سیاوش دانشور -جنبش آزادی زن در خاورمیانه جبهه های نبرد کدامند؟

جنبش آزادی زن در خاورمیانه
جبهه های نبرد کدامند؟

سیاوش دانشور

در مصر دولت اسلامی محمد مرسی با قیام میلیونی سرنگون شده است. تمام آن سوالات و انگیزه های اجتماعی که منجر به عملی انقلابی و سرنگونی محمد مرسی شد، مسائل بلافصل تناسب قوای امروز هستند که باید تعیین تکلیف سیاسی شود. سناریوی ارتش تکرار سناریوی دوره سقوط مبارک و تداوم وضع موجود است. ارتش، همانطور که در مطالب قبلتر اشاره کرده ایم، در دقیقه نود ابتکار عمل سیاسی را بدست گرفت تا کنترل اوضاع و تداوم آنرا داشته باشد. ارتش وقتی دید که مرسی رفتنی است و همراه با مرسی میتواند شعار “الشعب یرید اسقاط النظام” تحقق پیدا کند، مرسی را قربانی کرد تا کل نظام سیاسی – اقتصادی بورژوازی را نجات دهد و قدرت طبقه حاکم را در آرایشی جدید اعاده کند.

بر هر ناظر هوشیار و انقلابی روشن است که در جامعه مصر با پتانسیل انقلابی موجود، جای یک حزب کارگری و انقلابی که دیده شود و بدرجه ای قدرتمند باشد که سرنگونی را به نفی وضع موجود ارتقا دهد، خالی است. حزبی که بتواند در مقابل نقشه راه ارتش و ناسیونالیست های متفرقه موسوم به لیبرال، راه حل کارگری و سوسیالیستی و کمونیستی را پیش روی جامعه قرار دهد. حزبی که نماینده خواستهای ضد سرمایه داری و عدالتخواهانه میلیونها نفر باشد. حزبی که حزب استقرار آزادی و برابری و رفاه همگان باشد. در همین دوران انقلابی که کشمکش قدرت فیصله پیدا نکرده است باید این ابزار حیاتی را ساخت و به مرکز سیاست و جامعه آورد.

اما تاریخ منتظر رفع کمبودهای ما نمی ماند. تاریخ را پراتیک اجتماعی و طبقاتی نیروهای متخاصم میسازند. در دوره انقلابی از هر منفذ جامعه تلاش برای اعاده وضع موجود از یکسو و تلاش برای تغییر وضع موجود از سوی دیگر، به حادترین شکل میان احزاب سیاسی و جنبشهای اجتماعی متخاصم در جریان است. هر جریان و نیروی بازیگر و موثر در این کشمکش پاسخ خود را به سوالات مطرح جامعه میدهد. پیشروی هر جریان و جنبش سیاسی در هر مقطع ایندوره، در گرو درک نبض اوضاع، درک و شناخت دقیق سوالات مطرح، و ارائه راه حلی است که بتواند در مقیاس ماکرو نیروهای اجتماعی را جابجا کند. حتی اگر یک حزب کمونیستی کارگری قدرتمند و متحد وجود داشت و ابتکار عمل سیاسی را بدرجه ای در دست گرفته بود و یا بخشا قدرت سیاسی را تسخیر کرده بود، تبدیل یک وضعیت به وضعیتی دیگر باید در جهان مادی و در یک کشمکش سیاسی و اجتماعی با اتکا به نیروهای واقعا موجود این تحول صورت می پذیرفت. لذا در مصر امروز، در ترکیه و تونس، در ایران و هر کشوری که زیر یوغ سرمایه و اسلام دست و پا میزند، توجه و فوکوس جنبش آزادی زن و جنبش کمونیستی طبقه کارگر روی جبهه های نبرد طبقاتی اساسی و کلیدی است.

جبهه های نبرد کدامند؟
در مصر امروز مسئله تعیین چهارچوبی برای مختصات پروسه سیاسی انتقالی از مهمترین سوالات ایندوره هستند. چهارچوبی که دولتیها و طبقه حاکم دنبال میکنند، نهایتا چهارچوبی اسارت آمیز، ادامه گذشته در ترکیبی جدید، تداوم اعمال فقر و تبعیض و نابرابری در اشکالی جدید، و حفظ بنیادهای نابرابری و سرکوب و اختناق برای بازسازی و اعاده حاکمیت سرمایه داری است. این چهارچوب ارتجاعی باید با چهارچوبی انقلابی به مصاف کشیده شود. در همین راستا سکولاریسم و استقرار دولتی سکولار و پیشرو، تامین برابری و رفع تبعیض از کلیه شهروندان از دیگر سوالات مهم و محوری امروز در جامعه مصر هستند.

آزادیهای فردی و اجتماعی
زنان نمیتوانند آزاد باشند و جامعه اسیر باشد. کارگران نمیتوانند آزاد باشند و دیگر بخشهای جامعه در انقیاد باشند. آزادی امری انسانی و اجتماعی است و تنها نیروها و طبقاتی میتوانند آنرا متحقق کنند که در وجود آزادیهای فردی و اجتماعی و حقوق مدنی ذینفعند. زنان صنفی نیستند که صرفا حقوق زنانه خود را میخواهند بلکه بخش مهمی از جامعه و طبقه کارگر هستند که باید بتوانند در همان مقیاس اجتماعی و موثر در سیاست و سرنوشت سیاسی خویش دخالت کنند. جنبش آزادی زن جانبدار است، برابری طلب است، از تبعیض و نابرابری بیزار است، و خود را جزئی و رکنی از تلاش برای آزادی سوسیالیستی جامعه میداند.

آزادی زن یک معیار آزادی جامعه است و جنبش آزادی زن و اردوی آزادی و برابری در مصر باید چهارچوبی را پیش رو گذارد که نیروی کافی برای پیشروی و برای رهائی همه جانبه را تامین و تضمین کند. جنبش آزادی زن و جنبش طبقه کارگر نباید منتظر نقشه راه ارتش و بند و بست دولتهای غربی و امثال البرادعی و اخوان و فرماندهان ارتش بنشینند. باید چهارچوبهای سیاسی مورد نظرشان را همین امروز طرح کنند و برای تحقق آن نیرو بسیج کنند. تنها با ظاهر شدن بعنوان یک طرف کشمکش سیاسی در جامعه مصر و جوامع خاورمیانه است که میتوان بدرجه ای از خواستهای برحق و آزادیخواهانه رسید. جنبش ما باید در مقابل دولت تحمیلی جدید و پروسه تغییر قانون اساسی و وعده تاریخ انتخابات، حرف خود را بزند و همین پروسه حکومتی ها را زیر فشار بگذارد. در مقابل طرحهای ضد انقلابی و ضد آزادیخواهانه طبقه حاکم ما باید بر پرنسیپها و اصولی در باره چهارچوب دولت و ساختار سیاسی و اداری تاکید کنیم.

باید از جمله؛ “بر برقراری یک ساختار سیاسی که دخالت مستقیم و مستمر مردم در امر حاکمیت را تضمیمن کند. برقراری حقوق و آزادیهای سیاسی و مدنی وسیع، بيقيد و شرط و تضمين شده و برابر براى همه. رفع هر نوع تبعيض بر اساس جنسيت، تابعيت، تعلقات قومى و ملى و نژادى و مذهبى، سن، و غيره. به اجرا درآمدن موازين اقتصادى و رفاهى عمومى، و همچنين يک قانون کار پيشرو، که بالاترين سطح زندگى و رفاه و امنيت اقتصادى مردم را به نظام سرمايه دارى حاکم تحميل کند”، تاکید کنیم.

سکولاریسم و استقرار دولتی سکولار و پیشرو
جنبش اسلام سیاسی در خاورمیانه زیر منگنه و فشار شدید قرار دارد. مشخصا در مصر سرنگون شده است، در ترکیه به مصافی جدی کشیده شده، در تونس وضعیت اش تعریفی ندارد، و در ایران آینده اش زیر سوال است. به عبارتی دیگر روندهای واقعی و تمایلات اجتماعی میلیونها مردمی که طی دهه های متمادی تحت انقیاد سیاسی و اقتصادی جنبش اسلامی و دیگر دیکتاتوریهای سرمایه زیسته اند، بروشنی اعلام میکند که دوران سرنگونی حکومتهای اسلامی آغاز شده است. شکست اسلامیون پرو غربی و تحفه دمکراسی، نه توسط اسلامیون اردوگاه رقیب بلکه توسط مردم صورت گرفته است. این سلب قدرت و سلب صلاحیت فرمال اسلامیون، بلافاصله به معنی تمایل قوی به حکومتی سکولار است. حکومتی که دین را وسط کار و زندگی مردم نکشد و قوانین و مناسبات اجتماعی را براساس هویت دینی و مذهبی تعریف نکند. باید توجه داشت زمانی که مردم بیزاری شان را از حکومت دینی اعلام میکنند، طبقه حاکم “سکولار” میشود و البته سکولاریسم اش مبتنی بر سازش با مذهب و نیروهای مذهبی است. برای طبقه حاکم مذهب بعنوان یک رکن انقیاد و تحمیق و توجیه نابرابری در سرمایه داری نگهداشته میشود. یک جبهه مهم نبرد چپ و راست در مقیاس جامعه، برسر سکولاریسم و تشکیل دولتی غیر مذهبی و غیر ملی است. دولتی سکولار و پیشرو که از هویت های کاذب و احساس تعلق افراد به این یا آن مذهب و ملیت و قوم گسست میکند. دولتی که مبنایش هویت آزاد و برابر انسانها است و در شناسنامه افراد با مهر “مسلمان” و “مسیحی” و “عرب” و “کرد” و غیره معرفی نمیشوند.

تلاش برای تحمیل دولتی سکولار حتی به بورژوازی ای که ادعای سکولاریسم میکند، تنها در گرو فشار اجتماعی و ایجاد یک قدرت سایه است. این فشار و قدرت اجتماعی باید به جنبش سیاسی روشنی برای تحقق خواست های برحق تبدیل شود. از جمله باید:

بر لغو کلیه قوانین اسلامی در جامعه و در خانواده، لغو قوانین شریعه، لغو امتیازات سیاسی و اقتصادی دستگاه مذهب، لغو آموزش و پرورش دینی، لغو دخالت مذهب در دولت و نظام سیاسی اداری تاکید کرد. امروز سکولاریسم و تقابل با اسلام سیاسی بیش از هر زمان یک جبهه نبرد و یک شرط پیشروی جنبش آزادی زن در کشورهای منطقه است.

برابری و رفع تبعیض
اعمال تبعیض و نابرابری کارنامه و شناسنامه بورژوازی در کل جهان است. علیرغم اینکه ابعاد و دامنه این تبعیض و نابرابری در کشورهای مختلف، آنهم به همت مبارزه کارگران و آزادیخواهان متفاوت است، اما سرمایه داری بدون تبعیض و بدون نابرابری قابل تصور نیست. تبعیض بر اساس جنسیت و نابرابری زن و مرد در جوامع سرمایه داری کنونی، انعکاسی از نابرابری بنیادی در این نظام و تقسیم جامعه به طبقات حاکم و فرو دست است. اگر سرمایه داری متکی به استثمار کار مزدی و بهره کشی از طبقه کارگر است، که هست، آنوقت این نابرابری در خانواده و در جامعه و در قوانین و مناسبات اجتماعی در هزار و یک شکل خود را نشان میدهد و هر روز خود را بازتولید میکند. رهائی زنان از تبعیض و نابرابری در گرو نفی بنیادهائی در جوامع کنونی است که تداوم نابرابری زن و مرد را بازتولید میکنند. اما نه تبعیض و نه نفی تبعیض یک شبه ایجاد نشده تا یک شبه نابود شود. در دنیای واقعی باید نیروها و جنبشهای علیه تبعیض و برابری طلب بتوانند به نیروها و جنبشهای طرفدار اعمال تبعیض و نابرابری فائق بیایند. قانون همواره انعکاس تناسب قوای طبقاتی است و تنها در صورت وجود عینی جنبشی برای رفع تبعیض و نابرابری میتوان قوانین را به نفع توده زحمتکش و کارکن و مورد ستم تغییر و اصلاح کرد.

جنبش آزادی زن، جنبش طبقه کارگر، جوانان انقلابی باید بر نفی هر گونه تبعیض از جمله؛ تبعیض براساس جنسیت، ملیت، قومیت، نژاد، عقیده و باور را در صدر شعارها و تلاشهای سیاسی خود قرار دهند. در این راستا باید تمام قوانین و چهارچوبهائی که تبعیض و نابرابری را قانونیت میبخشد ملغی شود و بجای آن قوانینی وضع شود که تبعیض و نابرابری در پیشگاه قانون و جامعه را جرم تلقی میکند.

همینطور جنبش آزادی زن در مصر و کشورهای خاورمیانه بعنوان یک جنبش پیشرو و متمایز با جریانات اسلامی و غیر اسلامی طبقه حاکم، باید بیانیه حقوق زنان را اعلام و به پلاتفرم سیاسی روز خود تبدیل کند. این پلاتفرم میتواند مبنائی برای نزدیکی و دوری با هر نیروی دیگر در صحنه سیاسی مصر باشد. *

2013-07-21