حسن رحمان پناه و یک هتاکی بی سابقه و ضد کمونیستی

تحلیلی بر یادداشت تکان دهنده ی حسن رحمان پناه علیه رفیق منصوران
برهان سنه
روز دوشنبه 8 آگوست 2022، آقای حسن رحمان پناه از اعضای رهبری سازمان تحت هدایت آقای ابراهیم علیزاده در یک یاداشت (منتشر شده در برگه اینستاگرامی خود که در پی نوشت شماره 1قابل مشاهده است) به فحاشی و ترور شخصیت علیه هم حزبی سابق خود، رفیق عباس منصوران دست زد. ادبیات استفاده شده در نوشته آقای رحمان پناه، شوک آور، ترسناک، مخرب، ترور کننده، تحقیر آمیز، ضد انسانی، هیستریک، باورنکردنی و مهمتر اینکه نمایانگر یک رویکرد ضد کمونیستی و ناسیونالیستی خالص است. آقای رحمان پناه در یادداشت خود علیه آقای منصوران، واژه ها و تعابیر و گزاره هایی را استفاده کرده است که میتوان گفت در هیچ کجای تاریخ چپ ایران و در چند دهه اخیر مشابه نداشته است ولی میتوان نمونه آنرا در نوشته های تخریبی تهیه و منتشر شده توسط دستگاه های استخباراتی و امنیتی علیه فعالین سیاسی و شخصیت های مترقی یافت. قبل از بررسی و تحلیل یاداشت آقای رحمان پناه مختصرا توضیح میدهم که چرا آقای رحمان پناه این یاداشت را علیه رفیق عباس منصوران منتشر کرده است.
ماجرا از این قرار است که روز یکشنبه 7 اگوست 2022، تعدادی از کادرها ی رهبری کومله و حکا که اکنون توسط جناح آقای علیزاده از بسیاری از امکانات اردوگاه خود در شهر سلیمانیه (روستای زرگویز) محروم شده اند توسط مسئولین مقیم در اردوگاه که توسط جناح آقای علیزاده اداره میشود، با ابزار تهدید و موانع ایست بازرسی وفیزیکی-مسلحانه از ورود به اردوگاه منع شده اند و در محل ورودی اردوگاه متوقف شده اند. در نتیجه این افراد مجبور شده اند که روی زمین و بدون آذوقه شبانه روز خود را سر کنند. در واقع جناح رادیکال حکا و کومله توسط هم حزبی های سابق خود (که اصرار به استفاده از نام کومله و حکا را دارند) عملا از اردوگاه به بیرون راند ه میشوند؛ جیره غذایی آنها قطع میشود و به آنها گفته شده حق حضور و اقامت در اردوگاه را ندارند. خلاصه اینکه در روز یکشنبه در اقدامی غریب و بی سابقه تعدادی از این فعالین کمونیست و از اعضای کومله و حکا در ورودی اردوگاه محصور میشوند و به آنها گفته میشود نباید به داخل اردوگاه بروند. در میان این افراد محصور و تحت فشار قرار گرفته، فرمانده ی نظامی سربلند کومله رفیق رئوف پرستار نیز هست. جناح آقای علیزاده- به دست اندرکاری افرادی چون آقایان حسن رحمان پناه، جمال بزرگپور و خانم سروه ناصری، به طور کلی به افراد حاضر ازجناح رادیکال گفته اند که اردوگاه جای آنها نیست که این دستور و موضع شان برخلاف واقعیت مبارزاتی و تاریخ کومله و حکا ست. ضمن اینکه بیرون کردن این مبارزان شناخته شده از اردوگاه آنها را در معرض نیروها ی ترور رژیم جانی جمهوری اسلامی قرار داده و قطعا برای آنها خطرات جانی ایجاد میکند. گفته شده تنی چند ازپیشمرگه های مسلح و مستقر در اردوگاه پیشتر نیز گفته بودند که اگر آقای ابراهیم علیزاده دستور بدهد آنها حتی حاضرند علیه افراد جناح مقابل به طور فیزیکی هم قد علم کنند و هر کاری لازم باشد هم بکنند و این یعنی حتی جان اعضای کو مله و حکا (جناح رادیکال در تقسیم بندی های قبل از انشعاب توسط جناح علیزاده) میتواند توسط برخی نیروهای مسلح پیشمرگ در درون اردوگاه به خطر بیفتد.
یک روز بعد از دم در نگه داشتن و اخراج غیرانسانی اعضای کومله-حکا توسط سازمان آقای علیزاده، رفیق عباس منصوران در روز دوشنبه 8 آگوست 2022، یادداشت ی تحت عنوان “اطاعت کورکوانه ننگی تاریخی ست بر گردن فرمانده” منتشر کرد (پی نوشت شماره 2) که در آن پیشمرگه های حاضر در اردوگاه را خطاب قرار داده بود که به وجدان انسانی و مبارزاتی خود رجوع کنند و تسلیم فرمان های سرکوبگرانه فرماندهان خود نشوند و مبادا با اعضای کومله-حکا درشتی کرده و به آنها گفته بود که هدف کومله-حکا مبارزه برای برابری و آزادی است و نه سرکوب فعالین کمونیست و دم در نگه داشتن آنها. در نوشته رفیق منصوران ضمنا اشاره ای به “سلام فرمانده”سرود فرمایشی و مرتجعانه حکومت اسلامی شده بود که آن سرود دستور به فرمانبری بی چون و چرا میکند وطبعا این رویه نباید در میان صفوف مبارزاتی کمونیست ها وجود داشته باشد. همین یادداشت رفیق منصوران بهانه ای شد برای آقای حسن رحمان پناه که در یاداشتی پر از تحقیر و ترور و کلمات و تعابیر مرتجعانه، علیه رفیق منصوران موضع بگیرد. آقای رحمان پناه در نوشته ای که بیشتر به تهدید امنیتی و اطلاعاتی میماند وادبیاتی شبیه اخبار بیست و سی صدا و سیمای جمهوری اسلامی و روزنامه کیهان و برنامه های اعتراف اجباری وزارت اطلاعات دارد، درباره رفیق زحمتکش و مبارز و کمونیست شناخته شده یعنی عباس منصوران نوشته است:
“این عنصر بی تاریخ ، این عامل تخریب و هوچیگری، این شخص دهن لق ٫ جاعل و مخرب به ظاهر چپ را که به صفوف حزب کمونیست ایران خزید و به سخنگوی جریان انشعابی از کومه له و حزب کمونیست و لجن مال کردن تاریخ آن با ادبیان اسلامی و شیعه گرایانه پرداخت و در حال نشخوار کردن روزانه آن است ، ماری بود که از آستین این حزب سر بر آورد و وظیفه اش به هم زدن صفوف و مناسبات حزب کمونیست ، نیروهای چپ، کمونیست و ضد حکومت اسلامی است ، به اسم (عباس منصوران یا رضا منصوری) بیشتر بشناسید و رسوا کنید.”
ادبیات این نوشته حسن رحمان پناه رعب آور، ترور کننده و بیانگر شخصیت، خصائل و نیز دیدگاه های سیاسی شان است. این متن دقیقا شبیه یک میدان مین است که در انتهای آن یک جوخه ترور نیز تعبیه شده است برای به تیر بستن هر آنکسی که از این میدان مین جان سالم به در برده است. هر کسی فرمانبر و هم فکر آقای رحمان پناه نباشد، کمونیست باشد، نقد کند، چشم بسته مباحث و اوامر را قبول نکند و دربست تسلیم فرمان های بالادستی ها نباشد اگر از میانه این متن عبور کند بالاخره جایی روی مین خشم و آتش متن، زخمی یا کشته میشود و اگر جان سالم به در برد و در دالان های زد و خوردهای سازمانی و تشکیلاتی و حصر و تبعید و بایکوت و فحاشی و هتاکی جان سالم به در برد اما البته عمیقا زخمی شده باشد در انتها باید توسط جوخه ترور به تیربسته شود و معدوم و ترور فیزیکی شود. این نوشته ی آقای رحمان پناه، نمونه ی کاملی از یک متن ترور و حذف است. متنی است که میگوید نسبت به کسی که با تو همفکر نیست باید با حذف کلامی-تشکیلاتی- فیزیکی برخورد کنی.
از متن آقای رحمان پناه نکات دیگری هم میشود دریافت و مهم ترین آن این است که این متن نماینده ای بی کم و کسر از تفکر ناسیونالیستی است. البته ای کاش این متن یک ناسیونالیسمی را نمایندگی میکرد که حداقل های پرنسیپ های انسانی را رعایت میکرد. با خواندن نوشته ی آقای رحمان پناه متوجه میشویم که هرکسی کوردنباشد (دراینجا عباس منصوران) و مثلا از دهه شصت با کومله و حکا نبوده باشد اما بعدا به آن بپیوندد در واقع مثل مار در این سازمان (ها) که به زعم آقای رحمان پناه باید یک سازمان صرفا کوردی باشد خزیده است و اصولا به تعبیر آقای رحمان پناه اینچنین شخصی یک “عنصر بی تاریخ” است. در واقع آقای رحمان پناه نشان میدهد که از نظر ایشان-همانند دیگر هم سازمانی خودش یعنی جمال بزرگپور- اولا ضرورتی برای ادامه حیات حزب کمونیست ایران (حکا) وجود ندارد زیرا اصولا قرار نیست غیر خودی ها (غیر کوردها) جذب صفوف مبارزاتی این جریان شوند و اگر بشوند به تعبیر رحمان پناه مانند مار به این جریان خزیده اند. یعنی این افراد غیر خودی ماری سمی هستند که وضعیت خودی و تک ملیتی سازمان ناسیونالیستی آقای رحمان پناه را به سمی آلوده میکنند که این سم لابد حضور ملیت ها و افراد و تفکرات متنوع است. به اعتبار متن آقای رحمان پناه، تنها امر مجاز و”مشروع” این است که صرفا خودی هایی که به صورت شناسنامه ای عضو این جریان بوده اند باید در آن حضورداشته باشند. یعنی مثلا رفیق منصوران با بیش از چند دهه مبارزه هیچگاه نباید به صفوف حکا ملحق میشد زیرا قبل از ان که عصو حکا نبوده است. بالاخره تاریخ پیوستن هر فردی به حکا از یک روز شروع میشود. اما معنی اصلی این حرف ایشان این است که اگر فارس یا ترک یا بلوچ یا عرب یا لر یا گیلک هستی و به صفوف سازمان آقای علیزاده وارد شودی جایی در آن نداری زیرا به محض اینکه نظر خودت را داشته باشی و بدون ترور و بدون استفاده از اسلحه و فقط به صورت نوشته و نقد و بدون تهمت و تخریب، نظر متفاوت خود را بیان کنی یعنی برای حسن رحمان پناه و سلسله مراتب فرمانبری کور و سرکوبگرانه و ساختار قدرت ارباب-رعیتی در سازمان متبوعش ایجاد خطر کرده ای و لاجرم تو ماری هستی در آستین خزیده و خطر محسوب میشوی.
آقای رحمان پناه، رفیق عباس منصوران را عنصری بی تاریخ میداند زیرا از نظر ایشان کسی تاریخ دارد که ازابتدا با کومله بوده باشد یا اینکه کورد باشد. اینکه منصوران از زمان رژیم شاه مبارزه کرده باشد و قبل از واردشدن به کومله-حکا، دهه ها به مثابه یک کمونیست انترناسیونالیست مبارزه و فعالیت کرده باشد از نظر آقای رحمان پناه یعنی بی تاریخی. زیرا تاریخ داشتن یعنی یا به طور خانوادگی کومله ای بودن یا حداقل کورد بودن.
این نهایت درجه از درک ناسیونالیستی از اعتبار و تاریخ داشتن است. آقای رحمان پناه به ناگاه فراموش میکند که تا همین چند ماه قبل و قبل از انشعاب، همه این افراد به عنوان کمیته مرکزی حکا یا کومله (یا هر دو) در کنارهم فعالیت میکرده اند و اکنون ناگهان به دلیل اینکه رفیق منصوران به سرکوب فیزیکی و حذف و تبعید و حصر اعتراض میکند و پیشمرگه ها را به اتخاذ رو یکردی انسانی دعوت میکند، ناگهان منصوران – به تعبیر- رحمان پناه بی تاریخ میشود. عنصری بی تاریخ که حالا نه به واسطه مسلح بودن بلکه به دلیل کلماتی و نقدی که منتشر میکند خطری جدی برای رحمان پناه و دوستانش محسوب میشود. آقای رحمان پناه فراموش میکند که با به کاربردن تعبیر “عنصر بی تاریخ” خودش و سازمانش و دوستانش مثل آقای علیزاده و دیگران را نیز زیر سوال میبرد. زیرا اگر منصوران عنصری بی تاریخ است چطور تا چند وقت قبل عضو کمیته مرکزی همان جریان بوده است؟ چطور سال های قبل از عضویت رسمی اش در حکا برنامه های آموزشی تلویزیونی برای حکا تهیه میکرده است؟ چطور در مهم ترین جنبه های فعالیت کومله و حکا نقش ایفا کرده است ولی ضمنا همه اینها توسط یک عنصر بی تاریخ انجام شده است؟ یعنی همان کومله و حکا که رحمان پناه ها هم در سطح رهبری آن بوده اند اصولا تشکیلاتی است که مهم ترین کارها و فعالیت هایش را عناصر بی تاریخ انجام میداده اند؟ آقای رحمان پناه برای تخریب و ترور رفیق منصوران، تمام تاریخ مبارزاتی کومله و حکا را نیز تخریب کرده و تلویحا آ نرا مجموعهای از فعالیت های توسط عناصر بی تاریخ قلمداد میکند. از طرفی این برخورد آقای رحمان پناه متاسفانه توهین به شعور تمام اعضا و هوادران و خانواده های جانباختگان کومله و حکا نیز هست. یعنی در تمام این سال ها، تشکیلات حکا و اعضایی که به انتخاب شدن رفیق منصوران به عنوان یکی از اعضای کمیته مرکزی حکا رای داده اند، عقل شان نمی رسیده و یک عنصر بی تاریخ را به عنوان کادر رهبری خود انتخاب کرده اند؟ یعنی آقای رحمان پناه تنها کسی بوده است که در این سال ها به بی تاریخ بودن رفیق منصوران واقف بوده است؟ اگر آری چرا درتمام این سال ها تمام مردم و تشکیلات را از بی تاریخ بودن ایشان آگاه نکرد و وظیفه تشکیلاتی خود را انجام نداد و در واقع به چه علت سر این قضیه مماشات کرده است!؟ چرا آقای رحمان پناه برای رفیق منصوران پروندهای تشکیل نداد که ایشان را تحت عنوان “بی تاریخی” محاکمه کنند؟! یعنی اگر قبلا افرادی بوده اند که بابت تخلفاتی برایشان پرونده هایی تشکیل شده و محکوم شده اند این بار باید شاهد می بودیم که برای رفیق منصوران با برچسبی عجیب تحت عنوان بی تاریخی پرونده تشکیل میشد! البته که رفیق منصوران پیشینه واعتبار و تاریخی داشته است و این تاریخ مورد تایید این تشکیلات بوده است و این ادعای بی تاریخ بودن که توسط رحمان پناه طرح شده است چیزی نیست جز واکنشی عصبی به نقدی اصولی از رفیق منصوران.
از طرفی این مواجهه آقای رحمان پناه با کسانی که مثل او نمی اندیشند و مثلا خواهان تن ندادن به فرمانبری کورکورانه میشوند، یک مواجهه ضد کمونیستی است. زیرا تنها این منصوران ِکمونیست و غیر کورد نیست که مورد خشم و غضب آقای رحمان پناه قرار نگرفته است. منصوران اگر چند دهه عضویت در کومله و حکا را نداشته است و در تشکیلات و مبارزاتی غیر از کومله هم فعالیت داشته است اما رفیقی مانند رئوف پرستار که فرمانده ارشد نظامی کومله بوده و هست که دهه ها عضویت در کومله داشته است؛ رفیق رئوف پرستار که مطابق دسته بندی های رحمان پناه قاعدتا تاریخ دار محسوب میشود. او که نمی توانسته مثل مار خزیده باشد زیرا اصولا کومله یعنی افرادی چون رئوف پرستار و هزاران فرد دیگر از رفقایی همچون ایشان. رفیق پرستار از قضا طی دهه ها نه تنها در کومله بوده است بلکه حساس ترین ارگان های تشکیلات را تحت فرماندهی داشته است. سوال این است که پس دیگر چرا جناح آقای علیزاده و افرادی چون رحمان پناه، افرادی با سابقه و دارای پیشینه و تاریخچه طولانی همچون رفیق رئوف پرستار را نیز محصور و تبعید میکنند؟ چرا به فردی چون او میگویند صرفا مجاز هستی که در اتاقکی حضور فیزیکی داشته باشی اما حق فعالیت سیاسی نداشته باشی ؟!
پاسخ واضح است: زیرا اصولا مجموعه اقدامات آقای رحمان پناه، بزرگپور و دیگران اقداماتی ضد کمونیستی است؛ آنها خواهان عدم فعالیت کمونیست ها میشوند خواه این کمونیست فارس باشد (مثل منصوران) یا کور د(مثل پرستار). کمونیست های فارس را با تعابیری مثل تاریخ نداشتن و غیر خودی بودن میزنند. درست عین تعابیر مسلمانان شیعه که دیگر فرقه ها ی مذهبی را غیرخودی میدانند و میزنند. کمونیست های کورد را هم یا بیرون میکنند یا میگویند اگر میخواهی بمان اینجا باش اما فعالیت نکن. تو گویی رئوف پرستار از سر تفریح و مسافرت به سلیمانیه رفته است و یا از سر بی جایی در اردوگاه حضور داشته است و تو گویی او برای کاری دیگری جز فعالیت سیاسی است که در آنجا حضور دارد! آقای رحمان پناه و دوستان ایشان در این زمینه ی معین، رویکردی را اتحاذ کرده اند که تاریخا دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی درباره غیرهمفکران و مخالفان خود داشته اند: ” یا با ما موافق میشوی یا اگر موافق نیستی ولی میخواهی بمانی سکوت کن و فعالیت نکن؛ و اگر تسلیم یکی از این دو گزینه اجباری نمیشوی کلا از اینجا برو”! آقای رحمان پناه و دوستانش هم به کمونیستهای حکا و کومله میگویند یا بیا در اکیپ ما و موافق ما باش یا اگر میخواهی باشی حق فعالیت نداری، اگرفعالیت کنی اول جیره غذایی ات را قطع میکنیم و در محاصره اقتصادی و غذای ی و امکاناتی و فعالیتی قرارت میدهیم تا فروبشکنی و تسلیم شوی و اگر هم مقاومت کردی و تسلیم نشدی تو را بیرون میکنیم.
متن نوشته شده توسط آقای رحمان پناه، در واقع واکنشی عصبی به یک حقیقت گویی توسط رفیق منصوران است. عصبانیت آقای رحمان پناه تصادفی نیست بلکه به این علت است که نوشته منصوران دست روی نقطه ای گرهی میگذارد و سلسله مراتب فرمانبری و اربابی و اشرافی و هرمی را زیر سوال می برد و پیشمرگه ها را دعوت به تفکر انتقادی میکند. با مطالعه متن آقای رحمان پناه میشود متوجه شد که حتی اگر شخصی غیرکورد باشد و البته فرمانبر بالادستی هایش و یا همرده هایش باشد و حتی حاضر باشد به فرمان رحمان پناه فعالین کمونیستی همچون فرمانده بزرگ، کمونیست مبارز و انسانی شریف همچون رئوف پرستار را از اردوگا ه بیرو نکند، در اینصورت البته او فردی “قابل تایید” و مجاز به ماندن در حریم سازمانی آقای علیزاده است. ناراحتی آقای رحمان پناه در این است که محتوای متن عباس منصوران، از قضا، به مادیتی ملموس و دقیقا امروزی اشاره میکند و آن منع و نفی فرمانبری بی چون و چرای اعضا و پیشمرگه ها از فرماندهانی است که دستور به حذف تشکیلاتی و بی جا کردن فیزیکی و سلب امکانات از رفقای سابق خود میدهند. قابل ذکر است که حذف فیزیکی صرفا کشتن نیست بلکه تبعید کردن و محصور و محدود کردن هم هست. همانطور که سازمان آقای علیزاده به مدد زور اسلحه، یک عده را از حضور در محل زیست و فعالین خود منع و آنها را به مناطق نامعلوم و پرخطرتبعید میکند (یا تحت فشار قرار میدهد که مهاجرت کنند). با این تفاوت که خیلی اوقات تبعیدگران فرد یا افراد را از محل زیست و فعالیت خود به بیرون میکنند و وادار به رفتن به جایی میکنند که دست کم خطر جانی برای آنها ندارد و صرفا آنها را از حق بودن در مکانی که در آن بوده اند و انتخاب خودشان بوده محروم میکند. مثلا حکومت جمهوری اسلامی با فشار امنیتی افراد را وادار به خروج از کشور و تبعید ناخواسته میکند اما میدانیم اکثر افراد تبعید شده به مثلا ترکیه یا اروپا و یا کانادا دست کم از دست عوامل ترور جمهوری اسلامی در امان اند حالانکه تبعیدی که آقای علیزاده و دوستانش علیه اعضای کومله-حکا روا میدارد عبارت از بیرون کردنشان از مکانی نسبتا امن- اردوگاه- و فشار برای رفتن شان به منطقه تحت نفوذ امنیت ی-سیاسی-نظامی جمهوری اسلامی یعنی داخل شهر سلیمانیه. ضمن اینکه این تبعید حتی اگر بی خطر هم بود در واقع به معنای تحمیل تعطیل کردن فعالیت سیاسی است زیرا در ساختمان یا دفتری درون شهر نمیشود میدان مشق نظامی و منازل اردوگاهی برای پیشمرگه ها داشت.
به متن نامه آقای رحمان پناه که واکنشی عصبی به متن رفیق منصورا ن است برگردیم. آقای منصوران با اشارات تلویحی و گاها مستقیم به موضوعاتی که به طور فشرده ذکر شد، به پیشمرگه های مستقر در اردوگاه پیام –و نه دستور یا تهدید نظامی- داده که مبادا با این اوامر تبعید گرایانه، خشونت آمیز و سرکوبگرانه و حذف کننده صادر شده توسط فرماندهانی چون رحمان پناه و دیگران همراه و همدست شوند. مبادا تسلیم دستورات ضدانسانی شوند و بهتر است به وجدان شخصی و مبارزاتی خود رجوع کنند و مطابق پرنسیپ های حداقلی انسانی رفتار کنند. این هشدار و توصیه البته بدون فحاشی تحریر شده است و در مجموعه متن های آگاهی دهنده نقادانه دسته بندی میشود و حاوی هیج ترور شخصیتی و تحقیر و هتاکی نیست ولی در عوض پاسخ آقای رحمانپناه سراسر توهین و ترور است. کسانی میتوانند به متن رفیق منصوران نقد و یا ملاحظات محترمانه داشته باشند و طرح و نشر کنند اما در مقابل متن آقای رحمان پناه تنها باید سنگر گرفت زیرا که از آن تماما بوی خشم و نفرت و کینه و اتهام و حذف و باروت و گلوله و جوخه ترو ر به مشام میرسد .
آقای رحمان پناه در متن خود در واقع یک فرمان “آتش به اختیار” گونه برای مخاطبان همدل با خودش صادرمیکند و از کسانی که با روش و رویکرد ضد کمونیستی و از آن عمومی تر، ضد انسانی ایشان موافقند میخواهد که به شیوه آقای رحمان پناه، رفیق عباس منصوران را “رسوا” کنند و یعنی به روش آقای رحمان پناه عباس منصوران را مورد تهمت و فحاشی و ترور قرار دهند. با مطالعه متن آقای رحمان پناه دریچه ای برای شناخت از شیوه کار سیاسی و برخورد ایشان با مخالفان فکری اش باز میشود. به واقع اگر عباس منصوران به طور فیزیکی در دسترس آقای رحمان پناه بود و در شرایط سیاسی خاص و پرشتاب و تعیین کننده ای قرار داشتیم آیا آقای رحمان پناه دستور تیرباران منصوران را صادر نمیکرد؟ همین حالا ایشان به طور ضمنی دستور به ترور شخصیتی و فحاشی صادر کرده است. مگر فراخوان ایشان میتواند متضمن نوع دیگری از افشا و رسوا کردن باشد؟ قطعا خیر زیرا الگویی که خود او در نامه اش طرح و معرفی میکند و بدان دست برده است چیزی نیست جر ترورشخصیتی و هتاکی. ادبیات، عصبانیت، هتاکی، فحاشی و تخریبی که تمامی متن آقای رحمان پناه را تشکیل داده است نه تنها با هیچ اصول مبارزات کمونیستی و حتی انسانی بلکه با پرنسیپ های یک ناسیونالیست پایبند به حداقل درجات از اخلاق هم سازگار نیست. ادبیات ایشان همانطور که اشاره شده شباهت و قرابت تام و تمامی با ادبیات استفاده شده توسط نیروهای سرکوبگر دارد. شما نام آقای حسن رحمان پناه را از زیر آن نوشته بردارید؛ نادر کیانی بگذارید؛ آمنه سادات ذبیح پور بگذارید؛ شریعتمداری کیهان بگذارید؛ روابط عمومی وزارت ا طلاعات بگذارید؛ وزیرالوزرای طالبان بگذارید یا از این دست؛ به هیچ وجه مایه ی تعجب نخواهد بود و ادبیات و رویکرد متن نگاشته شده توسط آقای رحمان پناه متاسفانه و با کمال تعجب، مشابه ادبیات و رویکرد سرکوبگرانه، هتاکانه، اسلامی، شیعه گرایانه و استخباراتی تمام نام های ذکر شده است.
آقای رحمان پناه البته در متن خودش از استفاده ی صرف از ادبیات ترورشخصیتی و شبه استخباراتی فراتر میرود و در یک مورد حتی به طور مشخص دست به گرای امنیتی دادن هم میزند. ایشان به طور علنی فاش میکند که این عباس منصوران نام دیگری هم دارد که “رضا” است و اگر پیشتر فقط تعدادی افراد معتمد و یاهم تشکیلاتی ایشان از این نام دوم خبر داشتند حالا آقای رحمان پناه به عموم اطلاع میدهد که نام دوم و احتمالا واقعی عباس منصوران، رضا است و اگر نمیدانستید حالا بدانید!
سیاست ضد کمونیستی و حتی ضد انسانی اتخاذ شده علیه کمونیست های حکا-کومله توسط سازمان تحت هدایت آقای علیزاده، معمولا با نام افرادی مثل رحمان پناه و بزرگپور و یا سروه ناصری و امثال ایشان معرفی میشود. آقای علیزاده هم به روشی نخ نما، سیاست مدارانه، دیپلماتیک -و کلاسیک که مختص اوست- در مقابل این اقدامات ضد انسانی سکوت میکند و اگر کسی به ایشان اعتراض و شکایتی برد میگوید من کاره ای نیستم و این تصمیمات توسط فلان ارگان تشکیلاتی گرفته شده است. و ما هم بسان انسان های فاقد شعور باید باور کنیم که تشکیلاتی که به اوامر مطلقه ایشان هدایت میشود، بدون برنامه ریزی، آگاهی و فرمان مستقیم ایشان دست به این کارها زده است!
به نظر میرسد که سازمان تحت رهبری آقای علیزاده، علاوه بر حذف تشکیلاتی رفقای سابق خود و اقدام به انشعاب، حالا حتی برای هم تشکیلاتی های سابق خود یعنی اعضای حکا و کومله نقشی در تایخ این سازمان قائل نیستند و لابد از فردا دست به تاریخ سازی هایی میزنند که در آن انگار اصلا رادیویی نبوده است زیرا که صدای محمد کمالی باید حذف شود، گویا تشکیلات نظامی نداشته است زیرا که رئوف پرستار باید حذف شود و اصلا انگار صلاح مازوجی و دیگران کلا حضور و فعالیت نداشته اند. لابد تاریخی جدید ت حریر خواهد شد که در آن همه چیز از ابتدا تا کنون به طور کامل در حوزه برنامه و هدایت آقای علیزاده و چند تن باقی مانده در تشکیلات ایشان بوده است.
این سازمان (یعنی سازمان تحت کنترل آقای علیزاده) در اقدامی فارغ از هرگونه پرنسیپ مبارزاتی و در رویکردی سرکوبگرانه، مالکانه، کاسبکارانه، تسخیرگرانه، خودمحورانه و به ضرب و زور اسلحه، تمام امکانات مکانی، تسلیحاتی، لجستیکی و فیزیکی را به طور مطلق در مالکیت خود میداند و حتی حاضر نشده است به افراد دیگری که اگر نه بیشتر از آنها اما قطعا نه کمتر از آنها تاریخ این تشکیلات را ساخته اند امکاناتی که حق آنهاست را بدهد. یکی از علت هایی که این برخورد سرکوبگرانه و خودمالک پندارانه را ممکن کرده است شاید همکاری مقامات اتحادیه میهنی با تشکیلات آقای علیزاده باشد. قطعا هیچ کس اندازه جمهوری اسلامی و اتحادیه میهنی خوشحال نخواهد بود اگر کمونیست ها در این منطقه محدود، محصور و سلب امکانات شده باشند. نوشته ها و برخوردهای افرادی چون آقای رحمان پناه، بزرگپور و برنامه و اوامر آقای علیزاده – چه بخواهند و چه نخواهند- در راستای حذف فیزیکی کمونیست ها از ناحیه سلیمانیه است و باید نه تنها توسط نیروهای کمونیست بلکه هر نیروی مترقی دیگری محکوم شود زیرا حداقل نتیجه این اقدامات به خطر انداختن جان مبارزانی است که سالها و دهه ها از زندگی خود را در مبارزه با رژیم جنایت کار و متوحش جمهوری اسلامی گذرانده اند و نیز این اقدامات گویا با این برنامه در دستور کار گذاشته شد که منجر به سلب امکانات لازم برای مبارزه این نیروهای کمونیست هم شود.
متن نوشته شده توسط آقای حسن رحمان پناه بارزترین نشانه از یک رویکرد سرکوبگرانه و ضد کمونیستی است و در منتها الیه جناح راست ناسونالیسم و یعنی در بخش ادبیات مورد استفاد از شونیست ها و فاشیست ه ادسته بندی میشود زیرا تنها یک نوشته ی منطبق با دیدگاه صرف ناسیونالیستی نیست بلکه مضافا حاوی عناصرو مفاهیم و تعابیر مستقیمی ست که ناظر بر هتاکی و مضافا حذف و ترور غیر همفکر است.
برهان سنه
سه شنبه – ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ – 8 اگوست 2022
پی نوشت ها:
1-تصویری از متن نوشته شده در برگه اینستاگرامی آقای حسن رحمان پناه در واکنش به نوشته رفیق عباس منصوران:
2-لینک نوشته ی رفیق عباس منصوران که باعث واکنش آقای رحمان پناه شده است:
https://www.azadi-b.com/?p=24184