http://kanoonmodafean1.blogspot.com/2013/08/blog-post_5.html#more
نامه ی سرگشادهی کارگری
عبداله وطنخواه
کانون مدافعان حقوق کارگر – آقای آرش فراز دبیر مجمع عالی نمایندگان کارگری ایران اخیرا” در مصاحبه ای با مهر مندرج در روزنامه ي کار و کارگر شنبه یک تیر 92، از عدم ارائه خدمات فنی به کارگران ایران توسط ILO سازمان بین المللی کار گلایه نموده و اعلام کرده که هیات کارگری اعزامی به ژنو شکایت ایران در این باره را تحویل دادگاه اداری ILO داده است و ضمنا” مشکل را با آقای گای رایدر مدیر کل سازمان بینالمللی کار مطرح نموده است و نیز خبر دادهاند که ایشان در جواب هیات ایرانی حرفهای کلی و ایرادات تکراری تحویل داده اند و ما منتطر پاسخ دادگاه اداری ILO هستیم
آغـــــا ز ســــــــخـــن
سازمان بینالمللی کار که منحصرا” در امور روابط کارگر و کارفرما در سطح جهانی و با مقبولیت عموم دولتهای حاکم، فعالیت میکند، مقداری از حقوق کارگری را در برابر حقوق کارفرمایی به رسمیت شناخته و همهی کشورهای عضو، که نزدیک به دویست دولت هستند، این مقدار از حقوق کارگری را به عنوان حقوق حقه پذیرفته و باید این مقدار از حقوق را در روابط کارگری و کارفرمایی کشور خود رعایت کنند تا هم این دولتها حدی از وظایف عضویت را لحاظ كرده و هم کارگران تا حدی آزاد بوده و به بخشی از نیازها و خواستههای خود دست یابند.
همانطور که میدانیم دولت ایران از اعضای قدیمی این سازمان بینالمللی بوده و قول و قرارهای مکتوبی، که به نام مــــــــــــــــقـــاولــــــه نــامـــههای بینالمللی کار شناخته شده است، را امضا نموده است. اگر از بحث ِ”کدام مقاوله نامه را امضا کرده و کدام مقاوله نامه را نپذیرفته” خارج شویم و زمان را هدر ندهیم، میتوانیم در باب یکی از پایهای ترین مقاولهنامهها که جزء حقوق بنیادین کار شناخته شده است، بحثی مورد نیاز را مطرح نموده و با دامن زدن به آن امید داشته باشیم به یکی از مطالبات کارگریمان دست یابیم.
بد نیست بدانیم مقاولهنامه، همان قول و قرار گذاشتن و آن قول و قرار را نوشتن است. گرچه علت اصلی معروفیت مقاولهنامهها را به شمارههایش نمیدانیم، اما شاید این شمارهگذاریها به زمان ارائهی طرح و یا تصویب آن مربوط باشد. این مقاولهنامهها به عنوان بنیانیترین حقوق بینالمللی کار شناخته میشوند، از آن جمله مقاولهنامههای شمارهی 87 و 98 و 111 و 138 از معروفیت و عملکردی پایهایتر برای کارگران برخوردارند.
مقاولهنامهی شماره 138 در باره حداقل سن اشتغال است که معنای آن برای ما کارگران ایرانی میشود (لغو کار کودکان یا همان مادهی 79 قانون کار خودمان) که کار کودکان را نفی میکند. همه دوست داریم کودکان بازی کنند و کودکی تا ………
مقاوله نامهی شماره 111 دربارهی عدم تبعیض در مورد کارگران است ومعنای مادهی 1 بند الف و الی آخرش برای ما کارگران ایرانی میشود (دریافت دستمزد برابر در ازای انجام کار برابر، بدون در نظر گرفتن زن یا مرد بودن، شهری یا روستایی بودن، سنی یا شیعه بودن، و یا هراختلاف دیگر.)
مقاوله نامهی شمارهی 98 دربارهی حق تشکل و مذاکرهی دسته جمعی است.
و امــــــا مــــــقـــــا و لـــه نـــامـــهی 87
اصلیترین و مناقشهانگیز ترین مقاولهنامهی سازمان بین المللی کار برای ما کارگران ایران و دولت جمهوری اسلامی ایران و ILOهمین قرارداد بین المللی یا مقاوله نامهی 87 میباشد. و به دلیل حاکمیت {اقتصادی} با ماهیت دلالی و رانتخوار و غیرمولد و غیرصنعتی در جامعهی ما، ایران، نیازمندیم این مقاولهنامه را کمی کاملتر نقل کنیم تا شاید بهتر به دلخوری آقای فراز از بهانهگیری آقای رایدر و عدم ارائهی خدمات فنی توسط سازمان جهانی کار به ایران ، پی ببریم.
مقاوله نامهی 87 در بارهی آزادی ایجاد تشکل کارگری یا اتحادیههای کارگری و کارفرمایی با هر نام و نشان توسط کارگران یا کارفرمایان است، بدون اخذ اجازه از دولتها و حاکمان. در متن این مقاولهنامه آمده است:
“مادهی 2 – کارگران و کارفرمایان بدون هیچ گونه امتیاز بر طبق تمایل خود و بدون اجازهی قبلی اقدام به تشکیل سازمانهایی به میل خود نموده و یا به این سازمانها بپیوندند، به شرط این که اساسنامههای آن سازمانها را رعایت کنند ”
و نیز در مادهی 3 -1 میخوانیم : “سازمانهای کارگران و کارفرمایان حق دارند اساسنامه و آئین نامههای اداری خود را تدوین و نمایندگان خویش را آزادانه انتخاب واداره امور وفعالیت خود را تنظیم و برنامهی عملی خود را اعلام دارند. مادهی 3 – 2 : مقامات دولتی باید از هر گونه مداخله ای که ممکن است این حق را محدود یا مانع اعمال قانونی آن باشد خودداری نمایند. مادهی 4 : سازمانهای کارگران و کارفرمایان را نمیتوان از طریق اداری مــــنحـــل یا توقیف نمود.”
ما کارگران در ایران بر طبق قانون کار اجازهی ! تشکیل سه شکل از تشکلهای کارگری را داریم:
1. شورای اسلامی کار 2. نماینده کارگری 3. انجمن صنفی .
جناب آقای آرش فراز، دبیر مجمع نمایندگان کارگری ایران، است و جناب آقای یاراحمدیان، رئیس هیات مدیره این نهاد، و بهانهی من برای نگارش این نامه حسب الظاهر مصاحبهی ذکر شدهی جناب فراز است که در ابتدای این مقاله آوردهام. پس با عرض سلام – سلامی که به دلیل نیاز، برای بیان و ساختن بستر بحث، دیرتر ازعرف و ادب اعلام میشود- آغاز میکنم .
جناب آقای فراز، با آن که اخیرا” به دبیری مجمع عالی منصوب شدهاید، اما میدانم که سالهاست دغدغهی کارگران با شماست و شما سالها پیجوی مسائل کارگری بوده و مطالبی نیز دراین باب دارید، پس باید چراییها و بهانهگیریهای آقای گایرایدر برایتان روشن باشد و بدانید چرا در مجامع جهانی دولت جمهوری اسلامی ایران به چالش کشیده میشود. جنابعالی به عنوان دبیر یکی از سه شکل قانونی و پذیرفته شدهی تشکیلات کارگری در ایران واقف و آگاهید ما کارگران درایران دانایی و اطلاعاتمان محدودتر از آن است که باور کنید، زیرا اگر غم نان مجالی دهد که چیزی بخوانیم یا چیزی بشنویم، اگر که آن را در ذهن و دل نشانیم قطره ای از دریاست. چرا که اصل، بر بیاطلاع گذاشتن کارگران است! آن هم در عصر ارتباطات و اطلاعات، با اطلاع رسانی قطرهای یا قطره چکانی!
عزیز، شما مصاحبه میکنید و گلهمند از رفتار آقای رایدر، خبر میرسانید که هیات نمایندگی شکایتی را به اداره سازمان داده، اما از چرایی ماجرا چیزی به زبان نمیآورید. پس یا فکر میکنید کارگران زیر مجموعهی آن نهاد کارگری که شما به آن منتسب هستید، آگاه به امورند و نیازی به زیاده گفتن نمیبینید یا خود خبر از چراییها ندارید یا با خبرید و چون بسیاری از مسئولین و مقامات! کارگران را خارج از حلقهی نیازمندان این دانایی میدانید. بهر حال چون متن مقاوله نامهی 87 را آوردهایم و خواندهایم اینک بیشتر توانایی آن را خواهیم داشت تا در حد توان ِکارگریمان یاری کنیم که دلخور از رفتار گای رایدرها نباشید، با آن که گفتیم : نمیدانیم و در این آفتاب تموز سرمایه داری، اطلاعات قطره چکانی شده آقایان به کام کَس نرسیده بخارمی شود و باز ندانستن همزادی میشود برای کارگران!
همان طور که خواندید در متن مقاوله نامهی 87 بـــــر آزادی کارگران برای ایجاد تشکل دلخواه و تدوین اساسنامه و آئیننامه توسط خود کارگران تاکید شده و تنها شرط برای عضویت، پذیرفتن اساسنامهی هر تشکلی توسط کارگران است و باز تاکید شده دولتها با تصویب هیچ قانونی نمیتوانند تشکل کارگری را منحل کنند! یا کارگران را به دلیل عضویت در این تشکلها مورد پیگرد و آزار قرار دهند و یا وادار به پذیرفتن تشکلی و خروج از تشکلی دیگر کنند و آمده که دولت حتی حق دخالت در امور داخلی تشکل کارگری را ندارد. جناب فراز شما همین چهار پنج خط آخر را دوباره بخوانید و با شرایط زیستی هر سه تشکل کارگری ایران ! مقایسه کنید،همین .
حالا چند اسم خالی برایتان ردیف میکنم 1- منصور اصانلو 2- محمود صالحی 3- علی نجاتی 4- رضاشهابی 5- ابراهیم مددی.
آقای فراز میدانم که میدانید کارگرانی از این دست همین پنج نفر نیستند، این اسامی خالی برای من و شما انباشته از هزاران قصهی واقعی و تلخاند و بیانگرهزاران درد ناگفته برای آقای گای رایدر بیگانه و غیر هموطن! که بهتر از من و شما و هزاران هموطن دیگرمان آنان را میشناسد و چون جهانی این کارگران نام برده شده را میشناسد، ایشان نیز مجبورند درباره هیات نمایندگی ایران و جایگاه واقعی اش، شک کنند و هر سال زیر فشار حقایقی، حدی از دلخوری را به شکلی بروز داده و جواب سر بالا بدهند و حرف تکراری به قول شما بزنند.
جناب فراز اگر آقای گای رایدر این جا بود و به کارگاههای بسیاری که زنان و دختران ما در آن کار میکنند سری میزد اوج فاجعهی دردناکی را لمس میکرد که اصلا” پذیرفتنی نیست، حتی اگر مقاولهنامه ای با شمارهی 111 وجود نداشت. آقای فراز مادرم، همسرم، دخترم، بیشتر از من و در فضایی مه آلوده و مسموم کار میکنند و دستمزدی به مراتب پایینتر از حد تصور دریافت میکنند! باور ندارید به کارگاههای دوزندگی، بستهبندی، طلاسازی و هر یک از هزاران پستوی کارگاه نام، سری بزنید و یا به تاریخ سه روز پس از مصاحبه خود با مهر، به روزنامه کار و کارگر نگاه کنید. در صفحهی سومش که گاه بیانگر دردی از دردهای ماست، بخوانید از دستمزد 180 الی 190 هزار تومانی برای یک ماه کارکردن که چه عرض کنم، برای یک ماه جان کندن، توسط زنان و دختران این خاک و بوم.
آقای فراز خروش ملی و حماسی هم میهنانم درخلق بهار، بهاری بی جنگ و جدال، و دست رد زدن به سینهی همهی نااهلانی که مردم میهنم را خودی و غیر خودی میشناختند و میشناساندند، در دل من کارگر هم گل امید کاشت، گلی که در این کویر افتراق، بیعمل، آبیاری نمیشود و به غنچه نخواهد نشست و نشکفته پرپر میشود و آب به آسیاب دشمنان یکپارچگی میهنم که در راسشان نظام سرمایهداری آمریکاست، خواهد ریخت. آقای فراز این انتخاب ملت ایجاب میکند به سهم خود گامی بلند در راستای اتحاد و یکدلی کارگران برداشته شود و این مهم در این اختلاف نظر و اختلاف آبشخور جریانات کارگری، از آنچه میاندیشیم مهمتر است. اگر از غربالی طبقاتی در پالایش واتحاد بهرهمند شویم و بازی خودی و غیرخودی را، راه ببندیم و از همین تعریف و معنای آورده شده در مادهی دوم قانون کار استفاده کنیم، میتوانیم بدانیم که کارگریم و بپرسیم چه داریم؟ چه باید بخواهیم؟ چه حقوق حقه ای داریم؟ چه مطالباتی را دست به نقد بیان کنیم و…… در یک کلام استراتژی و تاکتیکمان چه باید باشد، تا چتری و سایبانی در خور، کارگران ایران داشته باشیم در شعلهي بیرحمانهي جهنم سرمایهی سودپرست و سیریناپذیر!
جناب فراز تا وقتی مجموعهی نمایندگان کارگری قبل از انتخابات شش پرسش از نامزدهای ریاست جمهوری میپرسند و بعد از انتخابات مجموعهی شوراهای اسلامی کار شش در خواست بهتر از سوالات شما، از رئیس جمهور منتخب دارند. همهی تلاش و جبهههای یک شبه ساخته، برای رای آوری و ورود به شورای شهر و یا هر آرمان و خواست دیگری را به ثمر رساندن، بیثمرتر و ابتر از آنی خواهد شد که گمان میکنید. شاید نخستین دلیل این شکستها، برنخاستن این حرکات از درون بدنهی کارگری موجودتان باشد. یعنی قبل از نشر شش پرسش از نامزدهای ریاست جمهوری، به دلیل هراس مدیران نشسته در راس تشکل کارگری و شاید بیاعتقادی آنان به شم طبقاتی کارگران، از آنان پرسیده نمیشود و یا بیتعارف بگوییم به آنان گوش داده نمیشود! و گرنه دسی بل فریاد کارگران رساتر از آن است که شنیده نشود!
جناب فراز چگونگی برآمدن یک تشکل کارگری (فرمایشی یا خودساختگی) آن، شاید برای بسیاری معیار و ملاکی انحصاری برای سنجش ماهیت آن باشد، مثل آنانی که با پیاده نظام دانستن کارگران قصد پیش انداختن ما و سواری خوردن بر دوشمان را دارند و امروزه روز فقط رنگشان سرخ نیست و طیف متنوعی از رنگهای سرخ و سبز و غیرهاند. به رغم درستی این ملاک، حقیت انکارناپذیر، اما حضور واقعی کارگران است در هر تجمعی و با هر نامی، که در نهایت پیش برنده منافع جمعی و طبقاتی خود خواهند بود. پس نباید دلخوش داشت که همیشه میشود مدیریت و راهبری کرد، خود دعوتکردگان کارگر را. شاقول وجودی کارگریمان در جوامع طبقاتی، چنان درک و شم طبقاتیای ارزانیمان داشته که کوچکترین ریز مغذیهای منافع طبقاتیمان را در خروارها حرف و عمل دیگران پیدا میکنیم .
آقای فراز دوست داریم هرکسی با نام ما حرف میزند یا از طرف ما میگوید آنی بگوید که ماحصل بحث و خرد جمعیست حتی اگر شخصا” با آن مخالف باشیم قابل تحملتر است تا بیانگر منافع فرادستی خود باشند با نام ما! و حتی اگر خردجمعی به خطا برود عیبی ندارد زیرا جمع در حرکت جمعی خود صیقل میخورد وذاتا”رو به پیش خواهد داشت.
جناب فراز همانطور که گفته شد مردم میهنمان با خلق این حماسه چنان نهیبی به همهی مسوولان زد که همه ناچار پنبه از گوش به در آورده و آماده همکاریاند! پس درنگ جایز نیست و باید برای برخورداری بیشتر کارگران از مواهب زندگی و زیستنی انسانی و در خور، تلاش کنیم و در درجه اول اتحاد همهی کارگران ایران را مد نظر قرار دهیم و بسترسازیهای لازم رابا نظر سنجی و کمک از خود کارگران، فراهم سازیم که بتوانیم از تصویب لوایح ضد کارگری که در مجلس منتظر طرح و تصویباند جلوگیری کنیم، لوایحی مثل 1-اصلاح قانون کار 2-استاد و شاگردی 3- نظام صنفی و سایر لوایحی که شاید بیسر و صدا در انتظار فرصت طلایی توسط طرفداران پروپا قرص سرمایه خوابانده شده اند. یکپارچگی و اتحاد و آگاهی ما کارگران ضامن اصلی بهروزی ما و یکپارچگی و رشد کشورمان ایران است. پس باز تاکید میکنم زمان را ازدست ندهیم.این تاکید از هول حلیم در دیگ افتادن نیست و یا از آن سوی بام به زمین درغلتیدن! بل آهسته، آری آهستهی مشروط به پیوسته بودن است. نه نان به نرخ روز خوردن، کلامی گفتن و گریختن و فراموش کردن است، باید دانست چیزی بنام حافظهی تاریخی هم حقیقت دارد!
حالا که حماسهی آفریده شده جهانی را مبهوت کرده! و رئیس جمهور منتخب ملت، تاکید بر استفاده از انجمنها وNGOها و تشکیلات صنفی دارد، و میرود که نگاه امنیتی از فعالیت صنفی برداشته شود تا با انگ ضدامنیتی مانع تلاش کارگران برای معاش انسانی نشد، باید به یاری منتخب ملت رفت تا در اصل به خودمان و سفرههای خودمان کمک کنیم و کودکانمان را از ابتلا به سوهاضمه نجات دهیم و به جای باور، به دروغ آورده شدن پول نفت بر سفرههامان، باور کنیم میتوان با کار کردن، دستمزد مناسب و برابر گرفت و با داشتن امنیت شغلی و لغو قراردادهای سفید امضاء و بی مانع و هراس به دور هم جمع شدن و چاره و تدبیر لازم را برای بهتر زیستن گرفت، میتوان انسان گونه زندگی کرد.
آقای فراز اگر این امید ناامید نشود ،آقای گای رایدر نیز خواهد دانست که فقط آقایان آزاد نیستند صبحانههاشان را جمعهها در اتاق بازرگانی و یا صنعت معدن و یا سایر اتاقهای در اختیار، میل فرمایند و در اندیشه شوند چگونه بر سود بیفزایند و از پرداخت دستمزد ناچیز و بیمه کردن هم طفره روند، که قانون بی رمق کار، کاری به کارشان نداشته باشد، که مجبور به پرداخت پول چای ناقابل چند برابر حقوق من شوند. بلکه کارگران هم، با لقمه ای نان و پنیر و سبزی، گر چه هزینه ای بالا دارد، میتوانند بنشینند چارهاندیشی کنند. آری آن گاه آن آقا هم ناچار جواب سر بالا به شما نخواهد داد. گرچه در دل به ما میخندد، زیرا خوب میداند که ما کارگران بر عکس اتاق” نشینان از ما بهتران، توان در اختیار گرفتن وکیل و حقوقدان و اقتصاددان متمایل به آسایش کارگران را نداریم تا مثل آنان غنینژادهای بسیاری را با نامهای متفاوت در اختیار بگیریم، پس به سوی کار و کار و کار کردن! به جای نق زدن ، در همین شکل و شمایل موجود کارگری گام برداریم. آری همین شکل و شمایلهای موجود کارگری! ما باید به اثبات برسانیم این شکل و شمایل برای تشکل کارگری کافی است و کارآ یا ناکافی است و محدود کننده! باید آستین بالا زد و در عمل به واقعیت رسید. ما کارگران داروخانه چی نیستیم که تنها موظف به پیچیدن نسخه پزشکان آن هم از نوع خارج نشینش باشیم، باید خودمان با دست و ذهن خودمان ساختار مطلوب و کارای سازمان کارگریمان را آجر به آجر بچینیم و بالا ببریم، چنان که همهی مدعیان ساختارهای از پیش طراحی و ساخته شده، در مقابل حقیقت انکار ناپذیر و عینی سر خم کنند.
و این با آسوده خاطری از یاریهای اولیهی قانون و قانونگذاران و منتخب میلیونی ملت، چنان که قول دادهاند شدنی مینماید. چرا که نوید اجرای فصل سوم قانون اساسی (حقوق ملت) در فضا پیچیده و به مشام بزرگان نشسته.
جناب فراز این مهم در این فضای تعامل و اعتدال با کار و کوشش شدنی است و نه با یک جلسه تشکیل دادن و رفتن تا بعد و یا کمیتههایی ساختن و رها کردن تا موسم تعین دستمزد توسط شورای عالی کار و یا فرا رسیدن روز جهانی کار.
آرزومندم با تواناییهای حقوقی خود یاری گر ما باشید و خلل و فرج قانونی کار را نشانمان دهید و با ما باشید و نه خدا نکرده از صراحت کلام کارگری مان دل آزرده شوید. با آرزوی تندرستی و شادابی برای شما و هر آن که گامی برای بهروزی کارگران بر میدارد.
6 تیر ماه 92