ایدههای ناصحیح مردم در جنگ اسرائیل و حماس از کجا سرچشمه میگیرد؟
چه بایدونباید کردنها؟
همه قدرتهای بزرگ نظام ضد بشری سرمایهداری امپریالیستی غرب به رهبری آمریکا توسط بازوی نظامیشان اسرائیل اشغالگرِ فاشیست و مرتجعین منطقه متحد شدهاند که استراتژی برقراری نظم نوینی را با نسلکشی فلسطینیان غیرنظامی که هیچ ارتباطی با حماس ندارند، در خاورمیانه نهتنها بر فلسطینیان بلکه بر تودههای ستمکش منطقه تحمیل کنند. به همین دلیل دفاع از مردم بیصدا و بیدفاع فلسطین و مقابله با امپریالیستها، سگ زنجیریشان اسرائیل و مرتجعین منطقه( ازجمله جمهوری اسلامی که صرفاً به خاطر منافع استراتژیکش در منطقه اشک تمساح برای فلسطینیان میریزد! اما هیچ غلطی نکرد و نمیتواند بکند!) امری صحیح و انقلابی است و هرگونه اهمال در این مورد به معنی باز گذاردن دست قدرتهای بزرگ، اسرائیل و مرتجعین منطقه برای نسلکشی و کوچاندن فلسطینیان است که تأثیر بسزایی بر زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ستمبران کل منطقه و ازجمله قشر تحتانی فقیر ستمکش ایران و در کل کلیت بشریت ستمبر جهان خواهد داشت.
سؤال اساسی در مقابل همگی ما این است:
در این جنگ ارتجاعی که یک سر تیز شمشیر داموکلسش علیه فلسطینیان غیرنظامی و سر پنهان تیز دیگرش علیه همه ستمکشان جهان و در کل بشریت در جایجای جهان است، کجا ایستادهایم؟
دفاع انقلابی یا عدم دفاع و هرگونه سکوت در مورد نسلکشی فلسطینیان توسط اسرائیل این بازوی نظامی قدرتهای بزرگ جهان و منطقه مرز بین ناسیونالیسم بورژوازی و انترناسیونالیسم پرولتری را مشخص میکند.
متأسفانه برخی از افراد ظرف ۸ هفته گذشته از پستهای نوشتهشده در کانال کمونیسم نوین در دفاع از غزه و فلسطینیان غیرنظامی خوششان نیامد و آن را برنتافتند!!! اینها همانهایی هستند که یا دنبال شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» افتادهاند و هرچند بهتر است ولی اصلاً هم مهم نیست از فلسطین دفاع نکنند، این ارتباط دارد از دفاع مشروط و ناسیونالیستیشان از جنبش تودههای ستمکش علیه جمهوری اسلامی ضد بشری! آنجا هم خراب کردند! و هنوز دنبال این هستند که “جنبش زن زندگی آزادی” را با ارادهگرایی ریوایو و با تنفس مصنوعی زنده کنند! چیزی غیرممکن!!! مثل آن است که کسانی بخواهند جنبش سبز به رهبری کروبی و میرحسین موسوی را زنده کنند! جنبش تودهای بعدی به خاطر شرایط مشخص و حقیقت عینی فقر و بیچیزی و با درسگیری از تجربه (هم دستاوردهایش و هم کمبودهایش) جنبش بهاصطلاح “زن زندگی آزادی” در آینده نزدیک سربلند خواهد کرد! بنابراین اینها باید بروند بهجایی که تعلق دارند! اکثریت خردهبورژوازی مرفه(طبقه متوسط مرفه مذبذبی که از سبز و ارغوانی شدن تردیدی به خود راه نمی دهد) و یا چپهای ناسیونالیسم، “مارکسیست”های دگم دوآتشه و حتی برخی از مدعیان چپ رفرمیست جنبش سبز میرحسین موسوی (چپ های سبز و ارغوانی!)که دنبال آزادیهای مشروط و خاص خودشان(مرتبط با منافع طبقاتیشان!) هستند بدون هیچ رودربایستی و خیلی رسا و شفاف اعلام میکنیم که باید بروند و همانگونه که تاکنون کردهاند دنبال سرکار گذاشتن و رسوا کردن خودشان باشند و بروند گورشان گم کنند (بیت ایت!) زیرا ما کمونیستهای انقلابی حقیقت را همانطور که هست و دائماً در حال تغییر و تکامل است با در نظر گرفتن منافع اساسی و کوتاهمدت ولی مهمتر درازمدت تودههای بشریت تحت ستم جهان (طبقه پرولتاریا جهانی) برای رسیدن به جهان کمونیستی میگوییم و حاضر نیستیم حقیقت را بپیچانیم، آن را فدای مصالح ناسیونالیسم بورژوازی، میهنپرستی(شوونیسم) و یا “غرور ملی” مرکزنشینها کنیم و دنبال پاپولار شدن در میان آنها و تأیید آن شعار ضدانقلابی نیستیم. ما خواهان انقلاب واقعی کمونیستی هستیم و نه چیزی کمتر از آن!
بیشک:
حمایت از مردم تنها و بیدفاع فلسطین حمایت از تمام محرومان و بیصدایانی که در زیر چرخدندههای رقابتهای منطقهای و بینالمللی بورژوازی جهانی خونشان جاری است و درمانده بین دو قطب منسوخ تاریخی (نظام جهانی سرمایهداری-امپریالیسم و بنیادگرایی مذهبی) سالهاست اسیر هستند و نمیتوانند راه خود را برای رهایی پیدا کنند.
ما هم مخالف شعار ناسیونالیسم شوونیسم مهین پرستانه بورژوازی «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»ایم و هم مخالف شعار جمهوری اسلامی «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای اسلام» هستیم. چرا؟
وجه مشترک هر دو بازتولید سرمایهداری به قیمت استثمار پرولتاریا و مرکزگرایی بورژوازی در قدرت برای تولید کالایی بازار داخلی است!
لنین در “- معنای حق ملل در تعیین سرنوشت خویش چیست؟” به ما آموخت:
«فئودالیسم با جنبشهای ملی توأم بوده است. پایۀ اقتصادی این جنبشها را این موضوع تشکیل میدهد که برای پیروزی کامل تولید کالایی بازار داخلی باید به دست بورژوازی تسخیر گردد و باید اتحاد دولتی سرزمینهایی که اهالی آنها به زبان واحدی تکلّم مینمایند عملی گردد و درعینحال هر نوع مانعی از سر راه تکامل این زبان و تحکیم آن در ادبیات برداشته شود. زبان مهمترین وسیلۀ آمیزش بشری است؛ وحدت زبان و تکامل بلامانع آن یکی از مهمترین شرایط مبادلۀ بازرگانی واقعاً آزاد و وسیع و متناسب با سرمایهداری معاصر و یکی از مهمترین شرایط گروهبندی آزاد و وسیع اهالی بهصورت طبقات جداگانه و بالأخره شرط ارتباط محکم بازار با انواع تولیدکنندگان خُرد و کلان و فروشنده و خریدار است.
بدینجهت تمایل (اشتیاق) هر نوع جنبش ملی عبارت است از تشکیل دولتهای ملی، که بتوانند این خواستهای سرمایهداری معاصر را به بهترین وجهی برآورده نمایند. محرک این قضیه عمیقترین عوامل اقتصادی است و به این جهت برای تمام اروپای غربی و حتی برای تمام جهان متمدن – تشکیل دولت ملی برای دوران سرمایهداری جنبۀ عمومی و عادی دارد.
بنابراین اگر بخواهیم به مفهوم حق ملل در تعیین سرنوشت خویش پی ببریم و درعینحال خود را با تعریفهای قضائی سرگرم نکنیم و تعریفهای مجرّد «وضع ننماییم» بلکه شرایط تاریخی-اقتصادی جنبشهای ملی را مورد تجزیهوتحلیل قرار دهیم، آنوقت دیگر به این نتیجه خواهیم رسید که منظور از حق ملل در تعیین سرنوشت خویش – یعنی حق آنها در جُدا شدن از مجموعۀ ملتهای غیرخودی و تشکیل دولت ملی مستقل.»
یک فلش بک به گذشته:
در دوران پهلوی، ازآنجاییکه رژیم شاه رابطه خوبی با اسرائیل داشت بسیاری از مردم هم بالعکس جانب فلسطین را میگرفتند. اما در دوران جمهوری اسلامی ازآنجاییکه جمهوری اسلامی جانب حماس را گرفته است بسیاری از مردم ناآگاه هم بالعکس جانب اسرائیل را گرفتهاند !
در هر دو دوران، اسرائیل کشور ستمگر و اشغالگر بوده است، و فلسطین کشور ستمکش و تحت اشغال.
آیا موضع بسیاری از مردم ایران نسبت به مسئله فلسطین، جز خصومت کور با رویکردی غیرعلمی با هر دو رژیم شاه و رژیم جمهوری اسلامی چیز دیگری است؟
موارد مشابه دیگری هم از مردم ایران مشاهده شده است. اگر قرار است از تکرار اشتباه برای رسیدن به هدف نهایی کمونیسم بپرهیزیم نیاز است همه این موارد باید با روش(ماتریالیسم دیالکتیک) و رویکرد علمی تحلیل علمی و مارکسیستی شوند.
کمونیستهای انقلابی بهویژه کمونیستهای انقلابی معتقد به سنتز نوین کمونیسم باید به سطح آگاهی و روانشناسی مردم ایران مسلط باشند .
ما کمونیستها انقلابی نیاز داریم ضمن مبارزه با دشمن با ایدههای ناصحیح مردم ستمکش بیچیز و فقیر بهویژه پرولتاریا که برای رهایی خویش مبارزه میکنند اما راه برونرفت از آن نمیدانند، در همه زمینهها و در شرایط مشخص کنونی با ایده ناصحیحشان در مورد یکسان قلمداد کردن حماس با مردم فلسطین مبارزه کنیم. تودههای ستمکش نیاز دارند به رویکرد علمی تسلط یابند و با آن وقایع اتفاقیه را تحلیل کنند.
باید این اشتباه را از افکار و ایدههای مردم دور کنیم که منظور از فلسطین نه حماس بلکه مردم ستمکش فلسطین هستند و منافع اساسی تودههای مردم فلسطین با حماس متفاوت و در تضاد هست.
یعنی فکر نکنند وقتی ما میگوییم اسرائیل در حق فلسطین جنایت میکند و فلسطین مظلوم است و بیگناه منظورمان دفاع از حماس است. خیر اینطور نیست؛ منظور ما مردم عادی که ارتباطی به حماس و اهداف شومش ندارند است و این دو نیروی منسوخ تاریخی( اسرائیل و حماس) دشمنان مردم، آزادی و رهایی واقعی آنها هستند. نمیتوان مانند مرتجعین سیاست یک بام و دوهوا و یا استاندارد دوگانه داشت! همهجا و در هرکجا زیر سقف آسمان مردم ستمکش هم منافع و ستمگران دارای منافع مشترک علیه مردم زحمتکش هستند. بنابراین ستمدیده، ستمدیده است و ستمگر و تروریست، آدمکُش است.
و مهمتر اینکه به مردم ستمکش بسیار شفاف و محکم بگوییم اشک تمساحی که جمهوری اسلامی و سران و شیخانش برای مردم فلسطین میریزند درواقع حمایت آنها از حماس (بهعنوان یک گروه تروریست ارتجاعی که نهتنها هیچگونه برنامه رهایی بخشی برای مردم فلسطین ندارد بلکه تاکنون نشان داده است که حکومتی عقبمانده منسوخ تاریخی، زنستیز و ضد بشری از جنس جمهوری اسلامی را در غزه به فلسطینیان تحمیل کرده است) برای پیشبرد منافع ژئوپلیتیکی و استراتژیک نظامشان در منطقه خاورمیانه و برای داشتن دست بالا در رقابتهای بین مرتجعین است و بس.
اینگونه فکر کردن ناصحیح و کور آن دسته از تودههای مردم ستمکش انعکاس شرایط اجتماعی یا همان هستی است که مردم به خاطر ظلم و دیکتاتوری دهشتناک و توتالیتر جمهوری اسلامی، فقر گسترده مردم ایران و سرکوب خونین جمهوری اسلامی به همه عرصههای مادی و فرهنگی و غیره، در آن زندگی میکنند….همه اینها در ذهن مردم ایران به انعکاسی وارونه تبدیلشده که پا داده که به بازگشت به گذشتهای فکر کنند که یکبار تجربهشده و اشتباه مرگبار و غلط بودنش اثبات شده است.
در جامعه سرمایهداری هیچگاه نمیتوان مذهب را به حاشیه راند، برعکس نظام سرمایهداری به آن با تمام قوا پا میدهد. سرمایهداری بدون مذهب و اقتدار مذهبی تطبیق یافته با سرمایهداری نمیتواند کار خود را یعنی استثمار لجامگسیخته فزاینده طبقه پرولتاریا و اقشار متوسط فقیر را پیش ببرد. نظام سرمایهداری با ایدئولوژی لاادریگرایانه و تبلیغ گسترده آن با امکانات عظیم رسانهای و آموزشی و غیره که در اختیار دارد نمیتواند دست از به توهمات دامن زدن و آن را فدای علم کند بردارد، بنابراین مجبور است ازنظر سیاسی از جهل و خرافه حمایت کند، و حتی زمانی که منافع نظامش را در خطر ببیند از بنیادگرایان مذهبی حمایت سیاسی و حتی تسلیحاتی میکند، دقیقاً به همین دلیل است که نسبیتگرایی و لاادریگرایی ضد واقعیت مادی را تبلیغ و مبلغ ناسیونالیسم و فاشیسم است که پا داده به این وجدان وارونه که مردم پدیدهها را از پنجره تنگنظرانه کشور و مردم من اول نگاه کنند و نه از زاویه و پنجره انترناسیونالیسم و اینکه منافع کل بشریت ستمکش جهان بر همهچیز مقدم است! تو کز محنت دیگران بیغمی، نشاید که نامت نهند آدمی!
بدون یک مبارزه ایدئولوژیک سخت و خستگیناپذیر با نسبیتگرایی و ایدههای ناصحیح مردم امکان ندارد انقلابی واقعی و رهاییبخش کمونیستی بر پایه سنتز نوین را انجام داد. مردم ستمکش فقیر اقشار بیچیز بهویژه پرولتاریا باید دینامیکها و کارکردهای نظام سرمایهداری امپریالیستی را عمیقاً بفهمند این حق آنها است، زیرا این آنها هستند که باید برای آینده و سرنوشت نهایی خویش تصمیم بگیرند. مردم مللی که جدا، دشمن و رقیب یکدیگرند نمیتوانند آیندهای که سزاوارش هستند را برای رسیدن به آزادی و رهایی واقعی ورق زده و از آن خود کنند.
سر مار حماس تروریست در تهران به رهبری خامنهای است!
سر مار صهیونیستهای فاشیست تروریست اسرائیل در کاخ سفید است!
نیاز ما:
سرنگونی انقلابی نظام سرمایهداری حاکم بر ایران و ماشین دولتی جمهوری اسلامی زنستیز مرکزگرا که هم مطلوب، هم ضروری و هم ممکن است!
تنها راه رهایی واقعی زنان، مردان، دانشجویان، هنرمندان مردم و زحمتکشان اقلیتهای ملی مختلف ستمکش برای احقاق حقوق تعیین سرنوشت خویش انقلاب کمونیستی و نه چیزی کمتر از آن است!
گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم ایران
۱۸ آذر ۱۴۰۲
* این متن برای اولین بار در لینک زیر شبکه اجتماعی تلگرام منتشر شد:
https://t.me/New_Communism/2931