به قلم یونس غیاثوند، ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
بعد از پایان دفاع مقدس در سال ۶۷ و پس از فوت آیتالله خمینی، کشور ضربۀ سیاسی سختی خورد و در انتخابات ۶۸، اکبر هاشمی رفسنجانی که با شعار سازندگی ۹۲ درصد آراء را کسب کرده بود، شروع به اجرای طرحهای سرمایه محور در کشور کرد و دولت سازندگی در هر عرصهای، خصلت سود محوری را بالای هرم اهداف حکمرانی خود قرار داد. متاسفانه، بخش آموزش نیز از این طوفان در امان نماند.
خطبۀ معروف آقای هاشمی که اهل قلم آن را (خطبه اشرافیت) نامگذاری کردهاند، نقطۀ عطف تغییر سیاستهای کلان ایران پسا انقلاب با محوریت خصوصیسازی و سرمایهداری بود و دولت سازندگی با شعار حمایت از کارآفرینان (شما بخوانید دلالان)، شروع به پول محور و خصوصیسازی بنگاههای اقتصادی، بخش سلامت و آموزش و خدمات کرد و با اجرای سیاستهای نئولیبرالی صندوق بینالمللی پول، جمعیت قشر فقیر ایران را با رشدی خارقالعاده افزایش داد و تورم بیسابقه ای را در دهۀ هفتاد خورشیدی بر آنان تحمیل کرد.
حال به مسئله خصوصیسازی آموزش میپردازیم.
در خطبۀ اشرافیت، آقای رفسنجانی در نماز جمعه تهران گفت: «برای چه مسئولان کشور باید راه سادهزیستی را ادامه دهند. مگر چه عیبی دارد که آنها ماشین خوب، خانۀ خوب و درآمد بالا داشته باشند؟ برای چه مدارس خصوصی ایجاد نکنیم؛ برای چه بچه پولدار باید در خانه معلّم خصوصی داشته باشد؛ این بچههای پولدار باید دارای مدرسۀ خاص و مجزا از دانشآموزان عادی باشند و ما به آنها این اجازه را میدهیم که مدارس غیر انتفاعی (بخوانید انتفاعی و سود محور) خود را تاسیس کنند و اگر بیعدالتی ایجاد شد، به دانشآموزان فقیر سهمیههای لازم را اهداء میکنیم».
بسیار جالب است که بعد از این خطبه و اجازه دادن دولت به ساخت مدارس خصوصی، اولین کسی که یک مدرسۀ خصوصی در تهران با مساحت بیش از ۵۰۰ متر مربع تأسیس کرد. برادر آقای هاشمی، محمّد هاشمی بود و او با اعتقاد به ۱۴ معصوم، ۱۴۰۰ متر مربع زمین را جهت ساخت چنین مدرسهای تهیّه کرده و در سعادتآباد این مدرسه را بنا کرد.
از زمان خصوصیسازی مدارس بیش از ۳۰ سال میگذرد و معتقدین به این شیوه، فکر میکنند که اگر مدرسهای دولتی باشد، رو به زوال میرود و بدلیل سود محور نبودن، دچار عقبماندگی فنآوری محور میشود و از لحاظ علمی نیز عقب میماند و به رشد علم در ایران ضربه میزند. اکنون بنده به این افراد ثابت میکنم که کدام نوع مدرسه منجر به رشد دانشآموزان در عرصههای مختلف میشود، به راستی کدام؟
در ابتدا، به مقایسۀ این دو نوع مدرسه در عرصۀ انسانیت و اخلاق محور بودن دانشآموزانشان شروع میکنیم و بعد از آن با اسناد و مدارک ریزتر علمی، نشان میدهیم، که آیا دانشآموزان مدارس خصوصی ایران توانستهاند رتبۀ علمی کشور ما در حوزههای ریاضی، علوم تجربی شامل فیزیک، شیمی و زیستشناسی را در عرصۀ بینالملل افزایش دادهاند یا خیر؟
همانطور که میدانید، بخصوص از دهۀ گذشته تا کنون فساد اخلاقی در مدارس کشور رشدی نسبتاً بالا داشته و بخش قابل توجّهی از دانشآموزان ایرانی در طول دوران تحصیلشان تجربۀ مصرف مواد مخدر، نوشیدنیهای الکلی و روابط نامشروع داشتهاند، که منجر به افزایش افسردگی، خودکشی و یأس و ناامیدی در وجود آنان شده است. متاسفانه، وزارت آموزش و پرورش ایران آمار دقیقی از وضعیت روانی دانشآموزان کشور را به اطلاع عموم نمیرساند و ما مجبوریم که بدون آمار و ارقام در این حوزه (اخلاقیات دانشآموزان) مطالب خود را تقدیم شما کنیم.
علل اصلی خودکشی، افسردگی و گرایش به مواد مخدر، نوشیدنیهای الکلی و روابط نامشروع به دو دسته تقسیم می شوند: ۱- دلایل بیرون از فضای خانه؛ ۲- دلایل مربوط به فضای خانه و خانواده.
از لحاظ اولویتبندی این دو دلیل، به نظر بنده دلیل اوّل نسبت به دلیل دوم اولویّت دارد . زیرا، تمامی افراد جامعه بر یکدیگر اثر میگذارند و زمانی که آموزش و پرورش ما پول محور شده است، اصل اساسی آن که همان پرورش است، بسیار کم رنگ شده و به عرصۀ آموزش که فقط منحصر به دروس مدارس میشود، متمرکز شده است. چون صاحبان این نوع مدارس تنها به پول و سود فکر میکنند و به دانشآموزان بمثابه کیسههای اسکناس نگاه میکنند که قدم به قدم در حال نزدیک شدن به جیبشان هستند و متعاقباً توجّه به روان دانشآموزان برای صاحب مدرسه خصوصی صرفه اقتصادی ندارد. چون این کار برای آنان هیچ سود اقتصادی ندارد!
در کل، فرمول رسیدن مدیران مدارس خصوصی به سود در این عبارت خلاصه میشود: دانشآموز + کتب درسی و آموزش=پول. حالا، آیا بعد از توضیح این دلیل، کسانی هستند که هنوز از برقراری اصل سود بر مدارس پیروی کنند یا خیر؟
دومین علّت که مربوط به مشکلات روانی دانشآموزان میهنمان است، به مشکلات خانوادگی مربوط میشود، امّا سرچشمۀ همین مشکل نیز با عدم پرورش روان دانشآموزان رابطۀ مستقیم دارد. پدر و مادران آینده، همان دانش آموزانی هستند که در مدارس پول محور تحصیل میکنند که مشاور و کتاب روانشناختی در آنها وجود نداراد تا به پسر، مرد بودن را یاد دهد و به دختر، زن بودن را بیاموزد. بنابراین، فرزندان آنها نیز با احتمال بالای ۹۰ درصد راه پدر و مادرشان را پیش میگیرند.
مافیای کنکور که برآمده از خصوصیسازی آموزش است، ۲۴ ساعته و با تبلیغ کتب تستی و ویدئوهای آموزشی در حال فریب والدین دانشآموزان است و به والدین آنها القاء میکند، که اگر فرزند شما از محصولات ما استفاده نکند، در آینده تبدیل به یک فرد بزهکار، معتاد و بیکار و بیبند و بار میشود. متعاقب آن، پدر و مادر نیز نه با نیت بد، بلکه با نیتی خوش شروع به سختگیری بر دانشآموز میکنند تا او را به مؤسسات به ظاهر آموزشی کنکور و مدارس خصوصی بفرستند تا مبادا فرزندشان دچار مشکلات مالی و شغلی در آینده بشود.
یکی از علل ابتلای دانش آموزان، بخصوص در ردۀ سنی ۱۲ تا ۱۸ سال ناشی از سختگیریهای بیمورد والدین و برخی از اعضای فریبخورده جامعه است، که با نیتی خیر، ولی با هدفی منفی در حال تخریب روان دانشآموزان عزیز کشورمان هستند.
بنظر شما عزیزان علّت اصلی مصرف قرص ریتالین در سالهای اخیر توسط نوجوانان چیست؟ جواب، همین استرس کنکور و تستها و کتب کمک درسی است. نوجوان با فضای رعبآور و وحشتناکی که خانواده و جامعۀ فریبخورده و مافیای کنکور برای او ساخته، توسط والدینش در اتاقش زندانی میشود و همچون زامبی که یک مردۀ متحرک است، تنها در روز در یک جا میماند و بسیار کم حرف میزند، غذا میخورد و دوباره درس میخواند و از بالا که به زندگی دانشآموزان زامبی ما نگاه کنید، یک پودمان (پروژه) تکراری را میبینید.
یک نوجوان با مصرف ریتالین سعی میکند تا ۱۷ الی ۱۸ ساعت در روز درس بخواند تا خود را به پدر و مادرش ثابت کند. امّا نمیداند که او هر چقدر هم که تست بزند و پول فراوانی به مؤسسات کنکور پرداخت کند و با مصرف قرص ریتالین روانش را با ساعات طولانی جهت درس خواندن تقویت کند، یک دانش آموز ثروتمند به راحتی جای او را میگیرد، چون او پول بیشتر دارد و کیفیت آموزش او نیز مسلماً چند برابر بهتر است.
اگر این دانشآموزان بیمار روانی که به ریتالین معتاد شدهاند و تنها راه کسب آرامششان از این قرصهاست و در کنکور رشتۀ تجربی که امروزه بسیار معروف شده، موفق به تحصیل در رشتۀ پزشکی هم بشوند، در آینده به پزشکان روانپریش، افسرده و غیرمتعهد تبدیل خواهند شد و ضربه مهلکی به زیردستانشان وارد خواهند ساخت و اگر تشکیل خانواده بدهند، خانوادۀ آنها رو به ویرانی مینهد. زیرا، اساس یک خانوادۀ سالم پول نیست، بلکه، تقویت معنویات، گرایش به مهربانی و عدالت و تعهد است که اعضای یک خانواده را هدفمند میکند.
مخاطب سخن من پدر و مادران هستند. فرزند سالم نباید حتماً پزشک باشد. هر فردی استعداد انجام کار خاصی را دارد که مسیر زندگی و سرنوشت او را ترسیم میکند. شما مدیران یک خانواده هستید و فرزندان حاصل تربیت شما. پس، با کمک علم روانشناسی به یکدیگر کمک کنید و فرزندان مظلوم خود را از شر نگرانی و وسواس این اژدهای سه سر کنکور نجات دهید!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
*سخنرانی دکتر سید مجید حسینی با نام (استعدادت را بساز)
*امواج خبر، کنکور یا کارخانۀ تولید بیمار روانی؟
*ایرنا، سلامت روانی و لزوم بازنگری در نحوۀ آموزش و شرایط فیزیکی مدارس
*خبرگزاری مهر، کاریکاتور استرس تا کرونا؟!
*زود بیست، میانگین درصدهای فیزیک کنکور در چهار سال اخیر
*زود بیست، میانگین درصدهای زیست کنکور در چهار سال اخیر
*خبرگزاری تسنیم، کاریکاتور مصوبۀ قلقلکی برای مافیای کنکور! حذف گام به گام کنکور!
*خطبه اشرافیت اکبر هاشمی رفسنجانی