پیام جمهوری اسلامی در مراسم “تحلیف روحانی”
سیاوش دانشور
مراسم “تحلیف روحانی” در مجلس آدمکشان اسلامی بدنبال منصوب شدن وی توسط خامنه ای برگزار شد. در مقایسه با دوره های قبل برای این مراسم بطور ویژه کار شده بود. لابی های رژیم همه جا راه افتادند تا با دعوت سران و مقامات دولتی این مراسم را به یک موضوع مورد توجه و مهم تبدیل کنند. از نظر فرمال این مراسم ادامه مضحکه انتخابات رژیم اسلامی بود اما از نظر سیاسی رژیم اسلامی پیامی داشت که قرار بود در چهارچوب این مراسم و توسط روحانی بطور رسمی مخابره شود.
پیام جمهوری اسلامی چه بود؟
سخنان روحانی صرفا تبلیغات آخوندی در تداوم کمپین انتخاباتی اش نبود. همه میدانستند که این امام زاده اعتدال اگر مورد توجه است به این دلیل است که از حمایت رفسنجانی و اصلاح طابان دینی برخوردار است و مهم تر از آنها پشتوانه و تائید خامنه ای را دارد. خاتمی فاقد چنین موقعیتی بود و احمدی نژاد اصولا در این سطح دخالت داده نمیشد. روحانی اما، علیرغم اینکه در دوره های مختلف در راس تیم پرونده هسته ای و نهادهای عالی امنیتی جمهوری اسلامی بوده است، اما اینبار کسی است که به اعتبار توافقات جناح های رژیم و مشخصا تائید جهت سیاست خارجی وی توسط خامنه ای، میتواند طرف حساب باشد و حرف او حرف حکومت اسلامی محسوب شود. لذا خود روحانی، تابلوی “دولت تدبیر و امید” و اسم رمز “اعتدال” مهم نیستند، آنچه مهم است اینست که رژیم اسلامی اینبار از طرق یک مکانیزم ظاهرا رسمی و از طریق تیم رئیس جمهور تازه بقدرت رسیده میخواهد فصل دیگری از دیالوگ و مذاکره و معامله را با دولتهای غربی باز کند.
روحانی البته در مورد مسائل داخلی و معضلات جامعه هم حرف زد. اعتراف کرد که مردم خواهان یک زندگی بهتر هستند و از بیحرمتی و تبعیض بیزارند. وعده داد که دولت وی تلاش میکند که به اوضاع وخیم اقتصادی سر و سامان دهد. تلاش کرد بخشهای ناراضی و معترض در جامعه را مورد خطاب قرار دهد. اما این وعده های پوچ تکرار سیاست شکست خورده دوره رفسنجانی و هدف آن دامن زدن به سیاست انتظار در جامعه است. این بخش از سخنان روحانی رو به مردم در ایران بود اما این وعده های “داخلی” نیز اساسا رو به دولتها و نهادهای جهانی داشت. هدفش پس زدن یک جبهه فشار سیاسی به جمهوری اسلامی و بایگانی کردن موقت پرونده های تروریستی و حقوق بشری تا اطلاع ثانوی و روشن شدن سرنوشت سیاست “شانس دادن به مذاکرات” بود.
اساس پیام جمهوری اسلامی از زبان روحانی اعلام آغاز دوره جدیدی در سیاستهای جمهوری اسلامی به دولتهای غربی و متحدین منطقه ای شان بود. آنچه روحانی با لفظ “صراحتا میگویم” بر آن تاکید گذاشت، جز پاسخ دادن به چند نگرانی و قابل بحث و سازش بودن مناقشات قدیمی جمهوری اسلامی نبود. اولا، روحانی به یک نگرانی منطقه ای جواب داد. کشورهای منطقه و دولتهای غربی نگران جاه طلبی جمهوری اسلامی و دخالت در کشورهای دیگر و سهم خواهی جمهوری اسلامی بعنوان یک قدرت منطقه ای هستند. روحانی “به صراحت” اعلام کرد که جمهوری اسلامی دنبال جاه طلبی نیست و چشم به بیرون مرزها ندارد. در واقع گفت اگر ما را تهدید نکنید، اگر قدرت ما را در همین چهارچوب کنونی برسمیت بشناسید، اگر تحریمها را بردارید، اگر امنیت جمهوری اسلامی را تضمین کنید، ما راضی هستیم و بقیه مسائل حل میشود. البته روحانی به زبان ملغلز آخوندی حرف میزد اما “صراحتا” پیام داد که ما حاضریم برسر دامنه نفوذ و قدرت تروریستی مان معامله کنیم بشرطی که شما هم ما امنیت و موجودیت نظام را تهدید نکنید. ثانیا، روحانی از زبان “دولت تدبیر و امید” اعلام کرد که جمهوری اسلامی حاضر به رابطه برابر با همه کشورهاست. این بیان صورت ظاهر عامه پسندی دارد. اما روحانی در واقع داشت اعلام میکرد که دوره احمدی نژاد به پایان رسیده است. خشکه مقدس هائی که ادعای “مدیریت جهانی” و “از بین بردن اسرائیل” و غیره را داشتند رفته اند، پراگماتیست ها آمده اند و حاضرند “جام زهر” را سر بکشند. همین جنبه سخنرانی وی هم با استقبال و دست زدن مهمانان خارجی و حاضرین روبرو شد.
میان پرده “اعتدال”
روحانی شخصا نه سوپرمن اسلامی است، نه کاره ای در اتخاذ تصمیم گیریهای کلان جمهوری اسلامی است، و نه کمتر از بقیه عناصر حکومتی متحجر است. او پاره تن نظام و شریک و مجری عملکرد تاکنونی نظام اسلامی است. آنچه روحانی را به یک پدیده در سیاست بین المللی تبدیل میکند، توافق جمهوری اسلامی روی خط رفسنجانی و طیفی از حکومتیها است که حاضرند برای پس زدن فشارها امتیازاتی بدهند. “دولت تدبیر و امید” روحانی اسم شب این سیاست در متن بن بست همه جانبه جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی اما برخلاف امیدها و ذوق زدگی اپوزیسیون طرفدار رژیم و رسانه هائی مانند بی بی سی، نمیتواند با سازشهائی در قلمرو غنی سازی و پرونده هسته ای و داشتن لحنی مناسب تر به معضلات پایه ای این رژیم فائق بیاید. دولتهای غربی هم این را میدانند و اساسا امیدوارند روندی در جمهوری اسلامی آغاز شود که با جمهوری اسلامی پایان نخواهد یافت.
معضل اینست که جمهوری اسلامی، حال با روحانی یا بدون وی، نمیتواند جمهوری اسلامی باشد و از سیاست غرب ستیزی و تروریسم و قلدری اسلامی دست بکشد. نمیتواند جمهوری اسلامی باشد و از شعار “مرگ بر آمریکا” و مرگ بر اسرائیل” دست بکشد. نمیتواند جمهوری اسلامی باشد و سرمایه و تکنولوژی و تخصص را وارد کشور کند. نمیتواند جمهوری اسلامی باشد و قشریگری اسلامی را کنار بگذارد. چنین “جمهوری اسلامی” ای نمیتواند تعادل خود را حفظ کند و به سرعت توسط مردم سرنگون میشود. لذا جمهوری اسلامی تلاش دارد در قلمرو سیاست خارجی مانور دهد و بخشا امتیاز دهد و امتیاز بگیرد و در قلمرو داخلی به سرکوب مخالفین ادامه دهد. جمهوری اسلامی میخواهد نیرویش را متمرکز کند تا در مقابل شورش ها و قیام ها و اعتراضات گسترده در داخل کشور بایستد. اگر در سیاست خارجی با دولتهای غربی به درجه ای همراه شود، اولین کسانی که غیب شان میزند همان نهادهای حقوق بشری هستند که به تناوب و برای اعمال فشار سیاسی پرونده ای از حکومت اسلامی را زیر نور میگذارند.
تصویر سیاست ایران از زبان رسانه ها و جنبش ملی اسلامی تصویری یک بعدی و وارونه از یک واقعیت چند بعدی و پیچیده است. در ایران نه اصلاحات اسلامی عملی است نه اعتدال گرائی آخوندی و بازگشت به دوران رفسنجانی. اگر کسی تصویرش را از سیاست در ایران از این رسانه ها و تبلیغات جنبش ملی اسلامی نگیرد، به سادگی متوجه میشود که واقعی ترین پروسه سیاسی در ایران خیزش توده ای و انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. “دولت تدبیر و امید” بیان فشرده بن بست همه جانبه جمهوری اسلامی است. میان پرده سیاسی “اعتدال” خیلی سریع تر از بحث جامعه مدنی بی معنی و حاشیه ای میشود و بار دیگر واقعیات سرسخت خود را دیکته میکنند. مردم باید نقطه قدرت خود و نقطه ضعف رژیم اسلامی را ببینند و فرصت تجدید قوا به جمهوری اسلامی ندهند. *