اسرار بانکهای مرکزی در بازار طلا
والنتین کاتاسانوف (Valentin Katasonov)، پروفسور، دکتر علوم اقتصادی، مدیر مرکز پژوهشهای اقتصادی «شاراپوف» فدراسیون روسیه
ا. م. شیری
زمانی که دادههای تأئید نشده ارائه میشود
در اول نوامبر، کمیتۀ جهانی طلا (WGC) برآوردهای بازار جهانی طلا در سه ماهۀ سوم سال ۲۰۲۲ را منتشر کرد. اخبار مرتبط به تقاضای پرجنب و جوش طلا از سوی بانکهای مرکزی، بخشی از گزارش مربوط به تقاضای این فلز گرانبها بود.
در سطح جهانی، خرید خالص (خرید منهای فروش) بانکهای مرکزی طی این سه ماهه به تقریباً ۴۰۰ تن (دقیقاً ۳۹۹.۲۷ تن) افزایش یافت. برای مقایسه: در سه ماهۀ سوم سال گذشته، خرید خالص طلا در جهان ۹۰.۵۷ تن و در سه ماهۀ دوم سال ۲۰۲۲، خرید خالص به ۱۸۶.۰۳ تن بوده است. بر اساس نتایج هر سه سه ماهۀ سال ۲۰۲۲، خرید خالص طلا توسط بانکهای مرکزی به ۶۷۳.۰۱ تن رسید. از سال ۱۹۶۷ که خرید خالص طلا توسط بانکهای مرکزی به ۱۴۰۴ تن رسید، حتی برای یک سال تمام هم به چنین سطحی از خرید نرسیده است. بویژه، که در آن زمان استاندارد طلا و دلار رایج بود. تا سال ۲۰۰۹، بانکهای مرکزی بهعنوان فروشندگان خالص فلزات گرانبها عمل میکردند و سپس به خریداران خالص آنها تبدیل شدند (روند افزایش مجموع خرید تمام بانکهای مرکزی جهان از کل فروش آنها شروع کرد).
حالا به چند موضوع دیگر اشاره میکنم. این گزارش با ذکر ارقام مربوط به خرید طلا توسط بانکهای مرکزی تصحیح شده است: «تقاضای خالص در سه ماهۀ سوم شامل برآورد قابل توجهی از خریدهای ثبتنشده میباشد». درست در زیر آن گفته میشود: «سطح تقاضای بخش رسمی در سهماهۀ سوم شامل ترکیبی از خرید با ثبات بانکهای مرکزی و افزایش قابل توجه خرید ثبتنشده است» (سطح تقاضای بخش رسمی در سه ماهۀ سوم ترکیبی از خریدهای گزارش شده ثابت توسط بانکهای مرکزی و برآورد قابل توجهی برای خرید گزارش نشده است). بنابراین، در رابطه با عملیات بانک های مرکزی، مفهوم «خریدهای ثبتنشده» مطرح میشود. من این اصطلاح را در گزارش های قبلی کمیتۀ جهانی طلا به خاطر ندارم.
نه بلومبرگ، نه رویترز، و نه دیگر خبرگزاریهای جهان که در مورد خرید بیسابقه فلز گرانبها توسط بانکهای مرکزی در بوق و کرنا دمیدند، هیچ توضیحی ارائه نکردند.
اگر گزارش کمیتۀ جهانی طلا در مورد خرید خالص طلا در سه ماهۀ سوم فقط توسط چند بانک مرکزی اطلاعاتی ارائه داده است، نمیتوان به این پدیده بیتوجهی کرد. گزارش از بانکهای مرکزی ترکیه (۳۱ تن)، ازبکستان (۲۶ تن)، هند (۱۷ تن)، موزامبیک (۲ تن)، فیلیپین (۲ تن) و مغولستان (۱ تن) نام برده است. بانک مرکزی قطر نیز به عنوان خریدار احتمالی (خرید احتمالی در ژوئیه ۱۵ تن) معرفی شد. در مجموع خرید طلا توسط این بانکهای مرکزی بالغ بر ۶۳ تن بوده است. و این تنها ۱۵.۷ درصد از کل ارزش خرید خالص فلز گرانبها توسط تمام بانکهای مرکزی در سه ماهۀ سوم است. به بیان ملایمتر، این یک اتفاق عجیب و غریب است.
همانطور که معلوم شد، این اتفاق عجیب و غریب توجه کارشناسان کشورهای مختلف جهان را بخود جلب کرد. و در تاریخ ۵ نوامبر، در وب سایت شرکت Bullionstar (شاغل در تجارت طلا، ثبت شده در سنگاپور)، مقالۀ جالبی در وب سایت رونان مانلی، تحلیلگر و کارشناس مشهور طلا ظاهر شد: «سردمداران طلا بدلیل حمایت از رازداری بانکهای مرکزی، آن را علنی نمیکنند.
نویسنده مدعیات کمیتۀ جهانی طلا را مبنی بر اینکه آمارهای آن بر اساس روش شناسی صحیح و علمی ارائه شده، به تمسخر میگیرد: «… رقم ۳۹۹.۳ تریلیون در گزارش کمیتۀ جهانی طلا شامل برخی خریدهای گزارش شده توسط بانکهای مرکزی و همچنین، تخمین یک فرد از میزان زیاد خرید مبهم میباشد. این چه روش علمی است؟ مگر سردرگم شدهاید؟
و سپس معلوم میشود که کمیتۀ جهانی طلا ارقام خرید طلا توسط بانکهای مرکزی از سازمانی به نام Metals Focus نقل کرده است. مورد اخیر تنها به اختصار در گزارش ذکر شده است. رونان مانلی تمام اطلاعات موجود در صفحۀ گستردۀ اکسل (پیوست گزارش کمیتۀ جهانی طلا) را بررسی کرد و به نتیجۀ زیر رسید: مقدار خالص خریدهای تأئید شده (ثبتشده) توسط بانکهای مرکزی در سه ماهۀ سوم فقط ۸۹.۵ تن بوده است. بر اساس دادههای Metals Focus که بدون تغییر در گزارش کمیتۀ جهانی طلا بازتولید شده، خرید ثبتنشده ۳۱۰ تن بوده که معادل ۷۷.۶ درصد کل خرید طلای گزارش شده توسط بانکهای مرکزی در سه ماهۀ سوم سال ۲۰۲۲ است.
رونان مانلی تصمیم گرفت تا بفهمد سازمان مرموز Metals Focus چیست. و در یکی از اسناد کمیتۀ جهانی طلا پیدا کرد: «دادههای اولیۀ عرضه و تقاضای ما توسط Metals Focus، یک شرکت مستقل مشاوره فلزات گرانبها ارائه شده است. Metals Focus برای ارائۀ دادههای عرضه و تقاضا، معیارهای سختگیرانه، از جمله نیاز به یک شبکۀ جهانی گسترده، یک تیم مجرب و یک متدولوژی قوی، به کار میبندد. این عناصر با هم ترکیب میشوند تا یک مبنا برای تجمیع برآوردهای دقیق، تفصیلی و شفاف در مورد عرضه و تقاضای طلا تشکیل دهند».
و در ادامه، منابع اطلاعاتی Metals Focus را نشان میدهد: اول، آمار مالی ماهانۀ صندوق بینالمللی پول؛ دوم، «اطلاعات محرمانه دربارۀ خرید و فروشهای ثبتنشده» و سوم،آمارهای گمرکی در مورد جریانهای تجاری.
رونان مانلی به این نتیجه میرسد که از میان منابع فوقالذکر، تنها منبع اصلی، منبع دوم است. از این رو، بین ارقام تراکنشهای رسمی بانکهای مرکزی در زمینۀ طلا و معاملات مخفیانه، اختلاف زیادی وجود دارد. بهویژه، ۳۱۰ تن خرید طلای ثبتنشده در سه ماهۀ سوم هیچ بازتابی در پایگاه دادههای صندوق بینالمللی پول پیدا نکرده و در آمارهای تجارت خارجی نیز اثری از این ۳۱۰ تن طلا یافت نشد.
البته فرض دیگری هم وجود دارد که این ۳۱۰ تن خرید طلای ثبتنشده از کجا آمده است. کمیتۀ جهانی طلا آمار عرضه و تقاضا را بر اساس روش تعادل جمعآوری میکند. بر اساس این روش، تقاضا برای دورۀ گزارش (سال، سه ماهه، ماه) باید دقیقاً برابر با عرضه باشد. بر مبنای نتایج سه ماهۀ سوم، هنگام تنظیم ترازنامه، عرضه طلا میتواند بیشتر از تقاضا برای همین ۳۱۰ تن فلز گرانبها باشد و به منظور یکسانسازی عرضه و تقاضا، کارشناسان کمیتۀ جهانی طلا دقیقاً به این موضع رسیدند که آن را «خریدهای ثبتنشدۀ طلا» نامیدند. اما در واقع، هیچ طلایی به میزان ۳۱۰ تن خریداری نشده، بلکه، فقط فرضیۀ کارشناسان است.
با این حال، رونان مانلی همچنان تصور میکند که تراکنشهای ثبتنشده وجود داشته است و تعجب میکند که چرا بلومبرگ، که بزرگترین بلندگوی گزارش هیجانانگیز سه ماهۀ سوم کمیتۀ جهانی طلا بود، سعی نکرد کل داستان را بفهمد. از این گذشته، بلومبرگ تنها یک خبرگزاری نیست، بلکه یک گروه قدرتمند متخصصان در زمینۀ اقتصاد، امور مالی و طلا در اختیار دارد. اغلب آن را مغز تراست مینامند. رونان مانلی از دفتر مرکزی بلومبرگ در لندن که ۴ هزار نفر کارمند در آنجا شاغل است، بازدید کرد. آیا واقعاً کسی نبود که بررسی مسئلۀ مرموز خریدهای ثبتنشدۀ فلز گرانبها را به او محول کند؟ رونان مانلی مینویسد: «به هر حال، Metals Focus و کمیتۀ جهانی طلا نباید انتظار داشته باشند که مردم این ادعاهای غیرعلمی و بسیار مبهم را به سادگی باور کنند. از بلومبرگ، رویترز و دیگران نیز پذیرفتنی نیست که از این اعداد بدون انجام تحقیقات و بطور غیرحرفهای استفاده کنند.
شگفتآورتر از همه این است، که ستاد مرکزی بلومبرگ و متالز فوکوس هر دو در لندن واقع است و کمتر از یک مایل با هم فاصله دارند. اتفاقاً رونان مانلی درخواستی در خصوص آمار خرید طلا توسط بانکهای مرکزی به متالز فوکوس ارسال کرد، پاسخی دریافت نکرد.
با خواندن مقالۀ رونان مانلی، شما به طور عقلانی زنجیرۀ شرکتکنندگان قضیه را میبینید: بانکهای مرکزی – متالز فوکوس – کمیتۀ جهانی طلا – بلومبرگ و سایر خبرگزاریهای جهانی. در واقع، همه آنها بخشی از یک توطئه برای حفظ اسرار بانک مرکزی در طلا هستند.
رونان مانلی به طور خلاصه یادآور میشود که کمیتۀ جهانی طلا یک سازمان مرکب از ۳۲ شرکت استخراج طلا در جهان است. غولهای استخراج طلا با همین بانکهای مرکزی روابط غیررسمی دارند و در فعالیتهای هماهنگ خود با آنها، عملیات خود را از چشمهای کنجکاو پنهان میکنند. هم رونان مانلی و هم دیگر کارشناسان مستقل روی این واقعیت تأکید میکنند که کمیتۀ جهانی طلا دارای علائم کارتل طلا یا بخشی از کارتل طلای گستردهتر است و این توانایی را دارد که بازار فلزات گرانبها را به طرق مختلف، از جمله از طریق ارائه اطلاعات «ضروری» و پنهان کردن اطلاعات محرمانه مدیریت کند. بعید نیست که خبرگزاریهایی مانند بلومبرگ و رویترز در حاشیه کارتل گسترده طلا باشند. در همه حال، هستۀ اصلی این کارتل البته، که بانکهای مرکزی هستند.
رونان مانلی مقالۀ خود را با این عبارات به پایان میرساند: «متأسفانه وقتی صحبت از بازار طلای بانک مرکزی به میان میآید، بلومبرگ همکاری و تعامل را تشویق نمیکند و منابع خود را به حقیقتیابی و تحقیق اختصاص نمیدهد. در عوض، بلومبرگ از دادههای تأئیدنشده استفاده میکند. اما شاید این چیزی است که آنها میخواهند: به جای افشاگری، از اسرار بانکهای مرکزی در بازار طلا محافظت کنند».
مأخوذ از وب سایت بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2022/12/03/
۱۱ آذر-قوس ۱۴۰۱
ثبت بزرگترین معاملۀ تاریخ خصوصیسازی ایران
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1401/08/09/2796671/ثبت-بزرگترین-معامله-تاریخ-خصوصی-سازی-ایران-به-ارزش-108هزار-میلیارد-تومان
آغاز فرایند اجرایی خصوصیسازی خودروسازان در ایران
https://www.tahlilbazaar.com/news/189866/آغاز-فرایند-اجرایی-خصوصی-سازی-خودروسازان
ورود بخش خصوصی در ضرب و عرضۀ سکۀ بهار آزادی
https://www.isna.ir/news/1401081208239/ورود-بخش-خصوصی-به-ضرب-و-عرضه-سکه-بهار-آزادی
اعتراضات در چین علیه سیاست «کووید صفر»
آرتیوم ایگناتیف (ARTYOM IGNATIEV)
ا. م. شیری
بدترین موج ناآرامی چین از سال ۱۹۸۹
اعتراضات علیه سیاست رسمی «کووید صفر» شهرهای بزرگ چین مانند نانجینگ، ووهان، گوانگژو، پکن را فراگرفت.
در شامگاه ۲۹ نوامبر، مردم در مرکز صنعتی چینی گوانگژو با روپوش سفیدان امنیتی درگیر شدند که به گفتۀ آژانس آمریکایی بلومبرگ «آخرین رویداد از سری اعتراضات بود». تا اول دسامبر، خودروهای زرهی وارد مناطق بزرگ شهری چین، مانند شهر ۱۰ میلیونی شوژو شدند. وزارت امنیت چین گفته است که «نیروهای خارجی» تلاش میکنند با ایجاد ناآرامی در داخل چین، کشور را بیثبات کنند…
ماشۀ اعتراضات در بزرگترین کارخانۀ آیفون جهان واقع در ژنگژو و آغاز تظاهرات در ارومچی، پایتخت منطقۀ خودمختار اویغور سینکیانگ به دنبال کشته شدن ۱۰ نفر در آتش سوزی ۲۴ نوامبر کشیده شد (مسدود بودن راههای خروجی ساختمان به دلیل «تدابیر ضد کووید»، کار آتشنشانان را با مشکل مواجه کرده بود).
مقامات در هر دو مورد مجبور به سازش شدند. اما این فقط نفت به آتش پاشید. رسانههای جمعی غربی فعالانه وارد این صحنه شدند و به ایجاد یک «کووید تیانآنمن» جدید در چین دست زدند. حتی نشریات بسیار متفاوت از نظر سیاست اطلاعاتی، مانند وال استریت ژورنال و پولیتیکو، با یادآوری مداوم وقایع سال ۱۹۸۹ در میدان تیانآنمن به این پیام تبلیغاتی پیوستند و چگونگی شروع قیام «دانشجویان چینی در سراسر کشور برای آزادی از قرنطینه و شی جینپینگ» را ترسیم کردند.
به گزارش آسوشیتدپرس، شامگاه ۲۶ نوامبر در شانگهای، پلیس به سمت «تقریباً ۳۰۰ نفر» که برای بزرگداشت «کشته شدگان ارومچی» تجمع کرده بودند، گاز اشکآور شلیک کرد. به گفتۀ بلومبرگ، «بزرگترین موج نافرمانی مدنی در سرزمین اصلی چین از زمان اعتراضات تیان آنمن در سال ۱۹۸۹، در پس زمینۀ اقتصاد رو به زوال در کشوری رخ میدهد که دهها سال با سرعت سرسامآور رشد کرده است».
وال استریت ژورنال با استناد به «ویدئوهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی» به طرز خاصی تأکید کرد که «برخی از تظاهرکنندگان خواستار برکناری شی جینپینگ و حزب کمونیست شدند». و زمانی که پلیس معترضان پکن را شب هنگام به سمت رودخانه عقب راند، آنها در ۲۷ نوامبر شعار میدادند: «آزادی!»
بنظر میرسد که در پس این همه تبلیغات، مانند تمام اعتراضات، دانشجویان و یا هوس دموکراسی به سبک غربی نه نهفته است.
همزمان با آغاز اعتراضات، ریشی سوناک، نخست وزیر بریتانیا، به دلیل «چالشهای ارزشهای دموکراتیک»، پایان «دوران طلایی» همکاری انگلیس و چین را اعلام کرد. به این ترتیب، لندن از مسیر راهبردی که حداقل از سال ۲۰۱۵، پس از سفر چند روزۀ شی جینپینگ به جزایر بریتانیا و امضای توافقنامههایی در مورد پروژههای مشترک، از جمله پروژۀ یک کمربند- یک جاده ساخته شده بود، کنار میکشد. آن زمان کامرون، نخست وزیر از «عصر طلایی» در روابط با «رهبر آیندۀ اقتصاد جهان» خبر داد.
در داخل جمهوری خلق چین، وضعیت اعتراضات یکی از مظاهر تضاد بین سه نیروی اصلی در رهبری چین است: «اعضای لیبرال سازمان جوانان» طرفدار غرب، «کمونیستهای مرکزگرا» و «محافظهکاران سنتی».
وضعیت به دلیل ناهماهنگی فرآیندهایی که هم در داخل چین و هم پیرامون پروژۀ الحاق تایوان به آن در حال وقوع است، پیچیدهتر شده است. تسای یینگون، رئیس دولت تایوان، پس از شکست حزب حاکم لیبرال دموکراتیک مترقی در انتخابات محلی توسط حزب کومینتانگ- حزب طرفدار چین، ضمن بر عهده گرفتن «مسئولیت شکست»، از ریاست این حزب استعفا داد.
لیبرالها هم در تایوان و هم در چین در حال از دست دادن موقعیت خود هستند، تا جایی که پس از برکناری از قدرت در کنگرۀ اخیر حزب کمونیست چین، هیچ گزینۀ دیگری جز انتقال مبارزه با حزب به خیابانها برای گروه «لیبرال سازمان جوانان» باقی نمانده بود.
میانهروهای طرفدار شی جینپینگ که پکن را کنترل میکنند، به خط خود اطمینان دارند. تاکتیک آنها برای پیوند دادن سه نیروی اصلی، پیروزی چشمگیر ۱۲ به ۳ در انتخابات شهرداری تایوان را برای ملیگرایان کومینتانگ که مانند خود حزب کمونیست چین همیشه از «چین متحد» حمایت کرده، تضمین کرده است. در واقع، همه چیز برای پیروزی کومینتانگ در انتخابات ۲۰۲۴ و بر این اساس، ادغام تدریجی صلحآمیز جزیره به سرزمین اصلی چین آماده است.
قرار است شی در مارس ۲۰۲۳ با پرچم سرخ حزب کمونیست چین به حاکم کامل چین تبدیل شود. با این حال، قبل از انتخابات سرنوشت ساز ۲۰۲۴ (همزمان با مبارزات انتخاباتی در ایالات متحده و روسیه)، زمان زیادی برای حل مشکل تایوان بدون خونریزی و خطرات سرسامآور ناشی از آن باقی نمانده است. بنابراین، کمونیستها و سنتگرایان در تلاشند تا هر چه زودتر دست «دوستان دلار آمریکا»- لیبرالهای بومی را از اهرمهای قدرت کوتاه کنند. البته، آنها نیز با تمام قوای خود در برابر این امر مقاومت میکند و در حال حاضر، با تأکید بر خیابان، آشکارا برای سازماندهی «کووید تیان آنمن» سعی میکنند.
حامیان شی جینپینگ در ساختارهای قدرت در تلاشند تا مخالفت «اعضای سازمان جوانان» و سایر نیروهایی را که غرب به دلیل قرنطینۀ ضد کووید- نه چندان پزشکی، بلکه به دلایل سیاسی- تحت تأثیر قرار میدهد، محدود کنند. لیبرالها نیز به سهم خود از این واقعیت که مردم از قرنطینه خسته شدهاند، سوء استفاده میکنند و دست به اعتراض میزنند.
با توجه به رویدادهای اخیر، شی و همفکرانش زمان زیادی ندارند. آنها هنوز به دادن برخی امتیازات مجبور هستند. به عنوان مثال، در آغاز دسامبر، اقدامات «تحمل صفر» گوانگژو برای کووید به طور ناگهانی کاهش یافت. سختترین اقدامات نظارتی برداشته شد. به افراد دارای رمزینۀ پاسخ سریع (کد QR) زرد، اجازۀ بازگشت به خانه داده شد. انجام آزمایشهای انبوه لغو گردید و کسانی که آزمایشهایشان طبق برنامه در ۳ بار گذشته منفی بوده، ملزم به انجام آن نیستند.
در عین حال، اوضاع در داخل و اطراف چین کماکان متشنج است. در واقعیت امر، دوستان لعنتی از غرب و دوستان آنها در داخل کشور مقامات فعلی چین را برای حل سریع «مشکل تایوان» تحت فشار قرار میدهند.
برگرفته از پورتال بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2022/12/04/
۱۲ آذر- قوس ۱۴۰۱
نخستین موفقیت سیاست خارجی دولت شوروی
بمناسبت صدمین سالگرد تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی
اولگ آیراپتوف (OLEG AIRAPETOV)
ا. م. شیری
یکی از پیشنیازهای تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، اتحاد دیپلماتیک جمهوریهای شوروی بود که در دوران جنگ داخلی شکل گرفت. اتحادهای نظامی و دولتی در جریان خود جنگ شکل گرفت. هیئت نمایندگی جمهوری فدراتیو روسیه شوروی در سال ۱۹۲۲ منافع همۀ جمهوریهای اتحادیه را نمایندگی میکرد.
در ۶ ژانویه ۱۹۲۲ در کنفرانسی در کن، نمایندگان کشورهای پیروز تصمیم گرفتند کنفرانس بعدی را در ۸ مارس همان سال در جنوا تشکیل دهند و از روسیه برای شرکت در آن دعوت کنند. این کنفرانس قرار بود مسائل مالی، اقتصادی و تجاری را حل کند. قبل از همه، اینها مسائل مربوط به روابط با آلمان و روسیه بود. وضعیت داخلی آلمان ناپایدار باقی ماند. در سال ۱۹۲۲، قرار بود این کشور ۵۰۰ میلیون مارک غرامت به متفقین بپردازد و کالاهایی به ارزش ۱۴۵۰ میلیون مارک (شامل هزینههای اشغال) تحویل دهد. ۳۸ میلیون دیگر نیز هزینههای مربوط به معاهدۀ صلح بود. تمام محاسبات با مارک طلا انجام شد. این مقدار در حالی که بودجۀ آلمان در سال ۱۹۲۲ روی کاغذ ۸۳ میلیارد مارک بود، به ۱۹۵.۵ میلیارد افزایش یافت. وزیر امور خارجه آلمان، والتر راتناو، در ژانویۀ ۱۹۲۲ در شورای عالی آنتانت هشدار داد که جمهوری وایمار قادر نخواهد بود به طور همزمان هم غرامت در چنین حجمی را بپردازد و هم وضعیت مالی خود را تثبیت کند. حتی دو برابر کردن مالیات نیز نتیجۀ مطلوب به همراه نخواهد داشت. وضعیت تراز تجارت خارجی سودآور قبلی نیز بسیار دشوار بود. صادرات آلمان قبل از جنگ جهانی اول بالغ بر ۱۰ میلیارد مارک طلا بود، اما در سال ۱۹۲۲ به ۲.۵ میلیارد مارک طلا رسید. او گفت: «مشکل پرداخت غرامت کماکان در مرکز سیاست خارجی ما قرار دارد».
تاریخ برگزاری کنفرانس به تعویق افتاد، اما بقیۀ موارد بدون تغییر باقی ماند. راتناو تمام امید خود را به این واقعیت بسته بود که در کنفرانس آینده در جنوا، آلمان توسط نمایندگان ایالات متحده حمایت خواهد شد. «قدرت آمریکا در نتیجۀ جنگ بیش از هر کشور دیگری افزایش یافته است». تأثیر قدرتمند اقتصاد و امور مالی آمریکا بر اروپا بیش از پیش آشکار شد. ایالات متحدۀ آمریکا به صادرکنندۀ زغال سنگ تبدیل شد و تا ۹۰ درصد از تولید نفت جهان را کنترل میکرد – نادیده گرفتن این واقعیت که از قضا قبلاً در کنفرانس واشنگتن مشخص شد، غیرممکن بود. امیدواری راتناو محقق نشد- ایالات متحده در کنفرانس شرکت نکرد و فقط به ایفای نقش ناظر بسنده کرد.
در ۱۱ مارس ۱۹۲۲، فاتحان در پاریس توافقنامهای در مورد تقسیم غرامت از آلمان منعقد کردند. فرانسه باید ۶۵ درصد از پرداختها را دریافت میکرد. کم مانده بود باور کنیم که کشور شکست خورده قادر به پرداخت است. دستگاه چاپ در آلمان کار میکرد، ارزش مارک دائماً در حال سقوط بود، متفقین امیدوار بودند که پرداخت غرامت را به نوع غیرنقدی، یعنی به کالا و مواد خام تبدیل کنند. بازسازی اقتصاد آلمان و اروپا تا حد زیادی با بازگشت روسیه شوروی به ساختار اقتصادی این قاره همراه بود. اما روابط اقتصادی انگلستان و فرانسه با روسیه بر اساس خواستههای بسیار مهمی که شامل احیای حق مالکیت خارجیها بود، احیاء شد.
کمیساریای خلق در امور خارجه با جدیت برای کنفرانس آماده میشد. اعتماد به نفس کامل به نمایش گذاشته شد: «روسیه شوروی در مقابل اروپای سرمایهداری ایستاده است؛ وضعیت مالی آن بینهایت دشوار است؛ در اثر جنگهای هفت سالۀ امپریالیستی و داخلی ویران شده است؛ مناطق وسیعی از کشور دچار قحطی شده است؛ میلیونها هکتار اراضی خالی از سکنه باقی مانده است؛ هزاران کارخانه و مؤسسۀ تولیدی کار نمیکند. اما روسیه شوروی دقیقاً میدانست که چه میخواهد. روسیه شوروی میدانست که بر ویرانیهای جهان و روسیه تنها با کمک ابزارهای جدید، کارآمد و قدرتمند میتوان غلبه کرد. و روسیه ایدۀ بزرگی دارد، ایدۀ سوسیالیسم که راههای درمان را در برابر خود و همچنین، در برابر تمام جهان باز میکند». رهبری آمادهسازی هیئت را گئورگی چیچرین بر عهده گرفت. کار بسیار سنگینی بود. کمیسر فقط عصرها به خود اجازه میداد کمی استراحت کند و موسیقی آهنگسازان مورد علاقه خود را روی پیانو بنوازد.
هیئت شوروی به صورت ناشناس وارد پایتخت آلمان شد. اما دوستان، دشمنان و انبوه نگهبانان پلیس در آنجا منتظر هیئت بودند. در ۳ آوریل ۱۹۲۲، در مذاکرات شوروی و آلمان در برلین، موضوع چشمپوشی متقابل از مطالبات مالی دو کشور مورد بحث قرار گرفت. پیشنویس تفاهمنامه برای عقد قرارداد مربوطه تنظیم گردید. بولتن کمیساریای امور خارجی خلق با توجه به بازگشت آلمان و روسیه به سیاست بزرگ، پیشبینیهایی را در بارۀ تشدید تناقضات بین انگلیس و فرانسه منتشر کرد. اما مذاکرات برلین به امضای هیچ سندی ختم نشد. یکی از شرکتکنندگان مذاکرات در هئیت شوروی خاطرنشان کرد: پس از آن کاملاً مشخص شد که آلمانیها قبل از جنوا به امضای معاهده تن نخواهند داد و آنها فقط به ظاهرسازی برای توافق روسیه و آلمان علاقمند هستند». آیوف، یکی دیگر از شرکتکنندگان مذاکرات، نتایج را به شرح زیر خلاصه کرد: «اما وزن مخصوص روسیه هنوز در آن لحظه ظاهراً به اندازۀ کافی برای روحیۀ اروپایی مشخص نشده بود تا آلمان بتواند چنین گام مهمی بردارد. به این سبب نیز تمام تلاشهای ما برای دستیابی به توافق در برلین ناموفق بود.
راتناو، به عنوان تعیینکنندۀ سیاست آلمان، برای غلبه بر میراث جنگ به جنوا رفت: «با این احساس ما به جنوا میرویم، از این نظر امیدواریم جنوا نقطۀ عطفی در مسیر صلح واقعی در روی زمین باشد». با این وجود، تماسهای شوروی و آلمان نیز بیثمر نبود. فرمول توافق آینده اعلام شد. کنفرانس جنوا کار خود را در ۱۰ آوریل ۱۹۲۲ آغاز کرد. شهر مملو از نیروهای نظامی بود، بسیاری از ساکنان شهر با آمدن به خیابانها، از آغاز عصر جدید صلح استقبال کردند. ۲۹ کشور و با در نظر گرفتن مستعمران انگلیس، ۳۴ کشور در کنفرانس نماینده داشتند. از آنجایی که فقط جمهوری فدراتیو روسیه شوروی برای شرکت در کنفرانس دعوت شده بود، در ۲۲ فوریه ۱۹۲۲، جمهوریهای شوروی توافقنامهای مبنی بر یک هئیت نمایندگی منعقد کردند. قرار بود هیئت جمهوری فدراتیو روسیه شوروی حافظ منافع آنها در جنوا باشد. لوید جورج سال ۱۹۲۲ را در درجۀ اول به دلیل تشکیل این کنفرانس، سال بهبودی نامید.
همه چیز در حرف به عنوان غلبه بر میراث جنگ مطرح شد، همه چیز در عمل بر این تأکید کرد که جهان به دو گروه برنده و بازنده تقسیم شده است. حتی در مراسم افتتاحیۀ کنفرانس، میز جلویی برای نشستن نمایندگان گروه برنده تعیین شد. بقیۀ «مدعوین» به ترتیب حروف الفبای مطابق با قوانین زبان ایتالیایی ردیف شدند. فرانسویها رد شدند، در غیر این صورت، آلمان در حالی که ممکن بود در بین بقیه گم شود، توانست در یکی از ردیفهای اول قرار بگیرد و طبق این نظم، روسیه اصلاً نمیتوانست ادعای برتری کند.
جلسۀ عمومی کنفرانس با سخنرانی نمایندگان قدرتهای بزرگ آغاز شد. لوئیجی فاکتا، نخست وزیر ایتالیا، خواستار همکاری اقتصادی بخاطر آیندۀ اروپا شد. لوید جورج و پوانکاره نمایندۀ ملت بزرگ ایتالیا را تجلیل نمودند و نامزدی وی را بهعنوان رئیس کنفرانس پیشنهاد کردند. فاکتا در این جایگاه خواستار غلبه نهایی بر میراث جنگ بزرگ شد: «در اینجا تمام آثار نفرت و خصومت ناشی از جنگ از میان رفت؛ در اینجا دیگر دوست، دشمن، برنده و بازنده وجود ندارد؛ در اینجا فقط مردم و ملتهایی حضور دارند که مایلند تمام نیروهای خود را برای دستیابی مشترک، به یک هدف بسیار والا به کار گیرند». لوئی بارتو، وزیر امور خارجۀ فرانسه تأئید کرد که حقوق به دست آمده توسط کشورش مانعی در برابر دستیابی به این هدف نخواهد شد. ویسکونت کیکوجیرو ایشی، نمایندۀ ژاپن، با متحدین اعلام همبستگی کرد.
صدراعظم کارل جوزف ویرث با خرسندی فراوان از این اظهارات استقبال کرد: «یادآوری این نکته مایۀ دلگرمی است که برگزاری کنفرانس جنوا نشانۀ درک عمیق این واقعیت است که ویرانی اقتصادی و مالی در حال حاضر به یک نیاز مبرم برای کار مشترک و همکاری همۀ مردم در راستای جلوگیری از شرّ منجر شده است. اکنون، در این لحظۀ نیاز، شناخت عمومی این واقعیت به تصمیمگیری برای گردهمایی مردم منجر شد تا هم بیماریهای خود و هم بیماریهای همۀ بشریت را درمان کنند».
هیئت شوروی به سرپرستی گئورگی چیچرین نیز خواستار همکاری شد. کمیسر خلق در امور خارجه به زبان فرانسوی سخن گفت: «مشکل احیای اقتصاد جهانی در شرایط کنونی به قدری غیرقابل اندازهگیری و گسترده است که فقط به شرط اقدامات هماهنگ و صادقانه همۀ کشورهای اروپایی و غیر اروپایی قابل حل است و در صورت لزوم، همۀ آنها باید آمادۀ فداکاریهای موقتی باشند. احیای اقتصاد روسیه بهعنوان بزرگترین کشور اروپا و دارای ذخایر فوقالعاده فراوان منابع طبیعی، شرط لازم برای بهبودی اقتصاد عمومی است. روسیه به سهم خود، آمادگی کامل خود را با استفاده از تمام ابزارهای موجود، برای کمک به حل مشکل پیش روی کنفرانس، ابزارهایی که خیلی کوچک هم نیستند، اعلام میکند».
این ابزارها به دقت مورد بررسی قرار گرفت، اما همکاری در غرب به شیوه خود درک میشد. پیشنهادات چیچرین برای تشکیل یک کنگرۀ عمومی در راستای برقراری صلح بر اساس حق تصمیم هر خلق برای تعیین آزادانۀ سرنوشت خود، خلع سلاح، ممنوعیت روشهای ددمنشانۀ جنگ و غیره، از همان ابتدا توسط بارتو بهعنوان مسائل خارج از برنامۀ کنفرانس رد شد. موضع نمایندگان آنتانت که برای فراموش کردن گذشته آماده بودند، با تشخیص لزوم احیای اقتصادی روسیه، اما تنها به شرط امتناع مسکو از ملی و انحصاری کردن تجارت خارجی، پرداخت بدهیهای دولتها و افراد قبلی روسیه تقلیل یافت. این پیشنهادات رد شدند.
متفقین با اعزام یک نمایندۀ ایتالیایی برای مذاکره با راتناو، سعی کردند هیأت آلمانی را به سمت خود جلب کنند. آنتانت علاقمند بود که برلین به خواستههایش بپیوندد. راتناو قاطعانه از انجام این درخواست خودداری کرد. او گفت: «آنها یک ضیافت مجلل ترتیب دادند، ما به آن دعوت نشدیم، اما از پرسیدند که صورت غذا چگونه بود». اوضاع دشوار بود، کنفرانس دائماً در آستانۀ تزلزل بود. شرکتکنندگان اروپایی آن در این فکر بودند که چه کشوری در انقلاب مقصرتر است، روسیه، فرانسه یا انگلیس.
در حاشیۀ این کنفرانس شایعاتی مبنی بر توافق احتمالی بر سر آیندۀ نفت باکو و گروزنی به گوش رسید. موقعیت هیئت شوروی که از امکان برقراری ارتباط اضطراری و مستقیم با مسکو نیز محروم بود، بسیار دشوار بود. ناامیدی از احتمال موفقیتآمیز بودن کنفرانس به سرعت مستولی شد. زمان اتخاذ تصمیم ناگزیر نزدیک میشد. ۱۳ آوریل، هیئت شوروی دعوتی برای بازدید از ویلای آلبرتیس، جایی که لوید جورج برای ملاقات با هئیت شوروی و بارتو در آن اقامت داشت، دریافت کرد. ۱۴ آوریل جلسه برگزار شد. اما بحث بسیار طولانی و بینتیجه بود. تنها دستاورد جلسه این بود که برای دیدار مجدد در ۱۵ آوریل توافق شد.
صبح روز ۱۵ آوریل، کارشناسان کار خود را آغاز کردند و بعد از ظهر جلسۀ هیئتها در ویلای لوید جورج از سر گرفته شد. دوباره معلوم شد که آنها به رسمیت شناختن بیقید و شرط بدهیها توسط دولت شوروی را پیش شرط گفتگو با متحدان میدانند. مذاکرات به نقطهای رسید که ادامۀ آن بیمعنی بود.
همان روز، چیچرین به کمیساری امور خارجه گزارش داد: «بحث بر سر تفاهمنامۀ لندن آغاز شد، اما به بررسی موضوعات اصلی اختلاف بین ما و قدرتها تبدیل گردید. بار دیگر تفاوت فاحش بین دیدگاه طرف مقابل و ما مشخص شد». بدیهی است که چون چیچرین به بیهودگی تلاش برای برقراری گفتگو متقاعد شده بود، تصمیم گرفت به راتناو روی آورد.
رئیس هیئت آلمانی سخت انتظار میکشید. او از مشورت هیئت شوروی با نمایندگان متفقین اطلاع داشت و از انزوای آلمان در سیاست خارجی بیم داشت. ساعت دو بامداد مردی با نام خانوادگی که برای اروپاییها تلفظش سخت است، به ویلای محل اقامت هیئت آلمانی آمد. او کمیسر امور خارجه بود. در نتیجۀ پیشنهاد او، «جلسۀ پیژامۀ» معروف هیئت آلمانی آغاز شد. در نتیجه، در ۱۶ آوریل ۱۹۲۲، توافقنامۀ اتحاد جماهیر شوروی و آلمان در مورد به رسمیت شناختن متقابل بر اساس چشمپوشی از ادعاها امضاء شد (جبران خسارات نظامی، هزینههای اسیران جنگی و غیره- ص. ۱)؛ آلمان از ادعای غرامت به ازای افراد و دولت به دلیل اعمال قوانین شوروی چشمپوشی کرد (ص. ۲)؛ روابط دیپلماتیک و کنسولی بلافاصله برقرار شد (ص. ۳)؛ برقراری سبک زندگی مطلوب برای شهروندان هر دو کشور تأئید شد (ص. ۴)؛ هر دو دولت بر روی نگرش خیرخواهانه نسبت به نیازهای اقتصادی کشورهای خود توافق کردند (ص. ۵)؛ جبهۀ متحد دیپلماتیک اروپا شکسته شد.
۱۷ آوریل، هیئت آلمانی انعقاد توافقنامه با جمهوری فدراتیو روسیۀ شوروی را اعلام کرد. در این سند گفته شده است، که هر دو دولت بر روی واقعیت زمینی ایستادند و همۀ موانع گذشته را از میان برداشتند. این، تنها وسیلهای است برای دستیابی به همۀ پیشرفتهایی که میتوان از همکاری آنها در آینده انتظار داشت». این خبر مثل بمب ترکید.
نقل از پورتال بنیاد فرهنگ راهبردی
۱۳ آذر- قوس ۱۴۰۱
چگونه میتوان اولین جنگ جهانی ویروسی را متوقف کرد
ولادیمیر پراخواتیلوف (VLADIMIR PROKHVATILOV)
ا. م. شیری
بهمناسبت آغاز کار نهمین کنفرانس بازنگری کنوانسیون منع سلاحهای بیولوژیکی و سمی
نهمین کنفرانس بازنگری کنوانسیون منع سلاحهای بیولوژیکی و سمی ۲۸ نوامبر ۲۰۲۲ در ژنو آغاز به کار کرد.
گنادی گاتیلوف، رئیس هیئت نمایندگی روسیه، نمایندۀ دائم آن در دفتر سازمان ملل متحد در ژنو، در بحث کلی در خصوص بررسی عملکرد کنوانسیون منع سلاحهای بیولوژیکی و سمی گفت، که واقعیت فعالیتهای بیولوژیکی نظامی ایالات متحدۀ آمریکا در خاک اوکراین، نمونۀ آشکار نقض قوانین و الزامات کنوانسیون است.
به گزارش تاس، شکایت روسیه در این زمینه به دلیل ممانعت ویرانگر ایالات متحده و متحدانش پذیرفته نشد. پیشنهاد روسیه برای انجام تحقیقات بینالمللی بر اساس مادۀ شش کنوانسیون منع سلاحهای بیولوژیکی و سمی تحت نظارت شورای امنیت سازمان ملل متحد مسدود گردید.
رودولفو بنیتز، رئیس هیئت کوبایی در نهمین کنفرانس بازنگری کشورهای عضو کنوانسیون منع سلاحهای بیولوژیکی و سمی پیشنهاد کرد که فعالانه روی تقویت کنوانسیون کار کنند.
به گفتۀ بنیتز، به هیچوجه نمیتوان توجیه کرد که با گذشت ۵۰ سال از تصویب این سند، هنوز سازوکاری برای تأئید انطباق آن وجود ندارد. نمایندۀ کوبا از کنفرانس خواست تا دستورالعمل روشنی برای از سرگیری مذاکرات در مورد پروتکل قانونی الزامآور که امکان راستیآزمایی را فراهم سازد، صادر کند.
به عقیدۀ بنیتز، اصلاح کنوانسیون اکنون کاملاً لازم است. به گفته وی، وضعیت موجود فقط برای کسانی غیرقابل قبول و سودمند است، که مخالف تقویت نظام خلع سلاح چندجانبه هستند.
با این حال، پیشنهادهای فدراسیون روسیه و کوبا به طور کامل رد شد. کشورهای اتحادیۀ اروپا یک بیانیۀ جمعی مبنی بر حمایت کامل از خط رهبری فعلی کنوانسیون صادر کردند.
آننا یاردفلت، نمایندۀ سوئدی در سخنرانی خود گفت، که سوئد «به شدت اتهامات بیاساس فدراسیون روسیه علیه اوکراین مبنی بر داشتن برنامۀ تسلیحات بیولوژیکی با بودجۀ ایالات متحده را رد میکند. این ادعاهای نادرست نه تنها موجب انحراف توجهات و تضعیف همکاری مشروع بینالمللی علیه بیماریهای عفونی میشود، بلکه خود کنوانسیون را نیز تضعیف میکند».
بدیهی است که این کنفرانس، مانند همۀ کنفرانسهای پیشین، حتی یک ذره هم بر موضع اکثر کشورهای جامعۀ جهانی تأثیری نداشته است. آنها ممکن است آگاه باشند که ایالات متحده در حال توسعۀ ویروسهای مرگبار و سلاحهای بیولوژیکی در آزمایشگاههای نظامی پراکندۀ خود در سرتاسر کرۀ زمین است، اما قصد درگیری با آمریکاییها را ندارند. زیرا، معتقدند که چنین فعالیتهای پنتاگون خطر فوری برای آنها ایجاد نمیکند و حتی پیامدهای احتمالی منفی ناشی از اجرای برنامۀ بیولوژیکی نظامی پنتاگون آنقدر جدی نیست، که آشکارا با ایالات متحده مخالفت کنند. فقط تهدید مستقیم و آشکار منافع ملی ممکن است باعث تغییر این موضع بشود.
علاوه بر این، چنین تهدیدی در سطح رستاخیزشناسی وجود دارد و این، توسعۀ سلاحهای نژادی توسط پنتاگون است که گروههای قومی خاص کرۀ زمین را هدف گرفته است.
سلاحهای بیولوژیکی نژادی برای اولین بار در آفریقای جنوبی به عنوان بخشی از پروژۀ ساحل- برنامۀ نظامی مخفی آفریقای جنوبی که سلاحهای بیولوژیکی خطرناک فقط برای سیاهپوستان را تولید کرد.
پروژۀ ساحل تعداد زیادی بیوتوکسین کشندۀ رزمی و همچنین واکسنی ایجاد کرد که میتوانست برای عقیم کردن سیاهپوستان آفریقای جنوبی مخفیانه به آنها تزریق شود.
این کار در آزمایشگاههای تحقیقاتی رودپلات (Roodeplaat) در شمال پرتوریا به سرپرستی دآن گوسن و شالک وان رنسبورگ انجام شد.
با پایان آپارتاید در اوایل دهۀ ۱۹۹۹۰، برنامههای سلاحهای کشتار جمعی آفریقای جنوبی پایان یافت.
رهبران پروژِۀ ساحل به نسلکشی جمعیت سیاهپوست آفریقای جنوبی متهم شدند. در طول بازجویی، دآن گوسن گفت که به او وظیفۀ ایجاد یک بمب سیاه- یک سلاح بیولوژیکی که اهداف را بر اساس رنگ پوست انتخاب میکند، محول شده بود. شالک وان رنسبورگ توضیح داد که با بیوتوکسینهای تولید شده در آزمایشگاههای تحقیقاتی رودپلات، میتوان به عقیم سازی ۱۰۰٪ «هر گروه قومی» دست یافت.
تحقیقات انجام شده در آزمایشگاههای تحقیقاتی رودپلات بر روی توسعۀ یک عامل باکتریایی متمرکز بود که به طور انتخابی سیاهپوستان را میکشد. مجلۀ New African مینویسد که در جریان محاکمۀ رهبران پروژۀ ساحل (که در نهایت به طور کامل تبرئه شدند)، ارتباطات و معاملات مخفیانۀ آنها با سازمانهای اطلاعاتی بسیاری از کشورها از جمله، ایالات متحدۀ آمریکا، انگلستان، آلمان، سوئیس، چین، اسرائیل، پاکستان، ایران و تایوان افشا شد.
همانطور که در بالا گفته شد، دآن گوسن، رئیس سابق برنامۀ سلاحهای بیولوژیکی آفریقای جنوبی، در ماه مه سال ۲۰۰۲، خدمات خود را به سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده پیشنهاد کرد.
در آن سالها، جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور ایالات متحده بود. او پروژۀ «قرن جدید آمریکایی»- کتاب مقدس نومحافظهکاران را مطرح کرد. اساس گزارش قرن جدید آمریکایی را بازسازی دفاعی آمریکا شامل استراتژی، نیروها و منابع برای یک قرن جدید تشکیل میداد که در آن، «اشکال پیشرفتۀ جنگ بیولوژیکی که میتوانند نوع خاصی از ژنها را هدف قرار دهند و جنگ بیولوژیکی را از حوزۀ ترور به یک ابزار مفید سیاسی تبدیل کنند»، آشکارا توصیف شده است.
در پرتو چنین نگرشهای ایدئولوژیکی، آمار کروناویروس ایالات متحده در پرتو خاصی ظاهر میشود.
درصد آمریکاییهای آفریقایی تبار در میان مبتلایان به ویروس کرونا و مرگ و میر بر اثر ابتلا به کووید-۱۹ در ایالات متحده ۳ الی ۴ برابر بیشتر از سهم آنها در کل جمعیت ایالات متحده است. بنابراین، آمار ایالت ایلینویز و بزرگترین کلان شهر آنجا، شیکاگو، نشان میدهد که ویروس کرونا به شدت سیاه پوستان را مورد حمله قرار داده است. در میان ساکنان شیکاگو، سیاهپوستان ۳۰ درصد جمعیت را تشکیل میدهند، اما سهم آنها در میان مبتلایان به کووید-۱۹، ۵۰ درصد و در میان متوفیان ۷۰ درصد است. در حالیکه سیاهپوستان ۱۵ تنها درصد جمعیت ایلینویز را تشکیل میدهند، اما ۲۸ درصد از موارد تأئید شده و ۴۳ درصد از مرگ و میرها سهم آنها است. تصویر مشابهی در ایالتهای ویسکانسین، میشیگان، لوئیزیانا، کارولینای شمالی و جنوبی دیده میشود.
واشنگتن پست با ابراز تأسف در این باره نوشت: ویروس کرونا سیاهپوستان آمریکایی را با سرعتی نگرانکننده میکشد. بیبیسی انگلیس میپرسد: «چرا سیاهپوستان در ایالات متحده با نرخ بسیار بالاتری نسبت به سفیدپوستان بر اثر کووید-۱۹جان خود را از دست میدهند»؟ مقامات آمریکایی به این سؤال پاسخی پیدا نکردند.
کارهای علمی سالهای اخیر نشان میدهد که تولید سلاحهای قومی و نژادی از لحاظ نظری با کشف مکانیسم به اصطلاح تداخل اسید ریبونوکلیک امکانپذیر شد. این فناوری در سال ۱۹۹۸ توسط دانشمندان آمریکایی، اندرو فایر و کریگ ملو، برندگان جایزۀ نوبل سال ۲۰۰۶ کشف شد. امکان نظری استفاده از تداخل اسید ریبونوکلیک برای ایجاد سلاحهای زیستی به ویژه در گزارش وابسته به پنتاگون در سال ۲۰۱۰ مورد تأکید قرار گرفت.
با کمک تداخل اسید ریبونوکلیک، میتوان بر گروههای قومی خاص تأثیر گذاشت به گونهای که میتوان افراد این قوم را دچار بیماریهای جدی مانند آرتریت کرد یا برعکس، در برابر این یا آن بیماری خاص مصونیت ایجاد کرد.
این، یک سلاح ژنتیکی است. گزارش آژانس کاهش تهدیدات دفاعی این را به صورت ساده توصیف میکند: «امکان استفاده از تداخل اسید ریبونوکلیک برای ساخت سلاحهای بیولوژیکی وجود دارد».
وزارت دفاع فدراسیون روسیه در ۷ ژوئیه ۲۰۲۲ گزارش داد، که در میان اسیران جنگی نیروهای مسلح اوکراین که تعدادی از آنها دارای آنتیبادیها علیه پاتوژنهای بیماریهای عفونی هستند، از میانگین بیشتر است. به عبارت دیگر، پنتاگون از نظامیان اوکراینی که این آنتیبادیها در آنها یافت شد، در پروژههای خود برای توسعۀ سلاحهای بیولوژیکی استفاده کرده است.
پنتاگون آزمایشهای خود را فقط بر روی اوکراینیها انجام نمیدهد. روزنامۀ بلغاری OFF News مینویسد: «طرف روسی ادعا میکند که در بلغارستان تعدادی آزمایشگاه بیولوژیک وجود دارد، که در آنها آزمایشهایی بر روی شهروندان بلغاری برای ایجاد ویروسها و عوامل بیماریزا انجام میشود. در عین حال، کریل پتکوف، نخست وزیر بلغارستان ضمن تأئید وجود چنین مؤسساتی، ادعا میکند که آنها فقط برای آزمایش در نظر گرفته شدهاند نه برای گسترش پاتوژنهای خطرناک».
آمریکاییها شهروندان خود نیز مورد آزمایش قرار میدهند. نشریۀ ایتالیایی فارودی روما (Farodi Roma ) چنین مینویسد: «جیسون کرو، یکی از اعضای کمیتۀ اطلاعات مجلس نمایندگان آمریکا، طی یک سخنرانی در مجمع امنیتی، که در آسپن کلرادو برگزار شد، همشهریان خود را به خودداری از مراجعه به آزمایشگاههای خصوصی برای آزمایش اسید دئوکسیریبونوکلیک (DNA) فراخواند. به عقیدۀ وی، اطلاعات شخصی شهروندان میتواند برای توسعۀ سلاحهای بیولوژیکی و هدف قرار دادن گروههای خاصی از آمریکاییها یا حتی افراد مورد استفاده قرار گیرد.
پشت تمامی آزمایشگاه بیولوژیکی خصوصی آمریکایی، ساختارهای پنتاگون قرار دارند که در ایالات متحده از طریق «بالشتکها» در قالب آزمایشگاههای خصوصی فعالیت میکنند.
نمونۀ پنتاگون در راهاندازی شبکههای جهانی تأسیسات بیولوژیکی نظامی، توسط برخی کشورهای دیگر، اما نه در چنین مقیاسی، دنبال شد.
بنا به نوشتۀ پورتال Zero Hedge، برنامۀ جنگ بیولوژیکی چین در دانشکدۀ دامپزشکی نظامی آکادمی علوم پزشکی نظامی (چانگچون)، مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها (منطقه نظامی چنگدو)، دانشکدۀ ویروسشناسی ووهان و دانشکدۀ میکروبیولوژی آکادمی علوم چین (پکن) در دست تحقیق و توسعه است.
کتاب علوم استراتژی نظامی (战略学) که در سال ۲۰۱۷ توسط دانشگاه دفاع ملی جمهوری خلق چین منتشر شد، یک فصل زیر عنوان «زیستشناسی بهعنوان یک میدان نبرد نظامی» وجود دارد. این بخش انواع بالقوه جدید جنگ بیولوژیکی، از جمله «حملات ژنتیکی خاص قومی» را مورد بحث قرار میدهد.
کوری فلوک، تحلیلگر لاکهید مارتین، وجود برنامۀ تسلیحات بیولوژیکی ایران را تأئید میکند. در گزارش مرکز کارنگی، زرادخانه پیشرفتۀ تسلیحات بیولوژیکی اسرائیل مورد تأئید قرار گرفته است.
امروز تحقیقات بیولوژیکی نظامی پنتاگون در ایالات متحده، به یک رسوایی عریان انجامیده است. تام فیتون، رئیس سازمان غیردولتی آمریکایی دیدهبان قضایی، یک مجموعۀ گستردۀ حاوی پاسخهای آژانس کاهش تهدیدات دفاعی را به درخواست رسمی خود مبنی بر ارائۀ دادههای مربوط به فعالیت آزمایشگاههای زیستی در اوکراین و حریم پساشوروی منتشر کرده است.
دیدهبان قضایی تحت فشار مقامات عالیرتبۀ ایالات متحده (حتی با وجود قالب ویرایش شدۀ قبلی اسناد)، مجبور شد مطالب منتشر شده را از وب سایت خود حذف کند. به این ترتیب، جامعۀ جهانی را از اطلاعات موثق در مورد توسعۀ سلاحهای بیولوژیکی توسط پنتاگون محروم کرد و امکان بحث در مورد آن را در کنفرانس بازنگری کنوانسیون منع سلاحهای بیولوژیکی و سمی از بین برد.
اما کشورهایی که آزمایشگاههای بیولوژیکی نظامی ایالات متحده در آنها واقع است، میتوانند به طور مستقل از آژانس کاهش تهدیدات دفاعی در مورد «آزمایشهای» بیولوژیکی در قلمرو خود، گزارش درخواست کنند. این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که ایالات متحده نخستین جنگ جهانی ویروسی را آغاز کرده و پیش میبرد. بعید نیست که دیگر نهادهای دارای ظرفیت بیولوژیکی نظامی مدرن (نه تنها دولتها) نیز در آن شرکت کنند.
نخستین قربانیان چنین جنگی در وهلۀ اول، محل آزمایشگاههای بیولوژیکی آمریکایی خواهند بود.
تام هارتمن مجری رادیویی آمریکایی و فعال اجتماعی این سؤال را مطرح میکند: «یک کشور چه اهرمهایی سیاسی در دست دارد که میتواند تهدید واقعی برای انقراض مردم جهان، مثلاً چشم بادامیها یا مو سرخهای قفقاز یا عربها یا چینیها یا فقط افراد کوتاه قد ایجاد کند».
شاید همین «اهرمها» هستند که رهبری کشورهایی را که آزمایشگاههای بیولوژیکی آمریکایی در آنها مستقرند، مجبور میکنند تا تهدید موجودیت مردمان کشور خود را در سکوت تحمل کنند.
نقل از وب سایت بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2022/12/04/
۱۳ آذر-قوس ۱۴۰۱