نقد گفتاریا نقد برهنگی کرداراقتصادی
نیم پاسخی به دکتر جمشید پژویان دوئل من اقتصادی یارانه ای ایران
دکتر فریبرز شبانکاره نجفی- فارغ التحصیل رشته اقتصاد توسعه ازدانشگاه شیکاگو
اخیرا هفته نامه تجارت فردا مصاحبه ای را با جناب دکتر پزویان بعمل آورده که با توجه باظهارات دکتر پژویان و تلمذات مصاحبه کننده ، ناچاردر دفاع از شرافت علم اقتصاد بدان پاسخ داده ایم.
آنچه مسلم است محمد طاهری و هفته نامه تجارت فردا نه برای کشف حقیقت و نه برای تهیه خبر و اطلاع رسانی به مردم به پیشگاه این شخصیت متکبر همایونی ، خود شیفته و پرشان گو رفته اند، آنان در راستای ماموریتی که به آنان محول شده انجام وظیفه کرده، خواب استاد را آشفته کرده اند، تا جواب های دلخواه خود را از زبان وی بشنوند. گفتگویی همراه با جعل آمار و تاریخ، تحقیر آمیز، هدفمند، متناقض، پرخاشگر، عصبانی، تحریک آمیز و مشکوک در شرایط کنونی که هر خواننده ای را شگفت زده می کند و پرشس هایی را هم در ذهن وی پدید می آورد . در نظر نداشتم که به این ترهات اقتصادی پاسخ دهم اما شرافت انسانی و کرامت علم اقتصاد که اینروزکار مورد یورش تبهکاران اقتصادی قرار کرفته ناچارم ساخت ، در حد یک ظنز اقتصادی به دوئل و رویارونی با نه تنها ایشان که باند نئو لیبرالهای وطنی که در بیسوادی و کپیه برداری از ترجمه های دیگران و جعل نوشته ها با شیاطین همدست شده اند ، برآیم. در این نوشته کوشش کرده ام متن مصاحبه دست نخورده باقی بماند و لابلای سطور و نوشته ها نظراتم را با رنگ مایه قرمز ، درج و داوری آنرا به همان کسانی که معیشت آنان طی این دوران مورد تهاجم تبهکاران سیاسی – اقتصادی قرار گرفته ، واگذار نمایم .مجددا یادآور میشوم متن نوشته های سیاه از مجله تجارت فردا و متن نوشته های سرخ از من میباشد.
دکتر فریبرز شبانکاره نجفی- فارغ التحصیل رشته اقتصاد توسعه ازدانشگاه شیکاگو
*************************************************************
هفته نامه تجارت فردا مصاحبه مفصلی با جمشید پژویان رئیس شورای رقابت انجام داده است که در ادامه می خوانید:
بیشتر از آنچه تصور میکنیم، سعهصدر نشان میدهد. حتی آنگاه که به نیابت از چند همکار قدیمیاش به «خیانت» به علم اقتصاد متهمش میکنیم. دوستانش میگویند به آموزههای علم اقتصاد پشت کرده» و «مرتکب خیانت شده است». نمیگوییم چه کسی متهمش کرده و انصافاً او هم نمیپرسد اما میخواهد به «فرد هتاک بگوییم آماده دوئل است. مغرور به نظر میرسد و مثل شاهزادهها حرف میزند. وقتی سخن میگوید، خمی به ابرو میاندازد و باد در غبغب میافکند و با شنیدن برخی نامها، سر میجنباند که یعنی «اقتصاد نمیفهمند». در سنندج به دنیا آمده اما هيچگاه در اين شهر زندگي نكرده. ریشه خانوادگیاش به خاندان قاجار بازمیگردد. نام خانوادگیاش «همايون» بوده اما زماني كه نامهها و تلگرافهاي پدربزرگش در دستگاههاي دولت به گردش درميآید، مقامات دربار فشار میآورند كه فاميلي خود را عوض كنند. او هنوز آن تلگراف دولتي را به عنوان يادگاری نگه داشته است كه در آن به خانوادهاش 48 ساعت فرصت داده شد تا فاميلي خود را عوض كنند.
( الته وقتی با احمدی نژاد استاد بلامعارض دروغ کشور مراوده داشته باشی، ناچاری این پرت و پلاها را سر هم کنی والا کیست که نداند “داریوش همایون ” وزیر اطلاعات آن رزیم و یا علی اصغر پور همایون استاد شهیر اقتصاد دهه سی فامیلشان تا آخر عمر همایون باقی ماند و کسی هم انا را ناچار به تغییر فامیل نکرد.البته سابقه نگاری و پیشینه درست کردن در رژیم جمهوری اسلامی برای من مایگان یک رویه عرفی شده است ، مثل نسب محمود احمدی نژاد به سلطان محمود باز میگردد که در غارت شهره جهانیان وقت بود بگذریم از اینکه جعل عنوان ، جعل مدرک و جعل شخصیت شیوه پاک دولتیان اینروزگار شده اما از دکنر ما بعید بود به این خزعبلات پناه بیاورد.البته دکتر ما فراموش کرده قاجار ترک نسب و آقای دکتر کرد نژاد بوده !! امان از بی حافظگی ). دکتر جان یادت نرفته که اوائل انقلاب یک شیر پاک خورده حزب اللهی در دانشگاه ، پایان سخنرانییش این جمله را از امام خمینی نقل کرد که ” پرنده می میرد ، پرواز را بخاطر بسپار ” –و امثال من و تو جرئت نکردیم بگوئیم بابا ایول این تکلمه مال فروغ است !!
جمشید پژويان ميگويد: «بزرگان خانواده در اثر اين فشارها تصميم به تغيير فامیلی گرفتند و به اين صورت فاميلي پژويان نشان خانوادهاي شد كه اصل و نسبي قديمي داشت.»
حال و روز فعلی جمشید پژویان بیشباهت به آن روزها نیست. دوست و دشمن زیاد دارد که برایش ضربالاجل میگذارند یا او را به «خیانت» متهم میکنند. پس بیدلیل نیست که شاهزاده قجری بیدرنگ برای دوئل علمی، مبارز میطلبد. از حق نباید گذشت، پرسش اول ما شبیه یک ضربه است و همین ضربه، او را تا آخر گفتوگو در لاک دفاعی فرو میبرد و آنقدر از «من اقتصاددان» سخن میگوید که باورمان میشود مقابل «شازده اقتصاد» نشستهایم. هر چه هست، سینهای فراخ دارد و آنقدر دموکرات است که جرات میکنیم و هر آنچه میخواهیم از او میپرسیم.
دکی جان اگر میخواهی دوئل کنی ، خودرا به نسب قاجار ملون نکن که قاجار مرد دوئل نبودند ! مگر داستان مشفرالدین شاه را نخواندی ؟
مدخل بحث :
مصاحبه کننده محمد طاهری خبرنگار معلوم الحالی است که برای شهرت دست بهر کاری حتی جعل پیشینه افراد دست میزند .محمد طاهری شوهر خواهر آقای (ط) میباشد که بیشتر اوقات بجای آقا محمد ترجمه می کند.آقا محمد از روزنامه آسیا شروع کرد و مسئول بخش بورس بود و با جنجال مشابه دکتر مو زرده به نان و آبی رسید. بعدها خوب فهمید که باید بیک جائی بند شود لذا در اولین شماره های روزنامه هموطن ( روزنامه کارگزاران ) محمد گنجی مالک متواری شرکت مهرام و مدیر عامل شرکت سرمایه گذاری ملت را که به جرم تقلب در بازار بورس محکوم و فراری شده را بعنوان اولین کارآفرین “معرفی و کلی حق حساب بابت اینکه یک آرسن لوگن را کارآفرین بازار سرمایه معرفی کند ،به جیب زد . محمد طاهری در این مصاحبه بیچاره پژویان را که بقول خودش صاحب یک آجر هم نیست شاهزاده خطاب میکند !! و یا فامیل همایون را در تعارض با اعلیحضرت دانسته تا از یکطرف برای دکتر جان پیشینه مبارزاتی تهیه کند و از طرف دیگر همچون مجدالسلطان ، اجدادش به شاهان قاجار برسند که حتی در چنین حالتی مهر خیانت قاجار از لباس وارثین آن پاک نمیشود. واما داشتن فامیل همایون هیچگاه در ایران جرم نبوده کما اینکه ” داریوش همایون ” وزیر دربار پهلوی تا قبل از انقلاب هم همین فامیل را دارا بود و کسی هم کاری به فامیل وی نداشت !! فهمیدی آقامحمد !! دوباره به اوت زدی !!
س -آقای دکتر پژویان از شما اجازه میخواهیم چند پرسش صریح مطرح کنیم و فکر میکنم پرسشهای صریح ما میتواند فرصت خوبی برای شما باشد تا نسبت به آنچه در محافل دانشگاهی میان برخی همکاران شما مطرح است، واکنش منطقی نشان دهید. البته شأن و منزلت شما بالاتر از این است که ما بخواهیم با چند سوال یا طرح چند شائبه و شایعه آن را به خطر بیندازیم. حالا اگر موافق باشید پرسشهایی را که در ذهن داریم با صراحت از شما بپرسیم.
ج -البته، بسیار خوشحال میشوم و شما هم اشاره خوبی کردید. شاید بد نباشد اگر یک بار برای همیشه به برخی شایعات پاسخ داده شود.
س -همزمان با تغییر دولت و رفت و آمدهایی که معمولاً در این شرایط در دولتها به وجود میآید، عدهای از همکاران شما در محافل آکادمیک به شما خرده میگیرند که از آموزههای علم اقتصاد فاصله گرفتهاید. آنها معتقدند برخی از اقتصاددانان کشور در دوره هشتساله ریاستجمهوری آقای احمدینژاد به علم اقتصاد پشت کرده یا به عبارتی دیگر به اصول این علم پشت کردهاند. این عده شما و آقای دکتر پرویز داوودی را جزو این افراد میدانند و میگویند شما به علم اقتصاد خیانت کردهاید. البته جسارت ما را ببخشید اما شما چنین اتهامی را میپذیرید؟
ج – البته نمیدانم این جمله حکیمانه را کدام بزرگواری مطرح کرده اما میدانم حتماً انسان شجاعی نیست. چون اگر شجاعت و کمی انصاف داشت، این حرف را رو در رو به خودم میزد و اجازه میداد از خودم دفاع کنم. به شما هم خرده نمیگیرم چون ممکن است از روی عدم اطلاع حامل چنین پیامی از سوی یک فرد نهچندان شجاع باشید اما به صراحت و از طریق هفتهنامه «تجارت فردا» از افرادی که من را خائن به علم اقتصاد میدانند خواهش میکنم با دلیل و مدرک بیایند دور یک میز بنشینیم و بحث کنیم تا مشخص شود بنده خیانت کردهام یا آنها. با کمال میل حاضرم در دفتر نشریه شما یا دانشگاه حاضر شوم و با این دوست و همکار محترم یا دوستان محترمی که چنین ادعایی دارند به مناظره بنشینم. از هر آکادمی معتبر دنیا هم که نیاز باشد میتوانیم داورانی از اقتصاددانان شناختهشده، انتخاب کنیم تا این مناظره را داوری کنند. اصلاً هم از شما نمیخواهم نام آن فرد محترم را بیاورید اما خودتان به اطلاع او برسانید یا گفتوگوی منتشرشده را برای ایشان بفرستید. این صحبتها به منزله دعوت به یک دوئل علمی است و خوشحال میشوم داشتههای علمی و دانشگاهی خود را این گونه به محک بگذارم. اما در این مورد که چه افرادی به علم اقتصاد خیانت کردهاند اتفاقاً فهرستی از افراد و جریانهای مشخص دارم و معتقدم اکثر این آقایان به داشتههای علمی خود خیانت کردهاند اما من به اندازه یک مو از اعتقادات و دانشی که آموختهام، عقبنشینی نکردهام. پشت علم اقتصاد محکم ایستادهام و از آن دفاع کردم. شاید به خاطر این دفاع قاطعانه باشد که امروز انگ خیانت را به من میزنند. سند آن هم حداقل در دو مورد موجود است. یکی در دولت آقای هاشمی که من مصرانه به دنبال راهحلهایی برای کاهش فقر در کشور بودم و بحث اقشار آسیبپذیر را پیگیری میکردم که آقای مرحوم دکتر نوربخش هم در جریان این کارها بودند.
(دکتر جان یا قسم حضرت عباس یا دم خروس ! شتر سواری دولا ، دولا کار دست آدم میدهد. خودت بهتر از سایرین واقفی که قبل از احمدی نژاد کسی برای جنابعالی حتی ذرت پرت نمی کرد !! و حداکثر کارت یک پروژه مطالعاتی مالیاتی (سفارش شده توسط دکتر عرب مازار در مورد مخالفت با حذف ماده 129 قانون مالیاتها بود که آنهم در مخالفت با مظاهری بود که فارغ از گاف های آقای مظاهری – که امثال شما به او هم مثل حسینی و آقا محسن رضائی دکترا دادید- ، اتفاقا این پروژه سفارشی دقیقا مثل یارانه ها برعلیه حقوق بگیران و طبقه سومی ها و مردم عادی و کرایه کش ها و کارمندان سه شغلی دولتی و خصوصی بود زیرا کیست که نداند از سال اجرای اولین قانون مالیاتها در سال 1345 هیچ احد الناسی مالیات مجموع درآمد ( باستثنای حقوق بگیران ) نداده بود و جنابعالی هم چارواداری مثل امروز که عربده کشی باصطلاح علمی ( دوئل ) می کنید اسمان ریسمان کرده بودید که حذف ماده (129) خیانت به کشورست . فراموش نکنید که در دهه 60 و 70 جنابعالی محلی از اعراب نداشتید.اما داوری تاریخی عملکرد جنابعالی ، بانیان طرح ضد ملی یارانه هدفمند ویرانگر و مجریان کوتوله آن بر عهده ملت قرار دارد و نیازی به فراخوان آکادمیک نیست . آکادمیسین ها و اربابان جنایتکار اقتصادی به مراد جهانی شما – مبلتون فرید من – جایزه نوبل دادند اما کیست که نداند تیره بختان آرژانتینی و شیلیائی و برزیلی حاضرند گورش را به آتش بکشند ، همانطوریکه مردم مبارز و روشنفکر انگلستان در تشییع جنازه پیر عجوزه اقتصاد فریدمن – بانوی آهنین – تابوت اورا با سرگین الاغ منور ساختند-
سند دوم هم مجموعه تلاشهایی است که در 30 سال گذشته در مورد بزرگترین اصلاح ساختار اقتصاد ایران پیگیری کردم که خوشبختانه در دولت آقای احمدینژاد با نام هدفمندی یارانهها شروع شد. در این دوره بحث اصلاح ساختاری اقتصاد ایران مسالهای بسیار جدی بود و دولت نمیبایست بیش از این به پرداخت یارانه حاملهای سوخت و سایر کالاها ادامه میداد. حتماً در جریان هستید که 30 سال در اقتصاد ایران این بحث مطرح است و من هم مفتخرم که در این همه مدت بارها به دولتهای مختلف پیشنهاد دادم که یارانهها را هدفمند کنند( یعنی اینکه آقای دکتر از طراحان اولیه حذف یارانه ها و مجری سیاستهای بانک جهانی بوده اند !) اما بنا به دلایلی که همه میدانیم، دولتها به این اصل مصرح اقتصاد عمل نکردند اما خوشبختانه این کار در دولت آقای احمدینژاد محقق شد. در این 30 سال تا توانستم از هدفمندی یارانهها دفاع کردم و پشت آن را گرفتم و دیدید که سرانجام توسط دانشجویان من که در دولت نهم و دهم صاحب پستهای مهمی شده بودند، این سیاست پیگیری شد و اقتصاد ایران را دچار تغییراتی اساسی کرد. اینها دقیقاً اعتقادات من هستند. این دانش اقتصاد است. من با صراحت میگویم و حتی در حضور خودشان هم اعلام میکنم متاسفانه بعضی از آقایانی که خودشان را اقتصاددان میدانند، هیچ کدام اقتصاد را آن طور که باید درک نکردند. آنها راه آکادمی را اشتباه رفتند و به جای اینکه اقتصاددان میشدند باید میرفتند درس تاریخ یا ادبیات آمریکای لاتین میخواندند. اقتصاد حرف نیست، باید از روی الگو صحبت کرد.
دکی جان شهامت داشته باش بگو الگویت شیلی ، آرژانتین ، برزیل و یا ترکیه است تا ما بدانیم کدان وری هستی . مرد ناحسابی کشور در حال جنگ پس از اتمام جنگ دوزار بدهی خارجی نداشت و امثال جنابعالی با ترهات مکتب فاشیستی – جنائی شیکاگو برهبری میلتون فریدمن در یک دهه بعد کشور را تا گردن در بدهی فرو بردید . ایرانی جماعت وقتی عملکرد اقتصادی یارانه ای را با عملکرد پهلوی اول و شاه مقایسه می کند بدون تردید شرافت سیاسی آنان را بویژه شاه را در عمل نکردن به آموزه های اقتصاد فاشیستی فریدمن -که اتفاقا همزمان با دوران شاه بوده- باید در مقایسه با حضرتعالی و باند کوتوله های سیاسی ، مورد تحسین قرار دهد.
ج – حرف را همه میتوانند بزنند. در دوران نخستوزیری آقای موسوی، مرحوم عالینسب که کارخانهدار و فرد بسیار خوب و محترمی بود، به عنوان مشاور اقتصادی نخستوزیر انتخاب شد. نفوذ آقای عالینسب در آن دوران بسیار زیاد بود و اقتصاددانان کمتر به بازی گرفته شدند. حتی میگویند سیستم کوپنی شدن کالاها، ایده ایشان بود که دولت وقت آن را اجرا کرد. تاریخ اقتصاد کشور را که ورق میزنیم، میبینیم در دوران نخستوزیری مهندس موسوی، اقتصاد ایران هزینههای سنگینی را پرداخت که یکی از دلایلش به کارگیری افراد غیرمتخصص در اقتصاد بود که این علم را نمیشناختند. البته این را هم بگویم یکی از صادقترین دولتها، دولت آقای موسوی بود. ولی اشکال ایشان این بود که در آن مقطع حیاتی، خود را از دانش اقتصاد دور کرد و اقتصاددانان را به کار نگرفت تا سیاستها و برنامهریزیهای اقتصادی مملکت به نحو بهتری هدایت شود.
(اولا حضرتعالی در آن موقع هنوز ببازی گرفته نمی شدید و سری تو سر ها نداشتید . ثانیا وزیر وقت امور اقتصادی و دارائی نوربخش و ایروانی بودند که جنابعالی آگاهید با امثال عالی نسب تفاوت داشتند. عالی نسب بعنوان یم اتگوی ملی کرای اقتصادی مطرح بود نه تئوریسین اقتصادی !ثالثا در زمان جنگ دوم هم اقتصاد آلمان تماما دولتی شد و دکتر شاخت مشاور هیتلر شد جون راهکار دیگری وجود نداشت( به کتاب سرمایه داری دولتی در آلمان تالیف شارل بتلهایم مراجعه کن -، در همان دوره جنگ حتی در انگلستان هم بخش خصوصی اقتصاد قانونا در اختیار راهبرد دولتی قرار کرفت . سیستم کوپن نه ابداع مرحوم عالی نسب و نه کشف ایرانی جماعت که پدیده جنگ اول و دوم ودر همه کشورهای در حال جنک بنوعی وجودداشت . دکتر جان به کاهدان نزن . فرمان ماشین را درست راست بگیر!!!)
س -درست است که در دولت آقای موسوی، فردی که اقتصاد نخوانده بود و به عبارتی یک کارآفرین به شمار میآمد، مشاور اقتصادی نخستوزیر شد، اما وضع اقتصادی کشور مشخص بود و ابهامی در تفکر اقتصادی دولت وجود نداشت. در دولت آقای احمدینژاد که اقتصاددانانی نظیر شما به ایشان نزدیک شدند چرا این همه ابهام در تفکر اقتصادی دولت به وجود آمد و اقتصاد کشور به این وضع کشیده شد؟
ج – ابتدا اجازه دهید حرف شما را اصلاح کنم. بنده هیچگاه به طور مستقیم مشاور اقتصادی آقای احمدینژاد نبودهام و به ایشان مشاوره اقتصادی ندادهام. معمولاً نظراتم را درباره رویکرد اقتصادی دولت با چند تن از دانشجویان سابقم مانند دکتر حسینی و دکتر فرزین در میان میگذاشتم و مثلاً اشاره میکردم که این سیاست یا آن سیاست ممکن است جواب بدهد و بهتر است چگونه اقتصاد کشور را مدیریت کنند.
( دکتر جان اسامی بسیاری از جیره بکیران صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در لیست حقوق آنان ثبت نمیشود ولی بدرستی آنان مزد بگیران سرمایه داری جهانی نامیده میشوند . قرار هم نیست مزد نقدی بگیرند ! همینکه در مجتمع هرمزان یک دستگاه آپارتمان بقیمت دولتی و سوبسیدی ( یارانه ای ) دریافت کنند ! کافی است . البته ممکن است همین تئوریسین های حذف یارانه ها خود یک مجتمع اداری در بهنرین نقطه تهران ( ولیعصر – بالاتر از پارک ساعی – ته کوچه بن بست ) را از طریق شرکت سزمایه کذاری تامین اجتماعی ( شستا) بقیمت یارانه ای دریافت تا در منقبت حذف یارانه ها صدها مقاله و طرح ارائه نمایند و حتی با وقاحت بگویند دیکران پول می کیرند تا بر علیه سرمایه داری لیبرال و نئو لیبرالها مقاله بنویسند ( مصاحبه دکتر طبیبیان همپالکی دکتر پژویان با گاهنامه مهرنامه).ای برج هرمزان یارانه ای که توسط شرکت تهران تارک وابسته به وزارت مسکن ساخته شدی تا یارانه ای به زعمای قوم و آجر ندارها واگذار شوی !کجائی دکتر؟!
اما در خصوص عدم وجود یا وجود ابهام در تفکرات اقتصادی دولتهایی که اشاره کردید نیاز به مستندات و بحثهای مجزایی است. جالب آنکه مدارک مستندی در دست است که جنابعالی از طراحان طرح ضربتی اشتغال با دستمزد آن چنانی بوده اید!!- منبع پاسخ ورارت کار به روزنامه اعتماد ملی ، نقد اقتصادی یا پیکار سیاسی مورخ 3/10/1386
س -پس در واقع دانشجویان سابق شما مشاوره میگرفتند. آیا نظرات شما از این طریق به آقای احمدینژاد میرسید؟
ج – من هرگز پیامی از این طریق به مقامات منتقل نکردهام. میتوانیم اسمش را مشاوره به وزیر اقتصاد و همکاران ایشان بگذاریم. مثلاً اصلاح قیمتهای نسبی موضوعی بود که همیشه مطرح میکردم و در تمام نوشتههایم از آن صحبت به میان میآوردم. برخی از دانشجویان من که اقتصاد را خوب خوانده بودند این موضوع را لمس کردند و متوجه شدند مهمترین مشکل ما، مشکلات ساختاری اقتصاد است نه مسائلی مانند تورم یا اشتغال. این مسائل حل نشدن مشکلات زیرساختی اقتصاد است که بیکاری و تورم را به دنبال خود آورده است. تا زمانی که ساختار اقتصاد را در یک کشور اصلاح نکنید و کارایی آن را برنگردانید، امکان ندارد بتوانید مساله اشتغال و تورم را حل کنید.
( آقای دکتر فرمان را راست بگیرید تا در جاده خاکی وارد نشوید. امثال حضرتعالی با دان نمره تز به امثال حسینی که حتی اگر از روی کتاب هم بنویسند تجدید می شوند خودرا بیمه عمر می کنید و بعد آقایان به پاس نمرات و رهنمود های مشعشعانه استادان خود ، انان را به جرگه مشاوران وزارتخانه ای در می آورند و پیوند نامیمون دانشگاه و قدرت شکل کی گیرد. الته فقط شما نیستید بقیه هم وارد گود شده و میشوند والا کیست که نداند قد وقواره فرزین بنده خدا به این لباسها نیآمده و اگر امثال حصزتعالی شب ها ، مشق بانک جهانی را برای آنان بازنویسی نکنید ، انان فردا صبح به توپوق می افتند!! قربان جدت پیام لازم نیست ، بقول معروف از مرکز قدرت به یک اشاره از شما به سر دویدن )
ج – منتقدان شما میگویند اینها جزو بدیهیات علم اقتصاد است.
اگر این بدیهی است، پس چرا بقیه اقتصاددانان متوجه آن نیستند و با آن مخالفت میکنند، روی سخن من با آن دسته اقتصاددانان کشور است. به خصوص آنها که سکان سیاستگذاری را در دهه 60 در دست داشتند و همه میدانند در این گروه، مخاطب من کیست و میخواهم این پرسش را مطرح کنم که این بزرگواران چرا از همان اول با تغییر ساختار اقتصادی کشور مخالف بودند؟ چرا میخواستند جلوی اجرای هدفمندی یارانهها را بگیرند؟ بگذارید یک چیز را به شما بگویم، اقتصاد سادهترین علم است اما میدانید مشکل ناکارآمدی اقتصاد چیست؟ همین تغییر نیافتن ساختار اقتصاد در یک کشور و مقاومت بر سر راه تغییرات ساختاری است. اقتصاد علم موشک هوا کردن نیست که بخواهیم با معادلات پیچیده ریاضی و فیزیک محاسبات دقیق را انجام دهیم و با علوم دقیقه سر و کار داشته باشیم بلکه مسائل روزمره زندگی است. اشکال ناکارآمدی علم اقتصاد در این است که اقتصاددانان ما عموماً طرح مساله کردهاند و راهحل ارائه نمیدهند. به همین دلیل زمانی که بحث هدفمندی یارانهها و اصلاح قیمتها پیش آمد، صدای اعتراض بسیاری از این اقتصاددانها بلند شد و از تورم 80 و 90درصدی سخن گفتند.
(دکتر عزیز مهربان ! با ما همایون شو !! یادت می آید استاد مان سر کلاس اقتصاد می گفت : افزایش حجم پول اگر چه می تواند به ایجاد یکدوره رونق مصنوعی و موقتی در اقتصاد بیانجامد اما در دوره بعدی به افزایش تورم و ایجاد رکود منجر می شود ! معلوم میشود سر کلاس درس گوش نمی کردی والا نمی کفتی “من آنم که رستم بود پهلوان !
عزیز من ! فراموش کرده ای آنان نیز مثل اینان اول انقلاب تا همین مدتی پیش ، اقتصاد را مال خر می دانستند !!اتفاقا اقتصاد از موشک هواکردن بسیار سخت تراست . چرا خودت را به جهالت می زنی ! برادران روس و قزاق سه ماهی یکبار و بعضی موقع ها برای خنده و تفریح ماهی یکبار یک موشک هوا میکنند اما معیشت مردم و اقتصاد شان دست اقتصاد خوانده هائی چون شما درب و داغان است ! باز هم مثال بیاورم یا برمی گردی جاده خاکی !). ضمنا یادت باین جمله حکیمانه باشد که آن بزرکوار عالم سیاست که می گفت برخی آدم ها اصول بدیهی هندسه را هم چون بنفع شان نیست ، قبول نمی کنند!ا
س -منظورتان آقای احمد توکلی است؟
ج – بهتر است از افراد اسم نبریم، ایشان خودشان میدانند چه موضعی داشتند. اقتصاددانانی که اتفاقاً از دوستان شما هستند به این موضوع اعتراض کردند که اتفاقاً به نظرم اینها بودند که به دانششان خیانت کردند. منظورم اقتصاددانانی است که دوست مشترک ما هستند. اینها افرادی بودند که تا توانستند تلاش کردند جلوی اجرای قانون هدفمندی یارانهها را بگیرند. به دنبال این بودند که ثابت کنند کشور آمادگی اجرای این طرح را ندارد. میگفتند زمانی که مساله اشتغال و تورم نداریم باید این جراحی را در اقتصاد کشور انجام داد. خب اگر همه بخشهای اقتصاد یک کشور درست باشد، دیگر لزومی ندارد که تن به اصلاح ساختار اقتصاد کشور بدهید.
( دکتر جان بازهم فرمان را راست بگیر و چپ نزن ! اصلاح ساختار یعنی بدهی دویست هزار میلیارد تومانی دولت ببانکها، بدهی معوقات بانکی یکصد و پنجاه میلیارد تومانی ، حیف ومیل 800 میلیارد دلار در عرض هشت سال توسط مجری الهام بخش و دیوانه یارانه بی هدف که هدفمندی آن صرفا ویرانگری بنیاد اقتصاد تولید وصنعت و رشد اقتصاد دلالی و ربائی ، 5 میلون بیکار که در آینده نزدیم برای تامین معیشت خود و خانواده شان حاضرند سر زن و بجه های ما و شما را در خمره قرار دهند ، واگذاری 200 میلیارد دلار اموال مردم که بامانت دست دولت بوده به رفقا ، اقارب و انسبای جدیدالولاده ، چاپیدن سپرد های بانکی مردم توسط کارآقرینان یارانه ای ، ظهور افتصاد مافیائی – مذهبی که به یاری شورای رقالت کل مخابرات کشور را به ثمن بخس بالا کشیدند ! باز هم بگویم ! بقول رفیقت بگم ، شما و دوستانتان جه مبالغی را برای دوئل ترهات افتصادی یارانه ای دریافت داشتید! دکتر جا ن یک زمانی مدعی بودی به هیچ باندی وابسته نیستی و ما هم از سر بی دلیلی قبول داشتیم ، اما حالا گندش درآمده که بدهکار باند خاصی شده ای -کاشکی بدهکار بانکی بودی تا ما پول رویهم می گذاشتیم و خلاصت میکردیم –اما حالا سرسپرده باندی شده ای که سر از لیست حقوق بگیران بانک چهانی و صندوق بین المللی پول در آورده اند. دکتر راغفر را که می شناسی ! قدیم ها با هم رفیق بودیم ! او در یک تحقیق غیر سفارشی مستند که با خواندن آن ، برق از چند جای باند شما می پرد می گوید”
حتی اگر فرض شود افزایش هزینه ها خود گویای رشد درآمدها بوده ولی این افزایش به دلیل عدم تعادل بین بخش واقعی و پولی کشور اتفاق افتاده و در عمل با رشد تورم جبران شده، لذا مشاهده میگردد که بهبودی در رفاه ایجاد نشده و در سال 90 هم به رغم پرداخت یارانه نقدی (که در مورد خانوارهای روستایی دقیقا معادل افزایش درامد این خانوارها بوده است)، نسبت هزینه های خوراکی به کل هزینه خانوار افزایش پیدا کرده مضافا بر آنکه بر اساس گزارش مرکز آمار ایران متوسط اجاره بهای هر متر فضای مسکونی( که بخش اعظم هزینه های خانواررا بخود اختضاض میدهد) در تایستان 1391 به ماهیانه 15015.7 تومان رسیده است که در مقایسه با تابستان سال 90 رشدی معادل 36.5 درصد ودر مقایسه با بهار سال 1391معادل 11 درصد رشد را نشان می دهد، براساس این رقم می توان گفت متوسط اجاره بهای هر آپارتمان یکصد متری در شهر تهران از مرز پانزده میلیون ریال عبور کرده است.در این گزارش متوسط قیمت هرم متر مربع زمین و یا واحد کلنگی معادل دو میلیون ششصد و نود هزار تومان براورد شده که این رقم هم در مقایسه با تابستان سال 1390 معادل 33.6 درصد و در مقایسه با بهار سال نودو یک معادل 17 درصد رشد پیدا کرده است.در مورد قیمت هر متر فضای مسکونی نوساز نیز برای تابستان سال جاری رقمی معادل بیست وهفت میلون و پانصد و هفتاد هزار ریال اعلام شده است که در مقایسه با تابستان سال 90 معادل 32.3 درصد و بهار سال نود ویم 9 درصد رشد کرده است.
اگر فقط همین دو نمونه گزارش آماری را مورد بررسی قرار دهیم ، متوجه خواهیم شد که اجرای طرح یارانه باعث شکاف بیشتر در دهکهای متوسط به پائین بویژه دهکهای پنجم تا دهم شده است که عمدتا حقوق بگیر میباشند. دکی جان دست بردار . اقتصاد که سیاه بازی نیست . ممنکنست بگوئیم ماهواره کوکب را به کره ناشناخته ای فرستادیم و کسی هم چیزی نگوید چون وقتی کره ناشناخته باشد و معلوم نیست در کدام نقطه جغرافیائی است ، سرکرده شما میتواند نه ماهی یکبار که هر سه ساعت یکبار از طریق صداوسیما یک موشک باین کره ناشناخته بفرستد و بگوید فقط حلال زاده ها میتوانند آنرا ببینند !! این هم نتیجه دوئل کردن با علم اقتصاد.
ج -من معتقدم آنها که منتظر میمانند یا دیگران را منتظر میگذارند تا شرایط برای اصلاح ساختار مطلوب شود، همانها هستند که نمیخواهند هیچ اصلاح ساختاری در اقتصاد ایران صورت گیرد. اینگونه تفکرات، اصلاح ساختار اقتصادی کشور را برای سالهای طولانی به تعویق میاندازد. آنهایی که بعد از انقلاب به جای اینکه متکی بر اصول اقتصاد، سیاستگذاری کنند، آزمون و خطا کردند، دچار اشتباه شدند. آنها که سراغ راهحلهای کلان اقتصادی رفتند. آنهایی که جلوی اصلاح قیمتها را گرفتند و دولت را تا توانستند بزرگ کردند و از حجم بخش خصوصی کاستند. آنهایی که حتی میخواستند تجارت را هم دولتی کنند. آنهایی که به جای اصلاح ساختار اقتصاد به اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی بانک جهانی تن دادند؛ و فقط نرخ ارز را مشکل میدانستند هر چند ارز نیز یکی از مشکلات ساختاری بود، ولی کلید حل مسائل ساختاری نبود، آنها اقتصاد کشور را دچار مشکل کردند.
ص – ظاهراً دو طیف از اقتصاددانان کشور مخاطب این اظهارات تند شما هستند…
ج – نه، الزاماً دو طیف بلکه یک طیف است که اگر دانش اقتصاد مثبته را نمیدانند پس متواضعانه بگویند اقتصاد را مدل دیگری بلد هستیم. از نظر من اقتصادی که این افراد آموختهاند، اقتصاد توصیفی مربوط به مثلاً قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است که با اقتصاد بعد از جنگ جهانی دوم جهانی تفاوت دارد. این دوستان باید بپذیرند اقتصاد امروز نهتنها با دوران قبل از جنگ دوم جهانی بلکه با اقتصاد قبل از دهه 80 میلادی نیز تفاوت دارد. تا دهه 80 میلادی، اقتصاد یعنی علمی که جدلی بین کینزینها و نئوکلاسیکها از مارشال تا فریدمن بوده. این اقتصاد بعد از جنگ دوم جهانی حاکم بود.
( دکتر جان ! دم خروس زد بیرون ! ما همه می دانستیم جنابعالی و باندتان پیرو شفیق میلتون فریدمن ، قصاب مالی – جنائی هستید. واضحان مکتب شیکاگو مبدع سرمایه داری جنائی و عاملان کشتاراقتصادی شیلی _ آرژانتین – برزیل – اندونژی و معرکه فعلی خاورمیانه هستند. مردم عاملان سیاسی – اقتصادی تیره روزی خودرا -اگر چه باسم و رسم نمی شناسند –مسبب تیره روزی و اضمحلال یکباره اقتصاد می دانند ! اهل علم و مردم امثال میلتون فرید من را با هیتلر و موسولینی یکسان فرص میکنند و در دادگاه نهائی همه شان را پشت میز پاسخگوئی خواهند نشاند . دکتر جان همایون ! گذشت آن روزگاری که فقط نظامیان را به صلابه می کشاندند ، حتی ژنرال های پاکستانی و مصری هم فهمیدهاند که نباید به تنهائی محاکمه شوند !! و پای اقتصاددانانی که مسبب تیره روزی کشور شده اند را افشا کرده اند !! بابا وارن بافت هم فهمیده که
سلاحهای کشتار جمعی مالی کمتر از سلاحهای کشتار جمعی هسته ای نیست ! نترس : فعلا جایت امن است ! محمد آقا هوایت را در روزی نامه ها دارد ! کم آوردی از ده فرمان یارانه ای آقا موسی استفاده کن .)
ج – اما متاسفانه هنوز برخی از کسانی که خود را اقتصاددان میدانند روی اصول مربوط به آن زمان پافشاری میکنند. از دهه 80 به بعد نوع دیدگاه و مباحث کینزینها و نئوکلاسیکها در برخی اصول، اختلافهای کمتری دارند و دیدگاههایشان بیشتر به هم نزدیک شده است. یعنی بعد از دهه 80 میلادی، اینگونه نیست که اقتصاددانان گروهبندی شدیدی بین خودشان قائل باشند یک عدهای را به عنوان کینزین و عدهای دیگر را به عنوان نئوکلاسیک بشناسند و روی یکسری تئوریهای مشخص پافشاری کنند. بلکه خیلی به هم نزدیکتر شدهاند. چون روششناسی اقتصاد به سمت اقتصاد بخش عمومی (همان درسی که بنده خواندهام) رفته است. این روششناسی در واقع پذیرش دیدگاه نئوکلاسیکی مکانیسم بازار و آزادی اقتصادی برای بخش خصوصی و حضور دولت برای جبران عوامل شکست بازار است. البته نه به این معنی که دولت خودش را از همه اقتصاد بیرون بکشد چرا که در این صورت به پدیده شکست بازار منتهی خواهد شد. شاید همین پدیده شکست بازار بود که عدهای از اقتصاددانها پذیرفتند ضرورت دارد در مواردی که شکست بازار اتفاق میافتد، دولت دخالت کند. مثلاً وقتی کالایی به تولید میرسد نیاز است تا نهادی مثل موسسه استاندارد، از نظر کیفیت آن را تایید کند تا مشتری با یک سطح کیفی مشخص بتواند آن را خریداری کند، چون اطلاعات متقارن نیست و ریسک وجود دارد. بیش از این نمیخواهم تئوریهای اقتصاد را بازگو کنم اما میخواهم بگویم اگر دوستان این نکات را بلد نیستند به آن اعتراف کنند. چه اشکالی دارد یک اقتصاددان بگوید دانش من مربوط به قرن نوزدهم است و در قرن بیستویکم خریداری ندارد. اقتصاد که علم فیزیک نیست که اصول آن برای همیشه ثابت بماند. اما این دوستان چون متوجه چرخش علم اقتصاد از دهه 80 به بعد نشدند کماکان در دام اندیشههای کینزینی و نئوکلاسیکی دست و پا زدند. انقلاب که پیروز شد این افراد به سیستم نزدیک و نزدیکتر شدند و بر اساس آنچه اشتباهی آموخته بودند، اقتصاد ایران را به بیراهه بردند.
س – اقتصاد اسلامی هم از دل همین تفکر و درجازدگی بیرون آمد؟
ج – خیر، اقتصاد اسلامی ناشی از نگاهی بود که یک عده میگفتند ایدئولوژی اسلامی نسبت به هر ایدئولوژی دیگر برتری دارد و در برخی از اصول متفاوت است. درست است که در اسلام تفاوتهای مثبتی وجود دارد اما نمیتوان گفت ادیان دارای مکتب خاص اقتصادی هستند. بلکه نرمها و دستوراتی در اسلام وجود دارد که در اقتصاد تاثیر مثبت میگذارند. بنابراین نمیتوان گفت اقتصاد اسلامی رویکردی خاص دین اسلام است و اقتصاد مسیحی خاص مسیحیت. عدهای بحث اقتصاد اسلامی را مطرح کردند و سطح دین را به عنوان سندی بالادستی و یک مکتب فکری در حوزه اقتصاد یک کشور خاص پایین آوردند. فکر کردند با طرح این ماجرا میتوانند اقتصاد علمی و اقتصاد متداول را کنار بگذارند. اگرنه ما از نظر تئوریها و نظریههای اقتصادی هنوز چیزی به نام اقتصاد اسلامی نداریم. نرمهای اسلامی داریم و بهتر است کسانی که دنبال بحث اقتصاد اسلامی هستند بیایند توجه و تمرکزشان را روی نرمها بگذارند. یعنی دستورات اسلام را در اقتصاد دخالت دهند. مثلاً بحث ربا، انفال، حرام بودن خرید و فروش مشروبات الکلی و… را به عنوان سندی بالادستی در نظر بگیرند و در اقتصاد کشورشان آن را لحاظ کنند. اگرنه این گونه نیست که اثر سیاستهای مالیاتی بر بازار کشورهای اسلامی با اثر آن در بازارهای مسیحی متفاوت باشد. گذشته از آن قواعدی وجود دارد که در همه جای دنیا یکسان عمل میکند مثل عرضه و تقاضا و نمیشود گفت نظریه عرضه و تقاضا در کشورهای اسلامی با عرضه و تقاضا در کشورهای مسیحی متفاوت است. بنابراین میتوان گفت علم اقتصاد زیاد نمیتواند با فضای مذهبی کشوری رابطه داشته باشد و برمیگردد به رفتاری که بشر دارد. خداوند به انسان عقل داده و وقتی انسان را آفریده نگفته تو مسلمان باش، تو مسیحی و تو هم یهودی. تبعیض و تفاوتی به این شکل نبوده است در نتیجه رفتار انسان در مقابل بعضی از تغییرها و متغیرها در شرایط اقتصادی فرقی نمیکند. یعنی رفتار اجداد در هزار سال پیش نسبت به متغیرهای اقتصاد آن زمان، مشابه ما بوده است. اما همان طور که عرض کردم در اسلام نرمها فرق میکند مثلاً میگوید ربا حرام است. معادن جزو انفال است. یا مثلاً در فروشگاههای اروپا بازار خرید و فروش مشروبات الکلی وجود دارد که در کشور ما چنین بازاری وجود ندارد. اینها قواعدی است که به عنوان سند بالادستی قرار میگیرد و نظریه اقتصادی در سند پاییندستی. اسلام سندهای بالادستی را تعیین میکند نه نظریههای رفتار اقتصادی را.
(دکی جان ! ببین راست حسینی بخواهی ، بنی صدر از سر بیسوادی و همین باند علامه از سر بیکاری سالهای شصت و بدون مطالعه یک کتاب ابتدائی اسلامی پیرامون مکاسب و یا کتاب دو جلدی مشهور شهید صدرکه ملهم از نظرات تلفیقی حزب بعث با سوسیالیسم عربی بود – اصطلاح اقتصاد اسلامی را بکار بردند .)
س – خود را نزدیک به کدام دسته از اقتصاددانان میدانید؟ لیبرال هستید یا نهادگرا؟ حیطه فکری شما در کدام چارچوب میگنجد؟
هیچ کدام از اینها را قبول ندارم. من اقتصاددان هستم، همین و بس.
( کم لطفی می فرمایید ، در همین مصاحبه با سند و مدرک مشخص شد ، شما و یاراتنان رهروان صدیق جهانی سازی قتل عام اقتصادی هستید )
شاید تنها کسی بودم که تحصیلات خود را در اقتصاد بخش عمومی، زمانی که تازه داشت این شاخه از دانش اقتصاد شکل میگرفت و هنوز فراگیر نشده بود، آموختم و تز خود را در این باره نوشتم. بعد از اینکه برگشتم همواره مطالعاتم در این حیطه بوده است. من بودم که برای اولین بار اقتصاد بخش عمومی را در ایران درس دادم. آنچه در حال حاضر در دانشگاهها تدریس میشود در اصل چیزی است که تدریس آن را بنده شروع کردم و میراثی از علم و دیدگاه من است .
( دکتر جان فرمان را راست بکیر ! درست است که پیشینه حضرتعالی همایون بوده اما آن زمان که هنوز بقول عربها دپلم نداشتی شادروان علی اصغر پور همایون استاد مسلم اقتصاد که در دانشگاه تهران به ما درس اقتصاد می داد – معلوم میشود خیلی تازه کاری که هنوز نمیدانی حتی استاد دانشگاهی به اسم فامیل همایون هم داشتیم و کسی هم اورا برای تغییر فامیل زیر فشار نگذاشت!- درس اقتصاد مالیه عمومی می داد ؟! شدی مثل رئیست احمدی نژاد که میگه هیج کسی را قبول ندارم . باورم نمیشد که آنقدر در یارانه غرق شده باشی که حتی ادبیات مجعول رئیس را بکار ببری !!). البته سیاسی کار ها همه می گویند ما چپ ویا راست نیستیم تا در مواقع لازم با راهنمای چپ، راست بزنند و بالعکس اما شما که پیر دیر اقتصاد یارانه ای هستی چرا؟ برادر بگیر فرمان را راست که اقتصاد چپ نکند والا در ایران نه شرقی ، نه غربی که راست هیمنه اصلی ارکان نظام است !
دکتر جان شکسته نفسی نکن ! همه اهن وتولوپ جنابعالی کتاب مالیه عمومی و آن دیگری اقتصاد خرد است . یعنی حاصل سی سال تدریس چاپ زوری این دو کتاب که آنهم مطالعه اچباری دانشجویان علامه است .اگر جای دکتر مهدی تقوی با بیش از یکصد جلد تالیف و ترجمه ، یا صاحب کتاب پربرکت سه جلدی بررسی های کاربردی توسعه و اقتصاد ایران فریبرز رئیس دانا و یا نیم قد شادروان دکتر عظیمی بابیش از سیصد مقاله و یا جای دکتر علی اصغر پور همایون استاد اقتصاد و نویسنده کتاب مالیه عمومی در سال 1344 بودی ، چه می کردی! بقول شهید قلم سعیدی سیرجانی : بیجاره اسفندیار !
س – به این دستهبندیها اعتقاد ندارید؟
چون وقتی میگوییم نهادگراها، از یک مکتب اجتماعی در درجه اول و یک مکتب جامعهشناسی که مربوط به یک قرن پیش است، سخن به میان میآوریم. در علوم اجتماعی مهم است بفهمیم مردم از چه نهادی هستند تا بدانیم فضای اجتماعی و طبقه آنها چه تاثیری بر تفکر و شخصیتشان داشته است. اما در علوم اقتصادی اصولاً نهادگرایی جایگاهی ندارد. بعضی از اقتصاددانها به دلیل اینکه این نهادگرایی، مکتبی ساده بود که در سرفصل دروسشان دانش ریاضی و نظریات و مسائل پیچیده اقتصادی وجود نداشت جذب این مکتب شدند. برای این افراد راحتتر بود هر چیزی را بگویند که این مربوط به نهاد است، یا اول باید نهاد را درست کنیم. موسس نهادگرایی جامعهشناسها بودند که آن را در مقابل نظریه اقتصاد مثبت اقتصاددانها به خصوص میلتون فریدمن – مبدع نظریه جهانی سازی قتل عام اقتصادی – کردند و بعدها نهادگرایی در علوم اقتصادی به آن صورت قدیم محو شد. کسی دیگر در دنیا آنقدر دنبال نهادگرایی نیست که مثلاً بگویند مردم آفریقا با فرهنگ خودشان یک رفتار اقتصادی دارند و مردم آسیا هم یک رفتار اقتصادی دیگر. بومی کردن بعضی نظریههای اقتصادی در همان چارچوب علمی نظریه، مساله دیگری است..
( دکی جان همین فردا به فرزین بگو یک تک پا برود انتشارات جلو دانشگاه تهران یک جلد کتاب دکترین شوک اثر نویسنده نامدار کانادائی خانم نوآمی را که توسط رضا شهابی ترجمه شده از روی میز بلند کند ( یارانه ای) و از روی آن بنویس و بده حسینی و فرزین بعنوان تاملات اقتصادی دکی جان پاکنویس کنند تا دنیا بدانند که پژویان نامی خودرا آویزه میلتون فریدمن ناقص الخلقه جانی اقتصادی میداند. ما که از قبل هم می دانستیم دکی جان و آقا موسی و طبیب جان دسته سینه زنی با علم و کوتل بانک جهانی هوار فریاد یا یارانه ای راه انداخته اند.)
س – عدهای این روزها معتقدند دولت آقای احمدینژاد لیبرال بوده و چون در حال حاضر اقتصاد با مشکلات زیادی مواجه است، معتقدند سیاستهای لیبرالی شکست خورده و در ایران جواب نمیدهد. سوال این است که آیا دولت آقای احمدینژاد لیبرال است؟
ج -نه آقای احمدینژاد و نه هیچ کدام از روسای جمهور قبلی تحصیلات اقتصادی نداشتند، در نتیجه باید دید آن کسانی که مباحث اقتصادی را برای این روسای جمهور به عنوان مشاور و … مطرح میکنند چه دیدگاههایی را داشتهاند و دارند. اما به هر حال اگر رئیسجمهوری اقتصاددان نیست، ولی میتواند در مورد اینکه دیدگاهش معطوف به دولت است یا بخش خصوصی نظر داشته باشد. معتقدم نگاه آقای احمدینژاد از نظر اقتصادی به بازار معطوف بود. من اصلاً بحث لیبرال یا لیبرالیسم را در اقتصاد نمیفهمم. در اقتصاد دیدگاهی با تمرکز و توجه به مکانیسم بازار را میشناسم و لیبرالیسم و نهادگرایی را در مسائل سیاسی و اجتماعی میبینیم. عدهای از اقتصاددانان، لیبرالیسم را مترادف اقتصاد آزاد در مقابل اقتصادهای دولتی قرار دادهاند. درباره آقای احمدینژاد میتوان گفت چون در دوران ایشان اصل 44 قانون اساسی در حال شکلگیری بود خودبهخود دیدگاه اقتصادیشان به سمت مکانیسم بازار رفته است..
( شوخی میکنی دکی ! محمود قاهره زمان ، طاهره دولت ، منوراعالم ، آخرالزمان دروغ و مدبر النهار یارانه ای است . کم لطفی نفرمائید ! همین تفکر بازار است که یک زنگنه ای کرد با حقوق پانصد الی یک میلیونی ویلای سیصد میلیونی اش را به دوازده میلیارد بصورت یارانه ای می خرند تا کرد وار ده کارخانه از دم قسط را به بانک آفرین مشهور آقای مه افرید واگذار و کسی که در تمام عمر شبی را در مهمانسرا بیتوته نکرده بود ، روزها را در ویلای دوبی به شب آورد . دکتر جان فرمان را راست بگیر که ممکن است فردای روز کارخانه آجر شما هم ورشکست شود). نمونه آمار زیر که از سخنرانی دکتر درگاهی در اتاق بازرگانی نقل شده را برای دکتر عزیرمی آوریم تا ابعاد فاجعه ای که دکتر هم در آن مسئولیت داشته روشن شود.
دکتر جان بازم عکس بگذارم !! قبلنا ا که همکلاس بودیم استادمان می گفت اشکال جمشید اینست که راحت می رود توی کوزه قدرت ! آخه دانشگاه یوتا هم مثل دانشگاه های سیکل فرانسه است ، هم مدرک می دهد هم تازه می فهمی که باید دوباره بخوانی تا بفهمی !!
س -تیم اقتصادی دولت ایشان که اتفاقاً از شاگردان شما هم بودهاند چه دیدگاه شناختهشده اقتصادی را دنبال کردند؟
ج – درباره دولت ایشان و تیم اقتصادی دولت هم میتوان همین نظریه را داد. چون برنامههای اقتصادی که این تیم اجرا کردند در جهت تفکر اقتصاد مبتنی بر بازار یا همان اقتصاد آزاد بوده است. البته دولت ایشان مثل همه دولتها در ابتدا یکسری اشتباهاتی مانند طرحهای زودبازده داشتند اما بعدها متوجه این اشتباهها شدند و تکرارش نکردند.
در مورد طرح مساله و ایرادی که به اقتصاددانان میگیرید که تنها بلدند مشکلات را مطرح کنند، دیدگاه شما درست است، به هر شکل طرح هدفمندی در کشور به اجرا رسید اما چرا این طرح شکست خورد و خروجی آن کمک زیادی به اقتصاد کشور نکرد؟
من معتقد نیستم که اجرای قانون هدفمندی با شکست مواجه شده باشد. شاید در برخی موارد اجرای آن به درستی صورت نگرفت اما دستاوردهای زیادی برای اقتصاد کشور داشت. توزیع درآمد اصلاح شد. قبل از اجرای هدفمندی، از جیب فقرا به ثروتمندان یارانه میدادند که بعد از هدفمندی این رابطه برعکس شد. دهکهای بالای جامعه از یارانه حاملهای انرژی بیبهره شدند و پول بیشتری را برای انرژی مصرفیشان پرداخت کردند و بدین ترتیب دولت از جیب ثروتمندان به فقرا یارانه پرداخت کرد. مساله قاچاق به خارج هم حل شد. اینها دستاوردهایی است که با عدد و رقم میتوان آن را به اثبات رساند و هیچکس نمیتواند درباره آن شک کند. این اعداد هم قابل ساختن نیست. واردات بنزین و گندم کاهش یافت.
( دکتر خجالت ! اساسا هدف یارانه وابستگی کامل کشور به بیگانگان وواردات است . نکند فکر کردی میلتون جان بیخودی فریدمن شده !سیاست نفت ببر، گندم بیار عملکرد یارانه ای شما و رئیست بوده .جدول زیر آمار رسمی واردات فقط گندم خوراکی است که اگر گندم دامی را نیز بدان اضافه کنیم ، فاجعه خواهد بود ! جمشید خجالت بکش ، دروغ نگو ، دروغگو دشمن خداست و میرود جهنم !- منبع آمار گمرک ایران )
سال وزن – کیلو ارزش – ریال ارزش – دلار
1384 99،571،802 120،613،162،966 13،467،951
1385 1،001،996،455 1،553،260،076،320 169،550،605
1386 160،044،333 286،373،923،706 30،922،499
1387 5،737،906،722 20،010،429،692،283 2،029،844،223
1388 4،680،489،647 11،715،094،676،746 1،184،274،443
1389 764،829،755 1،780،534،724،822 173،302،411
1390 213،253،645 806،241،640،991 68،736،355
شش ماهه 1391 2،906،314،838 12،055،209،594،501 983،296،052
جمع کل 15،564،407،197 48،327،757،492،335 4،653،394،539
و ضریب جینی نشان داد فاصله درآمدها کاهش یافته است. وضع درآمد روستاییان چیزی نزدیک به 75 تا 80 درصد بهتر شد. این اتفاق البته در شهرها هم افتاد که با درصد کمتری نسبت به روستاییان وضع مردم بهبود پیدا کرد.
( دکتر جان اگر منظورت آمار سقط جنین است ، شاید حرفی ، اما اگر خود جنین است باید مکاشفه ای صورت گیرد . کشور باصطلاح خود کفای تولید کندم به وارد کننده توامان گندم و برنج ،سر برون آوردن برج از درون شالیزار و انکشاف 9 میلیارد قاچاق که بخش عمده آن نفت و قیرو…. . از طرق دیگر به لطف یارانه و پیامد های مخرب آن ، میانگین تعداد زندانیان کشور در هر صد هزار نفر به 280 نفر رسیده که استانهای آذربایجان شرقی و چهارمحال بختیاری با میانگین 161 نفر دارای کمترین تعداد زندانی وحدود 50 درصد زندانیان به جرم موادمخدر و 25 درصد هم به دلیل سرقت دوران محکومیت خود را میگذرانند. بازهم بگم ؟ می گم ها !!).
س – دکتر این بهبود وضعیتی را که به آن اشاره کردید از روی یک تحقیق عنوان میکنید؟
س – دقیقاً از روی تحقیقی است که خودم در رابطه با نتایج اجرای فاز اول قانون هدفمندی داشتهام. کاملاً مستند سخن میگویم و هر موقع که خواستید تمام اطلاعات و آمار و منبعش را خدمتتان ارائه میدهم. البته اگرچه توزیع درآمد، اصلاح قیمتها و کنترل قاچاق خیلی مهم است اما به هیچوجه به عنوان هدف اصلی قانون هدفمندی یارانهها تلقی نمیشود. چون همچنان اقتصادی داریم که همان کیفیت پایین و عدم کارایی را داراست. وقتی میتوانیم بگوییم قانون هدفمندی به هدف خود رسیده که اقتصاد کارایی خود را بازیابد.
( پدر علم بسوزد ! خودم می گم ، خودم اجرا می کنم ، خودم شاهدم ، خودم تحقیق کردم و خودم میخورم … شد قضیه غضنفر خودمان که همیشه میگه دختری که دائیشتعریفش کند بدرد پسر عمویش می خورد !!). دکی جان در یک روستائی بر سر سن یک الاغ حوان دعوا در گرفته بود . یکی کی گفت 4 سال ، آن دیگری میگفت 6 سال و بالاخره پیر دهات جلو آمد وکفت این خر 5.5 سال دارد و هیچ کس دیگری هم اعتراض نکند. رندی پرسید از کجا بفهمیم حرفت درست است. پیر نگاهی به عبغب انداخت و گفت گفت من خودم کره خر هستم و خوب میدانم این خر جند سال دارد!؟. این لاطائلات چیست سرهم کردی و می گوئی از روی تحقیقی که خودم کردم ، خودم نوشتم ، خودم می گویم و خودم می…م ! حرف دهنت را بفهم جمشید ! نرخ تورم دوازده ماهه منتهی به خرداد 1392 از مرز 31.9 درصد گذشته و پیش بینی میشود شاخص تورم در پایان مردادما 1392 به 40 درصد برسد که بالاترین نرخ تورم در 17 سال اخیر و معادل سال 1375 خواهدشد.- یک عقب گرد تاریخی با هر بشکه نفت نود دلار – منبع همشهری 5/2/1392- بازم بگو نواره ، نوار که نرخ نداره !ای جمشید بیچاره !
س- اما عدهای معتقدند دولت 45 هزار تومان در جیب مردم ریخت اما 100 هزار تومان از جیب مردم برداشت. این موضوع میتوانست به بازیابی کارایی اقتصاد کمک کند؟
ج – برای اینکه آثار اولیه افزایش قیمت به اقشار فقیر فشاری وارد نکند، دولت یارانه نقدی پرداخت کرد که تنها راه ممکن بود. هیچ راه دیگری وجود نداشت که بهتر از این باشد. هدف این بود که مصرف انرژی از 100 واحد به 20 واحد در کشور کاهش یابد و از محل درآمد این صرفهجویی، تولید افزایش یابد، اشتغال بالا برود، بهرهوری ارتقا یابد و در نتیجه دستمزدها هم افزایش پیدا کند. اگر چنین وضعی پیش میآمد دیگر نیازی نبود کسی یارانه نقدی بگیرد و دولت میتوانست به تدریج آن را قطع کند و به جایش تامین اجتماعی قوی را جایگزین یارانه نقدی کند.
( دکتر جان دیگر انرژی برای مردم باقی نمانده که حتی جان بکنند . این یک رقم را بدون آن تحقیق های آماری مستند رو کم کن قبول دارم ! می گی نه ببین حدود 2.5 معتاد بسرعت طی دو برنامه 5 ساله که تازه هنوز چند سالش باقی مانده به حدود 5 میلیون معتاد رسیده – تکبیر و صلوات – . اصلا ما انقلاب نکردیم که یارانه بکیریم بلکه ما انقلاب کردیم که معتاد شویم و به دولت پاک نهاد مردمی یارانه بدهیم !!). نعدا بیکاران رسمی 4.5 میلیون نفر ، حدود 33 درصد جمعیت زیر خط فقر،
س -اما اینها هیچکدام انجام نشد.
بله، دقیقاً در این قسمت ناتوان عمل شد. در بخش تولید باید ارتقای تکنولوژی صورت میگرفت که نگرفت. متاسفانه در این راستا برخی نهادها مانند وزارت صنعت، معدن و تجارت تنها بر بخش تجارت تمرکز داشتند و اقدامی در جهت تغییر تکنولوژی و نوسازی صنایع انجام ندادند. به نظرم پرداخت مستقیم پول به تولید غلطترین راه بود و حتی اگر آن مختصر پولی که به تولید پرداخت شد را نمیپرداختند، وضع تولید بهتر میشد.
( دکی جان چی شد دوباره زدی به اوت !! قیمتها را دوبله ، سوبله کشیدید بالا ، مزدهای واقعی را آوردی پائین ، انرژی را تا دسته … ، بعدمی گوئی نشد !! بابا همین چند سطر بالا گفتی بهترین روش پرداخت نقدی بود ، اینجا می گوئی به نظرم پرداخت مستقیم پول به تولید غلطترین راه بود. ای بابا دکی جان راست حسینی باش مثل خود حسینی که با یک یا حسین مملکت را انداخت تو بغل واردات !! . جمشید لامصب منکر ارتقا تکنولوژی نشو که بازداشت میشوی ! آخه معلوم میشه اخبار هم گوش نمی کنی ، پس آن دخت بچه جوانی که در زیر زمین خانه شان انرژی هسته ای رها کرده بود ، چه بود ؟ آن وزیر پاک نهاد که روز و شب برای رضایت خدا کار می کرد ( و معلوم نبود پس کی می خوابد) و در یک چشم بهم زدن تحقیق یک دانشجوی خودرا مثل شیر ربود و بنام خود آنرا ثبت کرد ، چه بود ؟ دم رفتن بی انصافی نکن ).
س – یارانه 45 هزار تومانی زیاد نبود؟
ج – محاسبهاش نیاز به یک مطالعه داشت که چه مبلغی مناسب است.
(دکتر جان اعصابم را خرد کرده ای ! بابا یک چرتکه می انداختی حساب و کتاب دقیقش را معلوم میکردی ، تازه ، همین آقای فرزین که از روی کتاب ملا نصرالدین هم بنویسد صفر هم نمی گیرد مدتی پیش یکدفعه از زبانش پریدو گفت این همان عددیست که کارشناسان بانک جهانی در آورده بودند ! بسم الله ! نکند این پدر سوخته های بانک جهانی عمدا این عدد غلط را بار سید حسینی کرده اند که خدائی نکرده این نظام ضد سرمایه داری را به زمین بزنند ؟).
س – شما یارانه میگیرید؟
ج – خیر، چون خودم را جزو کسانی که مستحق گرفتن یارانه هستند، نمیدانستم. همانطور که یارانه کالاهای اساسی را هم نگرفتم. البته یک چیز را هم اضافه کنم من مالک یک آجر هم در این مملکت نیستم.
( دکتر جان اولا شان شما اجل از دریافت یارانه 45 هزار تونانی است ضمنا تا آپارتمان و اتومبیل یارانه ای هست ، آدم نباید مالک یک آجر بلکه ممکن است مالک خانه ، آپارتمانی باشند که صد البته اگر یارانه خریداری شده باشد دارای صدهاآجر میباشد !! وقتی می گویند اقتصاددان باید ریاضی و ضرب و تقسیم بلد باشد برای همین حرفهاست ! والا میشوی مثل آن حاکم شرع معروف که چون حساب و کتاب نمی دانست و شلاق هم نخورده بود حکم داد متهم مربوطه را هزار ضربه شلاق بزنند).
س – برخی معتقدند تورم فعلی که شاید نرخ واقعیاش از آنچه بانک مرکزی اعلام کرده نیز بیشتر باشد، نتیجه اجرای فاز اول قانون هدفمندی است چون باعث رشد حجم نقدینگی در کشور شد. از نظر شما چند درصد این تورم ناشی از اجرای این قانون میتواند باشد؟
ج – میتوانم بگویم تورمی که ناشی از هدفمندی یارانهها باشد بیشتر از حدود 10 تا 15 درصد نیست. اولاً نقدینگی ربط زیادی به هدفمندی ندارد، چون اگر هدفمندی اجرا میشد، اثری بر روی نقدینگی نمیگذاشت. قرار نبود دولت ماهانه 45 هزار تومان پول چاپ کند و به مردم بپردازد. در صورتی یارانهها به افزایش نقدینگی منتج میشود که دولت در ازای پرداخت آن کسری آورده باشد. در حالی که در هدفمندی قرار بود یارانه نقدی از جیب ثروتمندان پرداخت شود. اصلاً تورم و افزایش نقدینگی در مقابل فواید و اثرات مثبت اجرای قانون هدفمندی هیچ است. نیمه دوم سال 1389 هدفمندی یارانهها را شروع کردیم. حداقل باید از اوایل سال 1390 شاهد جهش قیمتهایی که آقایان میگفتند، میبودیم. اما تا اواخر سال 1390 هم تورم به 20 درصد نمیرسید، در حد 15 درصد باقی ماند. به محض اینکه تحریم شروع شد شاهد جهش قیمتها بودیم. مگر ارز در نیمه دوم سال 1389 تا اواسط سال 1390، تغییر کرده است؟ چگونه یکمرتبه به بالای سه هزار تومان رسید؟ کاملاً واضح است. 90 درصد مشکل تورم ما از نیمه دوم سال 90 مربوط به تحریمهاست. از طرفی تورم مساله وحشتناکی نیست. اگر شما قصد دارید اصلاحات اقتصادی انجام دهید، اصلاً نباید از تورم بترسید. ترکیه تورم بالای 100 درصد را داشت، آرژانتین و برزیل تورمهای 170 تا 180 درصدی را برای سالها تجربه کردند اما به مرور توانستند با اصلاح ساختار، اقتصادشان را ترمیم کنند. ما یک عده نااقتصاددان داریم که اقتصاد خرد را درست بلد نیستند. آنها همه چیز را از منظر کلان نگاه میکنند، همه صحبتهایشان درباره تورم است، در حالی که دولتی اگر به دنبال اصلاحات ساختاری باشد، بد نیست درد تورم را حس کند. حتی گاهی میتواند مثبت باشد، چرا که تولید را تشویق میکند.
( دکتر جان اینجایش را کمکت می کنم . بگو من به ضرس قاطع اعلام میکنم این آمار تورم و گرانی غلط و نادزست است و سرکوجه محمود این ها در نارمک همه جیز ارزان شده !! و از گرانی و تورم خبری نیست . نگو “بد نیست درد تورم را حس کند. حتی گاهی میتواند مثبت باشد، چرا که تولید را تشویق میکند”بعد نا اهلان می خندند و می گویند پدر آمرزیده تولید کنند ه خودش هم از یکطرف مصرف کننده است و با تورم پدرش در می آید. جمشید تو اینجوری نبودی ؟ همشهری مورخ 5/02/1392 اعلام کرده که نرخ تورم دوازده ماهه منتهی به خرداد 1392 از مرز 31.9 درصد گذشته و پیش بینی میشود شاخص تورم در پایان مردادما 1392 به 40 درصد برسد که بالاترین نرخ تورم در 17 سال اخیر و معادل سال 1375 خواهدشد.- یک عقب گرد تاریخی با هر بشکه نفت نود دلار – بازم بگو نواره ، نوار که نرخ نداره !ای جمشید بیچاره ! یادته آنوقتها می گفتم هراز پند گاهی یک مطالعه ای بکن با نطریات جدید هم آشنا شوی بد نیست اما امان ارعز پرکاری که بهت اجازه نمی ده حتی آموخته های قدیم را بیادداشته باشی ! بنده خدا بررسی آماری تحقیقی اقتصاد ایران که دکتر کمیچانی – اقتصاددان بانکی – انجام داده ثابن شده که در سالهای 1390-1369 تورم و رشد اقتصادی تاثیر متقابل منفی دارند ( آنوقت تو رو هوا می گی رابطه مثبت دارند)، یعنی افزایش تورم با کاهش رشد اقتصادی و افزایش رشد اقتصادی با کاهش تورم همراه بوده اما نرخ تورم با نرخ رشد نقدینگی رابطه مثبت دارد – نکند تو این را ، می گوئی- بابا ، ایوالله ! همین افاضات خردرچمن شماها بوده که محمود مشنگ جند بار گفته اقتصاددانان تیم من می گویند تورم خوب است !! خوب شد دکتر عظیمی زود مرد تا نبیند چه وصله هائی به علم اقتصاد بسته اند.ا
س – به نظر شما دولت آقای احمدینژاد چه میراثی را در اقتصاد برای دولت آینده به جا خواهد گذاشت؟
ج – به نظر من میراث خوبی برای دولت آینده مانده است. کسی که خودش را اهل علم بداند اما به سبب گرایشهای سیاسی سفید را سیاه نشان دهد، خیانت کرده است. میراثی که دولت قبل برای آقای دکتر احمدینژاد بر جا گذاشت اختلاف فاحش قیمتها بود که بیش از یک دهه قبل شکل گرفته بود. این میراث خود را در دولت دهم نشان داد و با اجرای فاز اول هدفمندی عیانتر شد. دولتهای قبل با پرداخت سخاوتمندانه یارانهها باعث شدند اختلاف فاحشی بین قیمت کالاها به وجود بیاید و میراثی سنگین را بر روی دوش دولت آقای احمدینژاد گذاشتند و اختلالی سخت در کارایی اقتصاد به وجود آوردند. خوشبختانه با اجرای قانون هدفمندی بخش مهمی از این مشکلات برای دولت بعدی حل شد، فقط جای تاسف است که مرحله دوم متوقف شد. در واقع آقای احمدینژاد با آزادسازی قیمتها کاری بزرگ را انجام دادند و بزرگراهی را برای دولت بعد از خودشان به جا گذاشتند که البته کامل نیست و نیاز به اصلاح و تکمیل دارد.
( خلاصه میراث محمود جان برای آیندگان : بدهی دولت به بانکها دویست هزار میلیارد تومان –ورشکستگی تولید کشور – سپرده کردن اجباری سی میلیارد دلار در بانکهای کافران چینی – سپرده کردن 15 میلیارد دلار در بانکهای هندویان بی کیش و 3 میلیارد دلار در بانکهای کره ای بی مذهب ،امانت گذاری 18 میلیارددلار بی زبان دست حضرت بابک زنجانی – راننده سابق دکتر شیبانی رئیس اسبق بانک مرکزی- ، امانت گذاری 7000 میلیارد تومان تومان نزد آقای زنوزی کارآفرین سکه ای و 3000 میلیارد تومان نزد آفای مه آفرید بزرک گاف آفرین بانکی جهان – ظهور شخصیت های برجستهای در اقتصاد ایران نظیر عباس کوتوله ، مهدی کج دست ، اصغر 5 درصدی ، رستم پارکینگی ، ممد مبلی ، مصباح لنگ دراز و …………………………………….،
مهاجرت کلیه نخبگان بدرد بخور وورود کارآفرینان عرافی و افغانی به کشور ، بقائی و ظهور عقب ماند ه های تاریخی از نسل اوران اوتان ،افزایش حجم نقدینگی از 65000 میلیارد تومان در سال 1384 به 450،000 میلیارد تومان تا همین چند روز پیش ، صعود نرخ بیکاری از 9.8 در صد در سال 1384 به بالای بیست درصد – بدون احتساب موتور سواران جوشکار، مکانیک ، تولید کننده پوشاک ورشکسته و… – افزایش قیمت سکه از 106000 تومان ببالای 1،300،000 تومان، افزایش سود حاصل از واردات پارچه به 1.2 میلیارد دلار – باند ریشهری و شریعتمداری و موتلفه –گردش مالی بازار موبیل 1300 میلیارد تومان– باند ابریشمچی و انصاری و …. . جمشید چطوری منی که ایران نیستم این چیزا را می دونم و تو خودت را به خریت زدی ! درسته که بعضی موقع ها خر سواری خوبه اما خود را به خریت زدن بد است.در یک کلام میراث آینده محمود گا …دی مارا
س – به عنوان یکی از تئوریسینهای اصلاح نظام یارانه در ایران فکر میکنید دستاوردهای فاز اول چه بوده است؟
( ممد طاهری ! یاد بگیر، تئوریسین یعنی کسی که دارای یا نظریه یا سیاست مشخص اقتصادی است . این بنده خدا خودش هم خودرا تئوریسین نمی دانست -مثل غرضی بنده خدا ساده لوح که خودش هم نمی دانست چرا کاندید شده است – از بس شما خبرنگاران قالتاق زیر بغلش کذاشتید باورش شده تئوریسین است والا کور و کر شود هر کس نداند جمشید جان در همین مصاحبه هم سه سه با به نه بار اعلام کرد تئوری جلاد اقتصادی -مرحوم میلتون فریدمن – را مثل میله – شیاف درمانی – در ماتحت ملت فرو کرده و در فرهنگنامه جدید اقتصادی که بزودی منتشر خواهد شد اینکونه اقتصادیون را تکنیسین شیاف درمانی می نامند.)
ج – اگر فاز اول را در کفه ترازو بگذارید، قطعاً نتایج مثبتش سنگینتر است. مثل کاهش واردات بنزین، قاچاق بنزین، قاچاق گندم و قاچاق تمام کالاهای یارانهای. مهم این است که فاز اول نتوانست آن کارایی را به صورتی وارد اقتصاد کند که ما بتوانیم در عرصه جهانی بدون اتکا به نفت، اقتصادمان را اداره کنیم. که اگر فاز اول اجرا نمیشد هم باز همین بود، شاید هم بدتر. یعنی این نبود که اگر فاز اول اجرا نمیشد، ما توانایی این را داشتیم که با این تحریم مقابله کنیم. به هیچ وجه. اقتصاد ایران مشکلات جدی ساختاری دارد و ریشههای آن برمیگردد به 80 سال قبل. یکی از مهمترین مشکلات اقتصادی این است که ما اصلاً هیچ جایگاهی برای سیاستهای اقتصادی در نظر نگرفتهایم. همان اقتصاددانانی را که مسبب سیاست تثبیت قیمتها بودند واقعاً میتوان اقتصاددان دانست؟ من به هر دری زدم برای اینکه بتوانم جلوی تصویب این سیاست را در مجلس بگیرم. به دانشجوها متوسل میشدم. به هر کسی میگفتم. ولی یک عدهای این تصمیم را گرفتند و قیمتها تثبیت شد. همین عده مخالف هدفمندی یارانهها و اصلاح قیمتهای نسبی بودند. همین عده تورم 100 درصد و 60 درصد را برای مرحله اول یارانهها پیشبینی میکردند. آنها تجزیه و تحلیل مسائل علمی را نمیدانستند. ولی اصل مشکل چه بود؟ اگر برای سیاستهای اقتصادی جایگاهی در نظر میگرفتند که انسجامی بین سیاستسازیها به وجود آورد، نه تثبیت قیمتها تصویب میشد، نه قانون هدفمندی بیمارگونه به اجرا میرسید.
س – اگر فاز اول را به عنوان بزرگراهی تشبیه کنیم که دولت آقای احمدینژاد قرار است آن را به دولت بعد بسپارد از نظرتان این بزرگراه چه ویژگیهایی دارد. یک کارگاه عمرانی است که چند لودر و بولدوزر در آن مشغول کارند؟ یک جاده نیمهکاره است؟ یا بزرگراهی شیک و تمیز و آسفالتشده است که خطکشی و نصب گاردریل حاشیه آن باقیمانده است؟
ج – آنچه که به نظر من است، آقای روحانی زیرساختی از این اتوبان را تحویل میگیرد که یکسری اشکالات در آن وجود دارد.
(با عرض معذرت زیر ساخته ها ریده اند و در بیل برد های بزرگراه نوشته شده بر پدر و مادرش لعنت که همزمان با ریدن اینجا به شاشد.)
مثلاً در زمانی که این زیرساختها را به وجود آوردند فکر این را نکردند که باید همزمان که جلو میروند، روی آن را هم آسفالت کنند یعنی به همان ترتیبی که در حال اصلاح سبد مصرفی بودند باید بخش تولید آن را نیز اصلاح میکردند. افتتاح این اتوبان به این زودیها امکانپذیر نیست چون باید اصلاحات لازم روی آن انجام گیرد. اما به هر حال یک بستر اتوبان به وجود آمده و باید آن قسمتهایی را که زیرساختش آماده شده آسفالت کنند و آن را تداوم دهند تا به افتتاح نزدیک شود. کار آقای احمدینژاد قسمت سخت ماجرا بوده و کار آقای روحانی قسمت آسانتر آن. دولت بعدی فقط باید بزرگراه را آسفالت کند.
س – روز افتتاح این اتوبان علاوه بر اصلاحات آیا فاز دوم هم اجرا شده است؟
ج – بله، روز افتتاح دقیقاً روزی است که همه فازهای هدفمندی اجرا شده باشد. در آن روز است که میتوانیم ادعا کنیم کار اصلاح ساختاری اقتصاد تقریباً تمام شده و باید آماده برداشت محصول آن بود.
س – به دیگران اتهام سیاهنمایی میزنید اما فکر نمیکنید خود شما دارید سفیدنمایی میکنید؟
ج – من به هیچکس اتهام سیاهنمایی نزدم بلکه اشتباهات اقتصادی را مطرح کردم ولی به هر حال من دارم از واقعیتها دفاع میکنم. دولت احمدینژاد عاری از خطا و اشتباه نبود. هزاران اشتباه در این دولت به ثبت رسیده اما شما که میگویید میراث شومی از دولت احمدینژاد به جا میماند، بگویید میراث دولتهای قبل بهتر از این بود؟ چرا دولتهای قبل تن به اصلاحات اقتصادی ندادند؟ چرا دولت مردمی آقای خاتمی تن به اصلاح ارز و یارانه نداد؟ این دولتها بگویند برای اقتصاد چه کردهاند؟ برای کاهش فقر و اصلاح نظام درآمدها چه کردند؟
س -شما همکاری خوبی با دولت آقای احمدینژاد داشتهاید و از قضا بسیار قدرشناس هستید آیا با دولت آقای روحانی همکاری میکنید؟
ج – گفتن این حرفها در حالی که دولت جدید دارد روی کار میآید، حتماً هزینه دارد اما انسان نباید به واقعیت پشت کند. همین که خوانندگان شما قدری به حرفهای من فکر کنند برای من کافی است اما ندیدن واقعیتها، کاری است که من از انجام آن عاجز هستم. در مورد همکاریام با دولت آقای احمدینژاد این را میگویم که تاکنون با هیچ دولتی همکاری نکردهام. در زمان دولت آقای مهندس موسوی هم هر آنچه به نظرم میرسید به طور غیرمستقیم به گوش ایشان میرساندم، در دولت آقای هاشمی هم همینطور از طریق مشاورهای که آقای دکتر نوربخش با من داشت یا تحقیقاتی که انجام داده بودم، ایشان نظراتم را به هیات دولت میبردند. مثلاً همین بند اقشار و مسائل مربوط به یارانه کشاورزی یا افزایش قیمت گندم طرح من بود که در دولت آقای هاشمی به تصویب دولت رسید. در زمان آقای خاتمی هم به همین ترتیب من در تمام آن زمان هر آنچه به نظرم میرسید از طرق مختلف به گوش ایشان میرساندم. در هشت سالی که آقای ناطقنوری رئیس مجلس بودند نیز من با مجلس همکاری نزدیک داشتم. اتفاقاً در زمان آقای احمدینژاد به ایشان مشاوره مستقیم کمتری دادهام.
( دکتر فرموش نکن عصر اینترنت و ارتباطات و اطلاع رسانی مه برمبنای دیوار موش دارد و موش هم گوش دارد ، باعث شده همه قرارداداها و مشاوره های آنچنانی و هزینه مشاوره و قراداد دم دست همه باشد ، پس حواست باشد که وزارت کار متن قرارداد طرح اشتغال زائی و … را علم نکند . اگر این قرارداد و مشابه آن که در خدمت تفکرات علیل اقتصادی دکتر احمدی نژاد قرار گرفته ، مشاوره نیست، پس مشاوره یعنی چی ؟!).
س – این صندلیای که رویش نشستهاید نمیتواند نشانه ارتباط مستقیم با آقای احمدینژاد باشد؟ به این دلیل که آقای احمدینژاد چشم دیدن مخالفانش را در ملک شخصی آنها نداشت چه برسد به اینکه به آنها پست مدیریتی بدهد.
( می گویند مرحوم میلتون فریدمن هم شخصا قصابان آرژانتیی و برزیلی را ملاقات نکرده بود اما آنان شیفته خصائل اقتصادی ضد انسانی فریدمن بودند ؟ چه شباهتی !)
ج – این صندلیای که شما میبینید پایهاش زمان آقای خاتمی ساخته شده اما نه برای من. قانون تاسیس شورای رقابت را زمان آقای خاتمی در معاونت برنامهریزی اقتصادی وزارت بازرگانی ایشان نوشتیم. گروهی شاید حدود 20 نفر جمع شدیم و در رابطه با اینکه نیاز به نهادی داریم که دارای قدرت باشد و بتواند شکستهای بازار را بپوشاند لایحه نوشتیم. این لایحه زمان آقای احمدینژاد به مجلس رفت و به تصویب رسید. چون یکی از متولیان اصلی شورای رقابت، وزیر اقتصاد و دارایی و شخص دکتر حسینی بود، ایشان به من پیشنهاد کرد بروم و شورای رقابت را راهاندازی کنم. مدیریت شورای رقابت کاری 100 درصد علمی است و تاکنون مقدار زیادی تحقیق در این رابطه انجام دادهایم. نباید شورای رقابت را کاری دولتی قلمداد کرد.
(دکی جان ، اعضای شورای رقابت را دولت تعیین و زیر کید دولت و ماشین امضای کلیه واگذاریها بوده اند .یعنی باصطلاح تائید کرده اند که کلیه واگذاریها که بسیاری از آنها مثل مخابرات ، هلدینگ پتروشیمی ، پالایشگاها ومپنا مصداق واقعی انحصار بودهاند ، غیر انحصاری هستند !!).دکتر یک موقع ارتش را خصوصی و واگذار نکنید ها !!
س – چرا اینقدر حضور شما در دولت آقای احمدینژاد به عنوان رئیس شورای رقابت با حساسیت مواجه شده است؟
ج – واقعیت را نمیدانم، شاید عدهای دوست ندارند کسی بیشتر از آنها موفق باشد که البته به این معنی نیست که من حتماً آدم خیلی موفقی هستم و شاید عدهای اصولاً دنبال بهانه برای انتقاد از دیگران از جمله من هستند. هر چند من برخی از سرچشمههای این حساسیت را میشناسم اما بهتر است بازگو نکنم.
(دکی جان این ممد طاهری بی حیا هم فهمیده تو مرگ قدرت داری که تیتر زده ” اقتصاد یعنی من “.)
س – اما نقدهای جدی به ساختار و عملکرد شورای رقابت وارد است.
ج – شورای رقابت نمیتواند بدون عیب باشد. قانون مربوط به شکلگیری این شورا حدود 15 سال پیش طراحی و نوشته شد که این هم جزو دستاوردهای مطالعات جمعی ما بوده است. یک بردار را در نظر بگیرید، در یک سمت نقطهای وجود دارد که در اقتصاد به آن بازار رقابت کامل میگویند. نقطه دیگری هم در مقابل وجود دارد که به آن بازار انحصار کامل میگویند. هرچه از نقطه انحصار دورتر شویم، تسهیل رقابت و منع انحصار میکنید و برعکس هر چقدر به این نزدیک شوید، تسهیل رقابت را تخریب کرده و انحصار ایجاد میکنید. شورای رقابت هم عاری از ایراد و عیب نیست. من به عنوان رئیس شورای رقابت کارهایم را انجام میدهم. اینجا موانع خیلی زیاد است. ما این روزها چون قصد تعیین دستورالعمل قیمتگذاری روی کالاها را داریم خودبه خود رودرروی دولت قرار گرفتهایم نه شخص آقای دکتر احمدینژاد. اگر حمایت ایشان حقیقتاً نبود شاید اصلاً ما چهار قدم هم نمیتوانستیم حرکت کنیم. ولی غیر از ایشان و یکی دو تن از اعضای کابینه، در مقابل بقیه وزرا قرار گرفتهایم. به عنوان مثال مشکل اساسی ما با وزارت صنعت بر سر سازمان حمایت از تولیدکنندگان و مصرفکنندگان است. بارها گفتهام وجود چنین سازمانی عجیب و غریب است. این سازمان هیچ جای دنیا قیمتگذاری نمیکند. مگر میشود یک سازمان توامان هم از تولیدکننده و هم از مصرفکننده حمایت کند. قیمتگذاری باید بر اساس قانون به شورای رقابت سپرده شود. بهتر است این سازمان به وظیفه اصلی خود که همان حمایت از حقوق مصرفکنندگان است بپردازد. خود من هشت سال میشود سه شکایت از برخی شرکتها کردهام که به هیچ کدامشان هم رسیدگی نشده است.
(جمشید دوبار که چپ زدی ؟ چه رقابتی ؟ چه کشکی ؟ چه ماستی ؟ نکند باورت شده این سیاهکاریها و سیاه بازیها را ؟! با کدام رقابت مخابرات را به توسعه مبین ، فولاد خوزستان را به جابر انصاری و بعد مه آفرید ، هلدینگ خلیج فارس و پتروشیمی تبریز را به ساتا واگذار کردید ؟ بازم بگم ؟ بگم بگم ؟
س- آقای غضنفری هم که اخیراً در گفت و گویی حسابی از خجالت شما درآمدهاند و عملاً شورای رقابت را در قیمتگذاری خودرو ناموفق دانستهاند.
ج – مصاحبه ایشان باعث تعجب من شد. نمیدانم، چه چیزی یکشبه موجب تغییر 180 درجهای نظر ایشان در خصوص شورای رقابت شد. تا قبل از اینکه آن حرفها را بزنند کاملاً با بنده همسو بودند و حتی در مورد سازمان حمایت پیشنهاد دادند آن بخشی که با وظایف ما تداخل دارد، جدا یا منحل شود. حتی میگفتند از ساختمان چهار طبقه شما دو طبقهاش باید برای ما باشد تا با هم تعامل داشته باشیم. وزارت صنعت و معدن و تجارت مسوول سیاستگذاری در بخش صنعت و بازرگانی کشور است نه اینکه سیاستگذار در مسائل اقتصادی. عیناً هم بخش عمده سیاستگذاری ما را قوه مجریه انجام میدهد. تخصص قوه مجریه در اجراست نه در سیاستسازی اقتصادی. مساله مالیاتی پیش میآید پای سازمان مالیاتی به مباحث باز میشود، چه کسی گفته سازمان مالیاتی سیاستگذار اقتصادی است؟ چه کسی گفته وزارت صنعت، معدن و تجارت سیاستگذار اقتصادی بخش صنعت است؟ اینها مجریاند. اگر خیلی خوب باشند، تخصص در اجرا دارند نه در سیاستسازی اقتصادی. پس میبینید نبود مرجعی که برای اقتصاد سیاستگذاری کند کاملاً مشهود است. وقتی اقتصاددانان نتوانند برای اقتصاد کشور سیاستگذاری کنند در این صورت وزیر و معاون وزیر سیاستگذاری میکنند. در بحث قیمتگذاری میبینیم از هر تریبونی استفاده میشود و نظراتی داده میشود. اصلاً مقوله قیمتگذاری برای چیست؟ این مقوله زمانی معنا پیدا میکند که در بازار اختلالی وجود داشته باشد که در این صورت نیاز است تشکیلاتی یا شورایی مانند شورای رقابت به منظور قیمتگذاری به وجود آورند. این قیمتگذاری هم که حتماً باید یک مبنای علمی داشته باشد. چون بر اساس یک مبنای علمی گفتهاید که باید قیمتگذاری شود وگرنه اگر اختلالی وجود نداشته باشد، چرا کسی باید قیمتگذاری کند؟ بهترین مکانیسم در تعیین قیمت، خود بازار است. ولی به دلیل عواملی که موجب شکست بازار میشد اقتصاددانهایی که خودشان نئوکلاسیک یا ماناتارالیست بودند به این نتیجه رسیدند که اختلالات به حدی است که تشکیلاتی به نام دولت باید بعضی از این اختلالات را در بازارها رفع و رجوع کند. در دولتهای توسعهیافته یک عده اقتصاددان که گرایش همه آنها اقتصاد بخش عمومی است، مشاورند و کسی اینها را نمیشناسد. دنبال مقاصد سیاسی هم نیستند. وظیفه آنها این است که از صبح تا شب ( احتمالا شب تا صبح هم می خوابند)با تیمشان اقتصاد را رصد کنند. مرتب هم تحلیلها و پیشنهاداتشان را به رئیس دولت میدهند. این است که حتی اگر دولتها هم تغییر یابد، این سیاستها در درون یک سیستمی است که تغییر نمییابد. ما چنین چیزی را نداریم. به همین دلیل است که یکمرتبه در یک دولت، که دولت قبلش سیاست طرحهای زودبازده را اجرا کرده و شکست خورده است دوباره مشابه این سیاستها را به اجرا میرساند. به هر حال آقای دکتر غضنفری اقتصاددان نیستند تا در مورد شکست دستورالعمل شورای رقابت نظر بدهند و اصولاً وظایف شورا رقابت کاملاً خارج از حوزه اختیارات ایشان است.
( دکی جان ، قیمت گذاری میخوای چیکار ! یکباره بزنید سیم آخر بگوئید مرشد اعظم سیستم مونیتاری گفته بر جنس بد لعنت و چون همه تولیدات اتومبیلی ایرانی با کیفیت اعلا تولید و عرضه میشوند و تامنون هم هیچ پژ.ئی در خیابانها آتش نگرفته و گور پدر مصرف کننده ناچار ایرانی ، پس قیمت گذاری بی قیمت گذاری و هرچه باند ماقیائی خودرو گفت چون کلام آسمانی اجرا شود !!)
س – فکر میکنید وزیر صنعت چرا علیه شما موضع گرفته است؟
ج – قرار شد ما دستورالعمل قیمتگذاری برخی از خودروها را تدوین کنیم و دستورالعمل را نیز به خودروسازها اعلام کنیم. این کار را هم کردیم اما وزیر صنعت معتقد بود شورای رقابت باید دستورالعمل را به این وزارتخانه اعلام میکرده تا آنها قیمتها را به خودروسازها ابلاغ کنند؛ لذا از اینکه ما بر اساس قانون، خود دستورالعمل قیمتها را به طور مستقیم به خودروسازها اعلام کرده بودیم ناراحت شده بودند. وزارت صنعت که وظیفه قیمتگذاری ندارد و این کار به شورای رقابت سپرده شده است. این وزارتخانه بهتر است روی ارتقای صنعت خودرو کار کند. آنها اگر کارشان را به درستی انجام میدادند، صنعت خودرویی که میگفتند ملی شده است، در جایی قرار نمیگرفت که یک دستگاه خودرو تمام ساخت داخل را نداشته باشیم. در کنار اینکه میپذیرم تجارت حتماً برد-برد است ولی اگر در صنایعی بتوانید مزیت داشته باشید بسیار خوب است تا بتوانیم از محل صادرات آن محصول، درآمد ارزی خود را ارتقا دهیم.
س – دیدگاه شما در مورد اقتصاد مقاومتی چیست؟
ج – وقتی شما مورد حمله قرار میگیرید، میتوانید بگویید من جزو مدافعان دفاع نیستم؟ ما الان در مقابل حمله اقتصادی قرار داریم و قطعاً هم باید دفاع کنیم. عین یک دفاع نظامی، خیلی مهم است که ما به چه طریقی این دفاع را از نظر اقتصادی انجام دهیم.
( این هم از همان مقولات اقتصاد اسلامی است که چند سطر بالاتر بیک طریقی آنرا نقد و طرد کردی ! بنده خدا بکو نمی دانم چیست و خودت را خلاص کن ، تا مجبور نباشی سفسطه کنی . بقول آن برادر لر بگو ره نیست و خوت خلاص کن !!)
س – اقتصاددانان هم به علم و دانش خود و هم به جامعهای که در آن زندگی میکنند تعهد اخلاقی دارند. فکر میکنید تا چه اندازه به این تعهدات پایبند بودهاید؟
دیگران باید قضاوت کنند. باید نگاه کنند که در طول عمر من، چه خدماتی به دانشگاهها و دولتها دادهام. من هم میتوانستم مثل خیلیها دنبال بعضی کارهای دیگر بروم و حداقل یکسری طرحها و پروژههایی که میدهند را بگیرم یا بروم کارگزاری بورسی را راه بیندازم. خودم احساس میکنم از عملکردم رضایت دارم چون دانشم را در راه رفاه مردم خرج کردهام نه رفاه خود.
( جمشید جان فرمان را چپ نگیر ! تا آنجا که من میدانم فقط دو نفر از استادان توانستند کارگزاری بورس بگیرند که آن دونفر هم یار غار خودت هستند و اتفاقا همه جا از نظریات سخیف تو استفاده میکنند ، فقط تو شبیه جاش ها هم شدی و آنان ظاهرا از این گردنه فاصله گرفته اند ! منو ببخش که از این اصطلاح محلی که کاربرد سیاسی دارد در وادی اقتصاد استفاده کردم .صنمنا خودت بالا نوشتی جند تائی پروژه داشتی ، میخوای مثل محمود بازم بگم !) .دکی جان دوباره که زدی اوت ! بابا یکجا می گی قربان تخم چپ ( ببخشید تخم جشم فریدمن ) ، بعد اینجا می گی رفاه مردم ، مگر نمی دانی اسسا فریدمن باین دلیل گل کرد که با رفاه و نظام رفاهی مردم مخالف بود ! پس چرا رفت شیلبجی ! آون موقع ها هم بهت می گفتم سعی کن مطالعاتت را بالا ببری تا ذرت پرت نکنی ولی هیچ وقت گوش نمیکردی . این هم قوز بالا قوز که طرفدار رفاه هم شده ای ! آیا میدانی سروکله رفیقات از کچا پیدا شد. اصلا میدونی چرا یکهو دنیا شد پراز اقتصاددان فریدمنی و هایکی و پوپری ؟ می فهمی موسی خان و طبیب جان و رفقاشون چرا پوپری و فریدمنی و هایکی شدند و از سر لچ با بقیه حتی تو ورزشها فقط خاکی را دوست داشتند در حالکه توی زندگیشون ، یکبار هم چوب هاکی دست نکرفته بودند ! بیا بخوان تا بفهمی در سال های جنگ سرد و در فضای خصمانه ی موجود بین دو ابر قدرت «اتحاد جماهیر شوروی» و «ایالات متحده آمریکا» در کنار سرمایهگذاری روی تسلیحات نظامی، جنگ در حوزه فرهنگ، هنر، اندیشه و رسانه نیز اهمیت خاص داشت. باید خطر ترویج شوه تفکر سوسیالیستی از بین میرفت بنابراین با پول و امکانات دولت های ایالات متحد و همکاری بریتانیا، زنجیره ای از روشنفکران برای اثبات بد بودن مارکسیسم و خطرناک بودن اتحاد جماهیر شوروی قطار شدند.کارل پوپر در مقابل خبرنگار سمج فرانسوی در آخر مجبور به اعتراف به داشتن ارتباط با سازمان سی.آی.ای شد اما تاکید کرد پولی که از این سازمان گرفته است خرج گسترش فرهنگ و دانش و از همه مهمتر “ترویج آزادی” شده است!
میلیتون فردیمن نیز در اوج دوران جنگ سرد بود که توانست یک برنامه تلویزیونی در مورد ارزش آزادی اقتصادی بسازد. او همچنین در همین دوره ترس از کمونیسم بود که توانست با ورود به حوزه عملی، نظریات خود را در دنیای واقعی برای یافتن راههایی برای دوری از کمونیسم “آزمایش” کند. فریدمن به نیکسون، رییس جمهور آمریکا مشاوره اقتصادی میداد و در دوران ریاست جمهوری ریگان مشاور اقتصادی رییس جمهور آمریکا شد.البته در دوران جنگ سرد این فقط لیبرال های نبودند که توسط سازمان سی.آی.ای به کار گرفته شدند.( قابل توجه دکتر طبیب که مدعی است مخالفان لیبرال پول میگیرند تا بر علیه لیبرالیسم مقاله بنویسند ! – مصاحبه با مهرنامه – من می گم نکنه این بنده خدا انگلیسی اش ضعیف است و جمله را پس و پیش خوانده و نفهمیده که سیا که پول نمی ده بر علیه لیبرالیسم بنویسند – در کتاب «جنگ سرد فرهنگی: سیا و جهان هنر و ادب» نوشته خانم فرانسس ساندرس _ پژوهشگر و روزنامه نگار انگلیسی _ به صورت مفصل به این مسئله پرداخته است. در کنگرهای به نام کنگره آزادی فرهنگی پولهای کلان برای ایجاد نشریات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن صرف شد. هدف اولیه این گنگره تقویت چپگرایان غیرکمونیست و مارکسیستهای مخالف شوروی بود. هدف دوّم، مقابله با روحیات ضد آمریکایی در میان روشنفکران اروپای غربی با ارائه تصویری زیبا از ایالات متحده آمریکا به عنوان “اوج شکوفایی تمدن” غرب بود! هدایت کنگره آزادی فرهنگی را مایکل یُسلسون، کارمند واحد جنگ روانی سی.آی.اِی، به عهده داشت که بعدها به نویسندهای سرشناس بدل شد. دستورات به شکل رمز از واشنگتن به آپارتمان محل زندگی یُسلسون و همسرش در پاریس انتقال مییافت. این سازمان تا زمان انحلال در سال 1967 دهها میلیونها دلار پول از سی.آی.ای دریافت کرد. علنی شدن ارتباط بین روشنفکران لیبرال و سازمان های جاسوسی جنجالی است که در بعضی مطبوعات کشورهای غربی از آن به عنوان «بحران روشنفکری لیبرال پس از جنگ سرد» یاد میکنند.
سیدنی هوک از فعالان این کنگره در 1949 به مقامات آمریکایی گفته بود: «به من یکصد میلیون دلار و یکهزار انسان مصمم بدهید؛ تضمین میکنم که چنان موجی از ناآرامیهای دمکراتیک در میان توده ها، بله حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد کنم که برای مدتی طولانی تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود». دیوید گیبس نیز در مقاله «اندیشمندان و جاسوسان: سکوتی که فریاد میزند» (در روزنامه لُسآنجلس تایمز، 28 ژانویه 2001) از رسوایی بزرگی سخن میگوید که به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سی.آی.ای با «نهادهای آکادمیک» در دوران جنگ سرد پدید آمده است. گیبس به رابطه تنگاتنگ سی.آی.ای با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره میکند. تعدادی از دانشگاههای سرشناس ایالات متحده، مانند کلمبیا و استانفورد و نیویورک و هاروارد زیر نفوذ مستقیم سی.آی.ای بودند. مثلا، بنیاد فارفیلد (Farfield Foundation) در دانشگاه کلمبیا از مهمترین مراکزی بود که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال مییافت.-
دکی جان یادته یکروزی که گرم جرو بحث بودیم بهت گفتم آنچه برنامهی عمل نولیبرالی را برای پیاده کردن در کشورهای در حال توسعه به پیش میراند اتحادی است مرکب از دولتهای کشروهای ثروتمند به رهبری ایالات متحده آمریکا که با طرح ریزیهای «تثلیث نامقدس» همراه شده است. «تثلیث نامقدس» سازمانهای اقتصادی بین المللی است که این کشورهای قدرتمد تا حد بسیار زیادی آنها را کنترل میکنند.(صندوق بین المللی پول(IMF) ، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی( WTO). دولتهای ثروتنمد دو «شیرینی»(همان مثال معروف خر کردن بچه با آبنبات) را برای ترغیب کشورهای در حال توسعه به کار میبندند تا آن کشورها سیاستهای اقتصادی نولیبرال را اتخاذ کنند، اول مبالغی که کشورهای ثروتمند برای کمک به کشورهای در حال توسعه در بودجه هایشان در نظر گرفتهاند و دوم امکان دسترسی کشورهای در حال توسعه به بازارهای کشورهای ثروتمند. البته تو با همان قیافه پوپولیستی غلط اندازت گفتی مگه میشه ؟ منهم با خنده گفتم نحیر گاوه !(بخشی از عبارات فوق را از مقاله جناب عابد توانجه در پاسخ به حصرت موسی نئو لیبرالهای وطنی آورده ام).
س – عدهای از اقتصاددانان معتقدند نباید به دولتهای پوپولیست مشورت داد. دولت آقای احمدینژاد در هر حال پوپولیست بود و سوال این است که مشورت دادن اقتصاددانان چقدر در اتخاذ سیاستهای اقتصادی این دولت اثرگذار بود؟
ج – تصور میکنم تهمتهایی که درباره پوپولیست بودن به این دولت میزنند، بیانصافی است. چون در کل تفاوت قابل ملاحظهای از نظر رویکرد سیاسی و اجتماعی با دیگر دولتها نداشته است. ولی به هر حال من تلاشم این است که به دولتهایی که سیاستگذاریهایشان به نفع مردم است کمک کنم. حتی اگر یک دولت پوپولیست سیاسی در جهت بهبود وضعیت اقتصادی مردم بخواهد عمل کند من آن را پیشنهاد میکنم زیرا من قصد سرنگونی دولتی را ندارم چون هدف من غیر سیاسی است و در جهت منافع مردم است.
(دکتر جان بیراهه نرو ، فرمان را سفت راست بگیر و نیم نگاهی باخبار واقعی کشود بیانداز .آقای رضا باکری دبیر انجمن صنایع لبنی از تعطیلی بیش از ۳۰۰ کارخانه کوچک تولید لبنیات پس از شروع طرح هدفمندی یارانهها خبر داد. آمار منتشره در روزنامه« آعتماد » واقعیت تلخ در حوزه فرهنگ و آموزش را نشان می دهد. بر اساس این آمار در سال 80 هزار نفر به آمار بیسوادان کشور افزوده می شود، بر اساس سرشماری سال نود، 14 درصد از افراد بالای 6 سال و 7 درصد از گروه سنی 10 تا 49 سال در کشور بی سوادند، باز هم بر اساس همین آمار 9 میلیون و 719 هزار نفر در گروه سنی بالای 6 سال بی سواد مطلق اند. در گزارش توسعه انسانی سال 2010 آمده است، نرخ باسوادی در ایران در مقایسه با عربستان، قطر، بحرین و ترکیه پائین تر است. نرخ باسوادی در ایران بر اساس برنامه توسعه سازمان ملل بین 77 تا 85 درصد است در حالی که همین نرخ در جمهوری آذربایجان 98 درصد است.
به تازگی نشریه «اکونومیست» رتبه بندی کشورها را بر اساس شاخص فلاکت انجام داده است که البته با استناد به آمارهای سال ۲۰۱۱ میلادی به دست آمده است. این رتبه بندی مربوط به ۹۶ کشور جهان است و با توجه به آمار نرخ تورم و بیکاری در سال ۲۰۱۱ میلادی، ایران را با عدد شاخص ۳۳ درصد، در رتبه سوم قرار داده است. در سال ۲۰۱۱ تنها کشورهایی که دروضعیتی بدتر از ایران قرار داشتند کشور مقدونیه با بیکاری شدید بالای ۳۰٪ و شرایطی متفاوت از ایران و کشور ونزو ئلا با شرایطی نزدیک به ایران بودند. بانک مرکزی آخرین رقم تورم در بهمن ماه را به میزان ۸/۲۹ درصد اعلام کرده است و از آنجا که نرخ بیکاری را بطور رسمی ۱۴. ۱ درصد اعلام کردهاند و از مجموع این دو نرخ شاخص فلاکت اقتصادی بدست میاید میتوان گفت که رقم شاخص فلاکت به مرز ۴۴ درصد رسیده است. در واقع تنها با گذشت سه ماه از سال ۲۰۱۳ میلادی، شاخص فلاکت نزدیک به ۱۱ درصد بیشتر از سال ۲۰۱۱ میلادی شده است! ببین ژاله وفا که مثل تو هم اقتصاد نخوانده و ادعای دوئل هم ندارد می گوید:” شاخص فلاکت از تجمیع نرخ تورم و بیکاری به دست میآید. این شاخص را دو اقتصاددان آمریکایی به نامهای «آرتور اوکان» و «رابرت بارو» در دهه ۱۹۷۰ میلادی معرفی کردند. هرچند هر کدام از آنها روشی دیگر را در محاسبه شاخص فلاکت ارائه داد، همانا آقای «اوکان» از فرمول ساده جمع کردن نرخ تورم به علاوه نرخ بیکاری استفاده میکرد و آقای «بارو» آن شاخص را از ترکیب تولید ناخالص داخلی و نرخ سود بانکی بدست میآورد ولی عاقبت شاخص فلاکت رابر اساس فرمول آقای «آرتور اوکان» برسمیت شناخته شد. بزبان ساده شرایط «رکود تورمی» نماد بالا بودن شاخص فلاکت شناخته شده است. روند رشد شاخص فلاکت از سال ۸۴ شتابی سریع داشته به گونهای که این شاخص در پایان سال ۸۷، ۹/۳۵ درصد و در پایان سال ۹۰ بر اساس آمارهای موجود حدود ۴۰ درصد به ثبت رسیده است.جمشید جان یادته پروفسور جان ابکی همیشه سرت داد میزد و می کفت :” در اقتصاد دو منحنی تورم و بیکاری عکس یکدیگر عمل میکنند. در صورت بالا بودن تورم نرخ بیکاری پایین است و برعکس. به عبارت دیگر، «تورم بالا»گاه ممکن است بیکاری را «کاهش» دهد یا اینکه «بیکاری بالا» میتواند با «تورم پایین» همراه شود. از اینرو در برخی از کشورها برای مهار بیکاری سیاستهای تورم زا اتخاذ میشود. اما در کشورهایی که دولت تکیهاش بر درآمدهای بالایی نفتی و نه مالیات حاصل از تولید است، در مواقع مواجهه با افزایش قیمت نفت صادراتی و بالتبع افزایش در آمدهای نفتی دولت، برخی از دولتها سعی میکنند با تزریق بخشی از درآمدهای ارزی بدست آمده ناشی از افزایش بهای نفت به بخش تولیدی تعادلی بین تورم و تولید بوجود آورند و با کمک به بخشهای تولیدی کمی از ضرر تورم بکاهند و نیز در دراز مدت به کاهش بیکاری نیز دست یازند.” اما در کشور ما ایران بارها این تجربه به شکست انجامیده است چرا که تولید کشور نیازمند ریال است و درآمدهای نفتی هر چند هنگفت ولی به دلار است. از اینرو تزریق دلار نفتی به بخش تولید پایه پولی را در کشور افزایش میدهد و موجب کاهش تولید میشود. یعنی از سه جهت اقتصاد ایران متضرر میشود هم کاهش تولید و تعطیلی مرکز تولیدی و هم افزایش تورم و بیکاری. بیدلیل نیست که افزایش حجم پایه پولی در ایران به کاهش تولید داخلی منجر شده است که خود از عوامل اصلی افزایش شاخص فلاکت است. شاخص فلاکت دارای رابطه مستقیمی با جرم و جنایت در جامعه نیز میباشد و روند تغییر این شاخص با فاصله حدود یک سال در شاخص جرم و جنایت تاثیر میگذارد. تورم فزاینده در کنار بیکاری رو به افزایش برای یک کشور، هزینههای اقتصادی و اجتماعی نیز در بر خواهد داشت. معروف است که جیمی کارتر کاندیدای ریاست جمهوری سال ۱۹۷۶ ایالات متحده در رقابتها، به این شاخص که در آن زمان در حدود ۱۴ درصد بود بسیار اشاره میکرد و حتی وی گفت کسی که موجب چنین رقم بالائی از فلاکت است حتی حق خواستن رای و رئیس جمهور شدن را هم ندارد.
اما در مورد عیرسیاسی بودنت می دانی که مرادتان – فریدمن و هایک – هم خودرا وامدار هیچ حزبی نمی دانستند و علیرغم رابطه فکری تنگاتنگ هایک با بانوی آهنین – مارگرت تاچر- هایک هیپگاه خودرا یک محافظه کار خطاب نکرد و خودرا” ویگ قدیم ” می نامید .مثل خودت که خودرا فراتراز حزب میبینی که البته این میراث شوم را از آقارئیسه – محمود جان – بیادگار بردی که با احزاب خود ساخته و بیخود آمد و بدون حزب دارد می رود!
س – آقای دکتر راضی به نظر میرسید.
از چه؟
س – احساس میکنم از اقداماتی که در این سالها انجام دادید خصوصاً در ارتباط با حمایتهایتان از طرح هدفمندی یارانهها رضایت دارید؟
( ممد طاهری ! قرار نبود تو جای دکتر احساس رضایت کنی ؟ مگه دکتر خدای ناکرده دکتر مشکل دارد که خودش نمی تواند احساس رضایت کند.)
ج – وقتی که 30 سال در دانشگاه تدریس کنی و نتیجه پژوهشهای خود را ببینی معلوم است راضی به نظر خواهی رسید. شورای رقابت و قانون هدفمندی به طور غیرمستقیم از یادگارهای من در اقتصاد ایران است. به این افتخار میکنم که توصیه من برای افزایش قیمت خرید گندم موجب شد فقر روستاها ظرف سه، چهار سال، از 30 درصد به حول و حوش 14 درصد برسد.
( دکی جان دوباره زدی به کاهدان ، بابا حداقل چند تا روزنامه و مجله بخر و بخوان . ببین چی نوشتند : کا ظم جلالی رئیس مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی گفته براساس آمار رسمی نرخ تورم نقطه به نقطه خرداد 91 با خرداد 92، 61 درصد است و این رقم بسیار بالایی است و شاخص کل نیز 41.2 درصد را نیز نشان می دهد .همچنین عباس رجایی نماینده مجلس شورای اسلامی اظهر داشته که قیمت گوشت 54 درصد، برنج 64 درصد، تخم مرغ 49 درصد، حبوبات 108 درصد و روغن 58 درصد افزایش یافته است،
حالا می گیم این نماینده ها با رئیس جمهور مجبوب دکی جان دعوا دارند و دروغ می گویند . بیاییم ببینیم تحقیقات آقای حسن طائی که از آمار های منتشره بانک مرکزی -بریاست بزرک اندیشه قرن بهمنی که کشور را بهمن وار فرو ریخت – استفاده کرده چه می گوید. ( جمشید خودت هم میدانی آمارهای بهمنی بدلیل ضعف چشم چپ و ناتوانی مکسوبه در جمع و تفریق ارقام و اعداد ، سر هم شده است ).اما تحقیق دکتر طائی استناد دارد که میانگین درآمد سرانه سال نود حدود 16 میلیون و 720 هزار توان و هزینه سالانه خانوار طی همین سال 17 میلیون و 393 هزار تومان شده که حاصل آن کسری بودجه سالانه هر خانوار 673 هزار تومان گردیده که همین ارقام برای سال 1389 درآمد سالانه 13 میلیون و 681 هزار تومان در مقابل هزینه سرانه 14 میلیون و 166 هزار تومان و یا به بیان دیگر کسری سالانه خانوار سال 1389 معادل 485 هزار تومان شده است. رقم کسری بودجه سالانه سال 1388 نیز برابر319 هزار تومان بوده که نشاندهنده آنست که کسری بودجه خانوارها از سال 1388 تا 1390 بیش از دوبرابر و با برآورد سال 1391 پیش بینی میشود این کسری بودجه بیش از یک میلیوت تومان باشد.. جمشید جان از خر دولت بیا پائین برو توی مردم جند تا حسن دارد .
اول که یاد می گیری آمار های خودت و دولت را قبول نکنی ، دویوم ، یاد می گیری با معیشت مردم بازی نکنی ، سیوم آنکه برای لاغری هم خوب است !
س – ولی انتخاب اول همین روستاییان آقای روحانی بود؟
ج – خیلی خوب است. کسی نگفته است که روستاها باید به کس دیگری رای میدادند. اصلاً وارد بحث سیاسی نمیشویم. نه اینکه من واهمهای بخواهم داشته باشم. ولی من اقتصاددان هستم و بحث اقتصادی میکنم. چه میدانید که من نیز به آقای دکتر روحانی رای دادم یا خیر؟ بحث ما اصلاً در مورد دولتی که هنوز کوچکترین عملکرد اقتصادی نداشته است نیست. من آرزومندم که دولت آقای دکتر روحانی بهترین سیاستگذاریها و عملکرد اقتصادی را داشته باشد.
دکی جان ، قرار شد آخرش را خوب بازی کنی ، پاچه خواری آزاد اما نه به این ولنگ ووازی ، یادت می آید
یک موقعی راجع به محمد قره گوزلو برایت صحبت کردم و گفتم آدم مطلعی است ، تو هم زور فیگور گرفتی که یعنی از منهم مطلع تر است ؟ منهم بشوخی گفتم نه بابا تو که دهار، قهار، سمار، مقتدا و مرتد ومرید همه هستی، اما از تو چه پنهان ببین چی گفته ، انکار اصلا این گفتار فقط به قبای تو و پیروانت منگنه میشود :
اومی گوید همه کاندیدهای ریاست جمهوری و مشاوران اعظم انها که عمدتا هم دکترای ترددی از دانشگاههای انگلستان دارند ( توکلی ، آخوندی، مظاهری ، نوبخت ، سبحانی و…) فقط یمراهکار عمومی برای برون رفت از بحران فعلی ارائه دادند که این راهکار همان کنترل نقدینگی است که در یکی دو سخنرانی رهبری نظام نیز به عنوان مشکل اصلی اقتصاد ایران مورد توجه قرار گرفته است. در واقع تاکید بر جلوگیری ازانبساط مالی و حرکت به سمت انقباض هزینه های دولت همان برنامه ی مشهور نئولیبرالی ریاضت اقتصادی است که از سال ها پیش مدون و اجرایی شده است. اصل این برنامه از آموزه های مانیتاریستی مکتب شیکاگو و درس های میلتون فریدمن آمده است. اگر چه نظریه پردازی های فریدمن – آن سان که بارها گفته و نوشته ایم- نسبت به هایک از عمق و دقت تئوریک چندانی برخوردار نیست اما تجویز سیاست های مانیتاریستی از کودتای پینوشه تا کنون مشق شب دولت های نئولیبرال بوده است و چندان عجیب نیست که این آموزه های ضد کارگری به عنوان ایده ئولوژی حاکم سرمایه داری جهانی مورد توجه منجیان اقتصاد بحران زده ی ایران نیز واقع شده است. همه کاندیدها از بسته های مالی دفاع می کنند. به طور خلاصه محتوای بسته بندی فریدمن که در کتاب سرمایه داری و آزادی فرموله شده مبتنی بر این پارادایم است که نظام اقتصادی بازار به ویژه در میدان خرید و فروش نیروی کار تحت فشار مطلق دو پیکان عرضه و تقاضا به نرخ گذاری دستمزدها معنا و اعتبار می بخشد. در این چارچوب دولت برای افزایش دستمزدها، مهار تورم و کنترل بازار وظیفه ی راهبردی ندارد و بابد عنان بازار را از مسیر خصوصی سازی و مقررات زدایی به حال خود رها کند. دولت موظف است که صرفا به حیطه ی تنظیم و کنترل عرصه ی پول وارد شود. عرضه ی پول اگر عاقلانه و مدیرانه و مدبرانه نباشد به تورم بیش از حد می انجامد.این آموزه همانی است که همه ی آقایان رئیس جمهوری یازدهم نیز در خط کنترل نقدینه گی ترسیم می کنند. دولت مانیتاریست تورم را امری عادی و البته ضروری می داند و با سودای تورم یک رقمی به مردم زحمت کش بشارت می دهد که از کاهش قدرت خرید خود بر اثر افزایش تورم دلسرد نشوند. نه فقط دلسرد نشوند بل که از وجود مبارک تورم شاد باشند. آقایان عارف و روحانی و قالیباف بارها تورم را ضرورت پیشرفت اقتصادی دانستند و نرخ یک رقمی آن را با محبت تایید فرمودند. چرا که تورم و افزایش قیمت کالاها، سرمایه داران را به تولید بیشتر تشویق می کند. برای این که به مراجع اصیل این نظریه پی ببرید به مصاحبه های پرطمطراق صبحانه ی رادیو فردا با آقایان دکتر علوی و خاوند در مورد ضرورت تورم توجه کنید. در این دستگاه فکری تولید بیشتر به صعود نرخ اشتغال می انجامد و دستمزدها هم در دراز مدت بالا می رود. راهبران اقتصادی کشور که در دنشگاه امام صادق دکترای اقتصاد خوانده اند و از نامه های مدبرانه ی سی چهل اقتصاددان نئولیبرال کلی درس حل بحران مشق فرموده اند، البته که در کلاس درس فریدمن تازه کارانی بیش نیستند. با این حال آنان نیز مانند استاد اعظم بر این باور ایده ئولوژیک پای می فشرند که برای کنترل تورم و پیش گیری از افزایش هزینه ی تولید و تقابل با رکود می باید حجم نقدینگی و متغییرهای پولی در تناسب با رشد اقتصادی سمت گیری کند. عین این نظریه فریدمن بارها و بی کم و کاست در تبلیغات هر هشت نامزد ریاست جمهوری شنیده شده است؛ که مصرف تابعی از درآمد است و مردم بر مبنای پیش بینی درازمدت از میزان درآمد خود رفتارهای مصرفی خانواده را کنترل و تنظیم می کنند. باری آنان(شیکاگوییان) و اینان(تهرانیان) معتقدند که “افزایش تقاضا باعث افزایش قیمت ها می شود، در نتیجه ی افزایش حجم پول و افزایش دستمزدها تولید مقرون به صرفه نخواهد بود و لاجرم باید نقدینه گی را کنترل کرد و مانع از افزایش دستمزدها شد تا رونق ایجاد شود. افزایش حجم پول و ثبات تولید تورم زاست ،دلیل رکود، افزایش حجم نقدینه گی است و راهکار مقابله با رکود و تورم و رکود تورمی کاهش نقدینگی ، بازگشت به رونق و عرضه ی سودآوری کالا مستلزم کاهش دستمزدها و بیکار سازی است ، اگر پول به جای جیب مردم به حساب سرمایه داران واریز شود بازار به آرامش خواهد رسید، کاهش دستمزد و بیکار سازی تولید را مقرون به صرفه کرده و نرخ سود را افزایش خواهد دادو اگر تولید بر مبنای راهکارهای پیش گفته افزایش یاید و در صورت فریز شدن دستمزدها می توان کالا را به بازارهای منطقه یی و جهانی صادر کرد و به پشتوانه ی دلار و ماشین افزار وارداتی بارآوری نیروی کار را ارتقا داد و دور جدیدی از انباشت سرمایه را کلید زد.”
می بینی جمشید ! اینها همانهائی است که توو شاگردانت هم غرغره می کنید اما فعلا قرعه بد نامی بتو افتاده و شعار اقتصاد یعنی من ” تو کار دستت داده والا خیالت تخت و تشک باشد که بعدی ها همان راهی را خواهند رفت که نصفش را محمود رفت اما با تانی و بستر سازی مناسب . برای همین است که مردم عادی این روزها یک شعر قشنگ ساخته اند که کلید نمی خواد ، قفل ها خودش باز میشوند ”
آخر کلام : حیفم آمد یکدفعه کلام را پایان دهم چون تو با موسی سیکلی و طبیب جان و این بروبچه های مهرنامه و تجارت فردا و مثلث و تازه های اقتصاد و باقی روزی نامه ها که وظیفه محوله بآنان را وزرت فخیمه ، نقل سازیهای جعلی از مارکس و انگلس و …. تعیین کرده بکو رهگذری سالیان قبل سروده بود که :
” هزار سخن ناباب که چکیده عقل نباشد ، بر سرکین حیوانی بار شوند که مگسانند دور شیرینی آن
و هر سخنی که برعقل و اندیشه سزاید ، بر جریده عالم ، چون حدیث عاشقان ثبت شود
فردا که خورشید تلالو کند ، سیاه روزگاران ، جگونه رخ نمائی کنند !؟
پیروز باشیم
دکتر فریبرز شبانکاره نجفی
Iran.movement.ir@gmail.com