8 ترجمه در رابطه با رویدادهای مختلف در دنیا

ناآرامی مهاجران در فرانسه به نفع مقامات و خود مهاجران

معترضان در راهپیمایی در حمایت از ناهل

یوگنی برسنف (Yevgeny Bersenev)

ا. م. شیری

در حالی که مهاجران خیابان ها را تسخیر کردند، رئیس جمهور مکرون در یک کنسرت می‌رقصید

راجر کوهن، ستون‌نویس نیویورک تایمز می‌نویسد، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، برای جلوگیری از عواقب بسیار خطرناک ناآرامی‌های جاری در کشور، باید هر چه سریعتر به حل و فصل وضعیت مبادرت کند.

کوهن می‌نویسد: «رهبر فرانسه که قرار است روز یکشنبه برای یک دیدار رسمی دو روزه به آلمان سفر کند، باید برای اجتناب از اعلام وضعیت اضطراری که به منزله اعتراف به از دست دادن کنترل دولت بر اوضاع تلقی می‌شود، به سرعت نظم برقرار کند».

وی در عین حال، او خاطرنشان می‌سازد که نارضایتی شدید از مکرون نشان می‌دهد تضادها در جامعۀ فرانسه بسیار عمیق است. بنابراین نمی‌توان گفت که آیا در این شرایط «شفا» امکان‌پذیر است یا خیر. کوهن می‌نویسد: «یک حادثۀ مرگبار در حین رانندگی در حومۀ غربی نانتر، نوعی آزمون رورشاخ  (Rorschach testi=روانشناسی. مترجم) برای جامعۀ دو قطبی فرانسه بود».

همانطور که اطلاع دارید صبح روز ۲۶ ژوئن در نانتر، در حین بازرسی جاده‌ای، یک نوجوان ۱۷ ساله که به گفتۀ مأموران انتظامی حاضر به اطاعت از دستور آن‌ها نشد، به ضرب گلولۀ مأمور پلیس کشته شد. این وضعیت اضطراری باعث شورش‌های بزرگی در کشور گردید که از آن روز همچنان ادامه دارد.

درگیری در تفسیر حادثه نیز رخ داد. بزرگترین اتحادیۀ پلیس- اتحاد ملی پلیس، با صدور بیانیه در ۳۰ ژوئن، «انبوه وحوش» و «موجودات موذی» واقع در پشت آتش زدن ۲۰۰۰ خودرو و غارت چندین فروشگاه در جریان ناآرامی‌ها را که منجر به دستگیری بیش از ۸۰۰ نفر در شامگاه ۲۹ ژوئن گردید، محکوم کرد. نئوقانونگذاران فرانسوی ضمن تقبیح این بیانیه، آن را «دعوت به جنگ داخلی» خواندند. ژان لوک ملانشون، رهبر جنبش«فرانسۀ تسخیرناپذیر» گفت: «کسانی که خواهان آرامش هستند، نباید نفت بر آتش به پاشند».

وادیم تروخاچف، دانشیار گروه مطالعات منطقه‌ای و سیاست خارجی دانشگاه دولتی علوم انسانی روسیه، یادآوری می‌کند که این اولین مورد اعتراضات توده‌ای توأم با قتل و غارت در مرحلۀ کنونی تاریخ فرانسه نیست.

لازم به یادآوری است که قتل و غارت‌های نوامبر ۲۰۰۵ در این کشور دقیقاً به همین ترتیب آغاز شد. و امروز، به دلیل صرف مقدار متنابهی از بودجه برای حمایت از اوکراین، انبوه مشکلات باعث بدتر شدن استانداردهای زندگی و کاهش مزایای مهاجران گردیده است.

«مطبوعات آزاد»: آیا ابعاد حادثه حاکی از این است که جوامع مهاجر در فرانسه که در مبارزات سیاسی استفاده می‌شود، به یک ابزار قدرتمند برای بی‌ثباتی تبدیل شده‌اند؟

ــ جوامع مهاجر در فرانسه از دیرباز یکی از ابزارها در مبارزات سیاسی بوده‌اند. به عنوان مثال، اولاند در سال ۲۰۱۲ در سایۀ آرای آن‌ها سارکوزی را شکست داد. و امروزه نیز آن‌ها اغلب در مبارزه با مارین لوپن و «اتحادیۀ ملی»، فعالانه مورد استفاده واقع می‌شوند.

راهپیمایی به احترام ناهل، جوانی که توسط پلیس کشته شد

«مطبوعات آزاد»: نویسندۀ نیویورک تایمز معتقد است که برای جلوگیری از پیامدهای خطرناک مکرون باید هر چه زودتر اوضاع را سر و سامان دهد. عواقب این شورش‌ها برای مکرون چه خواهد بود؟

ــ مکرون در دور دوم  نیز بر مسند ریاست جمهوری خواهد نشست. هیچ چیز ریاست جمهوری او را تهدید نمی‌کند. او رأی عدم اعتماد نخواهد گرفت. البته، آن‌ها می‌توانند تک- تک وزیران را یا دولت را عزل کنند، اما در رابطه با خود ماکرون راه به جایی نخواهند برد.

اتوبوس‌های سوخته در مرکز اتوبوس فورد در اوبرویلیرز، شمال پاریس، فرانسه

دمیتری آفیتسروف بلسکی، کارشناس علوم سیاسی نیز اعتراضات و قتل و غارت‌ها در فرانسه در سال ۲۰۰۵ را یادآور شد و اشاره کرد که از این رویدادهای فاجعه‌بار نیز برای اهداف سیاسی استفاده شد.

نیکلا سارکوزی وزیر کشور وقت موفق شد از عهدۀ این وضعیت برآید و از آن در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری استفاده کند. می‌توان گفت از قضا به برکت همان اتفاقات هم به مقام ریاست جمهوری رسید. در عین حال، باید توجه داشت که چنین واکنش دردناکی دقیقاً به این دلیل مشاهده می‌شود که یک مهاجر قربانی پلیس شده است. وقتی که فرانسوی‌های سفیدپوست معمولی را پلیس چپ و راست با باتوم می‌زند، اغلب باعث نگرانی زیادی نمی‌شود. استانداردهای دوگانه چنین است. بر این اساس، سران گروه‌های جنایتکار قومی نیز اوضاع را به درجۀ غلیان می‌رسانند. آن‌ها تلاش می‌کنند تا از رفتن به زیر فشار ساختارهای انتظامی اجتناب کنند و به طور کلی وارد مکان‌های سکونت فشرده مهاجران نشوند. براین اساس، آن‌ها در مقابل پلیس، به نوعی برای خود مصونیت ایجاد می‌کنند.

«مطبوعات آزاد»: آیا رفتار خود ماکرون به احساسات دامن نمی‌زند؟ گفته می‌شود در بحبوحه ناآرامی‌ها، او را در یک کنسرت پاپ دیده‌اند. آیا این رفتار غیر مسئولانه است؟

ــ ماکرون هر کاری بکند، حامیانش از او دفاع خواهند کرد و مخالفانش به دنبال نقص در رفتار او خواهند بود. به طور کلی، این مشکل به همۀ فرانسوی‌ها مربوط می‌شود، نه فقط ماکرون. البته، بخشی از رأی‌دهندگان علاقه‌مندند رئیس جمهوری را در موقعیت‌های خیلی بهتر از آن چه که عمل می‌کند، ببینند. با این حال، این تصویر نه تنها در فرانسه، بلکه در کشورهای دیگر نیز صادق است [..].

«مطبوعات آزاد»: اگر طرفداران مکرون در هر شرایطی از او دفاع کنند و مخالفانش به او حمله کنند، آیا این نشانۀ انشقاق در جامعۀ فرانسه نیست؟

ــ من اگر جای شما بودم، سؤال را اینطور مطرح نمی‌کردم. نشانه‌های انشقاق اجتماعی، قطبی شدن را می‌توان تقریباً در هر کشوری دید. این یک اصطلاح بسیار رایج است که می‌تواند بسیاری از مسائل را تحت شعاع قرار دهد. فرض کنید اخیراً شورش واگنر داشتیم. بسیاری‌ها از خواسته‌های پریگوژین حمایت کردند. اما آیا این نشانۀ دوپارگی و دوقطبی شدن جامعه بود؟ گمان نمی‌کنم. اگر در مورد جامعۀ فرانسه صحبت می‌کنیم، می‌توانیم بگوئیم ظرفیت اعتراضی انباشته‌ای دارد. در این مورد نیز نهادهای حاکمیتی علائق خاصی دارند. فرض بر این است که مکرون، به عنوان یک سیاستمدار با اراده می‌خواهد از این وضعیت خارج شود و آن را حل کند. علاوه بر این، شورش‌های فعلی مشکل فعالیت اعتراضی «جلیقه زردها» را که اتفاقاً فروکش نکرده، به حاشیه برد. اما خطر «جلیقه زردها»، بسیار بزرگتر از شورش مهاجرانی است که در گتوهای خود زندگی می کنند. مشکل مهاجران در ساختار کنونی عملا قابل حل نیست، اما می‌توان یا از آن جلوگیری کرد و یا بطور کلی نادیده گرفت. این افراد فقط هر ده سال یک بار به اقدامات ناشایست پلیس واکنش نشان می‌دهند، دست به شورش و غارت می‌زنند. شهروندان فرانسوی به تدریج از هر نوع اعتراض بیزار می‌شوند و این هم برای همان مکرون بسیار مهم است.

مأخوذ از: «مطبوعات آزاد»

https://eb1384.wordpress.com/2023/07/05/

۱۴ تیر-سرطان ۱۴۰۲

معجزۀ اقتصادی ما کجا رفت؟

قابل توجه همۀ کسانی که تصور می‌کنند اتحاد شوروی به دلایل مشکلات اقتصادی، به تعبیر BBC و شرکاء یا حتی بعضاً به تعبیر خودشان «فروپاشید».

روسیه جایگاه خود را در رتبهبندی تولید ناخالص داخلی جهان از دست می‌دهد

والنتین کاتاسانوف (Valentin Katasonov)، پروفسور، دکتر علوم اقتصاد، مدیر مرکز پژوهش‌های اقتصادی «شاراپوف» فدراسیون روسیه، پژوهشگر مسائل پشت صحنه

ا. م. شیری

درس اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری که برای دانشجویان تمام دانشگاه‌های اتحاد شوروی الزامی بود، قانون توسعۀ نابرابر اقتصادی و سیاسی سرمایه‌داری در عصر امپریالیسم تدریس می‌شد. رشد ناموزون، خود را به صورت عدم تناسب، ناهماهنگی، تصاد آشتی‌ناپذیر نشان می‌دهد.

در عصر سرمایه‌داری پیش از انحصاری، تضادهای اجتماعی که در درون آن شکل می‌گرفت، از طریق گسترش استعماری به مناطق توسعه‌نیافته اقتصادی جهان، مهاجرت دسته‌جمعی به مستعمرات و اسکان مجدد کاهش می‌یافت. اما در پایان قرن نوزدهم، همه چیز در یک نقطه به هم نزدیک شدند: تقسیم ارضی جهان بین چندین دولت-شهر [متروپل] تکمیل گردید، سرمایه‌داری به مرحلۀ انحصاری فراروئید و تضادهای داخلی دولت- شهرها را تا حد نهایی تشدید کرد. این امر باعث شد که آن‌ها سیاست امپریالیستی را دنبال کنند.

ولادیمیر ایلیچ لنین در اثر خود «امپریالیسم، به‌مثابه بالاترین مرحلۀ رشد سرمایه‌داری» (۱۹۱۶)، برای توضیح علل جنگ جهانی اول بر قانون ناموزونی تمرکز کرد: «… در نظام سرمایه‌داری، هیچ مبنای دیگری برای تقسیم حوزه‌های نفوذ، منافع، مستعمرات و غیره متصور نیست و قدرت شرکت‌کنندگان در تقسیم، یعنی قدرت اقتصادی، مالی، نظامی و غیره بین شرکت‌کنندگان در این تقسیم، به طور نابرابر متفاوت است. زیرا در شرایط سرمایه‌داری تکامل موزون بنگاه‌های مختلف، تراست‌ها، رشته‌های صنعتی، کشورهای مختلف امکان‌پذیر نیست» (مجموعۀ کامل آثار، چاپ پنجم، جلد ۲۷، صفحۀ ۴۱۷- روسی).

قانون ناموزون بسیار مهم است و امروزه نیز معتبر است و به شکلی حتی واضح‌تر از مثلاً قرن گذشته. من قصد ندارم به بحث‌های اقتصاد سیاسی در مورد ویژگی‌های عملکرد قانون توسعۀ نابرابر اقتصادی و سیاسی سرمایه‌داری در زمان ما و تأثیر آن بر ژئوپلیتیک وارد شوم. فقط اشاره می‌کنم که در دورۀ ۱۹۱۷-۱۹۹۱، کشور ما به نام اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی از شمول این قانون خارج شد. مسکو تنها تأثیر آن را در سیاست خارجی خود (با شناسایی و استفاده از تضادهای بین‌امپریالیستی کشورهای غربی) در نظر گرفت. و اکنون دولت ما (فدراسیون روسیه) درگیر مناسبات سرمایه‌داری جهانی شده و پیامدهای این امر به وضوح در پویایی اقتصادی روسیه پس از شوروی آشکار می‌شود.

در این مطالب، پیشنهاد می‌کنم با آمار صندوق بین‌المللی پول در دهه‌‌های گذشته آشنا شوید تا متوجه شوید که قانون توسعۀ نامتوازن اقتصادی در جهان تأثیر آشکاری دارد و در مورد فدراسیون روسیه نیز صدق می‌کند.

سهم یک کشور از تولید ناخالص داخلی جهان، مهم‌ترین آمار برای این منظور است. در این حالت، برابری قدرت خرید پول ملی این کشور به دلار آمریکا برای محاسبۀ ارزش تولید ناخالص داخلی کشور استفاده می‌شود.

از سال ۱۹۸۰ صندوق بین‌المللی پول سهم کشورها در تولید ناخالص داخلی جهان را محاسبه می کند. اما برای اتحاد جماهیر شوروی، چنین شاخصی محاسبه نشد. زیرا، اتحاد جماهیر شوروی عضو صندوق بین‌المللی پول نبود و اطلاعات اولیه را به این سازمان ارائه نمی‌کرد. این شاخص برای فدراسیون روسیه، از سال ۱۹۹۲ محاسبه شده است.

جدول شاخص ده کشور جهان از جمله فدراسیون روسیه در دور‌ۀ ۱۹۹۲۲۰۲۲ با دو سال میانی (۲۰۰۲ و ۲۰۱۲)

سهم کشورها در تولید ناخالص جهانی (٪)

کشورسال ۱۹۹۲سال ۲۰۰۲سال ۲۰۱۲سال ۲۰۲۲
روسیه۴.۸۱۳.۱۸۳.۴۵۲.۹۲
آمریکا۱۹.۵۹۱۹.۷۹۱۶.۱۳۱۵.۵۷
آلمان۵.۵۰۴.۵۶۳.۴۶۳.۲۷
فرانسه۳.۶۳۳.۲۶۲.۴۶۲.۲۷
انگلستان۳.۲۸۳.۱۴۲.۴۲۲.۲۷
ایتالیا۳.۷۴۳.۲۰۲.۱۵۱.۸۷
ژاپن۸.۳۰۶.۵۷۴.۷۶۳.۷۵
چین۴.۳۸۸.۱۳۱۵.۲۱۸.۴۸
هند۳.۲۶۴.۱۵۶.۱۱۷.۲۵
برزیل۳.۲۰۳.۱۱۲.۹۸۲.۳۵

منبع‌ داده‌های صندوق بین‌المللی پول

جدول بالا نشان می‌دهد که پویایی صعودی اقتصاد در بازۀ زمانی ۱۹۹۲-۲۰۲۲. (۳۱ سال) فقط در دو کشور- چین و هند مشاهده می‌شود. همچنین سهم چین ۴.۲۲ برابر و سهم هند ۲.۲۲ برابر شده است. سرعت توسعۀ اقتصادی چین نه تنها در گروه بزرگترین کشورها، بلکه در برابر پس زمینه همۀ کشورهای جهان یک رکورد بود (چندین منطقۀ جزیره‌ای عجیب و غریب با تمام علائم فراساحلی استثناء بودند).

اما پویایی نزولی در ایالات متحدۀ آمریکا، آلمان، فرانسه، بریتانیا، ایتالیا، ژاپن، برزیل و همچنین، متأسفانه، در روسیه شروع شده است. سهم روسیه در تولید ناخالص داخلی جهان طی سه دهه، ۱.۶۵ برابر کاهش یافته است. تنها این واقعیت می‌تواند برای روسیه تسلی‌بخش باشد که کاهش سهم در برخی کشورها حتی بیشتر بود. به ویژه، سهم ایتالیا دقیقا ۲ برابر و سهم ژاپن – ۲.۲ برابر کاهش یافته است. در این روند، لازم به یادآوری است که در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ قرن گذشته، «معجزۀ اقتصادی» ژاپنی را همه تحسین کردند، همه (حتی در اتحاد جماهیر شوروی) در مورد لزوم مطالعه و استفاده از تجربۀ ژاپنی صحبت می‌کردند. اما «معجزۀ اقتصادی» ژاپن در دو دهۀ آخر قرن گذشته به سرعت در حال محو شدن بود. و در قرن حاضر دیگر کسی از آن صحبت نمی‌کند.

به هر حال، در دورۀ زمانی ۱۹۹۲-۲۰۰۲. تضعیف نسبی مواضع اقتصادی کشورهای غربی چندان محسوس نبود. و ایالات متحده آمریکا و آلمان حتی افزایش اندکی در سهم خود در تولید ناخالص داخلی جهانی ثبت کردند. تصور می‌کنم بدنۀ فرسودۀ اقتصادهای غربی که به مرحلۀ سقوط وارد شده بودند، به دلیل منابعی که در نتیجۀ پیروزی در جنگ سرد از اتحاد جماهیر شوروی تجزیه‌شده بدست آوردند، جان گرفتند. اما این نوع اثر «احیاکننده» تا حد زیادی در سال‌های صفر پایان یافته بود. اقتصادهای غربی به سرعت موقعیت خود را در جهان از دست دادند.

در نتیجۀ مسیرهای چند سویۀ توسعۀ اقتصادی کشورها و سرعت متفاوت حرکت در این مسیرها، رتبۀ کشورها از نظر تولید ناخالص داخلی دائماً متغییر بوده است.

ایالات متحده آمریکا در طول قرن گذشته و بخشی از قرن حاضر جایگاه اولین اقتصاد جهان را احراز می‌کرد. اما آمریکا چند سال پیش با غلبۀ چین فوق پویا، رهبری خود را از دست داد. در سال ۲۰۱۶، سهام ایالات متحده و چین برابر بود – هر کدام ۱۶.۰۹٪. و در سال ۲۰۱۷، سهم چین بیشتر از ایالات متحده بود. درست است، گاهی اوقات از روی عادت، ایالات متحده همچنان «اقتصاد اول جهان» نامیده می‌شود. برای مقایسه از شاخص‌های تولید ناخالص داخلی اسمی استفاده می‌شود که نه با قدرت خرید ارز ملی، بلکه با نرخ ارز بازار محاسبه می‌شود. اما همانطور که می‌دانید تصویر واقعی را با چنین شاخص‌هایی به شدت مخدوش می‌کنند.

در برخی از نشریات صندوق بین‌المللی پول، اصطلاح «اقتصاد جهانی» در رابطه با بعضی کشورها به کار رفته است. این، در مورد کشورهایی اعمال می‌شود که سهم آن‌ها در تولید ناخالص داخلی جهان ۳ درصد یا بیشتر است. جالب است که ببینیم فهرست «اقتصادهای جهانی» در دهه‌های گذشته چگونه تغییر کرده است.

بر اساس نخستین داده‌های صندوق بین‌المللی پول، از سال ۱۹۸۰، کشورهای زیر در باشگاه «اقتصادهای جهانی» قرار داشتند (سهم در تولید ناخالص داخلی جهانی، در داخل پرانتز به %): ایالات متحده آمریکا (۲۱.۲۸)؛ ژاپن (۷.۹۵)؛ آلمان (۶.۳۷)؛ ایتالیا (۴.۵۸)؛ فرانسه (۴.۳۱)؛ برزیل (۴.۲۵)؛ انگلستان (۴.۰۲)؛ عربستان سعودی (۳.۱۱)؛ مکزیک (۳.۰۱). در مجموع ۹ کشور، از جمله سه کشور خارج از دایرۀ «میلیارد طلایی» جزو این گروه بودند. چین در آن زمان به باشگاه «اقتصادهای جهان» وارد نشده نبود و سهم بسیار اندک- ۲.۲۶ درصدی داشت. این، تقریباً مشابه اسپانیا (۲.۱۹٪) و حتی کمتر از هند (۲.۷۷٪) بود.

البته، اتحاد جماهیر شوروی در آن زمان، باید در رتبه‌بندی «اقتصادهای جهانی» می‌توانست رتبۀ دوم یا سوم را به خود اختصاص دهد. اما صندوق بین‌المللی پول، همانطور که در بالا اشاره شد، آمار اتحاد جماهیر شوروی را حفظ نمی‌کرد. طبق یکی از مطالعات مستقل (دانشکدۀ اقتصاد و حقوق ایوان کوشنیر)، سهم اتحاد جماهیر شوروی در تولید ناخالص داخلی جهان در برخی سال‌ها به ترتیب آتی بود (%): ۱۹۷۰ – ۱۲.۷؛ ۱۹۷۵ – ۱۰.۳؛ ۱۹۸۰ – ۷.۶؛ ۱۹۹۰ – ۸.۴.

چنین مستفاد می‌شود که تولید ناخالص داخلی اتحاد جماهیر شوروی تقریباً با تولید ناخالص داخلی ژاپن برابری می‌کرد. اگر به صحت ارقام فوق اعتماد کنیم، باید نتیجه بگیریم که سرعت توسعۀ اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی در دو دهۀ آخر، کمتر از میانگین جهانی بوده است. اما برگردیم به موضوع باشگاه «اقتصادهای جهان». در سال ۱۹۹۲، ترکیب آن نسبت به سال ۱۹۸۰ به طور قابل توجهی تغییر کرد. مکزیک و عربستان سعودی دیگر شامل آن نبودند. اما فدراسیون روسیه (که به عضویت صندوق بین‌المللی پول درآمد) و همچنین، چین و هند به فهرست اضافه شدند. قابل توجه است که تولید ناخالص داخلی فدراسیون روسیه در سال ۱۹۹۲ از چین بالاتر بود.

در سال ۲۰۱۲، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، برزیل دیگر در باشگاه «اقتصادهای جهان» دیده نمی‌شوند. از سوی دیگر، مواضع چین به شدت در حال تقویت است. اگر در سال ۱۹۹۲ در فهرست «اقتصادهای جهانی» در رتبۀ پنجم جای می‌گرفت، اکنون در رتبۀ دوم، پس از ایالات متحده و هند در رتبۀ سوم قرار دارد.

در نهایت، لازم است به ترکیب در سال ۲۰۲۲ رجوع کنیم. همانطور که در بالا اشاره شد، چین مقام اول را به خود اختصاص داد. ایالات متحده از نظر تولید ناخالص داخلی ۱۶ درصد از آن عقب است. مقام سوم حتی با اطمینان بیشتری به هند رسید. و بسیار ناخوشایند این است، که روسیه باشگاه «اقتصادهای جهانی» را ترک کرد. زیرا، سهم آن به زیر نوار ۳ درصد سقوط کرد. تعداد اعضای باشگاه به حداقل- فقط به پنج کشور کاهش یافته است. لازم به یادآوری است که در باشگاه سال ۹۲، ده کشور حضور داشتند. می‌توان گفت که اقتصاد جهانی در تعداد کمتری از دولت‌ها متمرکز شده است. شایان توجه است که این روند بسیار نگران‌کننده است.

توجه خوانندگان را به روند جالب دیگری جلب می‌کنم. صندوق بین‌المللی پول آمار سهم این دو گروه از کشورها در تولید ناخالص داخلی جهانی را در دست دارد. گروه اول به اصطلاح «اقتصادهای پیشرفته»، یعنی اقتصادهای غرب جمعی هستند. گروه دوم شامل «اقتصادهای در حال توسعه» (بازارهای نوظهور و اقتصادهای در حال توسعه) است. این‌ها، در واقع، اقتصادهای بقیه جهان هستند. که اتفاقاً شامل روسیه، چین، هند و دیگران می‌شود. سهم گروه اول در تولید ناخالص داخلی جهان در سطح پایدار ۶۳ درصد و سهم گروه دوم تقریباً ۳۷ درصد بود. سپس نزدیکی تدریجی سهام دو گروه آغاز گردید. در سال ۲۰۰۷، سهام آن‌ها برابر شد – هر کدام ۵۰٪. پس از آن، سهم کشورهای در حال توسعه به رشد خود ادامه داد. اکنون به ۵۹ درصد رسیده است. بر این اساس، سهم کشورهای دارای «اقتصاد توسعه‌یافته» به ۴۱ درصد کاهش یافت. و این روند را باید بسیار مثبت ارزیابی کرد.

در گروه آن دسته از کشورهایی که بر اساس تعریف صندوق بین‌المللی پول به بازارهای نوظهور و اقتصادهای در حال توسعه تعلق دارند، پنج کشور عضو بریکس جایگاه ویژه‌ای به خود اختصاص داده‌اند. لازم به ذکر است که دو کشور عضو بریکس- چین و هند در بازۀ زمانی ۱۹۹۲-۲۰۲۲ روند صعودی محسوسی داشتند. سهم کل آن‌ها در تولید ناخالص داخلی جهان در سال ۱۹۹۲، ۷.۶۴ درصد بود و در سال ۲۰۲۲ به ۲۵.۷۳ درصد افزایش یافت.

و سه کشور روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی با پویایی نزولی مواجه است. این سه کشور در سال ۱۹۹۲، در مجموع سهمی معادل ۸.۸۱ درصد در تولید ناخالص داخلی جهان داشتند و سهم آن‌ها در سال ۲۰۲۲ به ۵.۸۵ درصد کاهش یافت. سهم کل پنج کشور بریکس در تولید ناخالص داخلی جهان در سال گذشته، ۳۱.۵۸ درصد بود. این میزان، در حال حاضر بیش از کل سهم کشورهای جی۷ است.

چین و هند ۸۱.۵ درصد از کل تولید ناخالص داخلی پنج کشور بریکس در سال ۲۰۲۲ را به خود اختصاص دادند. این سهم از زمان تأسیس بریکس رو به افزایش بوده و بر اساس پیش‌بینی‌ها، در آیندۀ نزدیک نیز به رشد خود ادامه خواهند داد. از جمله به دلیل این واقعیت که سرعت توسعۀ اقتصادی روسیه کمتر از میانگین جهانی باقی خواهد ماند.

بنا به پیش‌بینی صندوق بین‌المللی پول، سهم روسیه در تولید ناخالص داخلی جهان در سال جاری به ۲.۸۶ درصد کاهش خواهد یافت. سهم فدراسیون روسیه در تولید ناخالص داخلی جهانی برای سال‌های آینده چنین پیش‌بینی می‌شود(%): ۲۰۲۴- ۲.۸۱؛ ۲۰۲۵- ۲.۷۵؛ ۲۰۲۶- ۲.۶۹؛ ۲۰۲۷- ۲.۶۳؛ ۲۰۲۸- ۲.۵۸. این پیش‌بینی خیلی خوشحال‌کننده نیست. اما این‌ها فقط پیش‌بینی‌هایی هستند که همیشه محقق نمی‌شوند. برای جلوگیری از تحقق آن‌ها و برای مخالفت با چنین پیش‌بینی‌های «بدبینانه»، ما باید طرح واقع‌بینانۀ خود را برای بازسازی بنیادی اقتصاد روسیه ارائه دهیم.

آمارهای فوق نشان می‌دهد که مدل لیبرالی اقتصاد که بیش از سی سال پیش انتخاب شد، ما را به عقب ماندگی تدریجی و از دست دادن نهایی روسیه از وضعیت «اقتصاد جهانی» محکوم می‌کند.

نقل از وبگاه: «مطبوعات آزاد»

مطالب مرتبط:

۱ـ معجزۀ اقتصادی استالین، چه کسی تکرار خواهد کرد

۲ــ جهشی که تاریخ از آن بی‌خبر است

https://eb1384.wordpress.com/2023/07/06/

۱۵ تیر-سرطان ۱۴۰۲

مروری بر پیام رئیس جمهور ولادیمیر پوتین به مردم روسیه

ا. م. شیری

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور فدراسیون روسیه روز ۲۴ ژوئن (۴ تیر-سرطان) در رابطه با شورش ارتش خصوصی «واگنر» به ریاست یوگنی پریگوین (yevgeny priguzhin) جنایتکار سابق و یکی از میلیاردرهای روسیۀ سرمایه‌داری امروزی، پیامی خطاب به مردم روسیه صادر کرد. او در بخشی از پیام خود گفت:

«درست همچون ضربه‌ای در سال ۱۹۱۷، زمانی که کشور درگیر جنگ جهانی اول بود، به روسیه وارد شد. اما پیروزی از او ربوده شد. دسیسه‌ها، دعواها، سیاسی‌کاری‌های پشت سر ارتش و مردم به بزرگترین شوک، به نابودی ارتش و سقوط کشور، به از دست دادن سرزمین‌های وسیع، در نتیجه- به فاجعۀ جنگ داخلی منتهی شد.

روس‌ها، روس‌ها را، برادران، برادران را کشتند، انواع و اقسام ماجراجویان سیاسی و نیروهای خارجی، کشور را بخاطر منافع خود تقسیم کردند، از هم دریدند» (متن کامل پیام در اینجا).

این ادعای بی‌مایه و بی‌پایۀ پوتین مبنی بر مقایسۀ شورش یک نیروی نظامی خصوصی چند ده هزار نفری که حتی بدون کمک خود پوتین تشکیل آن امکان‌پذیر نبود، با انقلاب کبیر اکتبر، حزب بلشویک به رهبری لنین که مسیر حرکت تاریخ جهان را بکلی تغییر داد و چراغ پرنور و امیدی در راه بشریت برافروخت، بحق یکسری مسائلی را در ذهن بنده بعنوان یکی از نخستین مترجمان پیام پوتین و بسیاری دیگر از باورمندان به سوسیالیسم علمی مطرح کرد.

شاید برخی‌ها بر این تصور باشند که ترجمه و نشر پیام فوق‌الاشارۀ پوتین، حداقل از طرف بنده، بدون توجه به مضمون ضدکمونیستی، ضد لنینی- استالینی آن و صرفاً از جنبۀ «ارادت» به پوتین و فدراسیون روسیه صورت گرفته است. اما بی‌تردید، این یک اشتباه بزرگ است.

اتفاقا برعکس، اشتباه اصلی این است که اگر غیر از چنین نگاه و نظری از پوتین نسبت به انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، به لنین- فیلسوف، سیاستمدار، انقلابی و آموزگار بزرگ طبقۀ کارگر، به استالین، رهبر نخستین جامعۀ سوسیالیستی تاریخ توقع داشته باشیم.

اشتباه بزرگ دیگر این خواهد بود هر گاه تصور شود که پوتین از روی بی‌اطلاعی و ناآگاهی به تاریخ روسیه و تاریخ جهان که سرتاسر آن مبارزه بین طبقات اجتماعی بوده است، چنین موضعی را نسبت به انقلاب اکتبر و دستاوردهای خیره‌کنندۀ آن اتخاذ کرده است.

آری، پوتین که خود را تزار تصور می‌کند و باند تحت رهبری او در روسیه بهتر از هر کسی می‌داند که اگر روسیۀ امروزی در مقابل کل جهان امپریالیستی تا دندان مسلح به سردمداری امپراطوری مهاجم آمریکا- از اروپا و آمریکای شمالی گرفته تا استرالیا و ژاپن و آسیای جنوب شرقی، در مقابل پیمان تروریستی ناتو به تنهایی مقابله می‌کند، اگر پوتین امروز در مقابل جهان امپریالیستی کور-کوری‌ می‌خواند و با اطمینان از پیروزی در جنگ با ناتو در میدان اوکراین و غلبه بر شورش «واگنر» سخن می‌گوید، فقط و فقط با تکیه بر دستاورهای علمی- صنعتی، نظامی-سیاسی، اجتماعی- اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی دورۀ سوسیالیسم، با تکیه بر میراث‌های جاودانۀ سوسیالیسم و استالین است و لاغیر.

بنابراین، خصومت کور پوتین با انقلاب کبیر اکتبر و تمامی پیامدهای معجزه‌آسای آن و در یک ترازو قرار دادن پریگوژین- یک جانی و جنایتکار اقتصادی با لنین «نه از ره کین، بلکه، به اقتضای طبیعت» سرمایه‌داری وی است. پوتین نیز مانند همۀ رهبران و مقامات کشورهای سرمایه‌داری، مانند تمامی ایدئولوگ‌ها و مبلغان و مروجان ایدئولوژی انگلی سرمایه‌داری، خود را موظف می‌داند با استفاده از هر موقعیت و فرصت ممکن، بر عدالت اجتماعی بتازد تا انتقال نظام غیرانسانی سرمایه‌داری به گورستان تاریخ را در حد ممکن به تعویق اندازد.

با این اوصاف، در اینجا یک پرسش منطقی مطرح می‌شود: آیا روسیۀ سرمایه‌داری و حاکمیت آن به رهبری ولادیمیر پوتین قابل حمایت و پشتیبانی است؟

پاسخ این پرسش درست آن نقطه‌ایی است که در آنجا راه انقلابیون و غربگرایان، لیبرال‌ها و اطلاح‌طلبان، راه کمونیست‌ها با «خیلی کمونیست‌ها» دو شاخه می‌شود و از هم فاصله می‌گیرد.

ما به وضوح می‌بینیم که نظام سرمایه‌داری در کل تاریخ خود به تدریج، بویژه، بعد از تجزیه و نابودسازی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی- تکیه‌گاه و پشتیبان اصلی صلح و امنیت جهانی، بسرعت جهان را به جهنم ساکنانش تبدیل کرده و نقشۀ نابودی آن را در سر می‌پروراند.

روی این اصل، ما بر اساس این واقعیت مبرهن حرکت می‌کنیم که برای مقابله با نظم جاری سرمایه‌داری و جهان تک قطبی شکل‌گرفته پس از سال‌های ۱۹۹۰ میلادی، مثلث جدیدی مرکب از جمهوری توده‌ای چین، جمهوری فدراتیو روسیه و جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با نظم کهنه و برقراری نظم نوین جهانی مبتنی بر برابر حقوقی کشورهاو ملت‌ها شکل گرفته و از آنجاییکه دولت روسیه به رهبری پوتین در رأس این مثلث، برای جلوگیری از گُر گرفتن آتش جنگ جهانی هولناک بی‌محابا تلاش می‌کند، بر خلاف «خیلی کمونیست‌ها»، با حفظ تمام انتقادات خود به همۀ اضلاع این مثلت، روسیه به رهبری پوتین را کاملاً شایستۀ حمایت و پشتیبانی همه‌‌جانبه می‌دانیم.

https://mejalehhafteh.com/2023/06/27/مروری-بر-پیام-رئیس-جمهور-ولادیمیر-پوتی/ ۶ تیر- سرطان ۱

تب و تاب موجودات فضایی

والری ایلین (VALERY ILYIN)

ا. م. شیری

پنتاگون چرا به موجودات فضایی نیاز دارد؟

داستان‌سرایی در بارۀ «موجودات فضایی» در رسانه‌های جمعی آمریکا بطور فزاینده تبلیغ می‌شود. بگونه‌ای که مارک روبیو، نایب رئیس کمیتۀ اطلاعات سنا در بارۀ وجود برنامه‌های مخفی برای جمع‌آوری اطلاعات راجع به موجودات فضایی صحبت می‌کند. به گفتۀ وی، چند نفر با «روحیۀ بردرباری بسیار بالا و مناصب بالای دولتی ما»، برای انتشار برخی ادعاهای بی‌سابقه در ارتباط با اشیاء پرندۀ ناشناختۀ «دست اول» بسیار مشتاقند.

ناسا، سازمان فضایی آمریکا در ۳۱ مه گزارشی از گردهمآیی در بارۀ پدیده‌های غیرمعمول ناشناخته ارائه کرد. این گزارش دورۀ زمانی سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۳ را پوشش می‌دهد و  ادعا می‌کند که گویا حدود ۱۰ هزار مورد پرواز «بشقاب پرنده» در این دوره ثبت شده است. در عین حال، کارشناسان ناسا تصویر کلی خود را ارائه دادند: اندازه- از ۱ تا ۴ متر. رنگ – سفید، نقره‌ای، شفاف؛ ارتفاع پرواز – چند هزار کیلومتر؛ سرعت تا دو ماخ؛ تابش حرارتی در محدودۀ موج متوسط ​​و کوتاه. پیام اصلی شرکت‌کنندگان در کنفرانس مطبوعاتی لزوم تشریک مساعی همۀ علاقمندان به پدیدۀ بشقاب پرنده، از جمله صنایع تخصصی، جامعۀ پژوهشی با نقش‌آفرینی ناسا بعنوان هماهنگ‌کننده بود. همچنین پیشنهاد شده است که نوعی «انجمن علمی خودکار (رباتیک)» برای مطالعۀ بیشتر پدیدۀ «انسان‌ سبز رنگ کوچک» تشکیل شود. و کمی پیش از آن، در اواسط ژوئن یک ویدیوی ۳ ساعته از کنفرانس عظیم باشگاه ملی مطبوعات منتشر شد که در آن راجع به موجودات فضایی، بشقاب‌های پرنده‌ و … بحث می‌شود. به گفتۀ شرکت‌کنندگان، فناوری‌های موجودات فضایی می‌تواند در حل مشکلات آب و هوایی به بشریت کمک کند.

در توضیحات ویدئو گفته می‌شود: «یک واقعۀ تاریخی! اطلاعات کاملاً محرمانۀ جدید. آرشیوی که به دولت آمریکا کمک می‌تواند تا واقعیت بشقاب‌های پرنده را روشن کند. تیم وکلای تازه تأسیس از همۀ وکلای علاقه‌مند، متخصصان حقوق و دانشجویان حقوق با دیدگاه و تجربۀ گسترده، برای پیوستن به این کار تاریخی دعوت می‌کند: به تیم حقوقی پروژۀ افشای اطلاعات در بارۀ اشیای پرندۀ ناشناس بپیوندید و به شناخت گستردۀ بشقاب‌های پرنده و فناوری‌های پیشرفتۀ انرژی برای مقابله با بحران جهانی آب‌وهوا مشارکت کنید».

همزمان با این اتفاق، ماجرای آوریل در مورد فرود بشقاب پرنده در لاس‌وگاس به محرک اطلاعاتی جدید برای یکی از خانواده‌های شهر تبدیل شد. این خانواده با بیان این که «بعد از گزارش چند نفر، موجودات فضایی- سقوط چیزی از آسمان را در حیاط خلوت خانۀ خود دیده‌اند، در مرکز توجه رسانه‌ها قرار گرفت». ادارۀ پلیس محلی بمنظور راستی‌آزمایی شواهد حضور «شئی فضایی ۱۰ فوتی با چشمان درشت براق» در شهر، دوربین‌های نظارتی در نزدیکی خانۀ راویان نصب کرد. پس از آن رسماً گزارش شد که دوربین‌های پلیس چنین شئی ادعایی «​فرود آمده از فضا» را در منطقه ضبط کرده‌اند.

همانطور که در بالا ذکر شد، یک گروه ویژه به نمایندگی از سازمان ملی هوانوردی و فضایی آمریکا (ناسا) نیز فعالانه به ترویج روایت یک «موجود فضایی» پیوسته است. اعضای این گروه شامل ۱۶ نفر است که اشیای پرندۀ ناشناس و آنچه را که دولت ایالات متحده اکنون ناهنجاری‌های ناشناس می‌نامد، «مطالعه» می‌کند، بلافاصله در اولین جلسۀ علنی خود بیانیه‌ای برای رسانه‌ها صادر کردند.

به نظر می‌رسد مشکل اصلی اشیای پرندۀ ناشناس این است که پدیده‌های مورد بحث معمولاً با استفاده از دوربین‌ها، حس‌گرها و سایر تجهیزاتی که برای مشاهده و اندازه‌گیری دقیق چنین اشیاء ویژه طراحی یا درجه‌بندی نشده‌اند، شناسایی و ضبط می‌شوند. اما اکنون متخصصان اشیای پرندۀ ناشناس ثبت اختراع ناسا، که به این دانش مجهز هستند، همه چیز را به طور کامل درک خواهند کرد. انتشار اولین گزارش کامل این گروه برای تابستان امسال برنامه‌ریزی شده است.

همانطور که در گزارش رسانه‌ای ویژه، منتشره از سوی دفتر ادارۀ اطلاعات ملی آمریکا آمده است، از آغاز سال ۲۰۲۳، بیش از ۵۰۰ مورد اشیای پرندۀ ناشناس در آسمان کشور ایالات متحده ثبت شده است. پنتاگون افزایش تعداد اشیای پرندۀ ناشناس را با افزایش نظارت بر حریم هوایی آمریکای شمالی پس از حادثۀ سقوط یک بالن چینی بر فراز ایالات متحده در ماه فوریه توضیح می‌دهد. در ماه آوریل، پنتاگون چندین مورد مشاهدۀ اشیای پرنده توسط پهپادهای ریپر ام‌کیو-۹ را از حالت طبقه‌بندی خارج کرد. به گفتۀ شان کرکپاتریک، مدیر دفتر وزارت دفاع ایالات متحده برای مطالعۀ پدیده‌های غیرعادی (این دفتر تشکیل شده است)، متخصصان دفتر او در حال حاضر به مطالعۀ همۀ گزارش‌های مربوط به چنین پدیده‌ها مشغول هستند.

برای ترویج موضوع موجودات فضایی، آن‌ها هر لحظه آماده‌اند خود پاپ رُم را که در بهار سال ۲۰۱۴ بیانیۀ پر شور در خصوص باز بودن درهای واتیکان به روی همه، از جمله، به روی موجودات فضایی صادر کرد، به سمت خود جلب کنند.

چسبانه‌کاری از mirror.co.uk بریتانیا: «پاپ آماده است بیگانگان را نیز غسل تعمید دهد»

در رسانه‌های غربی هرگز داستان‌های به این بلندی و هر از چند گاهی دربارۀ موجودات و بشقاب‌های پرنده شنیده نشده است. بر این اساس، به احتمال زیاد در آیندۀ نزدیک «رویدادهای بزرگ» زیادی به اطلاع عموم خواهد رسید. با این حال، پنتاگون، واتیکان و دیگر معماران «هنجارجدید» به داستان‌های زیادی در بارۀ موجودات فضایی با چشمان درشت و براق که در حیاط خلوت‌ها فرود می‌آیند، برای راه‌اندازی شور و هیجان رسانه‌ای نیاز دارند. البته، متخصصان توسعۀ موشک و فناوری فضایی ایالات متحده از دهه‌ها قبل این موضوع را اعلام کرده‌اند

مثلاً دکتر کارول روزین، اولین مدیر زن شرکت هوافضای آمریکایی Fairchild Industries در دهه ۱۹۷۰ و همکار نزدیک به ورنهر فون براون، یکی از بنیانگذاران موشک مدرن، خالق اولین موشک‌های بالستیک و سپر فضایی هسته‌ای ایالات متحده، به سخنان یکی از همکارانش که مدت کوتاهی قبل از مرگش گفته بود، استناد می‌کرد:

«وظیفۀ اصلی، انتقال فناوری‌های نظامی به فضا است. برای این کار قطعاً از دستکاری آگاهی عمومی استفاده می‌شود. استدلال‌های زیادی به نفع این واقعیت که برای حفظ منافع ملی ما، تسلیحات باید در فضا مستقر شوند، وجود دارد. دکتر براون مدام می‌گفت موجودات فضایی متخاصم، قطعا آخرین کارت‌هایی هستند که در این بازی استفاده خواهند شد».

به بیان ساده‌تر، از نظر نظامی، موضوع بشقاب‌های پرنده و تعداد رو به افزایش داستان‌سرایی‌ها در بارۀ «موجودات فضایی» در رسانه‌ها برای سرپوش گذاشتن بر طرح‌های کاملا «زمینی» پنتاگون، برای افزایش حجم موشک‌های هسته‌ای و تسلیحات فضایی ضروری است. همچنین یک فرض معقول وجود دارد که افزایش انتشارات در مورد بشقاب‌های پرنده می‌تواند به‌مثابه نشاندهندۀ نسبتاً قابل اطمینان فجایع ژئوپلیتیکی و دست‌ساز پیش رو عمل کند. در این مسیر، یکسری از وظایف ایدئولوژیک و مدیریتی، از جمله، ترویج ابزارهای کنترل جمعیت «مازاد» و تأثیرگذاری انبوه با استفاده از شبکه‌های جی۵ و فنونی‌ که معماران «تجدید ساختار جهانی» به کمک آن‌ها برای فریب شهروندان ساده‌لوح خود به بهانۀ «حفاظت از آب‌وهوا» بطور جدی آماده هستند و غیره نیز در حال حل شدن است.

برگرفته: وبگاه بنیاد فرهنگ راهبردی

https://eb1384.wordpress.com/2023/07/01/

۱۰ تیر-سرطان ۱۴۰۲

گرسنگی تصنعی آغاز تجدید ساختار جهانی شواب

وادیم ویخروف (VADIM VIKHROV)
ا. م. شیری
بازی‌های خطرناک با اقتصاد اروپا، به عواقب فاجعه‌بار منجر خواهد شد
پیش‌بینی‌کنندگان بی‌دلیل پیش‌بینی نمی‌کنند که نفت، گاز، پول و حتی طلا جایگاه کالای کلیدی را در آیندۀ نزدیک نخواهند گرفت. استقلال غذایی، ملاک رونق و رفاه کشور خواهد بود. این، ظرفیت بخش کشاورزی و صنعت فرآوری محصولات آن و همچنین، دسترسی به آب شیرین خود را شامل می‌شود.
زنگ‌های هشدار دربارۀ یک بیماری همه‌گیر مرگ‌بار جدید و پیش‌بینی‌های هشداردهنده دربارۀ قحطی به احتمال زیاد در مقیاس بزرگ، ما را به سمت نظریه‌پردازان «دنیای آزاد» که صدایشان شنیده می‌شود، می‌کشاند. در این راستا، «تجدید ساختار جهانی» توسط کلائوس شواب که به وضوح به سمت کاهش جمعیت جهان هدف‌گیری شده است، جالب به نظر می‌رسد.
و در اینجا، یک کارزار تبلیغاتی گسترده با مشارکت نیکول کیدمن، سردستۀ هالیوود دایر بر ناگزیری گذار به آرد لارو و جیرجیرک به عنوان منبع اصلی پروتئین راه افتاده است. واضح است که این «نان روزانۀ» آینده برای طبقات فقیر و متوسط فقیر در نظر گرفته شده است.
ساکنان دنیای قدیم که به مقرون به صرفه بودن سبد غذایی عادت کرده‌اند، در کمال تعجب و عصبانیت، شاهد گران شدن مواد غذایی در مقابل چشمان خود هستند. در کشورهای اتحادیۀ اروپا، فقط در یک سال، میانگین قیمت گوشت مرغ ۱۲.۶٪، نان – ۱۶.۴٪، سیب‌زمینی – ۱۹.۸٪، شیر تازه – ۲۵٪، پنیر – ۲۵.۳٪، شکر – ۵۴.۹٪ افزایش یافته است.
وضعیت در کشورهای مختلف اتحادیۀ اروپا، فاجعه‌بار‌تر به نظر می‌رسد. در انگلستان، قیمت مواد غذایی و نوشیدنی‌های غیرالکلی ۱۹ درصد افزایش یافت که یک رکورد تازه بود – این رکورد در ۴۵ سال گذشته ثبت نشده است. قیمت نان سفید برش‌خورده در ماه آوریل، به ۲۸ درصد بیشتر از سال قبل رسید. برای مقایسه، سطح سالانۀ تورم مواد غذایی در ایالات متحده ۷.۷٪ است.
قیمت پنیر در آلمان ۴۰ درصد افزایش یافته است. در ایتالیا قیمت اسپاگتی که تقریباً ستون فقرات کل فهرست غذایی ایتالیایی را تشکیل می‌دهد، تقریباً ۱۷ درصد افزایش یافته که موجب برگزاری جلسۀ ویژه دولت گردید.
در سلواکی، مجارستان و استونی نیز رکورد تورم مواد غذایی ثبت شد.
قیمت غلات در بهار امسال به کاهش خود ادامه داد و اکنون ۲۵.۳ درصد کمتر از رکورد سال گذشته است. با این حال، شاخص قیمت مواد غذایی فائو (میانگین وزنی تغییرات ماهانۀ قیمت‌های بین‌المللی برای سبد مرکب از پنج گروه مواد غذایی: غلات، گوشت، محصولات لبنی، روغن‌های گیاهی و شکر) در آوریل ۳۴.۳ درصد بیشتر از میانگین سال ۲۰۱۹ بود.
در اتحادیۀ اروپا به‌ویژه مواد غذایی درحد محسوسی گران‌تر می‌شود. نیویورک تایمز می‌نویسد: «اتحادیۀ اروپا با افزایش شدید هزینه‌ها در کل زنجیرۀ تأمین مواد غذایی مواجه است. قیمت انرژی سر به فلک کشیده است. این جنگ اروپا را مجبور کرد تا به سرعت گاز روسیه را با منابع جدید جایگزین کند و هزینه‌های تولید، حمل‌ونقل و ذخیره‌سازی مواد غذایی را افزایش دهد».
این روزنامۀ آمریکایی شرمگینانه در این باره که عرضۀ جدید به معنای تأمین گاز طبیعی مایع از ایالات متحده به میزان قابل توجهی از سوخت خط لولۀ گازپروم گران‌تر است، سکوت می‌کند.
وضعیت نامساعد آب و هوای خشک در سال جاری در ایالات متحده و چندین کشور اتحادیۀ اروپا بر آیندۀ قیمت‌ها تاثیر گذاشته است. مناقصۀ مواد غذایی در عربستان سعودی و الجزایر نشان می‌دهد که کشورهای واردکننده بمنظور آمادگی برای مقابله با کمبودهای احتمالی یا حتی مسدود کردن بازار جهانی محصولات کشورهای صادرکنندۀ پیشرو، باعث افزایش قیمت‌های خرید می‌شوند.
فریگنیسم در لهستان محبوبیت پیدا می‌کند (فریگنیسم= استفاده از غذاهای دور ریخته. مترجم). این به معنی بیرون آوردن باقی ماندۀ غذاها از سطل‌های زباله است. دلیل این امر، دلبستگی به بیگوس‌های لهستانی است (بیگوس= غذایی مرکب از گوشت، کلم ترش و کلم تازه. مترجم). بر اساس نظرسنجی جامعه‌شناسان سازمان «Szlachetna Paczka»، ۶۵٪ شهروندان از رفتن به رستوران‌ها، تئاترها، سینماها و سایر فعالیت‌های اوقات فراغت خودداری می‌کنند، ۵۷٪ به قناعت در مصرف آب، برق و گاز شروع کرده و نیمی از جمعیت امپراتوری شکست‌خوردۀ لهستان «از دریا تا دریا» مشهور به پیلسودسکی، رژیم غذایی خود را جیره‌بندی کرده‌ است.
افزایش قیمت سبد غذایی در اروپا به چندین عامل اساسی بستگی دارد. از یک سو، به گفتۀ مایکل ساندرز، اقتصاددان «آکسفورد اقتصاد» (Oxford Economics)، برچسب‌های قیمت نشان‌دهندۀ افزایش هزینۀ تولیدکنندگان حامل‌های انرژی و مواد خام است. سیاستمداران اروپایی طرفدار آمریکا به «سوزن» گاز مایع طبیعی گرانقیمت آمریکایی گیر کرده و خود را به افزایش قیمت تمام شدۀ محصولات خود و محروم کردن آن‌ها از مزایای رقابتی محکوم کرده‌اند.
از سوی دیگر، همانطور که اقتصاددانان شرکت بزرگ بیمۀ آلیانس آلمان ثابت کرده‌اند، بین ۱۰ تا ۲۰ درصد از تورم مواد غذایی در اروپا ناشی از سفته‌بازی است. سوداگران دست خود را به آتش بیم و هراس مصرف‌کنندگان گرم می‌کنند.
در عین حال، نباید فراموش کرد که در کشورهای پرجمعیت و پویای چین و هند، سهم طبقۀ متوسط که قدرت خرید قابل توجهی دارد، به طور پیوسته افزایش می‌یابد. سال‌های فقر، زمانی که بسیاری از هندی‌ها به یک وعده غذا در روز محکوم بودند، به گذشته می‌پیوندد.
تعداد جمعیت سیارۀ زمین اخیراً از ۸ میلیارد نفر فراتر رفته است. به گفتۀ کارشناسان فائو، افزایش حداقل ۷۰ درصدی حجم مواد غذایی برای تغذیۀ تقریباً ۱۰ میلیارد نفر در سال ۲۰۵۰، ضروری است.
چالش ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضا در مواقع شوک، اختلالات آب و هوایی و چالش‌های ساختاری، تمام علائم مدیریت بحران اضطراری را در پی خواهد داشت.
کلائوس شواب در کتاب خود به نام «روایت بزرگ: برای آیندۀ بهتر» در سال ۲۰۲۲ چنین می‌نویسد: «عادات زندگی و الگوهای مصرف ما نیز باید به شکل بنیادی تغییر کند».
نمونۀ بارز تعصب جزمی با ارجاع به ایدۀ توسعۀ پایدار مندرج در دستور کار، در خدمت تهاجم فعالان رادیکال محیط زیست به کشاورزان می‌باشد. هلند در خط مقدم قرار دارد.
هنگامی که معلوم شد سهم بخش کشاورزی از انتشار نیتروژن ۴۶ درصد است، سیاستمداران محلی نصف کردن دام‌ها را بصورت بردن حیوانات مزرعه به زیر چاقو خواستار شدند. سال گذشته، دولت کاهش تعداد گاوها را تا سال ۲۰۳۵ به یک سوم برنامه‌ریزی کرد.
فعالان عرصۀ پستانداران از سازمان «Wakker Dier» که برای برچیدن کامل دامداری صنعتی کتابچه‌ها و اعلامیه‌هایی توزیع کردند، تسلیم گرما شدند. اهداف رادیکال مشابهی توسط طرفداران «برنامه سبز» در کشور بلژیک همسایه و همچنین در آلمان و فرانسه اعلام شده است.
در عین حال، در ماه آوریل، روسیه تنها کشور اروپا بود که در آن کاهش تورم رخ داد – قیمت مواد غذایی کاهش یافت، البته، نه چندان (در شرایط سالانه ۰.۲۲٪). در دورۀ فشار تحریم‌ها (بیش از ۱۱ هزار نوع اقدام متفاوت تبعیض‌آمیز)، روسیه تولیدات کشاورزی را بیش از ۱۰ درصد افزایش داد.
به همین دلیل، در صورت پیروزی حتی نسبی جهانی‌گرایان نوین، که قصد دارند حکومت خود را گسترش دهند، ممکن است مجموعۀ رویدادهای فاجعه‌بار به دنبال داشته باشد.
علاوه بر سقوط ۹۹ نفر از هر ۱۰۰ شهروند و وفادار در کشورهای غربی به وضعیت مصرف‌کنندگان درجه دو که برای تغذیه از لاروها و حمام کردن هر سه ماه یکبار داده دستور می‌گیرند، باید منتظر نارضایتی در میان توده‌های وسیع مردم باشند که روسیه را به عنوان مالک متخلف بزرگترین منابع طبیعی جهان معرفی می‌کنند.
تحت شعار حیله‌گرانۀ شاریکوف «بردار و تقسیم کن»، اجرای ایدۀ کنترل بین‌المللی (بخوانید: یک الیگارشی فراملی) نه تنها ظرفیت هسته‌ای روسیه، بلکه همچنین پتانسیل غذایی آن محتمل است.
رساندن شهروندان غرب به مرز جنون با تحمیل طبیعت مصنوعی، گرسنگی فراگیر و شدید یا حداقل از طریق سوءتغذیۀ مزمن، اولین شرط برای مشروعیت بخشیدن به چنین سرقتی خواهد بود.
ترویج فعالیت‌های مشکوک به مصلحت خود در چارچوب «برنامه سبز»، مانند همان ابتکار عمل برای کاهش ریشه‌ای تعداد گاوها به منظور کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، هم اکنون به آرامی، اما مطمئناً باعث ورشکستگی دامداران می‌شود، جمعیت مناطق روستایی را از بین می‌برد، جذابیت سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی را به طور کلی کاهش می‌دهد و در عین حال، آن را از منابع انسانی محروم می‌کند.
نتیجۀ نهایی کاهش حجم غذای تولیدی، افزایش اجتناب‌ناپذیر قیمت آن را بدنبال خواهد داشت که باعث می‌شود غذا هم از نظر فیزیکی و هم از نظر اقتصادی غیرقابل دسترس باشد. و این، اولین گام به سوی گرسنگی توده‌های اروپایی و متعاقب آن پردازش ایدئولوژیک در قالب «حرکت به سمت شرق» (Drang nach Osten) است که در تاریخ جهان سابقه دارد (Drang nach Osten= بیان گسترش آلمان‌ به سمت شرق در قرن ۱۹- مترجم).
مأخوذ از: وبگاه بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2023/07/02/
۱۱ تیر-سرطان ۱۴۰۲

در بارۀ فدراسیون روسیه، پوتین و …

ادامۀ مروری بر پیام رئیس جمهور ولادیمیر پوتین خطاب به مردم روسیه
ا. م. شیری
دو روز پیش (۶ تیر- سرطان)، پیام رئیس جمهور پوتین در رابطه با شورش گروه نظامی «واگنر» خطاب به مردم روسیه را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم و نقد خود به دولت روسیه و به بخش نسنجیدۀ پیام پوتین را بصراحت بیان نمودیم و در پایان همان یادداشت، برخی از دلایل حمایت و پشتیبانی خود از فدراسیون روسیه و پوتین را برشمردیم (مروری بر پیام رئیس جمهور ولادیمیر پوتین به مردم روسیه).
اینک، ادامه مبحث و ارائۀ چند دلیل دیگر در رابطه با درستی حمایت و پشتیبانی از حاکمیت فدراسیون روسیه و رهبر آن، ولادیمیر پوتین:
زمانی که پوتین در سال ۲۰۰۰ در رأس هرم قدرت فدراسیون روسیه قرار گرفت، کشور در اثر خیانت دارودستۀ باریس یلتسین با مدیریت ۱۳۰ نفر مأمور سازمان سیا در دستگاه او بطور رسمی (تعداد غیررسمی‌ها مشخص نشده)، در لبۀ پرتگاه قرار گرفته بود؛ اقتصاد ویران شده، جامعه در نتیجۀ تحمیل ناگهانی فقر و بی‌کاری عمومی و در اثر شوک‌های پیایی در سر در گمی بهت‌آوری بسر می‌برد؛ ارتش در آستانۀ از هم‌پاشیدگی قرار داشت…
بدنبال به قدرت رسیدن پوتین، فدراسیون روسیه روند فاصله‌گیری از خط غربگرایی را به تدریج، اما با قاطعیت آغاز کرد. مبارزه با گسترش پیمان تروریستی ناتو، علیه سلطۀ امپریالیسم آمریکا، جهان تک‌قطبی و دلارزدایی از اقتصاد خود را شدت بخشید و با قطعیت تمام، حملات امپریالیسم به یوگسلاوی، افغانستان، عراق و سایر کشورها، از جمله، نابودسازی لیبی را بشدت تقبیح و محکوم کرد. ورود روسیه برای دفاع از دولت قانونی جمهوری عربی سوریه در سال ۲۰۱۵، نقطۀ عطف مخالفت و رویارویی مستقیم آن با غرب امپریالیستی به سردامداری امپریالیسم مهاجم آمریکا بود.
فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین مبتکران و طراحان اصلی کشورهای گروه بریکس، سازمان همکاری شانگهای، اتحادیۀ اقتصادی آوراسیا برای مقابله با غرب امپریالیستی بودند و هدف از همۀ این‌ها ایجاد نظم نوین جهانی مبتنی بر برابر حقوقی کشورها و ملت‌ها در مقابل نظم تهاجمی موجود آنگلوساکسونی غرب است که به هیچ صراطی غیر از توسل به زور و تجاور به هر کشور «نامطلوب» مستقیم نیست.
چین و روسیه بعد از شروع بحران ساختاری سرمایه‌داری، روند جدایی از غرب را به شکل مبارزه با تروریسم دلار شدت بخشیدند و بدرستی بر نقش تروریسم دلار، بعنوان ابزار صدور بحران و جنگ تأکید کردند.
روابط سیاسی، اقتصادی- تجاری و نظامی- امنیتی چین و روسیه در دورۀ رهبری پوتین تعیمق یافته و معاهدات مودت، همگرایی و همکاری منعقده بین آن‌ها در همۀ زمینه‌ها به دقت پیگیری و اجرا می‌شود.
فدراسیون روسیه در سال ۲۰۲۱، ۳ رزمایش بزرگ نه با سردستۀ قلدران جهان، بلکه با مشارکت ایران و چین برگزار کرد.
لازم است به خلاصۀ فوق‌الذکر اضافه کنیم، که پوتین طی سخنرانی خود در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷، به غربی‌ها هشدار داد که روسیه دیگر آن روسیۀ سال‌های ۹۰ نیست و حق دفاع از منافع ملی، امنیت و تمامیت خود را محفوظ می‌دارد.
بموازات این‌ها، نظر و نگاه پوتین به علم کمونیسم، به اتحاد شوروی و سوسیالیسم همواره متناقض بوده است. او موفقیت‌ها و دستاوردهای علمی، صنعتی، اقتصادی و اجتماعی اتحاد شوروی در دوره رهبری استالین و بخشاً بعد از آن را همواره ستوده و بر حقانیت سوسیالیسم تأکید کرده است.
پوتین با مطالعۀ برنامۀ حزب کمونیست فدراسیون زیر عنوان ده گام بسوی حاکمیت خلق، ضمن ارزیابی مثبت از آن و منوط کردن اجرای آن به تصمیم دولت، از حزب کمونیست قدردانی کرد و گفت کمونیسم هیچ چیز بدی در ذات خود ندارد…
پوتین بارها و بارها تجزیۀ اتحاد شوروی را بزرگترین فاجعۀ قرن بیستم اعلام کرده است. حتی در یکی از نشست‌های مجمع اقتصادی والدای، در پاسخ به اظهارات هنری کیسنجر مبنی بر اینکه به محض شنیدن خبر انحلال اتحاد شوروی شامپاین باز کرده و جشن گرفته است، چنان بر کیسنجر تاخت که شاید برای هیچ کس قابل تصور نبود. او خطاب به کسینجر گفت: جشن گرفتن چنین فاجعۀ عظیم واقعاً حیرت‌آور است! بعبارتی، واقعاً شرم‌آور است…
پوتین این مادۀ پیمان‌نامۀ تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را دایر بر اینکه همۀ جمهور‌ی‌ها تا سرحد جدایی و تعیین سرنوشت خود آزاد هستند، حاصل فکر لنین می‌داند. البته، همینطور هم هست و حتی استالین در مقام کمیسر ملل، با این ماده مخالف بود. اما در نهایت نظر لنین در معاهده ثبت شد.
از این رو، پوتین لنین را به بمب‌گذاری در زیر پایه‌های اتحاد شوروی متهم می‌کند. او معتقد است اگر چنانچه این ماده در پیمان‌نامۀ تشکیل اتحاد شوروی گنجانده نشده بود، سه نفر آدم (باریس یلتسین- روسیه، لئونید کرافچوک- اوکراین و استانیسلاو شوشکویچ- بلاروس) نمی‌توانستند معاهدۀ تشکیل اتحاد شوروی را لغو و اتحاد شوروی را منحل کنند. و دلیل اصلی مخالفت پوتین با لنین نیز همین است.
با این همه، پوتین ۱۲ ژوئن، روز «استقلال» فدراسیون روسیه را جشن می‌گیرد. استقلال از کدام کشور؟ این هم از عجایب مواضع اوست!
برای اجتناب از اطالۀ کلام، در پایان لازم است این واقعیت را بطور فشرده‌ یادآور شویم که بر خلاف تصور کائوتسکی «مرتد» که همۀ کشورهای دارای ساختار سرمایه‌‌داری را امپریایستی تعریف می‌کرد و پیروان او امروز نیز چنین تعریفی ارائه می‌دهند، نه جمهوری فدراسیون روسیه یک کشور امپریالیستی است و نه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور آن برغم یکسری تناقضات در نظریاتش، شباهت و وجه مشترکی با مقامات و گردانندگان جهان امپریالیستی دارد.
افزون بر این، لازم به ذکر است مقدمات جنگی را که غرب امپریالیستی امروز در قلمرو اوکراین علیه روسیه، یعنی علیه نوک پیکان مبارزه علیه نظم کهنه، تروریسم دلار و سلطۀ امپریالیسم پیش می‌برد، در دهۀ ۹۰ قرن بیستم در قالب گسترش ناتو تدارک دید و از سال ۲۰۱۴ با کودتای ضددولتی و به قدرت رساندن فاشیست‌های تحت امر خود در اوکراین، مرحله به مرحله به اجرای آن دست زد. بنابراین، جنگ در قلمرو اوکراین، نه جنگ بین قدرت‌های امپریالیستی، بلکه، یک جنگ دفاعی از طرف فدراسیون روسیه است برای تأمین و تضمین امنیت و تمامیت خود و ممانعت از گسترش آتش جنگ امپریالیستی به سراسر جهان!
«در خانه اگر کس است، یک حرف بس است».
برای اطلاعات بیشتر، مطالعۀ مطالب مندرج در پیوندهای زیر پیشنهاد می‌شود:
ــ ایالات متحده آمریکا تروریست اصلی جهان
ــ حرکت سیل پول در جهت مخالف در جهان
ــ صادرات دلار و جنگ- بنیان اقتصاد آمریکا
ــ در راه تشکیل ائتلاف ضد دلاری
https://eb1384.wordpress.com/2023/06/30/در-بارۀ-فدراسیون-روسیه،-پوتین-و/
https://mejalehhafteh.com/2023/06/29/در-بارۀ-فدراسیون-روسیه،-پوتین-و-ا-م-شی/
۹ تیر- سرطان ۱۴۰۲

فریب جامعه توسط مطبوعات غربی

ا. م. شیری
گلوبال تایمز: مطبوعات غربی جامعه را چگونه فریب می‌دهند
«خبر که نه ، بلکه تبلیغات است» -از افراد عادی می‌خوانند به منابع «بی‌نام» اعتماد کنند.
اخیراً چندین «مقام عالیرتبۀ دولتی» ناشناس در انگلیس به نقل از رسانه‌های جمعی از ملت این کشور خواسته‌اند برای «فروپاشی ناگهانی روسیه» آماده باشند.
روزنامۀ چینی گلوبال تایمز می‌نویسد: «این افسانه که گویا ابتدا در روزنامۀ تایمز منتشر شد، به سرعت توسط سایر رسانه‌های چاپی به نقل از همان مقامات دولتی ناشناس منتشر شد. این فرض کاملاً منطقی است که این اطلاعات با دعای خیر، اما حاشای دولت لندن به عرصۀ اجتماعی راه یافته است. خبرگزاری‌ها به گونه‌ای‌ آن را ارائه دادند که به طور ضمنی می‌توان به این اطلاعات اعتماد کرد. و این بدان معناست که نه اخبار، بلکه تبلیغات را می‌توان از این طریق ارائه داد. این، همچنین می‌تواند افکار واهی در ذهن «خیابان داونینگ» را نیز آشکار کند.
همانطور که توبیاس الوود، افسر سابق ارتش انگلیس و رئیس منتخب کمیتۀ دفاعی مجلس عوام در فوریه گفت: «ما اکنون در اروپا در حال جنگ هستیم. ما باید به سمت جنگ حرکت کنیم. ما باید مستقیماً به چشم روسیه نگاه کنیم».
مارک بلکلاک، نویسنده توضیح می‌دهد: «چرا دولت انگلیس باید مایل باشد که تصور عمومی از جنگ در اوکراین را به این شکل ارائه دهد؟ ایجاد این تصور تنها یک نمونه از ترفند مورد استفاده برای کسب رضایت بود. در این مورد، کسب رضایت برای تمدید جنگ، که انگلیس، ایالات متحده و کشورهای اتحادیۀ اروپا با وجود مشکلات مالی بزرگ در داخل خود، میلیاردها پوند، دلار و یورو تحت عنوان حمایت نظامی و بشردوستانه از اوکراین هزینه کردند، لازم بود».
برای دولت‌های غربی، حمایت از مردم (اگر آنچه را که به آن‌ها گفته می‌شود، باور داشته باشند)، راه انداختن یک جنگ کاملاً نیابتی، نه تنها حمایت از اوکراین، بلکه مهم‌تر از همه، تضعیف روسیه را تسهیل می‌کند. آن‌ها این کار را نه به دلایل بشردوستانه، بلکه برای پیشبرد جاه طلبی‌های ژئوپلیتیک خود انجام می‌دهند. برای برخی از دولت‌های غربیِ عضو ناتو، جنگ، نه یک فاجعه، بلکه یک فرصت است. متأسفانه، شلیک یک تیر به دو نشان، هرگز ارزش قربانی کردن این همه انسان را نداشته است.
در مقاله آمده است: «بزرگترین اتحاد نظامی جهان در یک گرداب باطل که شانس کمی برای خروج از آن دارد، گرفتار شده و این گرفتاری، بحران را طولانی و تشدید می‌کند. از قرار معلوم همین ناتو به صحبت در مورد صلح علاقۀ چندانی ندارد. علاوه بر این، هیچ یک از دولت‌های غربی پیشنهاد واقع‌بینانه خود را برای توقف درگیری‌ها ارائه نداده‌اند».
ناتو در ماه گذشته، بزرگترین رزمایش دفاع هوایی تاریخ- دفاع هوایی ۲۳ را برگزار کرد. ۲۵ کشور، از جمله، سوئد و ژاپنِ هنوز بی‌طرف، در این رزمایش شرکت داشتند. اگر روسیه به نحوی به این موضوع واکنش نشان می‌داد، به تجاوز «بی‌دلیل» متهم می‌شد. واشینگتن به ایجاد امکانات گسترده‌تر برای پیمان ناتو در شمال دور و به محاصرۀ بیشتر روسیه در روند آن امیدوار است.
آمریکا تحت پوشش حمایت از اوکراین حضور نظامی خود را در اروپا تقویت می‌کند و گسترش می‌دهد. این کار تا زمانی که هیچ راه خروج دیگری جز تداوم درگیری وجود نداشته باشد، یک گرداب پرشتاب مملو از عمل و اقدام متقابل است.
گلوبال تایمز نتیجه می‌گیرد: «جذابیت یک افسانۀ با دقت طراحی شده که فروپاشی قریب الوقوع ادعایی روسیه را پیش‌بینی می‌کند، به راحتی قابل مشاهده است. هیچ کس خواهان جنگ نیست و اگر پایان آن پیش‌بینی شود، توجیه هر گونه فداکاری آسان‌تر است. آمریکا و انگلیس سابقۀ خوبی در جنگ‌های اخیر ندارند. جنگ در افغانستان ۲۰ سال ادامه داشت. در این مدت غیرنظامیان و نظامیان دو طرف کشته شدند. تلاش‌های متفقین برای تغییر رژیم در عراق بین ۴۰۰۰۰۰ تا یک میلیون نفر قربانی گرفت. در اروپا هیچ کس افغانستان یا عراق را نمی‌خواست، اما اقدامات غرب جنگ را طولانی کرد».
به عبارت دیگر، آن‌ها برای مردم عادی غرب یک افسانه‌ مبنی بر اینکه «منتظر فروپاشی عنقریب روسیه پاشید» و جنگ به خودی خود پایان خواهد یافت، ساختند. بویژه وقتی که چنین داستانی در تایمز منتشر می‌شود، گوش‌های خواننده تیز می‌شود و قطعاً به این نشریۀ تأثیرگذار برغم استناد به «مقامات دولتی ناشناس»، باور می‌کند. آن‌ها یعنی این مقامات، ممکن است اصلاً وجود خارجی نداشته باشند و اگر وجود دارند، چرا یک نشریۀ تأثیرگذار از آن‌ها نام نمی‌برد؟ اما خواننده از آنجاییکه این داستان در روزنامۀ تایمز منتشره شده، باید باور کند. و تا زمانی که خواننده باور می‌کند، دولت انگلیس و همچنین دولت‌های کشورهایی که رسانه‌هایشان «پیش‌بینی» را از «منابع» تایمز منتشر کردند، می‌توانند با خیال راحت به اوکراین سلاح ارسال کنند و جنگ را به ضرر جمعیت آن جمهوری ادامه دهند.
مطبوعات «مستقل»- یک تصویر بسیار واضح در خدمت منافع دولت‌های غربی، افکار عمومی را فریب می‌دهند.
نقل از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2023/07/07/
۱۶ تیر-سرطان ۱۴۰۲