تلویزیون پرتو -نه به اخوان المسلمین، نه به ارتش مصر! گفتگوی تلویزیون پرتو با رحمان حسین زاده

نه به اخوان المسلمین، نه به ارتش مصر!
گفتگوی تلویزیون پرتو با رحمان حسین زاده

تلویزیون پرتو: روز شنبه ٢٧ ژوئیه در تقابل اخوان مسلمین و نیروهای نظامی مصر در شهر قاهره بر طبق آمار رسانه ها، بالغ بر هشتاد نفر کشته شده اند . اوضاع کنونی مصر را چگونه ارزیابی می کنید ؟
رحمان حسین زاده: تا آنجا که به این اتفاق مشخص مربوط است و اینکه هشتاد نفر کشته شده اند، موضع ما روشن است. کشتن مردم در تجمعات و تظاهرات صرف نظر از دیدگاه سیاسی آنها و مطالباتشان توسط نیروهای نظامی چه ارتش و یا نیروی انتظامی و نظامی دیگر در مصر محکوم است.
اما در رابطه با اوضاع مصر گفتن این تنها کافی نیست . باید برگشت و سیر تحولات سیاسی مصر را نگاه کرد .در مصر از سه سال قبل یک تحول انقلابی جدی اتفاق افتاده است که در نتیجه آن حسنی مبارک و دولتش سقوط کرد . این انعکاس اراده مردم بود. انعکاس اراده کارگر و مردم زحمتکش و صف آزادیخواه آن جامعه بود که نان می خواستند ، آزادی می خواستند ، عدالت می خواستند ، پایان استبدادرا می خواستند و پایان دیکتاتوری را می خواستند. نزدیک به سه سال گذشت . خیلی ها فکر می کردند این تحولات تمام شده است . اما اینطور نبود . تب و تاب داشت . فراز و نشیب داشت . نتیجه اش درآن دوره، یک سال قبل، اخوان المسلمین به قدرت رسید . محمد مرسی رئیس جمهور شد.
طی یک سال گذشته خیلی زود جریان اخوان المسلمین ، ضدیت خودش را با ابتدائی ترین حقوق سیاسی ، اجتماعی ، مدنی و شهروندی جامعه مصر نشان داد . در صدد اسلامیزه کردن جامعه مصر بودند . تا توانستند بر مردم فشار آوردند و مردم را در تنگنا قرار دادند . یک جامعه ای که بزرگ است. پر توقع است. جامعه ای که به مرکز روشنفکری دنیای عرب مشهور است. معلوم بود اسلام سیاسی و اخوانیها را تحمل نمیکند. اخوانیها و محمد مرسی کور خوانده بودند و در نتیجه نتوانستند آن روند ارتجاعی را پیش ببرند.
تب و تاب انقلابی مردم دوباره به جوش آمد و آن جنب و جوش شروع شد. ما دیدیم که در سی ام ژوئن مردم در ابعاد سی میلیونی به میدان آمدند و حکمشان را صادر کردند و گفتند محد مرسی باید برود و دیدیم که رفت. در تحولات اخیر جنبش تمرد عروج کرد، که فقط محدود به نسل جوان نبود . در جنبش تمرد هم نسل جوان هست و هم جریانات مختلف سکولار و لیبرال که بر علیه اسلام سیاسی و طرفدار ارده مردم هستند و گرایشات مختلف دارند . علاوه بر جنبش تمرد، اتحادیه های کارگری در ابعاد وسیعی هستند وخودشان را متشکل کرده اند. سوسیالیست ها و چپ ها هر چند هنوز آن نیروی پر وزن سیاسی که سهیم در معادله قدرت باشند نیستند ، اما وجود دارند .
منظورم اینست یک فاکتور اصلی را در تحولات مصر ، چه در سال ٢٠١١ و چه در همین امسال که باید دید، اینست که نیروی اصلی شکل دهنده انقلاب کارگران و مردم مصر ، نیروی کارگر و نیروی اراده مردم است . خیلی از تحلیل گران بورژوایی با توضیح نقش اخوان مسلمین و یا با توضیح نقش ارتش ، می خواهند نقش اراده و ابتکار کارگران و نسل جوان و مردم مصر را فرعی کنند . ما آن جهتی را داشته ایم که می گوید دینامیسم اصلی تحولات جامعه مصر، اراده کارگر و مردم آزادیخواه آن جامعه است که استبداد را نمی خواهد ، فساد را نمی خواهد، آزادی را می خواهد ، نان می خواهد ، که عدالت را می خواهد و الان هم خودش را نشان می دهد .
در این میان جریانات بورژوایی هر کدام درصدد آن هستند که مهر خودشان را بر آن تحولات بکوبند . بخشی از آنها اخوان المسلمین بود که به نظر من تاکنون با ناکامی و شکست روبرو شدند . بخشی هم ارتش است . ارتش به عنوان یک دستگاه کلاسیک نظامی طرفدار حفظ ارکان سرمایه و دولت بورژوایی است و به طور ویژه ارتش مصر خودش بخشا جز هیئت حاکمه است و گویا چهل درصد اقتصاد در آن کشور را در دست دارد. از دوره جمال عبدالناصر و بعد انور سادات و بعدش حسنی مبارک، ارتش همیشه پای قدرت بوده و در نتیجه سهیم قدرت حاکمه بوده است . زمانی که حسنی مبارک در حال سقوط بود ، ارتش محاسبه کرد که کجا به داد حفظ نظامش برسد و کجا به داد حفظ منفعت های اقتصادی، سیاسی، اداری خودش برسد. ارتش در آن شرایط ظاهرا در مقابل مردم قرار نگرفت و اجازه داد که حسنی مبارک کنار برود . این بار هم همین محاسبه از سوی ارتش صور ت گرفت چرا که یک سال قبل زیر فشار آمریکا و غرب، برای حفظ اوضاع خواستند که اخوان المسلمین و محمد مرسی در قدرت باشد . اما بعد از یک سال دیدند که مردم حکومت اسلامی آنها را نمی پذیرند . بنابراین ارتش هم به عنوان یک نیروی بورژوایی کمین کرده ، خودشان را همسو با مردم نشان دادند. اتفاقا این همسویی ظاهری با مردم ، برای کنترل مردم و کنترل اوضاع بود و به آن معنی ، آنها تاکتیک ضد انقلابی کنترل مردم را به کار بستند.در نتیجه در تحولات سیاسی مصر اخوان المسلمین هست. ارتش هست. کارگر و مردم ونسل جوان و زنان آزادیخواه هستند. نیروهای لیبرال هست. اتحادیه های کارگری و سوسیالیست ها هستند . این آن شطرنج بازی سیاسی مصر است که می بایست همه جوانب آن دیده شود.
تلویزیون پرتو: بعضی ها نظرشان این است که محمد مرسی در نتیجه یک انتخابات واقعی به قدرت رسیده است و نمی بایست به زیر کشیده می شد و باید به او اجازه میدادند که چهار سال امتحانش را پس بدهد و بعد از آن با یک انتخابات یا برکناری زود رس از ریاست جمهوری کنار گذارده شود . یعنی برکناری محمد مرسی را اینگونه ، اسمش را کودتا می گذارند . نظر شما در این رابطه چیست ؟
رحمان حسین زاده : به نظر من ادعاهایشان بی پایه است . اولا این خود اراده آن مردمی است که در سی ام ژوئن با آن ابعاد سی میلیون نفری آمدند و با تظاهرات و حرکت مستمرشان داد زدند که اخوان را نمی خواهند ، محمد مرسی را نمی خواهند و باید برکنار شود . همگان آن جمعیت سی میلیون نفر را در خیابان های مصر که بر علیه اخوان مسلمین و محمد مرسی تظاهرات کردند را دیدند . ظاهرا یکسال قبلش سیزده میلیون رفتند و به مرسی رای دادند . اما این جمعیت سی میلیون نفر بود . سی میلیون نفر با پای خودشان به میدان آمدند . با تظاهرات و حرکت های مستمرشان گفتند که اخوان مسلمین را نمی خواهند و محمد مرسی را نمی خواهند .اراده مردم خودش را اینجور نشان داده است . آمار و ارقام را هم اگر نگاه کنید، جمعیت بسیار بیشتری اعلام کرد مرسی باید برود.
تلویزیون پرتو: پس الزاما نیازی نیست که منتظر شد تا دوران ریاست جمهوری و یا یک منصبی به پایان برسد ؟
رحمان حسین زاده: اینها می خواهند یک سیستم ، یک فرد ، یک حزب ، بیاید چهار سال با همه سیاست های ارتجاعی اش به آن مردم تحمیل شود و حق عزل و حق اراده مردم را سلب کنند . اتفاقا این بی پایگی دمکراسی پارلمانی است و بی پایگی انتخابات های پارلمانی این کشورها حتی از غرب گرفته تا آنجا را نشان می دهد. ما کمونیستها بر سیستم حکومتی پا فشاری می کنیم و که حق عزل و نصب رای دهندگان و شهروندان در آن تامین است. آن هم سیستم حاکمیت شورایی است .در سیستم حاکمیت شورایی بی آنکه منتظر چهار سال بمانیم ، حق عزل و دوباره انتخاب وجود دارد . سیستم شورایی این حق را به همگان می دهد که پس از فرضا سه ماه و شش ماه، هر وقت انتخاب کنندگان تشخیص دهند، سیستمی که بر سر کار است بر ضد مردم عمل میکند و ضد انسانی است ، حقوق مردم را پایمال می کند ، با اولین اجتماع و کنگره و تجمع و مجمع عمومی آن را پائین بکشیم و دیگری را جانشین آن کنیم . سیستم حکومت شورایی ، سیستمی است که متکی بر اراده کارگر و مردم و صف آزادیخواه جامعه است. اتفاقات در مصرپوچی همین انتخابات پارلمانی را نشان داد که ظاهرا یک سال قبل تر با سیزده میلیون رای محمد مرسی سر از صندوق در آورده بود ، ولی امسال بخش وسیع مردم و حتی آنها که احتمالا رای داده بودند متوجه شدند که بعد از یک سال اخوانی ها و محمد مرسی خون مردم را در شیشه کرده اند. مردم به میدان آمدند . تظاهرات کردند و اعتراض سی میلیون نفری را سازمان دادند. به این ترتیب مردم مصر حق عزل خود را به این شکل جاری کردند و انتخابات قبلی را لغو کردند. مردمی که امروز متوجه شده است که این بختک سیاه تحمیل شده بر زندگی اش نباید ادامه پیدا کند، اراده خودشان را اعمال کرده اند و کار خوبی کردند. به نظر من چه قدرتهای غربی و یا جریاناتی که به یاد ادامه پیدا کردن حاکمیت سیاه مرسی افتاده اند، معلوم است که طرفدار حفظ نظام بورژوازی در مصر هستند . طرفدار حفظ اخوان المسلمین هستند که به نفع انها اوضاع را کنترل کند و به نظر من آن چیزی که مسئله اینها نیست ، انتخاب و اانتخابات واقعی توسط مردم است .
تلویزیون پرتو: در حال حاضر یک جبهه دیگری و یا یک میدان دیگری باز شده است. اولی میدان تحریر است که در آن نشسته اند و دیگری رابعه عدویه که طرفدار اخوان مسلمین هستند و میدان سوم که به آن سفنیکس می گویند و در محله مهندسی مصر واقع شده است . اما هم در تقابل با اخوانی ها هستند و هم در تقابل با ارتش مصر هستند . می گویند که تقابل میان ارتش مصر و اخوان مسلمین ، یک تقابل ارتجاعی است . نظر شما چیست ؟
رحمان حسین زاده: ابهامی در این نیست که اخوان مسلمین تماما یک نیروی فوق ارتجاعی و سیاه آن جامعه است. مردم بیش از یکسال به آنها مجال ندادند .از آن طرف هم نباید ابهامی باشد که ارتش هم یک نیروی ارتجاعی است و منفعت های سیاسی و اقتصادی نظام سرمایه داری را حفظ می کند . در مصر به علاوه می خواهد موقعیت ویژه خودش را در آنجا تضمین کند و ارتش یک نیروی تمام ارتجاعی است. نیروهای سیاسی انقلابی و رادیکال ، کمونیستها و سوسیالیستها و نیروهای آزادیخواه و طرفدار مردم، باید در مقابل این دو نیروی ارتجاعی بایستند و با هر دو این نیروها مقابله کنند. اگر این میدانی که شما می گوئید در این راستا شکل گرفته و در مقابل این دو نیروی ارتجاعی، صف آرایی می کند، آن وقت باید دید پلاتفرمش چیست ؟ شعارش چیست؟ خواستش چیست؟
آنطور که من تعقیب کرده ام، گفته اند نان می خواهند ، آزادی می خواهند ، عدالت اجتماعی می خواهند و در مقابل این دو نیروی ارتجاعی هستند . تا همین جا به نظر من حرکت مثبتی است . و دقیقا تا الان در تحولات مصر، خلاء اساسی عدم تامین رهبری انقلابی در راس این تحرک میلیونی و عظیم توده ای است. آن نسل جوان که به میدان آمد و موتور محرکه بود، آن اتحادیه های کارگری که هستند اما متاسفانه نتوانستند یک رهبری همه جانبه سیاسی را تامین کنند. آن سوسیالیست ها و چپ هایی که هستند و نتوانستند به یک وزنه جدی در معادله قدرت تبدیل شوند . این نشان می دهد یک رهبری انقلابی، یک پلاتفرم انقلابی، آزادیخواهانه و یک نیروی قدرتمند اجتماعی انقلابی که مدعی قدرت باشد و هم در مقابل اخوانی ها و هم در مقابل ارتش و حتی لیبرال های بورژوا امثال البرادعی ها، قد علم کند و بگوید که نیروی اراده مردم مصر را نمایندگی می کند و می خواهد قدرت را بدست بگیرد و کل دارودسته های ارتجاعی را خنثی می کند و آنها را حاشیه ای خواهد کرد، به نظر من این نیرو کم است و جای آن خالی است . اگر این جنبش ، این میدان ، قدمی در راستای شکل گیری قدرت سومی در مقابل اخوان و اسلام سیاسی و در مقابل ارتش است با یک پلاتفرم آزادیخواهانه، به نظر من کاملا مثبت است . آن موضوعی که طبقه کارگر مصر، سوسیالیست های مصر، فعالین کمونیست مصر و اتحادیه های کارگری آنجا باید به آن توجه کنند این است که دقیقا نباید بگذارند صحنه سیاست و میدان تحرک سیاسی مصر، به عرصه جدال اخوان و ارتش سوق یابد. البته تا الان هم بر خلاف تفسیرهای سطحی و بورژوایی اینطور نبوده است. به نظر من تا الان هر روز نیروی محرکه اصلی تقابل با اخوان مسلمین، نیروی کارگر و مردم و صف آزدایخواهی و صف سکولار و نسل جوان آن جامعه است، با گرایشات مختلفی که دارند. ارتش که به میدان آمده و اهرم های قدرت را نیز در دست دارد ، می خواهد خودش را همسو با مردم نشان داده و خیلی ها هم به ضرب مدیای بورژوایی و مهندسی افکار می خواهند وانمود کنند که در این تحولات مردم و ارتش یکی هستند. واضح است یکی نیستند . این میدان سومی که شما می گوئید که گفته اند ارتش را قبول ندارند ، اخوان را قبول ندارند، نشان می دهد که در ابعاد میلیونی صف آزادیخواه جامعه هم ارتش و هم اخوان المسلمین را قبول ندارند.
یک بار برای همیشه باید گفت و باید بدانیم که ارتش برای کنترل اوضاع آمده است. اگر در تقابل با اخوان و اسلام سیاسی همسویی بیشتر با مردم نشان میدهد، منفعت این مقطع آنها چنین ایجاب میکند. مردم باید آگاه و هوشیار باشند و رهبری انقلابی خودشان را تامین کنند . ارتش از شکاف بین اخوان المسلمین و مردم ، استفاده خودش را می کند . برعکس ،کارگر و صف مردم می توانند از شکاف بین ارتش و اخوان مسلمین صف مستقل خودشان را بسازند . پایه قدرت خودشان را بسازند . از شکاف دو نیروی ارتجاعی ارتش و اخوان ، به نفع قدرتمند ترکردن صف آزادیخواهانه خودشان استفاده کنند . صفشان باید مستقل باشد . نباید دنباله رو هیچکدام از آنها باشند . نباید در صف هیچکدام از آن دو نیروی ارتجاعی قرار بگیرند.
تلویزیون پرتو: با این حرکت مردم در مصر ف جنبش اسلام سیاسی که اخوان یکی از قدیمی ترین و بنیان گذار اصلی این جنبش بوده است، لطمات جدی ای خورده است. در این خصوص نظر شما چیست ؟
رحمان حسین زاده: دقیقا اینگونه است . اسلام سیاسی با موقعیتی که در مصر پیدا کرده است، بعد از برکناری محمد مرسی ، ضربه سنگینی خورده است .عقب نشینی بزرگی به او تحمیل شده است . برای یک دوره با ناکامی روبرو شده است اما تمام نشده است . اخوان المسلمین همانطور که خودتان اشاره کردید در بافت سیاسی اجتماعی جامعه مصر ریشه زده است. سرو سامان گرفته است و آماده ترین حزب سیاسی جامعه مصر بود و به همین دلیل بعد از حسنی مبارک قدرت را بدست گرفته اند . اما آنها با حاکمیت یک ساله شان ، ماهیت ضد انسانی شان را زود نشان دادند وخوشبختانه صف پر توقع و آزادیخواه جامعه مصر به اندازه کافی هوشیاری داشته که فرصت زیادی حتی فرصت چهار ساله “بازی پارلمانی و انتخاباتی” را به آنها ندهد. به کارگران و مردم مصر باید دست مریزاد گفت. مردم مصر حق داشته اند و اراده خودشان را اعمال کرده اند و بیشتر از یک سال اجازه ندادند محمد مرسی حکومت کند . به علاوه اسلام سیاسی در ترکیه و تونس ومصر در زیر ضرب است. در نتیجه من فکر می کنم کلا اسلام سیاسی در سراشیبی قرار گرفته است. اخوان المسلمین ضربه سنگینی خورده است، اما نباید خوش خیال بود . آنها نیرویی هستند که در بافت سیاسی ، اجتماعی آن جامعه هستند. دچار عقب نشینی می شوند ، دچار ناکامی می شوند و دوباره خودشان را جم و جور می کنند . همین الان اخوان مسلمین بعد از برکناری محمد مرسی ، هنوزبخشی از صحنه سیاسی را گرفته است . هنوز ادعای سهم دارد . زورش را به کار می برد که سهمی در قدرت داشته باشد. نماینده اتحادیه اروپا کاترین اشتون می رود و با وجود آنکه می داند اینها در حال تخریب جامعه هستند ، محمد مرسی را می بیند ،سران اخوان مسلمین را می بیند . واقعیتش این است که می خواهند در آرایش سیاسی بعدی مصر جایی را به آنها بدهند . به آسانی نمی توانند اخوان مسلمین را حذفش کنند. به هر حال به نظر من آن چیزی را که باید در این پروسه پیچیده مصر دید ،مخاطرات جدی است که در مقابل طبقه کارگر و مردم مصر قرار گرفته است و یک مخاطره اصلی اخوانی ها هستند. اینها می خواهند جامعه را به طرف تخریب ببرند . اینها می خواهند شیرازه جامعه را از هم بپاشانند . راستش اینها از این که مردم در صحنه سیاسی باشد، می بازند . اتفاقا می خواهند فضای آنجا متشنج باشد. می خواهند فضای آنجا نظامی شود. به نظر من اگر دست اخوان مسلمین بود ،با تخریب و ترور بساطی همانند حتی سوریه و جنگ داخلی براه می انداختند . این نیروی اجتماعی مردم آزادیخواه است که نباید بگذارد اخوان مسلمین به اهداف خود برسد . مخاطره دیگر نقش ارتش است که می خواهد مردم را کنترل کند، اوضاع را کنترل کند . دقیقا مردم نباید این اجازه را به ارتش بدهند که اوضاع را کنترل کند.
حتما سئوال اینست چگونه می شود این مخاطرات را کنار زد ؟ آن نیروی وسیع میلیونی که تا الان نیروی تحول بخش در جامعه مصر بوده، میتواند رهبری انقلابی و پلاتفرم انقلابی و ساز و برگ و اهرمهای قدرت به سرانجام رساندن این تحول را تامین کند. این وظیفه رهبران رادیکال کارگری، زنان و مردان آزادیخواه و وظیفه کمونیستها و سوسیالیستها و نسل جوان میتکر و پرشور مصر است این وظیفه را به سرانجام برسانند. دوره تعیین کننده و پر تحولی است. شاهد یک دوره انقلابی در جامعه مصر هستیم، جنبش ها و طبقات و احزاب به حرکت در آمده اند و میخواهند مهر خودشان را بر این تحولات بکوبند. طبقه کارگر مصر و کمونیستها باید مهر خود را بر این تحولات بکوبند.
تلویزیون پرتو: کمونیست های منطقه و دنیای عرب و حزب حکمتیست که با رهبران کارگری آن جامعه در ارتباط هستند ، وظیفه شان چیست ؟ آیا باید نسبت به تحولات جامعه مصر حساس باشند؟
رحمان حسین زاده: قطعا باید حساس بود . همین گفتگوی من و شما و گفتگوهای قبلی ما در این خصوص و مباحث حزب حکمتیست که ازسال ٢٠١١ در قبال تحولات انقلابی مردم مصر مطرح کرده، گویای اهمیت تحولات مصر و حساس بودن ما در قبال تحولات آنجا می باشد. همیشه به سهم خودمان سعی کرده ایم در کنار مبارزات آزادیخواهانه کارگران و مردم مصر و نسل جوان آنجا باشیم . به انحا مختلف این را نشان داده ایم. با تشکلها و نهادهای کارگری و چپ و تعدادی از رهبران کارگری موثر، شخصیت های سوسیالیستی آن جامعه در ارتباط و همکاری هستیم.
تلاش کردیم، صدایمان را برسانیم . پیاممان را برسانیم . همبستگی مان را اعلام کردیم . حمایت مان را اعلام کردیم . فراتر از آن اگر مطلبی به نظرمان می رسد ، در این دوره پر تب و تاب سیاسی جامعه مصر، اگر تجربه ای از مبارزه گذشته خودمان داریم ، منتقل کنیم.الان در این دوره وظیفه کمونیستها ، سوسیالیست ها و فعالین کارگری این است که به سرعت حزب کمونیستی کارگریشان را تشکیل دهند . به سرعت باید ان رهبری کمونیستی را بر این تحولات سیاسی تامین کنند . فرصت باز شده است . اگر ارتش می خواهد سهم خودش را ببرد ، اگر اخوان مسلمین می خواهد سهم خودش را ببرد ، اگر لیبرالهای مثل البرادعی می خواهند سهم خودشان را ببرند ، آن نیروی عظیم تحول بخش که اساسا کارگرانند ، زحمتکشانند ،زنان هستند ، جوانان هستند ، نسل جوان ششم اوریل بودند ، به هر حال آن بخش رادیکال و آزادیخواه ، همه اینها دست در دست هم زیر رهبری حزب کمونیستی در یک پلاتفرم کمونیستی ، مهر خودشان را بر این اوضاع بکوبند . تناسب قوا را به نفع خودشان شکل بدهند. به ان معنا ارتش و اخوان مسلمین و هر جریان بورژوایی را کنار بزنند. واقعیت این است که تحولات عظیم مصر در همین یکی دو سال اخیر، اگر رهبری کمونیستی و انقلابی و پلاتفرم سیاسی اش تامین بود ، می شد یک انقلاب بلشویکی دیگری را در آن بوجود آورد. طبقه کارگر مصر و کمونیستها در آنجا با این چشم انداز باید به رسالت خود بنگرند.
یک بار دیگر ودر خاتمه تکرار میکنم ، علیرغم اینکه ارتش چه نقش ضد انقلابی دارد ، اخوان المسلمین نقش سیاه و فوق ارتجاعی دارند . یادمان نرود صحنه سیاست در مصر را از دوره ای که خیز برداشته شد که حسنی مبارک را کنار بزنند، نیروی تحول بخش آن، اراده کارگران، مردم، صف آزادیخواهان و نسل جوان بوده و کاری کردند حسنی مبارک کنار رفت و یک فضایی درست شد . الان هم کاری کردند محمد مرسی کنار رفت و یک فضایی درست شده است. اما متناسب باد این نقش تعیین کننده توده کارگر و مردم صحنه هنوز بر اساس منفعت طبقه کارگر و مردم رقم نخورده است. نیروهای بورژوازیی از جمله اخوان المسلمین و ارتش فعال مایشاء هستند. حرف آخر این است کمونیستها، سوسیالیستها، رهبران کارگری، نسل جوان آزادیخواه، زنان برابری طلب، دست در دست هم قدرت خودشان را باید یکی کنند، فرصت را دریابند. جدال کنونی برسر قدرت سیاسی را به نفع خودشان تعیین تکلیف کنند. *