عزت نفس لگدمال شده

عزت نفس لگدمال شده
یاشار سهندی
نه، گویا قرار نیست ک توهین و تحقیر ما کارگران تمام شود. چه با احمدی نژاد چه بدون آن. اساسا این حکومت یعنی توهین به بشریت. “اقتصاددانان محترم” برای اینکه زمینه لازم را برای عدم برآورد هیچ خواسته ای از سوی دولت روحانی آماده سازند، دور دیگر از توهین ها را شروع کردند و دوباره یادشان آمده ما مردم فرهیخته که کمتر از دو ماه پیش ظاهرا به اعتدال رای دادیم، ذاتمان خراب است.
“اگر نیاموزیم كه همین حالا و بی‌هیچ مصلحت‌اندیشی این گرایش سه هزار ساله جامعه ایران را بشناسیم و افشاء كنیم، حتما به تكرار تجربه آن، گیریم در شكلی دیگر اما نه الزاما كمتر ناخوشایند ناگزیر خواهیم بود.” . گرایش سه هزار ساله مورد اشاره همان تنبلی است که گویا ذاتی ما مردمی است که در این محدوده جغرافیایی بدنیا آمدیم و گویا از همان سه هزار سال پیش یک چیزهای مانند نفت و پول نفت ما مردم ایران را مدهوش کرده، این است که کمتر تن به کار میدهیم. بیشتر مایلیم زیر سایه درختی ( ترجیحا بید مجنون!) لم بدهیم و تن آسایی کنیم! سعید لیلاز در این نظر تنها نیست بلکه تقریبا تمام اقتصاددانان در این مورد اتفاق نظر دارند. بگذریم که بعضی وقتها هاج و واج می مانیم که چاپلوسی از ما مردم ایران از کجا سرچشمه میگیرد که ما را برپادارنده تمدن سه هزار ساله میشمارند و مردمانی برتر از همسایه گان جنوبی و شرقی و غربی و شمالی کشور گربه نشان میشمارند، بهرحال رویهم رفته باید باورمان بشود که تنبلیم!
آقای لیلاز بعنوان شاهد یک مثال تاریخی دارند که گویا از سه هزار سال پیش یعنی از زمان شورش گئومات مغ شورشی ( همان بردیا معروف) که سعی کرد دم و دستگاه هخامنشی را زیر و رو کند، هنوز که هنوز است مدافعان جامعه طبقاتی با نفرت از او یاد میکنند. بله از همان زمان چشمانمان به دست دولت است که یک چیزی به ما بدهد تا ما روزگار را بگذرانیم و خوش باشیم و به عواقب کار خود نیندیشیم. “…نویسنده این گفتار ( سعید لیلاز) فراموش نمی‌كند که در مراسم روز جهانی كارگر در استادیوم آزادی تهران در اردیبهشت ١٣٨٥ كه احمدی‌نژاد خطاب به كارگران در تقابل منافع آنان با اقتصاددانان غرب‌گرای وطنی گفت او علم اقتصادی را كه رشد نقدینگی را از جنبه تورم‌زا بودن زیانبار می‌داند، اصلا قبول ندارد و بر حقوق كارگران خواهد افزود تا معلوم شود كه اینها علم نیست. این اظهارات بر حاضران كه خاطره گئومات مغ شورشی را در اذهان زنده می‌كرد، خود مثال زدنی است.” و دیدم که دولت احمدی نژاد با حذف یارانه ها در پی انجماد دستمزدها بود که همه اقتصاددانان (از جمله سعید لیلاز) یکی از آرزوهای دیرینه شان انجماد دستمزدها بوده است. به زعم این اقتصاددانان گویا با پایان عمر این دولت عمر توهمات “توده گرا” نیز به پایان رسیده، اما عمر حمله به سطح معیشت و همینطور منزلت کارگران پایان نپذیرفته بلکه پیگیرانه دنبال خواهد شد. برای همین یک دور دیگر سازها کوک شده که نشان دهند ما مردم “ذاتمان” (جدیدا میگویند “ژن”) معیوب است. چرا که ما نمیرویم ماهیگیری یاد بگیریم میخواهیم یک کسی ماهی را دو دستی تقدیم مان کند!
طرحی را مجلس اسلامی به نام مقرری بیکاری به همه بیکاران کشور در دی ماه در مجلس به تصویب رسیاند که با هزار اما و اگر قرار بود بر اساس این طرح ٣٠ درصد پایه حقوق به افراد بیکار “واجد الشرایط” پرداخت شود. شورای نگهبان به بهانه اینکه این طرح بار مالی دارد، آنرا به بایگانی سپرد. گویا این روزها که دولت روحانی سرکار آمده برخی نمایندگان به عنوان یک انتظار از دولت “تدبیر و امید” خواستند که این لایحه را زنده کند چون تنها راه احیا مجدد آن اقدام از سوی دولت است. بهرحال چه دولت اینکار را بکند و چه نکند بحث ما فعلا این نیست بلکه این بهانه ای شده که یکی دیگر از اقتصادادانان که وزیر رفاه دولت احمدی نژاد هم بوده، هشدار دهد که “گدا پروری نکنیم”. آن گدای از زیر کار در رو ما مردم ایران هستیم و گدا هم که همیشه دستش پیش دیگران دراز است و تا وقتی هم که روزی اش برسد که تن به کار نمی دهد فقط “منابع را هدر میدهد”. به گفته آقای لیلاز سه هزار سال میشه که به این درد مبتلا هستیم. آقای پرویز کاظمی که ” …مدیر‌عاملی شرکت‌هایی چون سایپا و سرمایه‌گذاری گروه صنعتی ایران خودرو تا ریاست هیات‌مدیره بانک سرمایه را در کارنامه دارد، به واسطه حضور چندین ساله‌اش در شورای تامین اجتماعی، مجمع بیمه روستاییان و عشایر و شورای سازمان بهزیستی که معمولاً هم آنجا ریاست را بر عهده داشته”، فرمودند باید به عزت نفس مردم احترام گذاشت: “… باید دید چطور می‌توان اشتغال پایدار ایجاد کرد. چگونگی‌ آن مهم است. نوعاً ما باید تمرکز خود را بر تولید ناخالص ملی بگذاریم. .. رشد تولید ناخالص ملی به منزله افزایش درآمد سرانه ملی نیز است که آن وقت رفاه عمومی و قدرت خرید مردم نیز بیشتر می‌شود. اینها همه به هم مرتبط است. ” ( پرویز کاظمی) اگر استدلال ایشان در باب تولید ناخالص ملی را بپذیریم بعد خود ایشان اشاره میکنند که مشکل اما از خود دولتمردان بوده و تصمیمات دولتمردان وضعیت را به فاجعه امروز رسانده “بله، ما به جمعیت جوان خود که نیاز به شغل دارد توجه نکردیم و منابع خود را در بخش‌هایی توزیع کردیم که نتوانستیم به نیازهای ما پاسخ دهد” منابع را در کجاها توزیع کردند؟ یک نگاه به آمار منتشر شده از دزدیهای کاربدستان این حکومت نشان میدهد که منابع کجا توزیع شده. آنچه هم که واقعا مصرف شده و کالای خریداری شده در رابطه با نیروهای نظامی و انتطامی و امنیتی بوده و بقیه دیگر هیچ.
آقای کاظمی مصاحبه ای طولانی با مجله تجارت فردا دارد که از، از دست دادن “ژن فرهیخته” میگوید تا طرحهای بیهوده دوران احمدی نژاد. از میدان گازی مشترک با قطر میگوید و اینکه نباید به مردم بیمه بیکاری در سطح وسیع داد و نهایتا اینکه به مردم باید ماهیگیری یاد داد نه اینکه به ایشان ماهی داد! و شاه کلید حرف ایشان همین است. و این مثل چینی نه تنها مورد علاقه ایشان بلکه ملکه ذهن همه اقتصاددانان بورژوازی است. بله ماهیگیری بهتر از ماهی مفت است که ندانی از کجا می آید و چطور بدست می آید. اما حقیقت این است این بورژوازی است که ماهی را میخورد بدون آنکه زحمتی برای آن بکشد. اولا بهترین قسمت رودخانه را قرق میکند و بدور آن حصار میکشد. با هزاران نیروی نظامی و انتظامی و امنیتی از آن محافظت میکند. برای محافظت از آن از باتوم تا بمب اتم بکار میبرد که کسی از توده مردم به آن چشم نداشته باشد. البته این خود بورژوازی نیست که ماهیگیری میکند بلکه این توده مردم هستند به کار وادار میشوند که بهترین ماهی توی سفره آنها باشد و برای توده مردم فقط استخوان ماهی میماند. و اگر قرار باشد که جای باشد که مردم ماهیگیری کنند قسمتهای خروشان رودخانه را برای مردم مجاز میشمارند و بدترین وسایل ماهیگیری هم در اختیار مردم قرار میگیرد و تازه اگر چیزی هم به قلاب مردم گیر کند فوری بورژوازی با هزاران قانون نوشته و نانوشته سر ماهیگیر بیچاره میریزد.
بعضی وقتها، وقتی نوبت سهم ما مردم از ثروت جامعه میشود که خود سهم اصلی را در تولید آن داشتیم، اقتصاددانان یادشان می آید که این گدا پروری است و نگران عزت نفس مردم میشوند! باید به ایشان یادآور شد عزت نفس مردم را کسانی می کشند که عقلهای اقتصادی شان مثلا به این نتیجه میرسد که کالاها باید به قیمت واقعی به دست مردم برسد و این میشود که بسیاری از اقلامی که حتی برای زنده بودن یک فرد لازم است از دسترس او دور میشود. چرا ایشان نمی پرسند وقتی کارفرما ماه به ماه حقوق کارگر را نمی پردازد و بعد در مقابل اعتراض او پای پلیس و شکنجه به میان می آید، عزت این آدمها چه میشود؟ چرا به خودشان نهیب نمیزنند که آیا با تعیین حداقل حقوق سه برابر زیر خط فقر مورد قبول خودشان، عزت نفس مردم لگد مال نمیشود؟ این جور مواقع عزت نفس موضوعی است خطرناک که باید سرکوب شود و از همان سه هزار سال پیش به حال به فحیع ترین وضعی سرکوب شده است. داریوش که دستور داده این ستمگری اش را بر کوه بیستون حجاری کنند اکنون با کمک رسانه ها کوچکترین اعتراض به حقوق اجتماعی و سیاسی را خشونت بار جلوه میدهند که باید در جا ساکت شود. همانگونه که داریوش شورشیان را سرکوب کرد امروز هم از نخست وزیر انگلستان تا جمهوری اسلامی، مردم شورشی را اراذل میخوانند، شاهدش سرکوب وحشیانه سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی و صد سال تاریخ معاصر ایران که هر بار کارگران خواستند عزت نفس خود را به نمایش بگذارند، رنگ پیراهن شان به رنگ خون در آمد.
ما کارگران اما گدا نیستیم. معیشت و منزلت حق مسلم ماست. و موضوع این است تا در بر پاشنه سرمایه داری میچرخد این حقوق برآورده نمیشود. و تا سرمایه داری است اقتصاددانان مانند لیلاز و کاظمی هم هستند که جنایت سازمان یافته طبقه حاکمه را ماستمالی کنند. حداقل برای اینکه این آدمها از فریبکاری شان خلاصی یابند و مجبور نشوند نانشان از طریق لگدمال کردن عزت نفس آدمها بدست بیاورند، برای نجات عزت نفس اقتصاددانان هم شده باید این نظام برافتد.