فرشید شکری فرشید شکری نکاتی پیرامون تعمیق چشم انداز انقلاب سوسیالیستی

نکاتی پیرامون تعمیق چشم انداز انقلاب سوسیالیستی

فرشید شکری
دهه هاست فعالین جنبش کمونیستی ایران درپی بسط « افق انقلاب سوسیالیستی » در جامعه اند، با این تفاصیل کماکان راه زیادی تا تحقق این هدف درپیش است چرا که هنوز جریانات بورژوایی مثل ناسیونالیست های پرو غرب، ملی- مذهبی ها، و مسلماً چپ های بورژوا و خرده بورژوا در حال جولان زدن و تأثیر گذاری بر اذهانند. آنچه در این نوشته مطمح نظر است، بازگویی نکاتی پیرامون گسترش افق انقلاب سوسیالیستی در بین توده های تحت ستم کشور، علی الخصوص در میان کارگران است.
• یکی از راهکارهای تعمیق چشم انداز انقلاب سوسیالیستی، شکستن این توهم و خوش باوری در جامعه است که گویا هنوز عنصر ترقی خواهی و انسانیت در بورژوازی لیبرال و لائیک وجود دارد و این بخش از طبقه سرمایه دار ایران، ظرفیت بهبود در اوضاع بهم ریخته کشور را داراست. شوربختانه سلب حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی، تبعیض جنسی، لگدمال شدن حقوق انسانی اقلیت های ملی و مذهبی، و اعمال اختناق و سرکوب سیستماتیک در این سی و سه سال، زمینه های مساعدی را برای بخش هایی از بورژوازی بی نصیب از قدرت پدید آورده تا با ادعای برابری میان زن و مرد، پشتیبانی از مبارزات ملل تحت ستم، و سخن سرایی در باب آزادی و دموکراسی، در میدان کشمکش های درون جامعه عرض اندام کنند و نظر لایه هایی از توده های تشنه آزادی، برابری و رفاه را به خود جلب نمایند.
مثل روز روشن است که اپوزیسیون بورژوایی ایران، چه جناح اصلاح طلب حکومتی و چه لیبرال های لائیک، و ناسیونالیست ها که طبقۀ کارگر، زنان، جوانان و دانشجویان را موضوع کار خود کرده اند، و جهت پاسخگویی به معضلات و تبعیضات موجود طرح ها و برنامه های خود را مطرح می کنند، سعی دارند تا سیما و تصویری بزک شده از خود نشان دهند، و کارگران و ستمکشان جامعه را با ژست های انسان دوستانه، دموکرات و ترقی خواهانه بفریبند. بی گمان جهت بی اثر شدن چنین نیرنگ هایی، بیان مکرر این واقعیت لازم است که، « سگ زرد برادر شغال است » و طبقات بالا دست در هر جامه ای باشند فقط و فقط در اندیشۀ منافع طبقاتی خود می باشند و برای رسیدن به آنچه می خواهند از هیچ عمل ضد انسانی ای روگردان نخواهند بود.
مارکس با مشاهده انقلاب آلمان در 1848 که به قدرت گیری بورژوازی آن سرزمین انجامید، و به دنبال کمون پاریس در 1870 با صراحت اعلام کرد: بورژوازی ابداً نمی تواند حتی کوچکترین رفرمی هم در جامعه ایجاد کند، در نتیجه بایستی بلادرنگ سرنگون گردد. اکنون در این عصر که دیگر هیچ عنصر ترقی خواهی ای در بورژوازی باقی نمانده، و اکثریت شهروندان جوامع انسانی، زیر سیطرۀ طبقات بالایی و نظام سرمایه داری له و لورده شده اند و سخت ترین و تاریک ترین دوره ها را تجربه کرده اند، نمی شود این طبقه را راحت گذاشت تا بهدف کنار زدن رقبای خود، و کسب قدرت سیاسی، یا جلوگیری از قیام و برآمدهای انقلابی طبقۀ کارگر و مردم ستمدیده علیه وضع موجود، به عوامفریبی و تخطئه ی مبارزات آنان مشغول شود.
وظیفۀ پیشروان رادیکال طبقۀ کارگر و کمونیست ها اینست که توده های زجر کشیده، زنان و جوانان را از مطامع واقعی بورژوازی مخالف آگاه سازند. رونمایی از نیات اقتصادی و سیاسی جریانات پر تنوع بورژوایی که جملگی بر ضد تغییر از طریق انقلاب اند، و فاش کردن اهداف استراتژیک شان، از مهمترین عرصه های نبرد است. شایسته است تا توده های استثمار شده و اهالی ستمکش این جامعه دریابند که بورژوازی در هر شمایلی باشد نیرویی ارتجاعی است، و تاریخاً نشان داده که برای زندگی و سرنوشت طبقۀ کارگر و توده های زیر دست، پشیزی ارزش قائل نیست. ضروری است تا ایشان بدانند: اگر سرمایه دارها از دموکراسی دم می زنند و مدعی پایبندی به ارکان آنند، در حقیقت این دموکراسی را برای خود می خواهند. با پشتکار فعالین و مبارزین کمونیست جامعه در شناساندن نهاد و اهداف بورژوازی ناراضی، و موفقیت در خنثی سازی تحرکات آنان است که افق انقلاب سوسیالیستی در مقابل دیدگان محکومین و ستمکشان ایران قرار خواهد گرفت.
• همپای این، لازم است تا در مبارزه با رفرمیست های جنبش کارگری، جدیت بیشتری بخرج داد. اگرچه اعتقاد بر اینست که، بزیر کشیده شدن سرمایه داری و ساقط شدن طبقۀ بورژوازی از قدرت، رسالت تاریخی پرولتاریاست و یک امر حتمی و اجتناب ناپذیر است. به دیگر سخن، هرچند طبقۀ کارگر در کوران مبارزات روزمرۀ خود علیه کارفرمایان و دولت آنها پرورش می یابد و عاقبت در متن این پیکارها به درک لزوم انهدام سرمایه داری خواهد رسید. با این وجود، از منظر پیشگامان و طلایه داران سوسیالیست جنبش کارگری، و کمونیست هایی که سوسیالیسم را در دستور روز قرار داده اند، آماده سازی ذهنی توده های کارگر برای عزیمت بسوی انقلاب از کانال پرده برداری از مقاصد گرایش رفرمیستی میگذرد.
توضیح اینکه گرایش رفرمیستی مروج ” اصل سه جانبه گرایی” و صلح و سازش میان کار و سرمایه بجای ستیز طبقۀ کارگر با بورژواهاست و بنا دارد با انجام پاره ای “رفرم” در قوانین کار، چهرۀ قابل قبولی از سرمایه داری ارائه دهد تا هیچگاه کارگران بدور تفکر مبارزه برای از میان برداشته شدن این مناسبات و روابط تولیدی ظالمانه حلقه نزنند، در جای خود اهمیت فراوانی دارد. توجه دادن توده های کارگر به این واقعیت که هرگاه سرمایه داران و دولت آنها اراده کنند، می توانند با استفاده از طرح های گوناگون و با اتکای به ماشین سرکوب اشان به دستاوردهای مبارزاتی ایشان و همین اصلاحات جزئی ای که گرایش رفرمیستی در نظر دارد، یورش ببرند، بسیار ضروریست.
البته منظور از سخنان فوق این نیست که کارگران جدال و مبارزه برای التیام دادن زخم هایشان را رها سازند. هیچ کمونیستی هم نسبت به مبارزات کارگران ایران در راستای دستیابی به خواسته های رفاهی و صنفی اشان و کاهش فقر و فلاکت اقتصادی لاقیدی اختیار نکرده و نخواهد کرد. این پیکارها که هر روزه در جریانند، حیاتی اند و فعالین رادیکال جنبش کارگری، کمونیست ها و مارکسیست های تعقل گرا بمثابه بخش های پیشرو پرولتاریای ایران دست در دست هم سرنوشتان خود برای تحمیل این مطالبات کوشش می کنند. با این همه، نمایاندن مسیر رهایی و نجات قطعی از استثمار و ستم طبقاتی، ایشان را ملزم به شرح این حقایق کرده است.
• مضاف بر اینها، نقد نظراتی که انقلاب سوسیالیستی را منوط به رشد نیروهای مولده (کارگران و ابزار تولید) و انکشاف سرمایه داری و تطبیق یافتن روبنای سیاسی کشور با زیر بنای اقتصادی آن می دانند از مکان ویژه ای برخوردار است. شاید این پرسش پیش بیاید که چگونه می توان انتقادات مؤثری طرح کرد؟
نقد این اندیشه هنگامی برایی بیشتری خواهد داشت که متکی بر مهمترین تجربۀ تاریخی مبارزۀ طبقاتی در جهان یعنی انقلاب کارگری 1917 در روسیه باشد. با تشریح موقعیت اقتصادی- سیاسی این کشور در قبل و زمان انقلاب، و با برشمردن ثمرات آن رویداد عظیم برای پرولتاریای صنعتی و زحمتکشان روسیه (تا آنزمان که لنین در قید حیات بود) می شود نادرستی آن برداشت را ثابت کرد. محققاً در مقابل این رجوع، آن محافل و دستجات علی الظاهر چپ که وقوع انقلاب سوسیالیستی در ایران را نه بخاطر فقدان تشکل های صنفی و سیاسی کارگران و نبود آمادگی ذهنی بخش های وسیعی از طبقه، بلکه بر اساس عقاید فوق غیر ممکن می دانند یا ضرورتش را بطور موقت نفی می کنند، اظهار کنند که: آنچه در روسیه روی داد، بی ارتباط با وضعیت کشوری مانند ایران در قرن بیست و یکم میلادی است و با تکیه بر “بعد و مسافت” زمان، آن تجربۀ « عملی و پراتیکی » تئورهایی که دهه ها قبل از مادیت یافتنش در اکتبر 1917، توسط کارل مارکس عرضه شد، منسوخ و ناکارآمد جلوه دهند.
شکی نیست، بین روسیه آنزمان با ایران این عصر تفاوت های ملموسی از هر حیث وجود دارد. لیکن آنان دوست ندارند این واقعیت را بپذیرند که ایران سدۀ بیست و یکم بمراتب پیشرفته تر از روسیه آنزمان است و درجه صنعتی بودن آن قابل مقایسه با روسیه 1917 میلادی نیست. اینان نمی توانند قبول کنند، امروزه ایران دارای بیشترین و آگاه ترین پرولتاریای صنعتی در خاورمیانه است. درست با درک این حقایق است که کمونیست ها به این دوستان می گویند: اگر انقلاب کارگری روسیه به رهبری لنین و همفکرانش در آن دوره راه اندازی شد، لذا امکان آن هست تا در ایران هم براه بیافتد.
گروه هایی که مترصدند تا با تکرار دلیل بلاوجه عدم رشد سرمایه داری، و نامنطبق بودن روبنای سیاسی جامعه با زیر بنای اقتصادی آن، اذهان توده های کارگر را از طریق این پارادوکس مشوش سازند و کج راهۀ خود را به سان راهکاری عقلانی و منطقی بنمایانند، در بهترین حالت مصلحین راه گم کرده ای هستند که طبقۀ بورژوازی از بودنشان منفعت زیادی کسب میکند.
مارکس و انگلس به زیبایی در مورد این مصلحین طبقۀ کارگر در مانیفست نوشتند: « راست است، آنها اعتراف می کنند که در نقشه های خود، بطور عمده از منافع طبقه کارگر بعنوان دردمندترین طبقات مدافعه می کنند. پرولتاریا تنها از این نقطه نظر که دردمندترین طبقات است برای آنها وجود دارد. ولی شکل نارس مبارزه طبقاتی و همچنین وضع زندگانی خود این اشخاص کار آنها را به آنجا می کشاند که خود را برتر از تضاد طبقاتی تصور کنند. آنها می خواهند وضع همه اعضاء جامعه، و حتی روزگار کسانی را که در بهترین شرایط بسر می برند، اصلاح نمایند ».
به باور نگارنده این سطور، چگونگی گسترش افق انقلاب سوسیالیستی اصلی ترین دغدغۀ کنشگران جنبش کارگری و کمونیستی ایران است. پیشاهنگان رادیکال کارگری و کمونیست ها که تئوری ها و آموزه های فلسفی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مارکس را چراغ راه خود کرده اند، برای تحقق یکچنین انقلابی که بایستی بدست توانمند طبقۀ کارگر براه افتد، با همۀ توانشان زحمت می کشند. آنان با درس گرفتن از تجربۀ کمون پاریس و سرمشق قرار دادن حرکت های لنین، در برابر هر بیراهه ای خواهند ایستاد.
اول نوامبر 2012