عبداله دارابی -کارگران و سیاست های امروز رژیم

ایران بعد از”انتخاب” حسن روحانی
جمهوری اسلامی ایران، در یازدهمین دوره نمایش”انتخابات” رئیس جمهور اسلامی خود به سبک و سیاق همیشگی اش نام یک مستبد و آدمکش دیگر را از کیسه رأی گیری درآورد تا با وعده و وعید های همیشه دروغین شان چند صباحی دیگر را به طول عمر ننگین نظام اضافه کنند. همه می دانند بخاطر تنفر و انزجار مردم از جمهوری اسلامی، پروژه “انتخابات” دوره ای ریئس جمهوری در ایران، همواره چون کابوس بزرگی یقیه رژیم را سفت چسبیده و برای مدت زمانی معین چرتِ همه سران آنرا پاره کرده و آنها را در ترس و وحشت عمیقی فرو برده است. کابوس “انتخابات” امسال ریئس جمهور اسلامی در ایران، نسبت به دوره های قبل بمراتب سنگین تر و پر مخاطره بود چون عمق بحران سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه، ابعاد تنفر و انزجار طبقه کارگر و مردم آزادیخواه از جمهوری اسلام را صد چندان کرده و به اقرار خودِ رژیم، بیش از پانزده میلیون رأی دهنده در “انتخابات” امسال ریئس جمهوری شرکت نکرده اند. حزب حکمتیست، قبل از “انتخابات” خطاب به جامعه ایران گفت: تغییر سیاست های کلان نظام در اختیار فرد جنایتکار و امتحان پس داده ای چون روحانی نیست و طبق قانون ضد انسانی خودشان چنین دخالتی صرفا در حیطه اختیارات شخص خامنه ای است و هیچ فردی دیگری در این زمینه تصمیم گیرنده نیست. چون هر نوع تغییر و تحول بنیادی در سیستم نظام جمهوری اسلامی، تعادل کنونی نظام را بهم خواهد زد و خطر سقوط رژیم را هموار تر می سازد و بدینوسیله هیچ راه گریزی را برای ادامه حیات نظام باقی نخواهد گذاشت. همان موقع توضیح دادیم که در آوردن نام حسن روحانی جنایت پیشه ممکن است بصورت موقت فضای فریب و تحمیق در جامعه را دامن زند ولی این ترفند نخ نما در کوتاه مدت مجددا جای خود را به گسترش مبارزه و اعتراض علیه رژیم خواهد داد و شکاف بین جناحهای درون نظام را هم عمیق تر خواهد کرد. اکنون با گذشت بیش از یک ماه از”انتخابات”، گمانه زنی های زیادی پیرامون وعده و وعید های دورغین رژیم از درون جناحهای آن سر باز کرده و نشان می دهد که هیچ یک از سیاست ها و وعده های “انتخاباتی” رژیم در راستای بهبود منافع مردم نبوده و هیچ تغییراتی در زندگی کارگر و مردم زحمتکش بعمل نیامده است. زندگی زیر خط فقر بخش اعظم جامعه را در خود فرو برده و برای تغییر و بهبود زندگی مردم هم هیچ طرح و برنامه در کار نیست و هیچ اتفاقی در این زمینه هم صورت نخواهد گرفت. بر عکس، سران ریز و درشت رژیم با پشت سر نهادن پروژه “انتخابات”، بلافاصله به کارگران و مردم تهی دست هشدار میدهند بخاطر بقای رژیم باید کمربند های خود را سفت تر کنند و برای ریاضت کشی دوره بعد از “انتخابات” آماده شوند. با توجه به آن، اولین هشدار را از محمد خاتمی مرتجع در 19 ژوئن 2013 می شنویم که در باره “شتابزدگی” و “ایجاد توقعات بی جا” از دولت روحانی، هشدار میدهد و میگوید: “دولت نمی تواند معجزه کند. فردا تورم و بیکاری ویران کننده از بین نخواهد رفت و روابط خارجی اصلاح نخواهد شد. نباید این توقعات را داشته باشیم”. ولی این مهره جنایتکار در جریان پروسه “انتخابات”، برای فریب دادن مردم و کسب رأی از آنها تمام وعده و وعید های دوران مبارزات انتخاباتی روحانی را”بسیار خوب”، “پخته” و “تأمین کننده خواستهای اصلاح طلبان” خواند و بشدت از آن تعریف و تمجید کرد.
عیسی کلانتری، یکی از وزرای کهنه کار در امور کشاورزی، در مصاحبه با روزنامه قانون، نوشته: “30 سال دیگر ایران کشور ارواح می شود. چون سفره آب زیر زمینی در اثر سوء مدیریت خشک شده و دیگر کسی نمی تواند در (ایران) سکونت کند”. اما این مهره بی شرم در بخش چه باید کرد خود نوک تیز پیکانش رو به مردم گرفته و اظهار میدارد:” وقتی گرانی پاییز از راه رسید از چشم دولت روحانی نبینید. چون خزانه کشور و بانک مرکزی و انبار و بنادر را خالی تحویل گرفته اند و حد اقل 2 سال دیگر زمان لازم است تا ریئس جمهور جدید از سال 1384 به 1392 برسد”. از چرندیات عیسی کلانتری چنین بر می آید که، مردم در برابر چپاولگری های سران رژیم مسئول هستند و باید بجرم آن حداقل تا 2 سال دیگر دندان رو جگر بگذارند و صبر کنند تا این بخش از تازه بدوران رسیده های قوه مجریه هم کیسه هایشان را پر کنند و رو آن لم دهند.
از اصولگرایان هم حسین شریعتمداری، با صراحت اعلام کرده: “با انتخاب روحانی، سیاستهای کلان نظام تغییری نکرده و نخواهد کرد و مطابق ماده 110 قانون اساسی تعیین سیاستهای کلی و کلان نظام از اختیارات رهبری است”. علی خامنه ای هم هنگام خداحافظی احمدی نژاد و اعضای کابینه اش از او، تمام تلاشهای 8 سال اخیر اورا ستود و از وی بعنوان کسی که احیا کننده شعار های انقلاب بوده و برای پیشبرد آن از خود مایه گذاشته است ستایش کرد و اورا بدرقه نمود.
نکات فوق الذکر اظهارات خودِ علی خامنه ای و بخشی از رهبران جناح های موجود در جمهوری اسلامی را تشکیل می دهد که با فروکش کردن جار و جنجالهای تبلیغاتی انتخابات، دهان باز کرده اند و دارند کمافی سابق علیه همدیگر شانه بالا می زنند و همدیگر را گاز میگیرند. این رویداد، قبل از هر چیز عجز و نگرانی جناحهای های خودِ رژیم از آینده لاعلاج نظام جمهوری اسلامی را بنمایش میگذارد. سپس خودِ همین چالشها نشان می دهد که سیاست عوامفریبانه ملی و اسلامی بمنظور دامن زدن به سیاست توهم پراکنی در جامعه، بی پایه است و راه بجایی نمی برد و در آینده نزدیک روی سیاه همه جریانات مرتجع پرو رژیم و روحانی چی را سیاه تر خواهد کرد.
امروز بخشی از اپوزیسیون ملی و اسلامی و رسانه های طرفدار روحانی، بجای متحقق کردن وعده و وعید های ما قبل”انتخابات”، شعار پوچ و بی اساس” تدبیر و اعتدال” روحانی را نشخوار میکنند و حول آن جار و جنجال به راه می اندازند. در صورتیکه قرار بود از طریق سد کردن تورم و گرانی، بالا بردن دستمزد کارگر و پایان دادن به سیاست بیکار سازی و…، سطح زندگی مردم را تغییر دهند و آنرا بهبود بخشند. ولی بجای آن، رابطه با آمریکا و دول غرب و حل مساله اتمی و …. را در بوق و کرنا کرده و آنرا بصورت مستمر در رسانه های خود تبلیغ کرده و آنرا بخورد مردم می دهند.
ما بر خلاف تصورات بخشی از اپوزیسیون و تبلیغات روحانی چی ها، مجددا یاد آور میشویم که، جمهوری اسلامی برای برون رفت از بحران کنونی، فاقد سیاست اقتصادی درست و آینده سیاسی روشن و دراز مدت برای ثبات و کنترل سرمایه های خارجی و داخلی است. و تا جمهوری اسلامی سر کار باشد ثبات سیاسی و روبنای حقوقی و اداری قابل اعتماد برای هیچ بخشی از جامعه ایران از جمله سرمایه داران خارجی قابل تحقق نیست و رابطه دولت و سرمایه خصوصی و امنیت ساختاری مالکیت فردی و خصوصی بر سرمایه هم بدون چنین فاکتور هایی عملا ضمانت نمیشود. وجود حاکمیت رژیم اسلامی در ایران این مشکل پایه ای سرمایه را همچنان لاینحل باقی خواهد گذاشت و جدال کنونی بین جناحهای رژیم را هم دامن خواهد زد و آنرا گسترده تر خواهد کرد. چون نفس اسلامی بودن رژیم و قوانین و احکام دست و پاگیر و ضد انسانی آن، مانع جدی برقراری امنیت سیاسی و ثبات برای شهروندان خود خواهد بود. از سر گیری رابطه با آمریکا هم مشکلی را حل نخواهد کرد چون جمهوری اسلامی در انظار طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران ماندگار بحساب نمی آید و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی یکی از خواست های اصلی و بی چون و چرای مردم ایران را تشکیل می دهد. همه میدانیم که پهلوان اصلی اپوزیسیون پرو رژیم(رفسنجانی) در پیشبرد این سیاست نا کام ماند. مطمئن باشید در این زمینه از روحانی (نوچه پهلوان) نیز کاری ساخته نیست. علاوه بر اینها، سیاست خارجی رژیم حاکم بر ایران که عمدتا در چوار چوب خاور میانه دور می زند، یکی دیگر از سیاستهای مشکل زای آن بشمار میرود که تنها از کانال حل بنیادی مساله اعراب و اسرائیل و تعیین تکلیف آینده خاورمیانه سد میشود و بدون آن همچنان بقوت خود باقی خواهد ماند. اکنون ایران در عرصه سیاست خارجی خود در بخشی از کشور های خاورمیانه دخالت آشکار دارد و در کشور هایی چون سوریه و عراق و لبنان و یمن در حال جنگ وستیز با نیرو های طرفدار غرب و آمریکا است. رژیم اسلامی ایران بدون عقب نشینی کامل از این سیاست توسعه طلبانه خود، بسادگی قادر به باز گشایی رابطه با آمریکا و دول غرب نخواهد بود و آنها هم به چیزی کمتر از آن راضی و قانع نخواهند شد. در نهایت امر حتی اگر این فاکتور ها هم بر وفق مراد جمهوری اسلامی پیش بروند مشکل اصلی طبقه کارگر و مردم تهی دست ایران سر جای خود باقی است و چیزی از خواستهای بر حق طبقه کارگر و مردم محروم جامعه را کم نمی کند. بهمین خاطر با این نوع ترفند خواست سرنگونی جمهوری اسلامی ایران از لیست مطالبات فوری طبقه کارگر و مردم تشنه آزادی پاک نمی شود و تحقق آن در صدر اولویتهای اش قرار گرفته است. تاریخ 34 سال مبارزه آشکار و رو در رو طبقه کارگر علیه جمهوری اسلامی نشان می دهد که، برای رسیدن به اهداف طبقاتی خود به چیزی کمتر از سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران راضی نخواهند شد و هیچ مانع و مشکلاتی هم آنها را از ادامه این راه پر افتخار باز نخواهد داشت.
کارگران و سیاست های امروز رژیم
برای مبارزه علیه رژیم، محور های فراوانی وجود دارند که تحقق هر یک از آنها موقعیت طبقه کارگر و جامعه ایران تغییر داده و آنرا گامی بجلو می برد. اما بمنظور پیشروی و تقابل علیه وضع سیاسی و اقتصادی موجود حاکم بر جامعه، کارگران و مردم تهی دست جامعه، امروز بایستی محور افزایش دستمزد و مساله بیکاری را رو میز خود قرار دهند و سفت محکم بمبارزه برای متحقق کردن هر دوی آنها بپردازند و یقه رژیم را حول این محور ها محکم بچسبند و از این طریق در برابر وضع اقتصادی موجود بایستند. این دو خواست، صرفا جنبه محلی و لوکالی ندارند چون رژیم مرتب این معضل را ابقا میکند. بنا بر این عطف توجه جنبش کارگری ایران به سمت سطح دستمزد ها به نسبت هزینه زندگی امروز، جمهوری اسلامی را در مقابله با اعتراضات کارگری ضعیف تر خواهد کرد و در برخورد به این خواست عمومی، حربه عوامفریبی ملی و اسلامی را از دست آنها می اندازد. مبارزه برای افزایش دستمزد و مساله بیکاری هم جنبه قانونی دارند و هم جنبه علنی. اگر مبارزه برای افزایش دستمزد بویژه در این شرایط حساس بر اشکال مناسب توده کارگران متکی باشد حاصل و دستاورد آن نسبت به گذشته ده چندان خواهد بود. و این کاری است که طبقه کارگر در ایران امروز باید رو آن فوکوس نماید. در رابطه با بیکاری هم که پدیده ای آشکار و عمومی است بایستی “نهاد اتحاد کارگری علیه بیکاری” را بعنوان ظرف مبارزاتی کارگر شاغل و بیکار سازمان داد. بشریطیکه کارگران با نفوذ و شناخته شده در رأس آن قرار بگیرند و بطور مشخص رو مساله بیکاری فوکوس نمایند و ضرورت آنی و دراز مدت آنرا میان توده کارگر تبلیغ و ترویج نمایند. در شرایط حاضر مساله بیکاری و اضافه دستمزد میتواند امکانات زیادی را برای ابراز وجود رهبران عملی کارگری در سطح عملی و “قانونی” فرام کند تا در پرتو آن مشروعیت اجتماعی وسیعی در سطح جامعه نسبت به خواست افزایش دستمزد و مساله بیکاری بخشیده شود و به شعار همه گیر و عملی در صفوف طبقه کارگر و کل جامعه تبدیل گردد.
رژیم جمهوری اسلامی از ترس اعتراضات عمومی مردم بویژه کارگران در زمینه بهبود زندگی مردم وعده و وعید زیادی داده که بایستی به طور مستمر بمنظور تحقق آن یقه آن را گرفت و برای دستیابی به آن مبارزات جمعی و پیگیر را سازمان داد.
عبداله دارابی
24 اوت 2013