سیاوش دانشور – سوریه: در انتظار قتل عام “بشر دوستانه”

سوریه:
در انتظار قتل عام “بشر دوستانه”

سیاوش دانشور
تهاجم نظامی به سوریه توسط آمریکا و موئتلفینش دارد قطعی میشود. در سوریه طی یکسال گذشته جنگ نیابتی در ابعادی گسترده در جریان بوده و فی الحال نیروهای اسلامی و اپوزیسیون دست ساز دست راستی در خلق جنایت با بشار اسد رقابت میکنند. مردم بیدفاع سوریه که برای سرنگونی نظام ارتجاعی حزب بعث بمیدان آمده بودند، مدتهاست که از صحنه سیاسی قیچی شدند، بیش از صد هزار کشته و قربانیان بیشمار دادند، خانه و بیمارستان و مدرسه و محل کارشان به تلی از خاکستر تبدیل شده و میلیونها نفر آواره شده اند. “بشر دوستی” آمریکائی و دومکراسی غربی اینبار میخواهد این مردم را با بمب و موشک و سلاحهای سهمگین بکوبد تا دمکراسی به سوریه صادر شود!

اهداف آمریکا و جنگ طلبان
استفاده از سلاح شیمیائی و قتل عام فجیع مردم عادی برای دولت آمریکا یک بهانه صرف است. تروریسم هوائی که آمریکا از زمین و دریا قرار است زیر پرچم خونین “بشر دوستی” برای مردم بیگناه سوریه به ارمغان بیاورد، در اولین لحظات تعداد زیادی از همین “بشر” را سلاخی میکند. این جنگی برسر “دفاع از بشر” و محدود کردن و یا ممانعت از استفاده از سلاحهای کشتار جمعی نیست. کشتار جمعی را با کشتار جمعی متوقف نمیکنند. این جنگی برسر تقابل با دیکتاتوری نیست چرا که دمکراسی غربی در کشورهای مشابه سوریه، در عراق و افغانستان، جنایتکاران و دیکتاتوریهای اسلامی و قومی و تروریستی را به زندگی مردم حاکم کرده است. این جنگ در اساس برسر اعمال قلدری میلیتاریستی دول آمریکا و متحدینش و تحمیل خود بعنوان کلانتر جهان، برسر لیبیائی کردن روندهای سیاسی در خاورمیانه و پس راندن خیزشها و قیامهای انقلابی، برسر تعقیب اهداف تاکنون شکست خورده “خاورمیانه بزرگ”، و گامی دیگر در رقابتهای جهانی برای اعمال سلطه و کنترل سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه است.

در صف موئتلفین جهانی و منطقه ای آمریکا اهداف مشابهی دنبال میشود. هر کشوری منافع ویژه خود را زیر پوشش “جنگ بشر دوستانه” دنبال میکند. نیروهای اپوزیسیون در سوریه که مدتهاست برای تهاجم نظامی سر و دست میشکنند و جنایت می آفرینند، قرار است در پس تبدیل سوریه به یک گورستان واقعی به کرسی های دمکراسی موشک کروزی جلوس کنند. این جنایتکاران که در مقابل چشمان مردم جهان جگر قربانیانشان را میخورند در صف اول تهاجم تروریسم دولتی “بشر دوستانه” ایستاده اند.

صف طرفداران بشار اسد
در مقابل اردوی تهاجم به سوریه، مدافعان منطقه ای و جهانی تداوم حاکمیت بعثی سوریه از جمله روسیه، چین، جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان قرار دارد. این صف هم منافع مشخص خود را دنبال میکند. روسیه در مدیترانه پایگاه نظامی دارد و نمیخواهد بازار اسلحه و متحدان سیاسی اش در منطقه را از دست دهد. روسیه و چین از زاویه رقابتهای جهانی در خاورمیانه و محدود کردن آمریکا و غرب با تهاجم نظامی به سوریه مخالف هستند. جمهوری اسلامی به سوریه به عنوان یک پایگاه اساسی برای سازماندهی ترور در منطقه و ابزار وجود اسلام سیاسی نگاه میکند. حزب الله لبنان اساسا از طریق و از کانال سوریه تغذیه میشود. این صف نیز با اتکا سیاست تروریستی اهداف و منافع ارتجاعی خود را دنبال میکند. از زاویه تناسب قوای منطقه ای، تضعیف و یا از هم پاشیدن این محور اسلامی ضد آمریکائی، تناسب قوا را به نفع جریانات طرفدار غرب تغییر میدهد.

پیامدهای حمله به سوریه در منطقه
حمله به سوریه برخلاف اظهارات مقامات دولت آمریکا “محدود” نخواهد بود. حتی اگر آمریکا محدود بودن جنگ را به درهم کوبیدن هوائی و دریائی سوریه برای مدت کوتاهی تعبیر کند، این جنگ بناچار نیروهای مختلفی را وارد میدان میکند. دولتهای منطقه، نیروهای اسلامی، باندهای تروریستی، دستجات سیاسی – نظامی فرصتی می یابند که سوریه را به عراق دوم تبدیل کنند. حمله به سوریه نه تنها تلاشی برای برگرداند ورق سیاسی در خاورمیانه و شمال آفریقا و اقدامی علیه مردم کارگر و زحمتکش و انقلابی است، بلکه به صف نیروهای اسلامی تروریست و باند سیاهی، به جریانات دست راستی و جنگ طلب، به ناسیونالیستها و قوم پرستان قدرت و نیرو میدهد. با حمله به سوریه نیروهای دست راستی اپوزیسیون در ایران جان تازه ای میگیرند و مجددا نعره های “بعد از سوریه نوبت ایران است” را سر خواهند داد. تهاجم به سوریه پروژه های آلترناتیو سازی دست راستی را تقویت میکند.

حمله به سوریه و موقعیت جمهوری اسلامی
حمله به سوریه موقعیت جمهوری اسلامی را وخیم تر میکند. این جنگ و تروریسم هوائی آمریکا و موئتلفینش در واقع جنگی نیابتی با جمهوری اسلامی نیز هست. جمهوری اسلامی هم اکنون در منگنه فشار حمله به سوریه است. جمهوری اسلامی اگر سرنوشت خود را به سرنوشت بشار اسد گره زند، عملا باید وارد جنگ شود و ابعاد دهشتناک جنگ صورت مسئله کنونی امروز یعنی خطر حمله به سوریه را حاشیه ای میکند. با ورود جمهوری اسلامی به جنگ کل منطقه به آتش کشیده میشود که فکر کردن به ابعاد آن پشت سران دول غربی را میلرزاند. همین مسئله و پیچیدگی مسئله سوریه در قیاس با لیبی است که تاکنون تهاجم نظامی به سوریه را عقب انداخته است.

در جمهوری اسلامی هم اکنون دو سیاست در برخورد به مسئله سوریه وجود دارد. سیاستی که اساسا خطر دخالت در مسئله سوریه را با نابودی نظام اسلامی در ایران پیوند میدهد و تحت عنوان “به آتش کشیده شدن منطقه” از آن یاد میکند. رفسنجانی و روحانی و طیفی از حکومتیها فکر میکنند رژیم اسلامی در این بحران باید کلاهش را بچسپد و امر بقای خود را در اولویت قرار دهد. اگرچه این گرایش بیشترین تلاش را در دفاع از بشار اسد میکند اما نمیخواهد سرنوشت جمهوری اسلامی را به سرنوشت حکومت بعثی اسد گره بزند. این همان خطی است که در دوره حمله به عراق همین سیاست را داشت و بعضا نیز همراه آمریکا بود. سیاست دیگر فکر میکند فروریختن پایگاه سوریه به معنی تضعیف جمهوری اسلامی در منطقه و افزایش فشارها به آن برای به تسلیم کشاندن و نهایتا تغییر نظام است. این خط فکر میکند که دفاع از سوریه حتی اگر موفق نباشد میتواند نیروی جنبش اسلامی در منطقه را حول جمهوری اسلامی بسیج کند و در متن ناتوانی آمریکا در عراق و افغانستان به پیشرویهای بیشتری دست پیدا کنند.

با اینحال جمهوری اسلامی نهایتا، علیرغم شعارها و تهدیدها و حتی جست و خیزهائی اینجا و آنجا، به نظر نمیخواهد همه چیزش را برای بشار اسد به قمار بگذارد. بویژه در خود ایران مردم منزجر از اسلام و حکومت اسلامی در کمین رژیم نشسته اند و جمهوری اسلامی نمیتواند روی کنترل اوضاع داخلی حساب ویژه ای باز کند. مضافا اینکه هر نوع موضعگیری تند و تلاش عملی جمهوری اسلامی در حمایت از بشار اسد، امید دول غربی به پروژه روحانی را به یاس تبدیل میکند. این پروژه در تناقضات کنونی جمهوری اسلامی بتدریج دارد زیر فشار خرد میشود و با اولین تهدیدهای تروریستی جمهوری اسلامی علیه آمریکا و در دفاع از بشار اسد تماما پرونده اش بسته میشود. جمهوری اسلامی نیز در دو راهی تعیین کننده ی قرار گرفته است.

این جنگ باید متوقف شود!
حمله به سوریه به روندهای کنونی در خاورمیانه و جهان عقبگردی دست راستی را تحمیل میکند. میلیتاریسم و قلدری نظامی همراه خود عنصر ناامیدی و استیصال سیاسی را وارد جامعه میکند. همین فاکتور به نیروهای دست راستی نیرو میدهد و شرایط را برای تراژدی های بزرگ فراهم میکند. حمله به سوریه مسئله فلسطین و بحث مذاکرات را حاشیه ای و جنگهای وسیعتر و محلی را دامن میزند. حمله به سوریه شمار قربانیان جنگ و جنایت جنگی را به اوج میرساند و زندگی و هستی مردم منطقه را در مخاطره جدی قرار میدهد و بویژه زندگی مردم در سوریه را نابود میکند.

واقعیت اینست میلیتاریست ها و تروریست ها و جنایتکاران نمیتوانند پیام آور “صلح” و همزیستی انسانها در منطقه باشند. نیروئی که میتواند به این موج ارتجاعی و میلیتاریستی افسار بزند همان توده وسیع مردمی است که در خاورمیانه و شمال آفریقا استبدادهای مادام العمر و چند دهساله را سرنگون کردند و چهره دیگری به جهان دادند. ماشین جنایت تروریسم دولتی را طبقه کارگر در کشورهای غربی و توده مردمی میتوانند متوقف کنند که زیر بار فشار بحران اقتصادی و بیکاری و مشقات سرمایه داری دارند خرد میشوند و بارها با اعتراضات توده ای علیه نظام کنونی بمیدان آمده اند. به نظر میرسد در مقطع کنونی نمیتوان به ماشین آدمکشی و تروریسم آمریکا و موئتلفینش لگام زد. اما این جنگ معین نیز مقطعی از دوره ای است که با خیزشهای توده ای در خاورمیانه باز شد و در هر کشور وضعیت های مختلفی را از سر گذرانده است. جنگ نیز میتواند نتیجه عکس دهد اگر بشریت متمدن در دنیا اراده کند.

بار دیگر ماشین نظامی دولت آمریکا و ناتو، اینبار با مدال “جایزه نوبل صلح طلبی” و عبارت بوشیستی “بشر دوستانه” به زعامت باراک حسین اوباما بحرکت در می آید تا همان ارتجاع سیاسی قدیمی را در اشکال جدیدی دوام و بقا دهد. این جنگ ضد بشری و ضد کارگری و ضد تمایلات آزادیخواهانه مردم در منطقه و هر جای جهان است. باید علیه این جنگ بمیدان آمد. باید علیه سلطه سیاسی و استبدادی رژیم بعثی اسد بمیدان آمد. باید علیه اسلام سیاسی بعنوان یک جنبش کثیف تروریستی که ماتریال اساسی اپوزیسیون رژیم سوریه را تشکیل میدهد از یک موضع آزادیخواهانه و سکولاریستی بمیدان آمد. نه به جنگ و تروریسم دولتی! نه به حکومت بعث بشار اسد! نه به اپوزیسیون بورژوا- اسلامی – تروریستی!

2013-09-06