مدل اقتصادی محال

مدل اقتصادی محال
یاشار سهندی
هفته گذشته با سر و صدای زیاد رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی تعیین شد. رسانه های فارسی زبان بورژوازی تا توانستند این خبر را بزرگ کردند. اگر معجزه هزاره سابق ( احمد نژاد) توزرد از کار در آمده بود گویی این دفعه واقعا معجزه هزاره رخ داده همه چیز با یک انتصاب درست شده و همین امروز و فردا است که مشکلاتی مانند تورم و بیکاری حل شود و گویا کلا مشکلات اقتصادی دود میشود و به آسمان میرود، فقط یک کم زمان میخواهداسحاق جهانگیری معاون اول روحانی در مراسم تودیع مدیر عامل قبلی و معرفی مدیر جدید بانک مرکزی تاکید میکند : “باید بگوییم که شرایط کشور، پیچیده است و چالش‌های پیش‌رو نیازمند ساعت‌ها کار کارشناسی است. … ما در این دوره نیازمند حاکمیت عقلانی و جاری‌شدن علم اقتصاد در تصمیم‌گیری‌های خود هستیم.” ایشان مشخص نکردند” ساعت‌ها کار کارشناسی” چند ساعت است هر چه که هست چون قرار است علم اقتصاد جاری شود به نظر میرسد دست کم ٨٧٦٠ ساعت وقت لازم است یعنی دقیقا یکسال. در ١٠٠ روز اول که وعده شان را دادند که مشکلات معیشتی مردم حل شود قرار است مهمترین کارشان این باشد که بودجه امسال را اصلاح کنند ( حالا اصلاح به کدام سمت بماند). بعد بودجه سال دیگر را تنظیم کنند که انشااله تا ١٥ آذر تقدیم مجلس محترم دزدان اسلامی شود و مهمتر اینکه سازمان بودجه و برنامه ریزی را احیا کنند. و اما تا بودجه تنظیم شود و در مجلس طرح و تصویب شود، میشود اسفند. بعدش هم که سال جدید است باید دید آقا سال آینده را چه نام گذاری میکند. یک سه ماهی باید سعی شود که سخنان گهربار آقا رمز گشایی شود خب این میشود نه ماه، میماند سه ماه دیگرکه آن هم باید دید اتفاقات چگونه پیش میرود تحریم هست، نیست امریکا به سوریه حمله کرده، نکرده تازه اگر در این مدت تصمیم سازان جمهوری اسلامی همدیگر را پاره و پوره نکرده باشند. بعد از یکسال هم به عرض هموطنان عزیز( امت الهی سابق) میرسانند که مشکلات خیلی بیشتر از آنچه که فکر میکردند هست چون “احمدی نژاد پوپولیست” ( واژه ها چه معصومانه خرج میشوند) خیلی کار خرابی کرده، این است که حالا، حالاها کار درست نمیشود.
“ولی اله سیف” رئیس جدید بانک مرکزی در مراسم معرفی خود میگوید:” هم‌اکنون کشور در شرایط خطیری قرار گرفته است. منفی‌شدن رشد اقتصاد، تورم مزمن کشور و رشد شتابان آن و رشد بالای نقدینگی از چالش‌های موجود است” و ایشان قرار است با دم مسیحایی خودشان این چالش‌ها را برطرف کنند. اما قرار است بعد از یکسال کار کارشناسی این چالش‌ها چگونه برطرف شود؟ وزیر اقتصاد اینگونه توضیح میدهد: “فعالیت‌های اقتصادی و بنگاه‌های تولیدی با کمبود نقدینگی و سرمایه در گردش روبرو هستند بنابراین آن چیزی که در اولویت دولت تدبیر و امید است هدایت نقدینگی و اعتبارات سیستم بانکی به سمت فعالیت‌های تولیدی و تامین سرمایه در گردش بنگاه‌های اقتصادی است.” برای هدایت نقدینگی به طرف بنگاه‌های اقتصادی( شما بخوانید سرمایه داران) یکسال کار کارشناسی لازم نیست چون قبلا نخبه گان اقتصادی سرمایه داری کار کارشناسی کردند و روشن ساختند که چگونه باید استثمار کرد و وظیفه ذاتی دولت سرمایه داری نگهبانی از این بساط استثمار است. اما وقتی قرار است یک ریال بابت رفاه مردم خرج شود کارشناسان آلارام میدهند مبادا همین جوری هزینه کنید، نقدینگی زیاد میشود تورم بالا میرود بیکاری گسترش پیدا میکند اقتصاد به بیماری هلندی دچار میشود و از همه مهمتر پس کی کار کند! واین مهمترین سوال است و پاسخ روشن است اما چگونه باید کار کند؟ چون کسی به زبان خوش تن به استثمار نمیدهد پس چماق دولت لازم است. کی این را توجیه میکند؟ کارشناسان محترم. بالاخره روزی هر کسی از یک جای میرسد روزی ایشان هم از ….! بگذریم.
هدایت نقدینگی به سوی بنگاههای تولیدی آرزوی سی و چند ساله این حکومت است اما چرا هیچ برنامه ای ( اعم از پنج ساله و بیست ساله و غیره) این حکومت پیش نمی رود؟ وزیر اقتصاد روحانی میگوید:” تیم اقتصادی دولت کار کشته هستند و همه میدانیم چی میخواهیم.” حقیقت هم همین است که میدانند چه میخواهند راه رسیدن به آن را هم میدانند اما بعد از مدتی مانند سگ و گربه بهم میپرند که فلانی کارشکنی کرد و در کار دولت سنگ انداخت برای همین از برنامه پیش بینی شده عقب هستیم … این حکومت با وجود فراهم کردن کارگر ارزان که هر روز هم ارزان تر هم میشود ( نمونه آخرش سال گذشته یک شبه مزد کارگر بر اثر سقوط ریال سه برابر کاهش یافت) چرا به قول ایشان نقدینگی هنوز سرگردان است و “سرمایه گذار خارجی هم هیچ رغبتی ندارد که پولش را در ایران سرمایه گذاری کند”، و با وجود اینهمه قوانین ضد کارگری که سود سرمایه را تضمین میکند چرا آنگونه که میگویند “نقدینگی به سمت دلالی میرود و نه تولید”؟
ما بارها تاکید کردیم که این حکومت مشکل اش سیاسی است نه اقتصادی. البته نه آنگونه که مثلا کارشناسان بورژوازی در رادیو فردا و بی بی سی و جا های دیگر مدعی میشوند که مشکل سیاسی مسئله تحریمها و روابط دیپلماتیک است و گویا اگر یک کسی مانند “جواد ظریف” بشود وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی مسایل حل میشود. چون بلد است چگونه از زبان دیپلماتیک استفاده کند و خود روحانی هم استاد این کارهاست، سالها پیش با جک استراو و خاویر سولانا بستنی میل کردند و این دو شهادت میدهند که روحانی مرد خندانی است! یکی از این کارشناسان محترم که البته در دولت جمهوری اسلامی نیست و ساکن نمیدانیم کجای فرانسه است در نوشته ای مفصلی چین و ایران را مقایسه کرده است و نهایتا چنین نتیجه گیری میکند:” بیش ازسی سال از عمر دو مدل میگذرد. چین از یک کشور نیمه عقب مانده به دومین قدرت اقتصادی در جهان رسید و بازار اقتصاد و مالی بین المللی را تحت تاثیر قاطع خود قرارداده است. این نقش در تمام سیاستهای بین المللی موثر بوده و دورنمای جهان به این نقش وابسته است. ایران از یک کشور نیمه عقب مانده به کشور اسلامی با اقتصاد رانتی بحرانی بدل گردید. دیپلوماسی جهانی علیه دولت ایران است، فعالیت بازرگانی جهان با ایران راکد است، در داخل کشور صنعت نفت و خودروسازی و کشاورزی در ناتوانی بنیادی قراردارند، بدهی دولت و کشور به بالاترین حد خود رسیده است و ایران در ورشکستگی قراردارد. استبداد مذهبی زندگی را ملتهب ساخته، فسادرا همه جا پخش کرده، سقوط اخلاقی را وسعت داده و ویرانگری زیست محیطی راباوج رسانده و مردم از حاکمیت قشر انگل به ستوه آمده اند. پس از بیش از سی سال کارآئی و اثربخشی مدل اقتصاد چین دربازار جهانی سرمایه داری مورد تائید همگانی است و در همان زمان بن بست مدل اقتصاد اسلامی ایران و ورشکستگی آن، امری روشن است”( جلال ایجابی استاد دانشگاه در فرانسه)
مسلم است آرزوی این استاد و همه اساتید دیگر از جنس این است که روزی “مدل اقتصاد ایران” نیز دربازار جهانی سرمایه داری “مورد تائید همگانی” باشد، اما با وجود این حکومت امکان پذیر نیست (حالا این بماند که آن مدل اقتصادی موعود نیز برای من کارگر جز ستم و استثمار از نوعی دیگر فراهم نخواهد آورد)”قشر انگل” مورد اشاره استاد به معنای واقعی انگل هستند اما روزگاری نه چندان دور که کار بر سرمایه تنگ شده بود، چرا که مردم به خیابان آمده نزدیک بود کار دست نظام سرمایه داری بدهد، بورژوازی تنها کسی را که میتوانست پیدا کند که میتواند سرمایه را از این وضعیت نجات بدهد همین “قشر انگل” بود. بسیاری مانند همین جناب استاد آنروزها در توصیف وجنات و محسنات این قشر انگل گویی سبقت را از هم می روبدند و هنوز هم به دنبال نمونه خندان این قشر انگل میگردند تا بزرگش کنند. همان کاری که در سال ٥٧ کردند و این هیولا را چنان زیبا نشان دادند که خودشان هم باورشان شد و وقتی هم معترض شدند که راه این نیست که شما میروید از “دایره خدمت به بیرون پرت شدند.”
قرار بود این قشر انگل موقتی باشند، قرار بود “مرد بحران” باشند اما خود به بحران مزمن سرمایه داری در ایران تبدیل شدند. وقتی رئیس یک حکومتی در روزی که همه در مجلس سرشان گرم تحلیف است ١٦ تا ٢٢ میلیارد تومان را به حساب شخصی خودش میریزد و رسانه های رسمی حکومت از آن به عنوان دله دزدی یاد میکنند( راست میگویند وقتی سه هزار میلیارد تومان جابجا میشود و یا این آخری – فردی به نام پوستین دوز- رکود زده ازشرکت سایپا ١٠ هزار میلیارد تومان اختلاس کرده کار احمدی نژاد دله دزدی است) متوجه میشوید که مشکل این حکومت جاری نبودن علم اقتصاد نیست مشکل نفس این حکومت است که هر شخصیت این حکومت هر کجا دستش میرسد امان نمیدهد، غارت میکنند.
جمهوری اسلامی با وجود سرکوبگری بی حد و حصر خود اما نتوانسته کارگر ارزان را خاموش نگه دارد. با وجود توحش اسلامی حاکم یک نگاه گذرا به جنبش کارگری نشان میدهد که کارگر خاموش نیست. بسیاری از فعالین کارگری اکنون با اسم و رسم در جامعه شناخته شده هستند ( درسال ٥٧ هم با وجود نقش اساسی کارگران یک فعال کارگر به نام در سطح وسیعی در جامعه شناخته شده نبود) اینها ساکت نبوده و نیستند. کارگران را هدایت میکنند طومار اعتراضی جمع میکنند به حق، به نمایندگی از طرف سی هزار کارگر با ریاست مجلس اسلامی بگو و مگو کنند و وزیر کار را به چالش میکشند. با وجود خطر زندان و شکنجه در نمایندگی کردن کارگران و بلند کردن صدای کارگران از هیچ کوششی فروگذاری نمی کنند. چالش اصلی سرمایه اینجا است. اقداماتی مانند تعیین یکی از جنایتکاران بنام این حکومت یعنی علی ربیعی به عنوان وزیر کار بیش از گذشته مسخره به نظر میرسد. اقداماتی از این دست هیچ دلگرمی برای سرمایه نیست. دولت روحانی اگر هنری داشته باشد شاید بتواند وقت را بکشد اما نمی تواند جنبش کارگری را که یک جنبش صرفا “مطالباتی” نیست کاملا سرکوب کند.
بحران این حکومت پیش از آنکه ورشکستگی اقتصای باشد، ورشکستگی سیاسی است. این حکومت تنها با اتکاء به سرکوب بی نهایت خشن که از خود در داخل و همدستانش در سوریه نشان داده است، توانسته تاکنون سرپا بماند. اما همین حکومت از سوی توده مردم تهدید میشود برای همین هیچگاه نتوانسته به آرامش برسد، همیشه خودش را موقتی حس کرده است. جاری شدن “علم اقتصاد” هم هیچ کمکی به این حکومت نمی کند. به عنوان نمونه حذف یارانه ها یکی از “علمی ترین” کارهای اقتصادی بود که خود اکنون طنابی به پای این حکومت شده است. بهرحال اگر هم علم اقتصاد جاری شود برای ما کارگران جز نکبت بیشتر ثمری دیگری ندارد. وعده ها در بهترین حالت برای ما کارگران باز هم استثمار بیشتر را وعده میدهد. دولت تدبیر و امید نیز ادامه جمهوری اسلامی و جامعه ایران جز با سرنگونی انقلابی این حکومت به رهایی دست پیدا نمی کند.