1
مجموعهی اعتراضهایی که به طور سراسری پس از قتل مهسا(ژینا) امینی به یکباره و در عرض چند روز بیش از صد شهر را در کشور به خود مشغول داشت، جنبش سرنگونی طلبانهی مردم ایران را در آستانه یک تغییر اساسی و ریشهای قرار داده است. قتل مهسا(ژینا) اوج ددمنشی و هرج و مرج عملیاتی و بی قانونی مزدوران لجامگسیخته رژیم ارتجاعی و ضد انقلابی حاکم بر ایران که آتش به اختیار جان و حیثیت و حرمت انسانها پشیزی در نظرشان ارزش ندارد، را به رسواترین شکل خود به نمایش گذاشت.این مزدوران در سازمانی تحت عنوان فرماندهی یگانهای ویژه فراجا مجموعهای از یگانهای عملیاتی تابعه فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی مستقر هستند.یگان ویژه بهعنوان «سرکوبگرترین نیروی ضد شورش جمهوری اسلامی» یاد شدهاست.شمار آنها در 1391 به گفته فرمانده وقت آن، 60000 نفر بوده است و طبعا در مواجهه با شورشهای 1396 و 1398 و 1400 به فراتر از این آمار رسیده است.این سازمان ضدمردمی و سرکوبگر به پیروی از رهبر متوهمشان که خود آلت دست باندهای فاسد قدرت و ثروت، در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه است، بر علیه هرگونه کنش اعتراضی مردم مشغول ترکتازی و میدان داری هستند.اما مرگ جانگداز مهسا(ژینا) به مانند جرقه بر انبار باروت خشم مردم عمل کرد. برای هر انقلابی خشم لازم است آن هم خشم انقلابی وزیر رو کننده که بنیان سترگ دیکتاتوریها و خودکامه گان ضد بشری را همچون دودی به هوا میپراکند و ذرات کالبد حقیر آنها را آنچنان در گوشه و زوایای مزبله تاریخ پراکنده میکند که هر تاریخ نویس منصف و روشن ضمیری در آینده جز با انزجار و نفرت از آنها یاد نخواهد کرد.
تنها یک هفته از خاکسپاری مهسا در شهر سقز زادگاه وی میگذرد. در آن روز شنبه، 17 سپتامبر/26 شهریور هزاران نفر با اندوه و خشم و کینه، عزیزشان را به خاک سپردند و همان روز اعتراضات خود را آغاز کردند.بلافاصله شهر سنندج در پشتیبانی آنان اعتراضات خیابانی خود را آغاز کرد.همزمان احزاب و سازمانهای کردی در طیفهای گوناگون ونیز سایر احزاب و سازمانهای سراسری دیگر در داخل و خارج از کشور همراهی و هم پیمانی خود را با این تظاهرات رقم زدند. همهی این همدلیها و همراهیها نیروی همبسته و افزودهای را به سیل توفنده مبارزات و اعتراضات تودهها در سراسر کشور فراهم آورد که مستقیماً مرکز فساد و تباهی و انسان کشی دارودسته خامنهای و هم پالکیهای مزدورش را نشانه گرفتند و با شعار جمهوری اسلامی نابود باید گردد، مرگ بر اصل ولایت فقیه، توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه، و دهها شعار انقلابی و رادیکال دیگر، سلسله جنگ و گریزهای خیابانی و تهاجمی خود را در دسته جات صدها نفره با ماموران و مزدوران رژیم که بلافاصله به خیابانها گسیل شده بودند، آغاز کردند.
از سوی دیگر در عرصه رسانههای بین المللی و دیپلماسی جهان غرب به تدریج نسبت به این مبارزات عکس العمل نشان دادند. ویژگی این عکس العملها تاکید بر رعایت حقوق بشر و نفی برخوردهای سرکوبگرانه نسبت به زنان و رعایت موازین حقوق بشری در برخورد با اعتراضات مردم بوده است. مجموعه این مواضع با شدت و ضعفهای متفاوت تا اینجا از یک برخورد سیاسی متفاوت از گذشته و مثلاً قطع روابط سیاسی به هر میزان خبری نبوده است. آنها با همدلی و حمایت از جنبش مردم در سطح همان رعایت حقوق بشر که در بالا آمد اکتفا کرد هاند.
در این مدت جامعه ایرانیان خارج کشور با گرایشها و هدفهای سیاسی متفاوت، اما با شعارهایی نزدیک به هم در محکومیت جمهوری اسلامی و تاکید بر ضرورت سرنگونی این رژیم دهها آکسیون و راهپیمایی را در اروپا، آمریکا و کانادا برگزار کردهاند. ویژگی این آکسیونها تا اینجا تفاوتی بارز با آکسیونهای گذشته داشته است. مهمترین این تفاوتها تاکید بر همبستگی و همزبانی و همراهی با کلیه شعارهای سرنگونی طلبانه و رادیکال مردم ایران میباشد.شمار شرکت کنندگان در این گردهماییها دهها بار بیشتر از اکسیونهای پیشین و تعداد آنها پرشمار و هر روزه است. همچنین علیرغم رقابتهای سیاسی در سطح رسانهها و آلترناتیو سازیهای نمایشی و فاقد زمینههای عینی و واقعی در داخل ایران، در این تظاهرات اثری از اینگونه رقابتها و رهبر تراشیها نیست؛ یا بسیار اندک است. حتی در زمینه پرچمها و عنوانهای حزبی و سازمانی و عکس از آدمهای ویژه این تشکلها تقریبا هیچ گونه اثری نبوده است.
با توجه به شرایط عمومی در خارج که در بالا شرح داده شد، میتوان به طور مقدماتی عنوان کرد که رژیم اسلامی به سرعت در حال از دست دادن مشروعیت و صلاحیت و کفایت خود برای نمایندگی رسمی مردم ایران در عرصه دیپلماسی جهانی است.از همین رو احتمال دارد که مذاکرات برجام به طور کلی به حالت تعویق بیفتد.حرکت معترضان ایرانی در خارج و احتمال شروع تهاجم به سفارت خانههای رژیم و با به تعطیلی کشاندن آنها این روند را با شدت بیشتری به جلو سوق خواهد داد.
2
در هفته خشم، عمده موارد و شاخصهایی که در فرآیند خواست سرنگونی رژیم در عرصه میدان و خیابان ضروری است عملا به پیش کشیده شد.اهم این موارد که هم اکنون توسط کنشگران میدانی و برخی کنشگران سیاسی در خارج که از نزدیک مساله انقلاب ایران را نه به عنوان یک امر نظری بلکه در یک فرایند عملی و تاکتیکی و واقعی دنبال میکنند، به قرار زیر است:
- افزایش و گسترش اعتراضها و راهپیماییها و جنگ و گریزهای خیابانی.شایان ذکر است که تا این لحظه شکل غالب این کنشگری جنگ و گریز خیابانی بوده است.همین امر بسیاری از تحلیلگران را به این خطای فاحش انداخته است که گویا این جنبش پراکنده است و مثلا نمیتواند راهپیماییهای سراسری و هم زمان و متکی به یک یا چند فراخوان از سوی احزاب و سازمانها و شخصیتهای مورد نظرشان برگزار نماید.آنها توجه ندارند که کنشگری آگاهانه تودهها دقیقا در این لحظه میتواند بر این شکل از مبارزه تکیه کند و جنگ فرسایشی را بر سرکوبگران تحمیل نماید و ضربات متعدد و کوچک بر اندام رژیم وارد آورد؛ و به این ترتیب با تاکتیک «بزن در رو» امر جنگ خیابانی و شهری را به پیش ببرد.آنها این نقطه قوت جنبش را نقطه ضعف آن قلمداد میکنند و عملا یک امر تاکتیکی و میدانی را با یک امر سیاسی قاطی کردهاند.تعدد و پراکندگی و تحرک دستههای معترض متشکل از جوانان سیاه پوش و آماده جنگ تن به تن با مزدوران کارآزموده رژیم موسوم به یگان ویژه، عملا نیروهای یکپارچه و سازمان یافته رِژیم را تجزیه و پراکنده و فرسوده و خسته میسازد.
- از کار انداختن وسایل موتوری شامل موتور سیکلت، آمبولانسهایی که عملا برای حمل دستگیرشدگان به کار میرود، ونها و خودروهای نیروی انتظامی، ماشینهای آبپاش .این امر نیروهای سرکوب را که عملا وابسته به این وسایل موتوری هستند را زمین گیر و از تحرک آن به میزان زیادی جلوگیری خواهد کرد.
- حمله به مراکز انتظامی، مقاومت بسیج، مراکز امنیتی دیگر و از کار انداختن و تخریب مراکز تجمع و سیستیم مدیریتی و لچستیکی دشمن
- آزاد سازی تدریجی محلهها، خیابانها و میدانهای شهر، به طوری که فرایند ریزش و فروپاشی رژیم به تناسب از دست دادن مکانهایی که در دست مردم قرار گرفته، امکان پذیر میگردد.
مجموعه این عملیات تهاجمی از سوی جوانان، جنبش اعتراضی را به سرعت در فاز میلیتانت و براندازی رژیم قرار داده است.پایداری و تغییرات تاکتیکی و خلاقیتهای عملی و تحرک مکانی و جلب و جذب شمار بیشتری از جوانان و مردان و زنان کارآزموده، و آغاز اعتصاب عمومی و سیاسی از سوی معلمان و کارگران و سایر بخشهای تولیدی و خدماتی و اداری کشور، امر سرنگونی رژیم ضد انقلابی را با تمام ارکان و اجزایش به روندی برگشت ناپذیر و حتمی تبدیل خواهد کرد.
3
جنبش سرنگونی طلبانه و برانداز مردم ایران در شرایطی به طور توفنده و انفجاری و رو به جلو آغاز شد که جنبشهای دیگر یا برای مدتها در حالت انفعال و خاموشی بودند و یا پس از دستگیری و بازداشت فعالان و سازمان دهندگان آن دچار افت و خاموشی شده بودند و یا در قیاس با دوره پنج ساله پس از قیام دی ماه 96 هم چنان در مطالبات صنفی و بی سازمانی و حاشیهای در جا زدهاند.
در دسته اول جنبش دانشجویی قرار دارد که برای مدت ده سال در شرایط بی عملی و انتظار فرو رفته بود.در واقع این جنبش که پس از غلبه گفتمان اصلاح طلبی و پیروزی انتخاباتی آن در سال 1376، از گرایش چپ-شامل چپ اسلامی و چپ سنتی بازمانده از سرکوب دهه شصت-به گرایش راست لیبرالی چرخیده بود، با سرکوب و بی افقی این جنبش در انتخابات 1388، به انزوا فرو رفت. در این دوره گفتمان حول مباحث نئولیبرالی همچون رقابت آزاد، رواداری و حقوق بشر، پلورالیسم دینی و نوعی سکولاریسم به جای اسلام فقاهتی و تسامح و تساهل اشتغال فکری فعالان این جنبش را تشکیل میداد و از هیچ گونه برنامه عمل مبارزاتی پیروی نمیکرد.
در دسته دوم جنبش فرهنگیان قرار دارد که در تداوم اعتراضهای پس از سال 1388 خود حول رتبه بندی و تعدیل حقوق و دستمزد پایه و صندوق پس انداز فرهنگیان که مورد دستبرد اختلاس گران حرفه ای با مارک و نشان حاکمیت و روند تشکل یابی صنفی، به تدریج مبارزات هماهنگ و سراسری خود را پایه ریزی کردند.به طوری که در طی دوره منتهی به سال 1400 تظاهرات منظم با مطالبات عمومی تر و رادیکال تر را با تشکیل انجمنهای صنفی، کانون انجمنهای صنفی و سپس شورای هماهنگی کانونهای صنفی فرهنگیان ایران، سرمشق و نمونه ارزشمندی را برای سایر جنبشها از جمله جنبش کارگری رقم زدند.اما با ضد حمله رژیم طی بهار و تابستان این سال و دستگیری بیش از صد نفر از فعال ترین نمایندگان این جنبش عملا به طور موقت هم که باشد، این جنبش به محاق و خاموشی فرو رفته بود.
در دسته سوم جنبش کارگری قرار دارد که از ابتدای دهه هشتاد خورشیدی در شرکتهای پیمانکاری و نیز واحدهای تولیدی، خواستار حذف پیمانکاران و بستن قرارداد مستقیم با کارفرمای اصلی و نیز لغو خصوصی سازی در واحدهای بزرگ تولیدی شدند.افزون بر این دو خواست پایهای و مهم و سراسری، مسئله چند برابر بودن خط فقر نسبت به حداقل دستمزدها که هر ساله در یک فرایند سه جانبه گرایانه در بستر تورم لجام گسیخته بر بخش عمده کارگران بخش خصوصی و به ویژه بخشهای خدماتی تحمیل میگردد و همچنین اخراجها و حقوقهای ماهها پرداخت نشده، مجموعهای از مبارزات و کارزارهای اعتصابی را طی سه دهه اخیر پدید آورده است.این مبارزات نتوانسته برای تامین مطالبات خود دستاورد چندانی داشته باشد و به ویژه قادر نشده از امکانات قانونی و رسمی برای متشکل شدن در کانونهای صنفی و یا هیات نمایندگی برخوردار شود.هم چنین همراهی و مشارکت بخشهای اصلی جنبش کارگری در صنعت نفت و گاز و پتروشیمی، خودروسازی، فولاد و نیز در بخشهای اداری و خدماتی در حوزه عمومی و رسمی(غیر پیمانی) همچنان در پایین ترین سطح خود میباشد.
جنبش کنونی که تمام قد و با رادیکال ترین شعار یعنی سرنگونی بی قید و شرط رژیم سفاک و نامشروع اسلامی در سراسر ایران و بلافاصله در اکثر کشورهای اروپا و آمریکا و کانادا کلید خورد و هم اکنون هفته دوم خود را با همان انگیزه و صلابت و خشم اغازین و البته با تجربه اندوزی و پیشروی بیشتر روزانه ادامه میدهد، در موقعیت سکون و عقب نشینی جنبشهای سه گانه پیش گفته پدیدار شد.این رویداد مستقل از هر برون داد و روندی در آینده، یک حقیقت را بیان میکند و آن تاکید بر کنشگری آگاهانه و خودجوش و خود سازمان و مستقل عمل اجتماعی و با منطق درونی و پنهان و آشکار خود است و ربطی به پیش فرضها و سناریو سازیها و نظرورزیهای احزاب و سازمانهای چپ و راست ندارد.این گونه کلیشه پردازیها ربطی به تاکید مارکس بر کنشگری آگاهانه تودهها ندارد که با درکی باژگون از تاریخ و مبارزه طبقاتی، امر آگاهی و تشکل را به طرزی متافیزیکی و نخبه پرورانه و کوته نظرانه به حساب خود طرح و تشریح میکند و میتوان گفت خود را با آن مشغول میسازد.وظیفه مقدم مارکسیستها تجزیه و تحلیل مبارزه طبقاتی است تا بتوانند از این طریق و نه از هیچ طریق دیگری سطح و شرایط و موقعیت عینی و ذهنی این جنبشها و در درجه اول جنبش طبقاتی کارگران را شناسایی کنند تا بتوانند امر تاکتیک را در هر لحظه از این جنبش -و البته هر جنبش اجتماعی دیگر-دریابند و به دست گیرند و پیشنهاد دهند: بدون یک تاکتیک روشن و واقعی که حاصل روند پیش گفته است، امکان هیچ گونه اثرگذاری و مداخله گری در جنبشهای طبقغتی و اجتماعی وجود ندارد.
***
در سالهای پیش رو، هر تاریخ دانی که بخواهد انقلاب کنونی مردم ایران را بررسی و مدون سازد در این که آغاز این انقلاب را کدام حادثه و کدام روز قرار دهد شاید چندان دچار تردید نشود: آن روز احتمالا روز شنبه، 17 سپتامبر/26 شهریور 1401 خورشیدی، روز خاکسپاری مهسا(ژینا) امینی 22 ساله در زادگاهش شهر سقز خواهد بود.
کاوه دادگری
25 سپتامبر 2022 برابر سوم مهرماه 1401 خورشیدی
kavedadgari@gmail.com