ايسکرا:تحولات سوريه و احتمال حمله نظامي غرب مصاحبه ایسکرا با محمد آسنگران

تحولات سوريه و احتمال حمله نظامي غرب
مصاحبه ایسکرا با محمد آسنگران

ايسکرا: طبق آخرين اخبار منتشر شده صدها نفر از مردم سوريه بر اثر بمب شيميايي مسموم و يا کشته شده اند. ظاهرا دولتهاي غربي و در راس آنها آمريکا مخالف استفاده از بمب شيميايي هستند. در اين رابطه ميخواهيم تبيين و نظر شما را بشنويم.
محمد آسنگران: قبل از هر تحليل و تبيني در مورد نقش دولتهاي غربي٬ بايد بگويم که اين جنگي که در سوريه فعلي در جريان است يک جنگ کثيف به تمام معنا است. اين جنگ انقلاب و ضد انقلاب نيست. جنگ مردم عليه ديکتاتوري نيست. جنگ نيروهاي متمدن عليه ارتجاع نيست. اين جنگ ادامه انقلاب مردم عليه اسد به شکل مسلحانه نيست. اين جنگي است که در نتيجه شکست انقلاب مردم سوريه به اينجا رسيده است. جنگ فعلي در سوريه که در يک طرف اسد و حاميانش و در طرف مقابل جريانات اسلامي و القاعده و ارتش آزد با حاميانشان قرار دارند جنگ دو نيروي ضد انقلاب و کثيف است. کلمه کثيف در زبان فارسي تنها کلمه اي است که به نظرم تا حدودي ماهيت اين جنگ را ميتواند نشان بدهد. هر دو اينها ابتدا انقلاب مردم سوريه را در نيمه راه سر بريدند که به اينجا رسيدند.
اين دو جبهه ارتجاعي جنايتهايي را مرتکب شده اند که قلب هر انسان منصفي را به درد مياورد. اجساد سوخته شده و خفه شده با گاز شيميايي٬ اجساد بچه هايي که به مغز آنها شليک شده و حتي بچه هاي ۷-۸ ساله اي که بوسيله جريانات اسلامي به دار آويخته شده اند٬ در کنار توپ باران و بمب باران بيرحمانه اي که اسد عليه مخالفين خود و مردم معترض سوريه بکار گرفته و ويراني تمام زيرساختهاي آن جامعه تنها گوشه هايي از نتايج اين جنگ کثيف ميباشند.
جنگ قومي قبيله اي و مذهبي و عدم امنيت زندگي عادي براي مردم آن کشور٬ کشتارهاي بيرحمانه ارتش اسد که همه مردم آن کشور را هدف گرفته است٬ جنگ ميان گروههاي ارتش آزاد و جرياناتي از القاعده٬ جنگ جريانات اسلامي و ارتش آزد عليه مردم کردستان سوريه و جريانات سياسي آن منطقه٬ جنگ جريانات اسلامي سني و سلفي عليه مردم و گروه هاي منتسب به علوي و دهها نمونه ديگر جنگهاي داخلي و کثيف٬ تنها گوشه هاي از واقعيات تلخ آن جامعه هستند که در نتيجه شکست انقلاب مردم بر پا شده وکشورهاي حامي اسد و کشورهاي حامي جريانات اپوزيسيون اسد شريک اين جنايت ميباشند.
موضع رياکارانه و دروغگويانه غرب و در راس آنها آمريکا که گويا مخالف استفاده از سلاح شيميايي هستند چندش آور است. زيرا همين دولتها در تاريخ سياسي و حاکميت خود دست به اقداماتي زده اند که با سند و مدرک قابل اثبات هستند و امروز خودشان آنرا تقبيح ميکنند. موضع امروزشان را بايد ادامه همان مواضع قبلي شان دانست. آمريکا اولين و آخرين کشوري بوده است که تا کنون از سلاح اتمي عليه مردم استفاده کرده است. آمريکا طبق اسناد منتشر شده در جريان استفاده صدام حسين از بمب شيميايي عليه نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي و مردم کردستان عراق و ايران بوده و تاييد آميز به آن برخورد کرده است. (صدام تنها عليه نيروهاي جمهوري اسلامي از بمب شيميايي استفاده نکرد بلکه مردم کردستان عراق در حلبجه و کردستان ايران در سردشت و… هزاران نفرشان بر اثر بمبهاي شيميايي کشته و زخمي شدند ) همين آمريکا بر اساس اسناد منتشر شده دستگاه جاسوسي خودش (سيا) دهها کودتا را سازمان داده و کشتارهاي دسته جمعي بخشي از تاريخ دولتهاي حاکم بر اين کشور است.
بنابر اين اوباما و دولت فعلي آمريکا بخشي از اين سيستم و مقطعي از تاريخ طبقه حاکم آمريکا است و ديگر دولتهاي غربي هم متحد اين نوع سياستها بوده اند. حمله به عراق و ويران کردن عراق٬ تقويت مجاهدين اسلامي در افغانستان و مقابله با بلوک شرق رقيب٬ متحد پينوشه بودن و سرکار آوردن ديکتاتورهاي آمريکای لاتين و امروز هم متحد ديکتاتوري هايي مانند عربستان سعودي و ديروز مبارک و حمايت امروزشان از مرسي و اخوان المسلمين تنها گوشه هايي از جنايات٬ رياکاري و دروغگويي دولتهاي غربي و در راس آنها آمريکا را نشان ميدهد. مخالفت اينها در مورد استفاده از بمب شيميايي عليه مردم همانقدر رياکارانه است که حمايت آنها از “قانون و قيام مردم ايران” که گويا “مردم در مقابل مصدق از شاه دفاع کردند” و آمريکا “در سمت درست تاريخ قرار گرفت”. کودتاي ۲۸ مرداد ۱٣٣۲ که بعد از ۶۰ سال تازه اسناد آن از جانب “سيا” منتشر ميشود تنها گوشه اي از رياکاري و درغگويي دولتها و سيستم حاکم بر آمريکا را برملا ميکند. به همين سياق اجازه بدهيد که مخالفت و “خط قرمز” امروزشان را مقطعي ديگر از همين رياکاريشان قلمداد کنم. آمريکا همان دولت و سيستمي است که در عراق از سلاحهايي استفاده کرده است که باعث شده است امروز صدها کودک ناقص٬ دو سر٬ چهار پا٬ و بيش از دو دست و فلج٬ و…. در عراق متولد بشوند. کودکاني که به اشکال دفرمه شده متولد ميشوند و رسانه هاي جهاني در قبال اين جنايت عليه بشريت کور و کر شده اند. اين يکي از نتايج سياستهاي دفاع از دمکراسي آمريکا در عراق است.
براي ديدن سند اين نوع جنايت آمريکا کافي است در اينترنت سرچ کنيد و ببينيد چه جنايتي در زندانهاي عراق مرتکب شده و تاثير سلاحها و موادي که در جنگ عليه مردم عراق بکار برده است چه تاثيرات مخربي در زندگي مردم عراق به جاي گذاشته است. بنابر اين جنايتکاري اسد و استفاده او از سلاح هاي کشتار جمعي به هيچ عنوان نبايد جنايت پيشگي دولتهاي غربي و در راس آنها آمريکا را کم رنگ کند.
ايسکرا: چه اتفاقي افتاد که در سوريه جنگ ارتجاعي اسد با جريانات اسلامي جاي انقلاب بر حق مردم سوريه را بگيرد؟
محمد آسنگران: هنگاميکه انقلاب سوريه آغاز شد چنان پرقدرت بود که همه مردم و سياستمداران و دولتها فکر ميکردند به زودي اسد سرنگون ميشود و انقلاب به کشورهاي ديگر هم گسترش مي يابد. و البته اين يک احتمال واقعي و عيني بود.
اما دولتهاي متحد اسد و بويژه حکومت جنايتکار اسلامي ايران با تقويت دستگاه کشتار حکومت بعث از يک طرف و غرب و متحدين منطقه اي اش که عميقا از انقلاب مردم نگران شده بودند٬ با تقويت نيروهاي ارتجاعي اسلامي و ناسيوناليست کاري کردند که تمام آثار انقلاب در آن کشور را از ميان بردند و انقلاب مردم عليه اسد را به جنگ داخلي ارتجاعي و کثيف تبديل کردند. دولتهاي غربي و در راس آنها آمريکا امکان و نفوذ زيادي در منطقه و جهان دارند و يکي از سياستهاي پايدار و جدي آنها در تحولات چند سال اخير و بويژه در مورد انقلابات در کشورهاي شمال آفريقا و خاور ميانه اين بود که اين انقلابات را به کام مردم تلخ کنند و چهره انقلاب را چنان خونين و مالين بکنند که کسي به پيگيري آن و گسترش و تعميق آن علاقه مند نشود. متاسفانه بايد بگويم در اجراي اين استراتژي تا حدودي هم موفق شدند. بويژه در سوريه دو جبهه حامي و مخالف اسد هر دو از وجود انقلاب و گسترش آن در سوريه نگراني واقعي و جدي داشتند.
جمهوري اسلامي و روسيه ميدانستند اگر اسد با انقلاب مردم سرنگون بشود فورا جمهوري اسلامي هم هدف بعدي انقلابيون و مردم معترض ايران خواهد بود. کشورهاي غربي هم ميدانستند که با موفقيت مردم انقلابي سوريه در سرنگوني اسد٬ مردم ديگر کشورها ديکتاتورها و متحدين غرب در منطقه و کشورهاي عربي را تحمل نميکنند. اين دو جبهه ارتجاعي عليرغم اختلاف منافع و اختلاف سياسي جديشان٬ در يک نقطه با هم مشترک بودند. ضديت با انقلاب و تلخ کردن انقلاب به کام مردم سياست هر دو جبهه بود. استراتژي سياسي اين دو جبهه مخالف همديگر٬ شکست انقلاب و انقلابيون بوده و هست. اکنون با يک مشاهده ساده ميتوان ديد که پروسه سر بريدن انقلاب سوريه يک روزه اتفاق نيفتاد بلکه در يک پروسه حساب شده و آگاهانه آنرا عملي کردند. کسي که اين پروسه را نبيند اگرنادان نباشد آگاهانه خود را به ناداني زده است.
کشتارهاي بي رحمانه اسد و ارتش مورد حمايت جمهوري اسلامي و روسيه عملا ميداني و فضايي را مهيا کرد که جريانات ارتجاعي مانند ارتش آزاد و جريانات اسلامي تروريست براي دست بردن به اسلحه حقانيتي پيدا کنند. دولتهاي ترکيه٬ عربستان و قطر با تشويق آمريکا و ديگر کشورهاي غربي اين جريانات تروريست و ارتجاعي اپوزيسيون را مسلح و تقويت کردند و جمهوري اسلامي و روسيه هم ارتش سوريه و اسد را تقويت نمودند. نتيجه اين جدال ارتجاعي تا کنون ويراني تمام و کمال زيرساختهاي آن جامعه و کشتارهاي بيرحمانه اي است که تا کنون صد و چند هزار نفر قرباني گرفته است. نتيجه اين جدال تا کنون کشتارهاي بيرحمانه و آوارگي ميليونها انسان گرسنه و بي تامين است که در بيابان رها شده و گرگهاي منطقه دسته دسته در حال پاره کردن شکم اين مردم ميباشند.
با اين حال هنوز ابتداي کار است. آينده اي که براي جامعه سوريه تدارک ديده شده است آينده اي سياه و شايد چيزي شبيه افغانستان در دوران جنگ و حاکميت جريانات اسلامي خواهد بود. حتي بعد از اسد دسته جات اسلامي و ارتجاعي اي که در آن جامعه تقويت٬ و مسلح شده اند در فضاي فقر و فلاکت و بي امکاناتي مردم آن کشور هميشه خيل سربازان گرسنه را خواهند يافت که به عنوان مزدور استخدام کنند و در سايه اين توحش و ويران شدن تمدن و زندگي قرن بيست و يکمي سر بريدن و چشم در آوردن و بچه را حلق آويز کردن و… را به امر عادي آن جامعه تبديل کنند.
ايسکرا: با توجه به وضعيت اسفناکي که تصوير کرديد هنوز جريانات و افرادي هستند که ميگويند اين اوضاع ادامه انقلاب است و کسان ديگري هم هستند که معتقدند از روز اول انقلابي در کار نبوده است. شما اين گرايشات را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
محمد آسنگران: کسي که فکر ميکند از روز اول انقلابي در کار نبوده همان قدر کور وکر است و واقعيات را انکار ميکند که گفته شود انقلاب در سناريوي سياه امروز سوريه همچنان ادامه دارد. اين دو موضع عليرغم اختلافشان هر دو از يک جنس ميباشند. ايدئولوژيک٬ غير زميني٬ غير واقعي و ذهني هستند. اين دسته از افراد ذهنيت و علايق خود را ميخواهند به جاي واقعيت قلمداد کنند.
واقعيت اين است که در سوريه انقلابي آزاديخواهانه در ادامه ديگر انقلابات منطقه شکل گرفت. انقلابي که ابتدا حکومت اسد را وادار کرد قدمهاي عقب نشيني خود را بشمارد و راهي براي سازش بازکند. اما انقلابات پي در پي کشورهاي منطقه همه دولت هاي ديکتاتور منطقه و کشورهاي قدرتمند جهان را هم نگران کرده بود. آنها عليرغم هر اختلافي که با هم داشتند در يک امر متحد بوده و استراتژي واحدي را دنبال ميکردند. استراتژي واحد آنها سرکوب انقلاب و بي اعتبار کردن انقلاب در نزد مردم تحت ستم بود.
اتفاقي که در سوريه افتاد شکست انقلاب و سر بريدن انقلاب مردم سوريه عليه اسد در نيمه راه بود٬ که هم مورد استقبال کشورهاي حامي اسد و هم مورد استقبال کشورهاي مخالف اسد بود. زيرا همه آنها خواهان شکست انقلاب بودند. اما اينکه کدام نيرو و جريان سياسي در سوريه قدرت را داشته باشد بين اين دو جبهه ضد انقلابي اختلاف واقعي وجود داشته و دارد.
ايسکرا: کشورهاي غربي و در راس آنها آمريکا ميخواهند اقدامات نظامي تنبيهي عليه اسد بکار گيرند کمونيستها و حزب کمونيست کارگري چه سياستي بايد در پيش بگيرند؟
محمد آسنگران: اولين چيزي که کمونيستها بايد بدانند و بر آن تاکيد کنند اين است که اين سناريوي سياهي که در سوريه حاکم شده و استفاده از بمب و سلاح شيمياي در متن آن بکار برده ميشود نتيجه سياست دو طرف جدال موجود است نه يک طرف از آنها. شکست انقلاب مردم سياست دو طرف اين جدال بود نه تنها اسد و رژيم حاکم و يا جريانات اسلامي تروريست اپوزيسيون. کمونيستها و مردم سوريه و جهان بايد بدانند جدال اين دو جبهه مسلح و مسلط فعلي در سوريه٬ يعني حاميان و مخالفين اسد هيچ ربطي به منافع واقعي مردم سوريه ندارند. اين دو جبهه هر دو عليه مردم و عليه منافع مردم سوريه عمل کرده و جدالشان هم ربطي به منافع مردم سوريه ندارد. بنابر اين محکوم کردن يک طرف و مستقيم و غير مستقيم دفاع از طرف ديگر کار ما کمونيستها نيست. چنين سياستي اپورتونيستي و قرار گرفتن مستقيم و غير مستقيم در کنار يکي از دو جبهه ارتجاع است.
مردم سوريه قرباني جدال ارتجاعي دو طرف جنگ فعلي در سوريه هستند. اين جنگ٬ جنگي ارتجاعي است. جنگ دو نيروي ضد انقلاب است. ما کمونيستها به هيچ عنوان و تحت هيچ فرمول و بهانه اي سمپاتي به يکي از طرفين اين جنگ نشان نميدهيم. افراد و جرياناتي که ميخواهند از اين موضع گيري صريح کمونيستي فاصله داشته باشند به دنبال بهانه اي براي دفاع و سمپاتي نشان دادن به يک طرف جنگ ارتجاعي در سوريه هستند. همچنانکه در زمان جنگ ايران و عراق به بهانه اينکه چه کسي متجاوز است و چه کسي آغاز کننده جنگ است٬ جرياناتي مانند اکثريت و حزب توده در کنار يک جبهه ارتجاع قرار گرفتند. نقد ما به آنها اين بود که ماهيت جنگ و ماهيت طبقاتي و سياسي آن جنگ را نميبينند و يا نميخواهند ببينند. متد ما همان است و در مورد جدال دو جبهه ارتجاعي فعلي در سوريه هم عليه هر دو جبهه ارتجاع و در جبهه سوم و کنار مردم و شهروندان سوريه قرار ميگيريم. دولتهاي غربي به بهانه مخالفت با اسد و مخالفت با استفاده از بمب شيميايي ميخواهند جبهه مقابل اسد که يک جبهه ارتجاعي و تروريست است را تقويت کنند. ما همانقدر عليه اسد هستيم که مخالف جريانات اسلامي و تروريست ميباشيم.
کمونيستها مجاز نيستند و نبايد تحت هيچ عنواني يکي از اين دو جبهه ارتجاع را اصلي و ديگري را فرعي معرفي کنند. کسي که به بهانه دولت بودن و حاکم بودن اسد و يا تروريست بودن و بيرحم بودن جريانات اسلامي ميخواهد مستقيم و غير مستقيم و صريح و پنهان در کنار يکي از اين جريانات ارتجاعي قرار گيرد و يا جرم و جنايت يکي را برجسته و آن يکي را کم رنگ کند٬ صفش از صف ما کمونيستها جدا است. همچنانکه ما در جريان جنگ ايران و عراق به دليل تجاوز عراق به خاک ايران و يا آغاز کننده جنگ صدام بوده نه خميني٬ تفاوتي نسبت به آنها قايل نبوديم و آن جنگ را ارتجاعي و دولتهاي دو طرف را ارتجاعي معرفي کرديم. در اين مورد در سوريه هم داستان همين است. متد ما کمونيستها همان است.
منافع مردم سوريه در تقابل اين دو جبهه ارتجاعي مسلح فعلي قرار دارد. کسي که فقط اسد را دشمن اصلي ميبيند و گارد محکمي در مقابل نيروهاي ارتجاعي اپوزيسيون ندارد٬ همانقدر محدودنگر و کوته بين است که کساني تنها جريانات تروريست اسلامي و ارتش آزاد را دشمن مردم قلمداد ميکنند و در کنار اسد قرار ميگيرند.
کمونيستها هنگاميکه ميگويند ما از جبهه سوم و قطب سوم يعني قطب مردم و شهروندان جامعه دفاع ميکنيم و معترض به هر دو جبهه ارتجاعي در سوريه هستيم٬ به اين معنا است که بدون کم و کاست عليه هر دو جبهه ارتجاع هستند. ما کمونيستها سياستي را نمايندگي ميکنيم که با سياست افراد و جريانات و طبقات و سنتهاي ارتجاعي در جامعه متفاوت است. کساني که به دنبال کدهاي ذهني و ايدئولوژيک خود هستند نقش جنبشها و سنتهاي سياسي را نميبينند و تنها آرزوهاي ايدئولوژيک شان معيار ارزيابيشان است. اين دسته از افراد و جريانات از دنياي واقعي فاصله زيادي دارند. اما جامعه راه خودش را ميرود و اين افراد و جريانات از جمله نيروهاي جامانده از تاريخ محسوب ميشوند.
اما به هر حال حمله نظامي آمريکا و دولتهاي غربي به سوريه اتفاق مهم و زيرو رو کننده اي خواهد بود. اگر اين حمله اتفاق بيفتد يک بار ديگر تعادل نيروها و دولتهاي منطقه دستخوش تحول خواهد شد. تحولي که سيماي سياسي منطقه و به درجاتي جهان را دستخوش تغييراتي ميکند. زيرا حمله به سوريه بسيار متفاوت از حمله به صدام حسين و افغانستان خواهد بود. حمله به صدام حسين و افغانستان تحت حاکميت طالبان براي آمريکا امتحاني و سياستي بعد از پايان جنگ سرد بود که ميخواست يکه تاز ميدان دوران جهان تک قطبي باشد. آمريکا در آن جنگ شکست خورد و در آن امتحان رفوزه شد.
اما غرب به سرکردگي آمريکا اگر وارد جنگ با سوريه بشود٬ مستقيم و غير مستقيم عليه روسيه و چين و جمهوري اسلامي وارد عمل ميشود. زيرا اسد و ارتش خونريز اين کشور مورد حمايت آشکار روسيه و جمهوري اسلامي است و چين هم غير مستقيم خود را در اين جبهه تعريف ميکند. اين اقدام ساده اي براي دو جبهه جهاني غرب و روسيه نخواهد بود. زيرا اولا آمريکا بعد از شکست در جنگ عراق و افغانستان اينبار در جنگ با سوريه به يک ريسک بزرگ دست ميزند. دوما موفقيت امروز آمريکا و متحدينش مستقيما معني تقابل با جمهوري اسلامي و غير مستقيم تحقير روسيه خواهد بود. روسيه در دوران جنگ اول و دوم خليج هنوز در بستر بيماري و نقاهت تحول از دوران جنگ سرد به دوران تازه”دمکراسي و بازار آزاد” به سر ميبرد٬ امروز چنين نيست.
موفقيت غرب عليه اسد و به اين معنا رو کم کني روسيه و نشان دادن چماق به جمهوري اسلامي احتمالش کم نيست. اما ريسک بالايي هم در آن نهفته است. آيا غرب اين ريسک را ميپذيرد و يا اينکه به راه بينابيني رضايت ميدهد؟ اين هنوز قابل پيش بيني نيست. آنچه معلوم است نياز پايه اي بورژوازي آمريکا و غرب به اين رويارويي است. تنها مانع و بازدارنده اين تقابل عدم اطمينان به موفقيت آن براي آمريکا است. در پس اين تقابل ويراني جامعه سوريه و جدال دسته جات تروريست درسوريه تنها يکي از نتايج آن خواهد بود. اما اين اتفاق تحول تازه اي در تعادل نيروها و جريانات و دولتهاي فعلي برقرار ميکند که موضوع تازه اي است بايد جوانب مختلف آنرا ديد و شناخت.
۲۷ اوت ۲۰۰۱٣