دولت روحانی و “مطالبات مردم”؟ (١)
علی جوادی
آغاز به کار دولت شیخ حسن روحانی با مقدار زیادی بوق و کرنا و سر و صدای تبلیغاتی همراه بود. مراسم “تحلیف”اش در مجلس اوباش اسلامی اوج این مناسک بود. اما این مراسم فقط از این زاویه قابل توجه نبود. روحانی در سخنرانی اش به خلاصه و چکیده ای از سیاستهای دولت جدید اسلامی اشاره کرده است. این سخنرانی حوزه های متفاوتی از جمله مضحکه انتخابات اسلامی٬ خواستها و مطالبات جامعه٬ رئوس برنامه سیاسی و اقتصادی دولت و همچنین مساله کشمکش با آمریکا و دول غربی را در بر میگیرد. باید به بررسی سیاستهای اعلام شده این مجری جدید حکومت آدمکشان اسلامی پرداخت.
مطالبات مردم
روحانی دولت خود را “دولت راستگویان٬ امانتداران٬ اخلاق مداران و مردم داران” نامیده است. واقعا مضحک است. چه نامگذاری بی مثمایی برای یکی دیگر از حکومت جانیان اسلامی! اما این مجموعه تنها بخشی از صفات الصاق شده به این بخش از حاکمیت اسلامی است. “دولت اعتدال” و “دولت عقلانیت” نیز از جمله صفات دیگری هستند که تلاش میکنند کودنانه در وصف خود و به ضرب تبلیغات به اذهان جامعه حقنه کنند. این پرونده جعل هویت حکومت اسلامی مسخره تر از آن است که نیازمند بحثی باشد.
اما در همین راستا روحانی در توصیف خواستها و مطالبات مردم جملاتی را ذکر کرده است که شدیدا مورد توجه نیروهای اپوزیسیون طرفدار رژیم اسلامی در خارج کشور گرفته است. گفته است:
“مردم تغییر و تحول و تعالی میخواهند٬ مردم میخواهند از فقر و تبعیض به دور باشند٬ مردم میخواهند کرامت داشته باشند و در فضای آزاد٬ معنوی و عقلائی زندگی کنند. پدران و مادران جامعه ما در پی آینده ای مطمئن برای فرزندان خود هستند و جوانان ما فرصت شکوفایی٬ کار و ابتکار میخواهند٬ مردم ما میخواهند بهتر زندگی کنند و عزت و زندگی با ثباتی داشته باشند و جایگاه شایسته خود را در میان ملت ها بازیابند.”
این سخنان الحق که قابل توجه است. در این میان آنچه که بیش از همه حائز اهمیت است٬ عدم اشاره روحانی به اسلام و حکومت اسلام در زمره خواستها و امیال مردم است. جالب و دیدنی است! روحانی حتی نتوانسته است بطور حاشیه ای اشاره مختصری به “تعلق مردم” به اسلام و حکومت اسلامی بکند. اما چرا؟ واقعیت این است که شیخ حسن روحانی آنجائیکه عوامفریبانه تلاش کرده است صحبتی از مطالبات مردم بکند تا وجهه ای “مردمی” به خواستها و سیاستهای دولت ارتجاعی خود دهد. روحانی در زمره آن بخش از سران اسلامی است که میدانند در هر درجه اشاره به اسلام و حکومت اسلامی و اسلام بازی صرفا باعث انزجار و تنفر بیشتر مردم از دم و دستگاه حاکمیت خواهد شد و مردم جری تر خواهند شد. از این رو برخلاف برخی از سران اسلامی ناچار شده است که هر گونه تبلیغات دروغین “تعلق مردم” به اسلام را این بار در این مهمترین سخنرانی اش حذف کند. بنظر پی برده اند که اسلام ارزش مصرفش را برای بخشی از حکومت اسلامی نیز از دست داده است. همانطور که مشاعی هم از به پایان رسیدن ارزش مصرف برای حکومت اسلامی صحبت میکرد.
اما کودنانه و به منظور عوامفریبی و برای به سازش کشیدن بخشهایی از جامعه تلاش کرده است به لیستی از مطالبات مردم اشاره کند. در بررسی این سخنان از صورت ظاهر آن آغاز میکنیم.
مردم تغییر و تحول میخواهند اما همین مردم خوب میدانند که هر درجه تغییر و تحول مثبت و انسانی٬ ذره ای تغییر و بهبود در جامعه در گرو سرنگونی همه جانبه جمهوری اسلامی است. از این رو در کمین این رژیم نشسته اند. از این رو خواست سرنگونی و مهمتر از آن جنبش سرنگونی در جامعه یک واقعیت عمیق اجتماعی است.
مردم میخواهند از فقر و تبعیض به دور باشند٬ اما نابودی و ریشه کن کردن فقر در جامعه مستلزم خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه داری و حکومت اسلامی حاکم بر جامعه است. مردمی که زندگیشان را حکومت اسلامی در فقر و فلاکت غوطه ور کرده است٬ مسبب وضعیت فلاکتبار زندگی خود را میشناسند. میدانند که عامل فقر و فلاکتشان چیزی جز مناسبات اقتصادی و سیاسی حاکم بر جامعه نیست. این مردم میدانند که اگر در جامعه ای که دارای بزرگترین منابع طبیعی و بزرگترین ثروتهای انسانی است٬ همچنان در فقر و محرومیت صبح را به شب میرسانند٬ مسبب این وضعیت رژیم اسلامی حاکم بر جامعه است که با تمام توان سرکوب خود مانع زیر و رو کردن این وضعیت دهشتناک شده است. کارگران میدانند که اگر حقوقشان کفاف اجاره خانه شان را نمیدهد٬ مسبب این وضعیت مناسبات اقتصادی سرمایه و حکومت اسلامی حافظ این شرایط است. بخشهای وسیعی از کارگران و کارگران رادیکال و کارگران سوسیالیست خوب میدانند که ریشه کن کردن فقر در جامعه مستلزم سرنگونی حکومت اسلامی و نابودی مناسبات اقتصادی ای است که سود و انباشت سرمایه و نه رفع نیازمندیهای اقتصادی گسترده تمامی شهروندان جامعه هدف فعالیت اقتصادی است. تنها یک حکومت کارگری٬ یک جمهوری سوسیالیستی قادر خواهد شد فقر و فلاکت را در جامعه ریشه کن کند.
این مردم از تبعیض و نابرابری بیزارند. خواهان نابودی هر گونه تبعیض و نابرابری هستند. بی جهت نیست که خواست برابری یک خواست همیشگی اکثر اعتراضاتشان است. این مردم از این که زن بودن در جامعه مترادف مجرم بودن است٬ منزجرند. خواهان رفع تبعیض از زن در جامعه هستند. آزادی و برابری زن و مرد را یک ضرورت اساسی هر تحول مترقی و پیشرویی میدانند. اما کیست که نداند زن ستیزی یک رکن حاکمیت اسلامی و یک ویژگی بنیادی جریانات اسلامی و اسلام سیاسی است. کیست که نداند ضدیت با زن صفت ممیزه و کریه حکومت اسلامی است. کیست که نداند ستم بر زن یک رکن حاکمیت اسلام است و بدون زن ستیزی قادر به دوام نیست. سرنگونی رژیم اسلامی خامنه ای و روحانی و سایر شرکا و استقرار یک نظام برابری طلب و آزایخواه شرط ضروری تحقق به این خواست جامعه است.
مردم میخواهند حرمت داشته باشند و در فضایی آزاد زندگی کنند. اما همین مردم خوب میدانند که کسب هر ذره از حرمت له شده شان در گرو سرنگونی تمام و کمال رژیم اسلامی و پایان دادن به نظام طبقاتی و استثمارگرایانه حاکم است. نابود کردن و له کردن حرمت انسانی یک رکن پایه ای حکومت اسلامی است. رژیمی که برای بقاء ننگین اش سنگسار میکند٬ دست قطع میکند٬ کور میکند٬ اعدام میکند٬ حلق آویز و شکنجه و زندانی میکند٬ هر روزه مشغول بی حرمت کردن شهروندان جامعه است. این مردم میدانند که برای حفظ حرمت انسانی راهی به جز بزیر کشیدن حکومت اسلامی ندارند. بی جهت نیست که هر اعتراضی به سرعت رنگ و بوی سرنگونی طلبانه به خود میگیرد.
این مردم میخواهند در فضایی آزاد زندگی کنند. نمیخواهند پاسدار و بسیجی و گشت ارشاد و نیروی انتظامی و اوباش لباس شخصی بر زندگی روزمره شان سوار باشند. این مردم دشمنان آزادی را میشناسند میدانند که حکومت اوباش اسلامی و روحانی و شرکاء اش دشمنان سوگند خورده آزادی و رهایی مردم هستند. این مردم تا کنون بیش از صد هزار اعدامی داده اند٬ میدانند که فرزندانشان برای کدامین اهداف آزادیخواهانه ای تلاش میکردند و در این راه جان و زندگی خود را از دست دادند. این مردم میدانند که دشمن آزادی مطبوعات٬ تحزب٬ تجمع٬ اعتصاب٬ اعتراض رژیم اسلامی حاکم است. این مردم ذره ای تردید ندارند که برای رسیدن به آزادی باید حکومت اسلامی را سرنگون کرد و تنها زمانیکه این سرنگونی به نابودی مناسبات اقتصادی سرمایه دارانه حاکم بر جامعه منجر شود٬ جامعه بطور پایه ای آزاد و رها خواهد شد. آزادی تنها در یک حکومت کارگری بی قید و شرط و بدون اما و اگر خواهد بود. احزاب تنها در یک جمهوری سوسیالیستی بی قید و شرط آزاد خواهند بود و نقد تمامی جوانب فرهنگی٬ سیاسی و اجتماعی و نقد تمامی سنتهای ملی و مذهبی نه تنها جرمی نخواهد داشت بلکه بخشی از آزادیهای فردی و اجتماعی در جامعه خواهد بود.
پدران و مادران یک زندگی بهتر و آینده ای روشن و مرفه و سعادتمند برای فرزندان خود میخواهند. اما کدام مادر و پدری نمیدانند که دشمن درجه یک سعادت و رفاه جوانان در جامعه حکومتی است که خوشی و امید را با ضرب شلاق و فعالیت هر روزه دستگاه سرکوب و فقر و فلاکت گسترده از بین برده است. مادران و پدران خوب میدانند که خوشی و سعادت فرزندانشان در گرو سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار حکومتی است که انسان در جامعه بخاطر انسان بودن و چشم گشودن به این جهان به میزان نیازش از تمامی مواهب موجود و تولید شده در این جهان که حاصل دسترنج و تلاش و تعاون همگانی است٬ بهره مند شود. و به میزان توانش در رفع نیازمندیهای خود و جامعه بنا به تشخیص خودش کوشا باشد. مادران و پدران ما میدانند که امید و آینده ای روشن محصول یک تغییر و تحولات جدی و باید اضافه کرد کمونیستی در جامعه است.
جوانان کار میخواهند. رفاه میخواهند. سهمشان را از زندگی میخواهند. بیش از چند میلیون جوان بیکار و در جستجوی کار روز را به شب میرسانند. بخشی از فرط بیکاری و استیصال به مواد مخدر و خودزنی مشغولند. اما جامعه ای که بیکار نگهداشتن بخشی از نیروی آماده به کارش یک رکن فعالیت اقتصادی اش و تلاشی برای پایین نگهداشتن دستمزد است٬ این جامعه امید و ابتکار و خلاقیت را زنده زنده به گور سپرده است. بی جهت نیست که اعتیاد از سر و کول جوانان بالا میرود. فحشا و تن فروشی به یک پدیده رایج و همگانی تبدیل شده است. این جامعه میداند و باید بداند که آینده جوانان در گرو سرنگونی حکومت اسلامی و پایان دادن به شکاف طبقاتی و نظام سرمایه داری است.
مردم میخواهند در صلح و آرامش زندگی کنند. این مردم نمیخواهند با صفات و خصوصیات رژیم اسلامی در جهان شناخته شوند. این مردم میخواهند سمبل آزادیخواهی در جهان قلمداد شوند. دوست دارند نگاه ها از آن رو به سوی شان گرفته است که یاد آور تلاش برای آزادیخواهی و برابری طلبی و انسانگرایی باشند. این مردم میدانند که هرگونه تغییری در این زمینه مستلزم تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی در پس یک خیزش عظیم و اجتماعی به نیروی اعتراضی و انقلابی خودشان است.
روحانی می پندارد که میتواند با این تبلیغات و عوامفریبی ها خاک در چشمان جامعه بپاشد و رژیم اسلامی را از زیر ضرب و فشار توده های مردم برای چند صباحی هم که شده خلاصی بخشد. این هدف مشترک همه دولتهای اسلامی اعم از رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد و روحانی است. واقعیت این است که تفاوت دولت روحانی و احمدی نژاد تفاوتی درون خانوادگی جماعت اوباش اسلامی است. ماهوی نیست. در اساس همه این حکومتها برای بقاء حاکمیت اسلام و جان بدر بردن از تعرض مردم تلاش میکنند. مردم نمونه این تلاشهای مذبوحانه را قبلا دیده اند. میدانند که انواع دولتهای اسلامی سر و ته یک کرباس حکومت اسلامی هستند. مردم هیچکدامشان را نمیخواهند. سرنگونی حکومت اسلامی و استقرار نظامی متضمن آزادی٬ برابری و رفاه همگان٬ یک خواست عمیق و اجتماعی است. ما مردم را برای تحقق این اهداف به اردوی خود فرامیخوانیم.
در قسمت بعد به ویژگی های دولت شیخ حسن روحانی در زمینه اقتصاد٬ سیاست و تخاصمات بین المللی بطور ویژه پرداخته خواهد شد. و به سئوالات زیر پاسخ داده خواهد شد: قرار گرفتن روحانی در راس حاکمیت اسلامی چه تغییرات و شرایطی را در حکومت اسلامی ایجاد کرده است؟ تفاوتها و تشابهات دولت روحانی و احمدی نژاد چیست؟