سازمان را مشخص نمیکند که خطوطش یک بار برای همیشه معین شده و تنها نیازمند گسترش بعدی جزئیات است. شورای کارگری به معنای یک اصل است: اصل خود مدیریتی کارگری بر موسسات و تولید. این اصل به هیچ وجه نمیتواند با بحث تئوریک درباره بهترین شکل عملی که باید به خود بگیرد به اجرا درآید. این اصل به مبارزه عملی علیه دستگاه سلطه سرمایهداری مربوط است»(آنتون پانه کوک نامه در مورد شوراهای کارگری، ۱۹۵۲، ترجمه محسن صابری)
پرسش سوم: شرایط عروج و افول شوراها چیست؟ به عبارت دیگر برآمد و بر پایی شوراها در تحت چه شرایطی رخ میدهد و نزول و افول آنها در چه شرایطی پدید میآید؟
شوراها تا آنجا که بتوانند به اعمال اراده مستقیم و اجرای تصمیمات جمعی و آزادسازی بخشهای تحت کنترل نظام موجود و پاسخگویی به مطالبات و هدفهای گروههای اجتماعی که خود را به صورت شورایی سازمان دادهاند، جامهی عمل بپوشانند قادر به پایداری و حتی پیشروی میباشند. در شرایط بحران سیاسی این امر میتواند به قدرت دوگانه و یا حتی چندگانه تحول بیابد؛ اما نمیتواند این وضعیت به درازا بکشد چون بحران سیاسی نمیتواند به درازا بکشد. تولید و بازتولید در جامعه امری حیاتی برای پویش و ادامه زندگی مردم است. بحران سیاسی این امر را دچار اختلال میکند و بایستی دیر یا زود یکسره شود. بحران سیاسی به معنای ضعف و ناپایداری قدرت یکه و یگانه موجود است و دیر یا زود در صورت عدم پاسخگویی رژیم موجود کنترل اوضاع از دست دولت و هیئت حاکمه خارج میشود و موقعیت قدرت دوگانه و چندگانه پدیدار میگردد. شوراها به عنوان یکی از این قدرتها بایستی بتواند بر بحران سیاسی غلبه کند و توازن قوا را یکسره به نفع بخشهای شورایی جامعه یکسره نماید. در غیر این صورت اگر این بحران سیاسی با دست بالا پیدا کردن ساختارها و قدرتهای رقیب پایان یابد دیر یا زود شوراها از کنشگری فعال و اثرگذار در فعل و انفعالات سیاسی-اقتصادی-اجتماعی فروگذار میمانند و به تدریج راه زوال را در پیش میگیرند.
بخش دوم: چشم انداز شوراها در شرایط کنونی ایران
در پاسخ به پرسش اول یعنی اینکه شوراها چه هستند و در چه شرایطی پدید میآیند در شرایط ایران به نظر ما شوراها همچون طبیعیترین میانجی و وسیله تشکل یابی کارگران و زحمتکشان ایران عمل میکنند. شوراها در این معنا زمینه و بستری است که امر خودآگاهی و خود تشکل یابی تودهها شامل همه طبقات و گروهبندیهای اجتماعی را امکانپذیر میسازد. به عبارت دیگر تودهها خود را در این ساختار مستقیماً و بلافاصه و بی هیچ بخشنامه و دستورالعمل و فراخوانی از بیرون خود، سازمان میدهند. این امر به طور معمول در شرایط از هم گسیختگی و شل شدن پیچ و مهرههای دستگاه سرکوب رژیم حاکم و ناتوانی آن در مقابله با موجهای رو به گسترش اعتراضی تودهها و پیشروی جنبشهای مختلف کارگری و اجتماعی و بی اعتباری رژیم سیاسی و البته ناتوانی آن در ادامه حاکمیت یک جانبه انجام میگردد. مجموعه این خصوصیات شرایطی است که ما میتوانیم به عنوان آغاز و گسترش شرایط انقلابی در جامعه قلمداد کنیم که از پس یک بحران سیاسی حاد و شکافهای پرشمار در رژیم حاکم رخ خواهد داد. این الگو در ایران به ویژه در آستانه قیام ۵۷ رخ داده است. در انقلاب مشروطه نیز با همین وضع مواجه میشویم. در دوره پس از کودتای اسفند 1299 رضاخان تا 1304 و پایان سلسله قاجار هم قدرت دوگانه در کشور پدیدار میشودِ به طوری که سیطره و ارادهی حاکمیت رسمی محدود به پایتخت میشود و قدرتهای دیگری در سطح کشور مشاهد میگردد. همچنین در بسیاری از کشورهای دیگر که تجربه انقلاب را در پیشینه تاریخی خود در دوران مدرن به ویژه در قرن بیستم داشتهاند تقریباً به همین صورت انجام شده است. شوراها در شرایط انقلابی در عالیترین شکل کنشگری خود نسبت به گذشته قرار میگیرند.
در پاسخ به پرسش دوم، شوراها معمولا چه تکالیفی را به عهده میگیرند در شرایط مشخص ایران این مسئله از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و دقیقاً با مباحث مضمون انقلاب ایران در این لحظهی معین تاریخی که جامعه در آن به سر میبرد مربوط میشود. شاید بتوان گفت که مسئله آلترناتیوها هم در این نقطه کانونی متمرکز میشوند پس به این مسئله باید از نزدیکتر بپردازیم.
در شرایط مشخص ایران و با نگاهی به قریب ۱۲۰ سال پس از انقلاب مشروطه که اساساً برای اداره کشور و جامعه توسط قانون و مقررات رسمی و محدود کردن اختیارات نامحدود پادشاه و حکمرانیهای مستبد آن دوران برپا گردید فراز و نشیبهایی فراوانی را پشت سر گذاشتهایم؛ اما همچنان ما در گرهگاه حل مسئله استبداد و دیکتاتوری و ارتجاع سیاسی و پایمال شدن قوانین و مقررات در عین وجود کوهی از قوانین و مقررات خوب یا بد به سر میبریم. بنابراین مستقیماً شوراها بایستی بتوانند با این معضل مستقیماً وارد پیکار تاریخی بشوند؛ یعنی دموکراتیزه کردن عمیق و رادیکال سراپای مناسبات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه مهمترین دستور کاری است که از همان لحظهی برپایی، هر شورا در سطح جامعه بایستی به آن بیندیشد برنامهریزی کند و به میزان نیرومندی و توانی که دارد برای ضربه زدن به این دیوار سترگ استبداد، ارتجاع و دیکتاتوری تلاش نماید. شوراها به دموکراتیزه کردن عمیق جامعه استبدادی میپردازند و علیه نهادهای ارتجاعی، بوروکراسی مافوق مردم، مناسبات ناعادلانه و استثمارگرانه و همه رخسارههای استبدادی غیر سکولار و پوسیده که با منافع طبقات ارتجاعی جامعه گره خوردهاند شورش میکنند. شوراها به مثابه تشکلهای انقلابی تودههای به پاخاسته علیه تمام زنجیرها و نظامات و مقررات و قوانین ارتجاعی بایستی عمل کنند و در خرد کردن دستگاه سرکوب ذرهای تردید نداشته باشند. همه این تغییرات و تحولات پیگیر و ریشهای، شرایط و بستر مناسبی برای فراروی از مناسبات استثمارگرانه سرمایهداری فراهم میآورد. تودههای کارگر و زحمتکش به میزان تجربه و آگاهی و نیروی متشکل و متحدانهای که ذخیره کردهاند به شکستن این مناسبات و برقراری مناسبات سوسیالیستی، لغو کار مزدی، تحول انقلاب اقتصادی و ایجاد مالکیت اجتماعی و عبور از سرمایهداری دولتی گام برمی دارند.
در پاسخ به پرسش سوم که شرایط عروج و افول شوراها را در انقلاب آینده ایران مورد ارزیابی قرار میدهد نکات زیر را مطرح میکنیم:
عروج شوراها به طور واقعی و سراسری در شرایط بحران سیاسی و تبدیل آن به بحران انقلابی پدیدار میشوند. در شرایط برآمد انقلابی شوراها مورد اقبال عمومی تودهها قرار میگیرند. شرایط پایداری این شوراها مستلزم فروپاشی و سرنگونی رژیم حاکم و تصرف قدرت سیاسی، کنترل و اداره واحدها و نهادها و بنگاههای مختلف اقتصادی سیاسی اجتماعی و فرهنگی کشور است. پیش از هر چیز تسلیح عمومی شوراها ضامن این تحول انقلابی است و این جز از طریق شکست قطعی نهادهای نظامی و انتظامی رژیم حاکم و دستگاههای امنیتی آن مقدور نمیباشد. بنابراین فرایند فوق و در روند خودآگاهی و اعتماد به نفس عمومی برای باز سازمانی روند سیاست و اقتصاد جامعه میتواند به یک نظم نوین، به یک آلترناتیو و دستگاه حکمرانی تازه و بیسابقه ارتقا یابد. در چنین شرایط و موقعیتی، بازگشت ارتجاع و استبداد را به طور دائم ناممکن و مردود خواهد کرد.
اگر چنین فرایندی علی رغم وجود شوراها رخ ندهد و این نهادهای مردمی در مقابل انواع مانورهای دستگاه ارتجاعی حاکم و بورژوازی مغلوب گمراه شوند و یا از حرکت پیشروانه و انقلابی و دموکراتیک خود باز بمانند منطقاً این شوراها راه زوال و شکست را پی خواهند گرفت و متحمل شکست و نابودی خواهند شد. در چنین صورتی با تغییرات متفاوتی در صورت بندی دستگاه حکمرانی مواجه خواهیم شد. اما این صورت بندی به هر صورتی که درآید نمیتواند از چهارچوبهای نظام استبدادی و یا نوعی لیبرالیزم ناپایدار و دموکراسی بیرمق فراتر برود.
جمع بندی:
1
شوراها شکل طبیعی سازمان یابی تودهای در مبارزه در دوران انقلاب است. هیچ شکل دیگری از مبارزه تودهها تا این اندازه رادیکال، طبیعی، خودانگیخته و مستقیم نیست.
2
شوراها و حاکمیت آنها ادامه طبیعی شوراهای انقلابی دوران گذار از نظام استبدادی و رژیم حاکم است؛ اما همین امر طبیعی صرفاً با اراده و خواست تودهای و انجام اقدامات وسیع انقلابی امکانپذیر است.
3
نقش احزاب و سازمانهای چپ و انقلابی تابعی از جنبش خودانگیخته طبقاتی است که نمیتواند از سطح این مبارزات فراتر رود. میزان تاثیر گذاری آنها تابعی از میزان آمادگی تودهها برای پیشبرد انقلاب است.
4
رهبری جنبش انقلابی از درون همین جنبشهای خودجوش برخاسته میشود. تجمع و تمرکز این رهبری در احزاب چپ نمیتواند مستقل از آمادگی و پذیرش هزاران فعال جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی دیگر باشد. رهبری انقلاب به طور واقعی و عینی متعلق به تجمع و تشکل شوراهای انقلابی است. نقش احزاب تبعی و درجه دوم است.
5
شوراهای انقلابی عالی ترین ارگان سیاسی و حاکمیتی دولت آلترناتیو میتواند باشد. این امر در صورت تحول انقلابی و دموکراتیک-سوسیالیستی امکان پذیر است. هیچ نهاد دیگری نمیتواند بر آن اتوریته و برتری و تقدم داشته باشد. احزاب و سازمانهای سیاسی تابعی از حاکمیت شوراهای انقلابی میباشند.
6
بنابراین دولت شورایی یک دولت غیرحزبی و بهطور ارگانیک نماینده مستقیم صف بندیهای طبقاتی درون شوراهای کارگری و مردمی میباشد. این امر تامین کننده منافع و حقوق اساسی تمام ساکنان کشور و نیز بیانگر ماهیت دموکراتیک و انقلابی دولت و حاکمیت خواهد بود.
(کاوه دادگری: حاکمیت شوراها و آلترناتیوهای رقیب https: //www. shoraha. net/Home/Detail/171 )
گفتار خود را با این سخن آنتون پانه کوک که کارگران را مورد خطاب قرار میدهد به پایان میبریم:
«جنگیدن برای آزادی این نیست که رهبران شما به جای شما فکر کنند و تصمیم بگیرند و شما از آنها فرمانبردارانه پیروی کنید، و یا هر از گاهی آنها را سرزنش کنید. نبرد برای آزادی در گرو بروز تمام ظرفیتهای فردی است: فکر کردن و تصمیم گیری برای خود، پذیرش مسئولیت به عنوان یک فرد
خوداتکا که به طور مساوی با سایر رفقا این امر را انجام میدهد. درست است که فکر کردن برای خود، دشوارترین کار است؛ بسیار سخت تر از دنباله روی و فرمان برداری از رهبران است؛ اما این تنها راه رسیدن به آزادی است. آزاد شدن توسط دیگران، که رهبری آنها بخش اساسی روند این نوع از آزادی است، به معنای به دست آوردن اربابان تازه به جای اربابان پیشین است»(آنتون پانه کوک، شوراهای کارگری، برگردانِ کاوه دادگری https: //www. shoraha. net/Home/Detail/122)
کاوه دادگری
23 دسامبر 2023 برابر 2 دی 1402
kavedadgari@gmail. com