عباس منصوران
انفجاری که در روز ۱۶ سپتامبر۲۰۲۲ با قتل دولتی ژینا (مهسا) امینی آغاز شد، به خیزش سراسری و اکنون در پنجاهمین روز خود به یک جنبش انقلابی برای سرنگونی کل حکومت اسلامی تکامل یافته است. اگر در روزهای اول، رفرمیستها تلاش کردند خواست ها را در حد مخالفت با پوشش اجباری اسلامی و روسری و برداشت گشت ارشاد تنزل دهند، اما بلافاصله با شعارِ زن، زندگی، آزادی، مرگ بر دیکتاتور و حکومت اسلامی نمیخواهیم، نمیخواهیم تکامل یافت. نام ژینا جاودانه و کلید رمز این جنبش سراسری گردید. پشتوانه و زمینه مادی این جنبش، تراکم و انباشت خواستهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از جنبش شکست خوردهی مشروطه از سال ۱۹۰۶ تا کنون بوده است. قانون اساسی مشروطه ایران از همان سال های ۱۹۰۶ نظارت فقهی ۵ آیتالله را برای نظارت بر تمامی قانون اساسی مشروعیت بخشید. بنابراین به جای مشروطه، مشروعه رسمیت یافت یعنی قوانین مذهبی در اولویت قرار گرفت و حتی جامعه مدنی سرمایهداری، رواج نیافت و دین و روحانیت سهم جایگاه انگلی خود را تضمین کردند. با اینگونه، علیرغم شرکت سوسیالیستها و نیروهای دمکرات و زحمتشکان در شکست استبداد مطلق، جنبش مشروطه در ایران با سازش روحانیت و بازار و اشرافیت قاجاری و بورژوازی کمپرادور به شکست انجامید.
در ایران هیچگاه پدیدهای به نام بورژوازی ملی و کلاسیک سنتی به مناسبات حاکم تبدیل نشد، بلکه بورژوازی جوامع پیرامونی و دلال کشورهای متروپل سرمایهداری تا کنون مناسبات سرمایهداری را حاکم گردانید. شاهان پهلوی (رضا شاه و محمدرضا شاه) هردو، دست نشاندهی کشورهای متروپل سرمایه بودند و با دو کودتای انگلیسی و آمریکایی سال های۱۹۲۱ و ۱۹۵۳ برخوردار از پشتیبانی روحانیت، بازار و لمپنها و اوباشان، قدرت سیاسی را به دست گرفتند و در مجموع ۵۳ سال مستبدانه حکومت راندند.
انقلاب سیاسی سال ۱۹۷۸ در ایران ادامهی همان خیزش برای دستیابی به همان خواستهای تاریخی، طبقاتی در نخستین فاز سیاسی خود با دخالت قدرتهای بزرگ سرمایهداری به شکست انجامید و ناتمام ماند. در نشست گوادلوپ (از ۴ تا ۷ ژانویه ۱۹۷۹) رؤسای دولت ۴ قدرت اصلی بلوک غرب (آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی) یکی از موضوعات اصلی آن بررسی وضعیت بحرانی ایران در آن برهه بود. آنان نگران قدرتیابی جنبش چپ و کارگری بودند و برای حفظ استراتژیک ایران در منطقه به سود سرمایهداران، به قدرتیابی اسلام سیاسی رای دادند. آنان خمینی و مهرههایی آموزش دیده در غرب را از اروپا و آمریکا و آمریکا به پاریس آوردند و با آنها به توافق رسیدند که ارتش را منحل نکنند، جریان نفت را بر روی کمپانیهای نفتی باز نگهدارند و چپ و جنبش کارگری را سرکوب کنند. بنابراین، اسلام سیاسی بهعنوان ارگان سازش قدرتهای سیاسی امپریالیستی به حکومت نشست. افزون بردولتهای غربی، روسیه و چین، نقش نیروهای پرو روس و برادر (چپ سنتی در ردیف حزب توده، اکثریت فدایی و…) و ملی- مذهبیها، در تثبیت حکومت اسلامی نقش اساسی داشتند.
حکومت اسلامی بیش از۴۳ سال تا کنون در ایران کشتار و جنایت و مرگ و نیستی و فلاکت و سرکوب جنبشهای کارگری و زنان و تهیدستان و اتنیکی دست زده و هرگونه ندای آزادیخواهانه را به خون کشانیده است. حکومت سرمایه با ایدئولوژی اسلامی، نه تنها در ایران، بلکه در منطقه خاورمیانه نیز ویرانی، مرگ، تروریسم، دخالتهای نظامی آفریده و در نقش نیابتی سرمایه در جنگ سوریه، یمن، لبنان، فلسطین، عراق و… این کشورها را به ویرانی کشانیده و با رشد و گسترش باندهای اسلامی تبهکار جهان را نا امن ساخته است. این روزها در ایران شعاری رواج یافته که گویای واقعیتاست: «عبا بیش از وبا، انسانکشی کرده است.»
جنبش انقلابی کنونی، واکنش مردم در برابر این همه سال جنایت است. نیروهای مادی این جنبش انقلابی با شعارِ زن، زندگی، آزادی، اداره شورایی! با جانفدایی، درحال مبارزهای تاریخی برای خودآفرینیِ انکار شدهی خویشاند. جنبش انقلابی به شرایط سرنوشت سازی وارد شده است. نیروهای مادی و اصلی این جنبش به صورت زیر هستند:
یکم- زنان و مردان کارگر و تهی دستان شهر و روستا، یعنی همان بازماندگان بردهگان،
دوم- زنان، بهسان یک جنسیت تاریخی و هستیآفرین، از دورانهای طبقاتی بردهداری تا کنون، سوم- دانشجویان و دانش آموزان پیشتاز و
چهارم- اتنیسیتههای سراسر ایران، نیروهای مادی انقلابی جاری هستند.
در این برهه، افکارعمومی جهان به گونهای که از این خیزش بهسان «خیزش جهانی» نام برده میشود، یک نظاره گرِ بی تفاوت نیست، بلکه از آن پشتیبانی میکنند. اینک، سرنگونی حکومت اسلام سیاسی، یک ایده نیست، بلکه به یک ضرورت مادی و به یک دستورکار عملی روز تبدیل شدهاست.
زندانها و کف خیابانها ودانشگاهها و مدارس و کار و کوچه و محله، با خون و فریاد به پاخاستهگان سرخگون شدهاند. جهانیان، به ویژه در خاورمیانه، زنان زیر ستم و کارگران و تهیدستان و جوانان در خاورمیانه به انقلاب در ایران چشم امید دوختهاند و رهایی خود را در گروی پیروزی انقلاب در ایران میدانند. این نیروها حکومت تبهکاراسلامی در ایران را همانند خاستگاه داعشیسم در این منطقه وهیولایی ویرانساز زیست و زندگی و جهان هستی شناختهاند.
تا کنون بیش از ۵۰ کودک ۲ تا ۱۸ ساله به قتل رسیدهاند. شمار کشتهشدگان اعلام شده زن و مرد به ۳۰۰ تن افزایش یافته. بیش از پانزدههزار بازداشت و زیر شکنجه قرار دارند. زندان اوین مخوفترین زندان خاورمیانه درتیرگی شب ۱۷ اکتبر به دست رژیم به آتش کشیده شد، در حالیکه در میان آتش و دود بر سر زندانیان آتش و بمب و خمپارههای آتش زا میبارید، شمار کشته شدگان را ۸ نفر اعلام کردند که بسیار بیش از این رقم است. کشتار تروریستی در شاه چراغ شیراز در۸ آبانماه در همکاری با داعش، تجاوز و شکنجه به دختران و پرتاب آنان از بلندی و اعلام اینکه همه خودکشی کردهاند. تجاوز به دختران و پسران جوان با اعلام اینکه «هموروئید» داشتهاند. اعلام نام همورويید، استعارهای است به تجاوز به دختران و پسران تا در دلها هراس افکنند و جامعه را به شوک فروبرند. اعتراض و سنگر بندی خیابانها، و درگیری تا شبها ادامه دارد. خانههای شهرها درهمهی محلات، از نیمههای شب به بعد جای خیابانها را میگیرند. شبانه در اکثر خانهها، مرگ بر حکومت و شعارهای انقلابی، صدای شهرهای ایران است. در ترهان جنب شهر یعین پایگاهّیا مذهبی و مسجد و سرکوب رژیم برخاسته و نازیآبادها، جوادیهها و شهر ریها به پا خاستهاند و با درگیری در برابر نیروهای سرکوب، آنان را در برخی موارد خلع سلاح کرده و اتومبیلهای پلیس را به آتش کشیده و حکومت را به هراس افکندهاند. سرکوبگران، به گونهای فاشیستی شبانه خانهها را شناسایی کرده و علامت گذاری میکنند و روز بعد با حمله به خانهها و تخریب اموال عمومی و غارت، به تهدید و شکنجه و تجاوز و قتل خانوادهها و وابستگان دستگیر شدهگان میپردازند.
شرایط و آمادگی در کردستان آمادهتر است. درخواست سلاح و رویآوری به مقاومت مسلحانه و دفاع مشروع در سطح جامعه آشکار است. سازماندهیها و رهبری میدانی و محلی در سراسر ایران، تظاهرات و اعتصابها را به پیش میبرند.
حکومت اسلامی، با برپاکردن دارها، رژیم با اجیرکردن آدمکشان و قاتلین حرفهای به نام «لباس شخصی» و بسیج و امنیتیها، انتقال نیروهای نیابتی خود از جمله جیش الشعبی، حزبلله و دیگر نیروها از سوریه و لبنان، ایجاد تنشهای مرزی با کردستان عراق و آذربایجان و تحریک در آنسوی رود ارس و نخجوان برای انحراف افکار عمومی و… از جمله سیاستهای حکومتیاست که هیچ امیدی به فردا ندارد.
پیشتازان به خونخفته با آرمانهای رهایی، سینه سپرکرده با جانهای عزیزشان، ارزشهای غیرقابل شمارش، مادیت یابی وزمینههای عینی برای دستیابی به آرمانهای رهایی هستند. این جنبش، هست و نیست خود را برکف اخلاص و فداکاری گذارده و برآن است تا کار را یکسره کند. جان برکفان جنبش، سر بازگشت ندارند. زنان پیشتاز، همانند ایزدبانوان روی زمین برای بازگشت و بازآفرینی خویش، صف کشیدهاند تا به نفی خدای کشتارهای دهها هزار نفرهی دههی۱۹۸۰ بپردازند. زنان، روسریهایشان را به نشانهی زنجیر اسارت و بردگی تاریخیاشان آتش میزنند، پایگاههای نظامی سپاه و پلیس و ستم و فریب و نیرنگ را به آتش میکشند تا برچیده شوند. پلهای بین گذشته و آیندهی خدای دهه۸۰ و فرماندهی درماندهاش خامنهای، تخریب و در حال فروریزیهستند. گسلی بین آینده و گذشته حکومت اسلامی سرمایه، دهان گشوده که تمامی نیروهای حکومت برآن پلی نمیتوانند بست.
ماهیت حکومت اسلامی تجاوز، شکنجه، کشتار، ترور و ویرانگرهایی است که در ایران به نمایش گذارده شده است.
در ایران و بیرون از ایران در این ۵۰ شبانه روزی که جهان را از خواب و خاموشی بیدار ساخته، با یک اوجیابی (پیک) مبارزات انقلابی روبروییم که بر محور مناسبات طبقاتی جاری است. اینک هر طبقه و لایهی اجتماعی با تضادهای آشتی ناپذیر در این تندپیچ تاریخی هریک در تلاش برای جهتدهی روند جاری به سود طبقهی خویش است.
صدای انقلاب را هم حکومت اسلامی شنیده است، هم دولتهای کلان سرمایهداران جهانی. فراکسیونهای اپوزیسیون بورژوایی با برخورداری از رسانهها، کادرها، چهرهها، و تمامی امکانات مادی و فنی خود، به بسیج نیرو پرداخته و به تشکیل گزینههای سیاسی خویش برای کسب قدرت سیاسی در تلاشاند. برخی از این نیروهای خواهان جابجایی حکومت اسلامی به یک دولت آلترناتیو بورژوایی، سلطنتطلبان، جمهوریخواهان لائیک، احزاب ناسیونالیستی مرکز همکاری احزاب کردستانی، مجاهدین خلق، برخی از اسلاحطلبان بریده از حکومت و.. به شمارمیآیند.
ستاد مرکزی رسانهای سرمایه داران رقیب حکومت اسلامی، در نقش تلویزیون ایران انترناسیونال (در لندن)، برپا شده برخوردار از کادرهای پرورش یافته، به صورت ۲۴ساعته، رهبری تبلیغات بورژوازی اپوزیسیون حکومت اسلامی را به عهده گرفته است. در راهروها و اتاقهای فکر و وزارتهای امور خارجه دولتهای ریز و درشت سرمایهی جهانی، ترافیک سختی در جریان است. آنان در تلاش هستند تا به زودی دولتهای در تبعید و دوران گذار خود را اعلام میکنند. اما طبقه کارگر و خلقهای زیر ستم و زنان به پاخاسته و نیروهای رادیکال انقلابی چپ و دارای پایگاههای و پیوندهای اجتماعی، نیروهای تعیین کننده و پویای غیرقابل انکاری هستند که در سوی دیگر این مبارزه طبقاتی قرار دارند.
شرایط نیروهای چپ و کارگری و پیشرو
– طیف چپ جامعه، گسترهی هزاران نفرهای از فعالین و پیشروان جنبشهای اجتماعی در ایران و خارج کشور را در بر میگیرد.
– این نیروها با رویکرد چپ و سوسیالیستی، هریک مدافع جنبشهای اجتماعی هستند.
– این نیروهای منفرد و برخی احزاب و محافل دارای نوعی ساختار یافتگی محلی، بیشتر پراکنده بوده و از پیوند سراسری و ارگانیک چندانی برخوردار نیستند.
– ویژگی هزاران هزار نیروی منفرد و محفلی، آن است که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم با نگرشها و برنامههای سازمانهای چپ و سوسیالیست آشنایی و یا دور و نزدیک رابطههایی دارند.
این سامان یابی باید در درون و برون ایران زمینههای مادی و عملی رهبری جنبش شورایی/ کارگری- سوسیالیستی را از هم اکنون آغاز کند.
از آنجا که:
– رهبری تئوریک و عملی جنبش شورایی کارگری و سوسیالیستی از عهده یک یا چند حزب رادیکال و سوسیالیست و چپ انقلابی برنمیآید،
تنها راهی که برای همگامی و همگرایی این طیفهای مختلف وجود دارد، تلاش برای ایجاد اتحاد عمل مشترک با سامانهی شورایی است.
مبانی مشترک
۱-سرنگونی انقلابی حاکمیت سرمایه در ایران،
۲- مبارزه برای پیروزی یک انقلاب کارگری،
۳- جایگزینی آلترناتیو شوراهای انقلابی زنان، شوراهای کارگری و مردمی به صورت کنگرهی شوراها،
۴- تداوم انقلاب به سوی انقلاب اجتماعی برای تحقق سوسیالیسم.
۵- رهایی زنان از ستمهای طبقاتی و کالایی و جنسیتی،
۶- رهایی خلقهای زیر ستم ملی و حکومت مرکزی، برقراری حاکمیت شوراهای، زنان، کارگران، ملیتها و اتنیکها در سراسر ایران .
اکنون جنبش انقلابی، از همبستگی خلقهای کرد و بلوچ، آذری و فارس و دیگر خلقها با تمامی خلقها و اتنیکهای ساکن ایران برخوردار است.
انقلاب دیگر یک ایدهیانتزاعی نیست، بلکه به گفتمان تودهای مردم و جنبش خیابان تبدیل شده است.
حضو پیشتازانه زنان از دختران دبیرستانی گرفته تا دانشجو و بیکار و کارگر و زحمتکش و.. در تاریخ بی سابقه است.
تابوها شکسته شده است، اعلام روزهای چهلم جانباختگان، و حضور هزاران نفره در مزارستانها، تاکتیک عمامه پرانی، روسری سوزانی، کاربرد مقاومت مشروع و قهر در برابرخشونتهای حکومتی و شناسایی و اعلام نام و آدرس آدمکشان حکومتی و تنبیه برخی از نیروهای سرکوبگر و جاش و مزدور و… آتش زدن عکسها و بنرهای سران حکومتی، آتش زدن پایگاههای پلیس، خودروهای پلیس و سپاه، اشغال پایگاههای نظامی، ریزش نیروهای حکومتی، گفتمان فرار برخی و انتقال پول و ارز سران حکومتی و خانوادههایشان به خارج، گفتمان و اعتراف برخی از سران حکومتی به شکست و فروپاشی حکومت، سازمایابی شوراها و کمیتههای محلات، زنان، دانشجویان، دانشآموزان، معلمان به صورت سراسری، کارگران پیمانی نفت و گاز و پتروشیمی از جمله اقداماتی که روز به روز تکامل و گسترش تازهتری مییابند. تودههای به پاخاسته در ایران به سوی یک انقلاب به پیشمیروند که تمرکز آن سرنگونی حکومت اسلامی است.
اگر بپذیریم که پرسش تاریخی هر انقلاب، قدرت سیاسی است، این واقعیتی انکارناپذیراست که در زیر پوست و کف جاری این روند، یک مبارزهای طبقاتی در جریان است. زنان و مردان و فرزندان کارگران دراین خیزش بدون سازمانیافتگی کامل، نیروی مادی تعیین کنندهای هستند که بهایی سنگین میپردازند. کارگران، جدا جدا، دربخشهای تعیین کنندهی نفت و گاز، پتروشیمی، پالایشگاها، ترانسپورت و آموزش و فرهنگ، پولاد و نیشکرهفتتپه، ترانسپورت، مراکز درمانی و بهداشتی و دیگر بخشهای خدماتی و… پیش اعتصابهای عمومی را با آزمون و خطا تجربه میکنند تا نیروی طبقاتی و سراسری خود را برای اعتصاب سراسری و سرنوشت ساز ارزیابی کنند.
در یک کلام، نه حکومت، امکان بازگشت به موقعیت سابق خویش را دارد و نه به پاخاستهگان به موقعیت سابق بازمیگردند. این یک روند انقلابیاست و سرنگونی حکومت اسلامی به یک ارادهی اجتماعی تبدیل شده و امری حتمی است.
۴ نوامبر ۲۰۲۲