علی جوادی-مصر: جدال دو نیروی ارتجاعی

مصر: جدال دو نیروی ارتجاعی
آزادی های بی قید و شرط سیاسی یک شرط برچیدن بساط اسلامیستها است!
علی جوادی
اقدام سرکوبگرانه ارتش و نیروهای انتظامی مصر برای پایان دادن به تحصن جریانات اسلامی و اخوان المسلمین٬ که مدتها در دو میدان “رابعه عدویه” و “نهضت” در قاهره تحصن کرده بودند٬ به یک روز بی سابقه سیاه و خونین در تاریخ جدال و کشمکشهای سیاسی در مصر شکل داد.
بنا به گزارش خبرگزاریها و دولت مصر تاکنون بیش از ٥٢٥ نفر در این درگیریها کشته و چند هزار نفر زخمی شده اند. تعداد کشته شدگان هر ساعت در حال افزایش است. خبرگزاریها در عین حال از کشته شدن تعدادی از نیروهای انتظامی و ارتش٬ سه خبرنگار و همچنین به آتش کشیدن چند کلیسا و حمله به برخی از مراکز دولتی توسط جریانات اسلامی خبر میدهند. به دنبال این درگیری ها حاکمیت مصر اقدام به اعلام “وضعیت فوق العاده” برای یک دوره یکماهه کرده است.
مصر این روزها در عین حال شاهد جدال دو نیروی تماما و تا مغز استخوان ارتجاعی است. در یک سوی این جدال٬ جنبش اسلام سیاسی و جریانات متعدد اسلامی قرار دارند. جریاناتی که سابقه خونینی در کشتار و ترور و تخریب و آدمکشی و زن ستیزی و ضدیت با خوشی و شادی و انسانیت را در کیسه پر تعفن خود دارند. در سوی دیگر٬ اردوی ناسیونالیسم پرو غربی مصر و نیروهای سرکوب و خفقان٬ ارتش و نیروهای انتظامی٬ قرار دارد. این نیرو نیز سابقه ای طولانی در اعمال خشن ترین نوع دیکتاتوری٬ و تحمیل زمخت ترین نوع خفقان و استبداد سیاسی در مصر دارد. هر دو٬ نیرویی ضد آزادی٬ ضد برابری٬ ضد رفاه و سعادت توده های مردم کارگر و زحمتکش هستند.
این دو اردوی ارتجاعی اکنون در جدالی خونین بر سر آینده جامعه مصر بسر میبرند. بهانه ها و توجیهاتی که مبلغین هر کدام از نیروهای دو سوی این کشمکش ارائه میدهند٬ کوچکترین ربطی به آرمان دیرینه و تاریخی مردم یعنی آزادی و برابری و رفاه ندارد.
برای ما کمونیستهای کارگری در حزب حکمتیست که خواهان کوتاه کردن دست جریانات اسلامی و مذهبی از جامعه و خلاصی مردم از شر این اردوی ارتجاعی و تروریستی هستیم٬ ممنوعیت و برهم زدن اجباری تحصن جریانات مرتجع اسلامی در مصر یک اقدام سرکوبگرانه است. برای ما کمونیستهای کارگری کشتار نیروهای متحصن اسلامی توسط نیروهای انتظامی و ارتش بدون هیچ اما و اگری یک اقدام جنایتکارانه و تماما محکوم است.
استقرار گسترده ترین و وسیع ترین آزادیهای سیاسی یک رکن تلاش ما برای رهایی و آزادی انسان در جوامع طبقاتی کنونی است. حتی مرتجع ترین جریانات نیز باید بتوانند آزادانه و بدور از هرگونه محدودیتی به فعالیت سیاسی خود در جامعه بپردازند. از نقطه نظر ما بساط اسلام سیاسی را تنها با ریشه کن کردن مسائلی که این جریانات از آن تغذیه میکنند و در یک پروسه ای سیاسی و آزاد٬ میتوان جارو کرد.
واقعیت این است که “راه حل های” نیروهای ناسیونالیسم پرو غربی و یا دول غربی در مواجهه با اسلام سیاسی بارها شکست خود را اثبات کرده است. لشکر کشی و عملیات نظامی و پلیسی٬ مختنق کردن فضای جامعه و محدود کردن حقوق مدنی آحاد جامعه نه تنها پاسخ نیست، نه تنها عاملی در محدود کردن دامنه عمل جنبش اسلامی نبوده و نیست، بلکه خود زمینه ساز و حلقه ای در گسترش حوزه فعالیت جنبش اسلام سیاسی است. از این رو ما در مقابله با هر گونه تلاش نیروهای دست راستی و پرو غربی جامعه در محدود کردن آزادیهای سیاسی و مدنی مردم و گسترش حاکمیت پلیسی به بهانه مقابله با تروریسم اسلامی و اسلام سیاسی، می ایستیم. ما اجازه نمیدهیم که این جریانات نیز در پس کشمکش خود با جریانات اسلامی باز از حقوق و شرایط زندگی مردم قربانی بگیرند. بساط اسلام سیاسی را نمیتوان با دیکتاتوری و سرکوب از جامعه برچید. باید به سراغ ریشه های موجودیت و زمینه های گسترش اسلام سیاسی رفت.
ما در عین حال اعلام میکنیم که هر نوع همسویی و همراهی با اردوی راست پرو غربی و نیروهای سرکوبگرش مانند ارتش و نیروی انتظامی یک اشتباه مهلک و مرگبار است که دودش به چشم مردم خواهد رفت. ارتش و نیروهای مسلح حرفه ای مصر چیزی جز دار و دسته های مسلح و اجاره ای طبقه حاکمه و قدرتهای غربی نیستند. وظیفه این نیروها حفاظت و پایداری از منافع و مناسبات اقتصادی و سیاسی استثمارگرایانه حاکم است. برچیدن ارتش و نیروهای مسلح حرفه ای یک رکن تلاش ما برای استقرار جامعه ای آزاد و کمونیستی است.
در تلاش برای نابودی اسلام سیاسی
برای ریشه کن کردن و برچید بساط اسلام سیاسی اسلامی باید به سراغ دولتهاى اسلامى، جنبشها و سازمانهاى اسلامى و همچنین دولتهای حامی این جریانات در سطح بین المللی رفت.
اسلام سیاسی آن جنبش ارتجاعی و بستری است که جریانات رنگارنگ اسلامی اسلامی بر متن آن فعالیت میکنند. اسلام سیاسی جنبشی ارتجاعی با پرچم اسلام است که بمنظور تجدید سازمان دهی قدرت سیاسی در سطح جوامع خاورمیانه پا به میدان سیاست گذاشته است. غرب در دوران جنگ سرد این جریانات را از حاشیه جوامع خاورمیانه برای مقابله با آزادیخواهی و برابری طلبی و سوسیالیسم و فشار به بلوک رقیب به جلوی صحنه سیاست کشاند و از این رو این جریانات مرتجع توانستند در دوران پس از جنگ سرد جایگاه برجسته ای در سیاست جهانی پیدا کنند. این جنبش اکنون یک پای جنگ قدرت در کشورهای مسلمان نشین در خاورمیانه است. برای ریشه کن کردن این جنبش باید زمینه های بقا و گسترش آن را از میان برداشت.
یک رکن اساسی در هم شکستن جنبش اسلام سیاسی٬ سرنگونی رژیم اسلامی در ایران است. سرنگونی رژیم اسلامی، جنبش اسلام سیاسی و جریانات اسلامی را بدون افق و چشم انداز خواهد کرد و نیروی عظیمی را برای برچیدن اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی در کل خاورمیانه به حرکت در خواهد آورد. باید یک تلاش عظیم سیاسی را سازمان داد و به پیش برد. باید مذهب، اسلام، قوم پرستی، راسیسم و نسبیت فرهنگی و هر نظریه و تفکری که فرهنگ و آمال و ارزشهای یکسان و جهانشمول انسانی را به رسمیت نمی شناسد٬ نقد و افشا کرد. باید به مشقات، محرومیتها، ستم، استثمارو اختناقی که انسانها را به استیصال سوق میدهد و برخی را قربانی جریانات تروریستی میکند، پایان داد. باید ریشه ها و منابعی که این تروریسم از آن تغذیه میکند٬ را خشکاند. تلاش ما برای نابودی تروریسم اسلامی، بخشی از مبارزه عمومی ما برای ایجاد جوامعی باز، آزاد، برابر، مرفه٬ سکولار و سوسیالیستی است که در آن جان و حرمت و آزادی٬ برابری و آسایش و امنیت انسان اساس ارزشهای جامعه است.
حل مساله فلسطین: کشور مستقل فلسطینی باید تشکیل شود. مردم فلسطین باید کشور مستقل و دولت متساوی الحقوق خود را داشته باشند. اسلام سیاسی از ظلم و ستمی که تاریخا بر مردم فلسطین رفته است٬ تغذیه میکند. این جنبش ارتجاعی علیرغم اینکه کوچکترین ربطی به ستم وارده بر مردم فلسطین ندارد اما از نارضایتی و بی حقوقی مردم درفلسطین و خاورمیانه بهره برداری کرده و برای خود سرمایه سیاسی میسازد. باید دولت اسرائیل و حامیان غربی آن را تحت فشار قرار داد تا صلح و ایجاد دولت مستقل فلسطینی را با تمام حقوق شناخته شده بین المللی برسمیت بشناسد. باید دول غربی را تحت فشار قرار داد تا به حمایت بی قید و شرط خود از سیاستهای ارتجاعی و تجاوزگرانه دولت اسرائیل خاتمه دهند. تشکیل کشور فلسطینی و برقرار صلح در خاورمیانه رکن اساسی و یک پایه ریشه کن کردن تروریسم اسلامی در سطح جهان است.
پایان دادن به حمایت غرب از دولتها و احزاب اسلامی: بدون حمایت دول غربی رژیم اسلامی در ایران به سر کار نمی آمد و بدون حمایت این دولتها جریانات اسلامی شانس چندانی برای قرار گرفتن در قدرت دولتی ندارند. عراق٬ لیبی٬ مصر٬ تونس٬ نمونه های بارز این حکم اند. بدون حمایت دول غربی نظامهای برده داری و شیوخ مختلف در عربستان سعودى و امیر نشینان حاشیه خلیج قادر به بقا نخواهند بود. بدون حمایت غرب دولتهای کشورهای مسلمان نشین قادر نمیشدند قوانین اسلامی را به یک رکن سیاه زندگی مردم تبدیل کنند. بدون حمایت غرب جریانات اسلامی و طالبان در افغانستان قدرت نمیگرفتند. بدون حمایت غرب جریانات اسلامی در عراق به نیرویی اصلی در قدرت سیاسی تبدیل نمیشدند. واقعیت این است که در غیاب حمایت سیاسی، نظامی و دیپلماتیک غرب از دولتهای اسلامیف٬ مردم این منطقه بسرعت این دولتها را بزیر خواهند کشید. برای پایان دادن به اسلام سیاسی باید جلوی بند و بست و حمایت دول غربی از دولتها و جریانات و احزاب اسلامی را در هر شکل آن، چه ضد غربی و چه پرو غربی، گرفت. متفکران و استراتژیستهای دول غربی برای توجیه دفاع خود از جریانات اسلامی مقوله فاندمانتالیسم اسلامی را پیش کشیده اند تا بتوانند شاخه های ضد غربی اسلام سیاسی را از شاخه های پرو غربی و اهل بند و بست و سازش آن جدا کنند. تا بتوانند با یک بخش بر علیه بخش دیگر متحد شوند. این سیاست ارتجاعی قدرتهای غربی را باید افشاء کرد. باید تاثیرات مخرب ان در گسترش دامنه تروریسم اسلامی و اسلام سیاسی را به مردم خاطر نشان کرد. پیش کشیدن بنیادگرایی اسلامی و یا اسلام سیاسی “خوب و بد” راهی برای بقاء جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی است. اسلام سیاسی بدون حمایت غرب بسرعت از مردم آزادیخواه و سکولاریسم و سوسیالیسم شکست خواهد خورد.
دفاع پیگیر از سکولاریسم: جنبش اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی اکنون پر و بال خود را به محیط های اجتماعی اسلامی در کشورهای غربی نیز گسترانده است. این جنبش از یک طرف زندگی و حقوق مدنی این مردم را به گروگان گرفته و از طرف دیگر قوانین سیاه اسلامی را بخصوص به زنان و دختران تحمیل میکند. و این محیط ها را عملا به پایگاههایی برای سربازگیری در عملیات انتحاری و آدمکشی تبدیل کرده است. دولتهای غربی از با تز تماما ارتجاعی نسبیت فرهنگی و بعضا با دست شستن و یا حاشیه ای کردن مبانی سکولاریسم در ساختار دولت و آموزش و پرورش٬ عملا دست جریانات مرتجع اسلامی را در ارعاب و تعرض به زنان و حاکم شدن بر سرنوشت و زندگی مردم باز گذاشته اند. این جریانات حتی از کمکهای مادی و معنوی دولتهای غربی نیز برخوردار هستند. برای ریشه کن کردن تروریسم اسلامی باید بدون قید و شرط از جهانشمولی حقوق مدنی و شهروندی انسانها در همه کشورها و در تمام محیط های اجتماعی اسلامی دفاع کرد. هر گونه زیر پا گذاشتن حقوق جهانشمول شهروندان و سازش و همکاری با جریانات اسلامی در حاکم کردن دین بر زندگی مردم در این جوامع باید محکوم شود.
در عین حال بدون دفاع پیگیر از سکولاریسم در خود جوامع غربی نمیتوان از سکولاریسم و حاکم شدن قوانین جهانشمول حقوق بشر و حقوق مدنی در محیط های مسلمان نشین بطور پیگیر دفاع کرد. یک پایه ریشه کن کردن اسلام سیاسی در جوامع غربی دفاع پیگیر از سکولاریسم در این جوامع و مقابله با قوانین و روندهایی است که منجر به نفوذ مذهب و دستگاه مافیایی مذهب در حاکمیت سیاسی این جوامع میشود.
برچیدن مدارس اسلامی: مدارس اسلامی مراکزی برای گسترش دامنه آموزش و سیاستهای ضد انسانی اسلام سیاسی است. کودکان در مدارس اسلامی طعمه تحمیق و شستشوی مغزی و تحجر و عقب ماندگی اسلامی میشوند. در این مدارس نفرت، نا برابری انسانها، ضدیت با زن و آزادی و تمدن به کودکان خورانده میشود. این مدارس مجرایی برای عضو گیری گروهها و فرقه های اسلامی و تروریستی هستند. دست مذهب را باید از آموزش و پرورش کوتاه کرد. کلیه مدارس مذهبی را باید برچید. کودکان باید بدور از تعرض و دست اندازی مذهب آموزش ببینند. باید قاطعانه از حقوق کودکان در برخورداری از آموزش و پرورش جدا از مذهب دفاع کرد. یک رکن نابودی و ریشه کن کردن اسلام سیاسی جلوگیری از دست اندازی جریانات اسلامی به کودکان و مصون داشتن آنها از تعرض فرقه ها وجریانات مذهبی است. دولتهای غربی با باز گذاشتن دست فرقه ها و جریانات مذهبی و یا با کمک مادی به آنها عملا در قربانی شدن کودکان توسط جریانات اسلامی شریک هستند. هر گونه حمایت و سوبسید دولتی به جریانات مذهبی باید قطع شود. حجاب کودکان بدون استثناء باید ممنوع شود. حجاب کودکان تحمیل پوشش فرقه های مذهبی اسلامی به کودکان و ابزاری برای ایجاد آپارتاید جنسی در جامعه و محروم کردن کودکان از فعالیت اجتماعی، تفریح و برخورداری از یک زندگی شاد و خلاق و ایمن است. جامعه باید از منافع و حقوق کودکان قاطعانه دفاع کند. به قول منصور حکمت کودکان مذهب ندارند. جامعه باید شرایط یکسان و برابری برای آموزش همه کودکان فراهم کند.
مقابله با راسیسم و مسلمان ستیزی: تروریسم کار مسلمانان نیست. سیاست استراتژیک جنبش اسلام سیاسی و جریانات تروریست اسلامی است. سیاستی که بجای جریانات و دولتهای اسلامی افراد مسلمان را هدف تهاجم سیاسی و تبلیغی خود قرار میدهد، راسیستی و ضد انسانی است. این سیاستهای ارتجاعی عملا منجر به مقبولیت جریانات و فرقه های ارتجاعی اسلامی در میان قربانیان راسیسم و محیط های اسلامی میشود. مبارزه قاطع با راسیسم و مسلمان ستیزی یک وجه مهم مبارزه علیه اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی است.
بساط اسلام سیاسی را باید برچید. این کار بشریت متمدن و آزادیخواه است. کار کمونیسم کارگری است.