سیاوش دانشور – در حاشیه فضای پسا “انتخاباتی”

در حاشیه فضای پسا “انتخاباتی”

سیاوش دانشور
رویداد تحرک انقلابی مصر و موج جدید آغاز شده در خاورمیانه تا این حد مهم هست که رویدادهای سیاسی دیگر کشورها را تحت الشعاع و بعضا حاشیه ای کند. بویژه تا به جنبش اسلام سیاسی عموما و موقعیت وخیم جمهوری اسلامی خصوصا مربوط است؛ سقوط یک دولت اسلامی با یک خیزش توده ای فاکتور بسیار مهمی است. در ایران اما دو عامل حجاب اختناق و سوبسید گرفتن اپوزیسیون طرفدار رژیم از سلطه سیاه اختناق اسلامی، ظاهرا “انتخاب” روحانی را به محور تاریخ و سیاست تبدیل کرده است!

هر روز و هر ساعت مژده جدیدی میدهند که هر کدام ماحصل جنب و جوشی در میان نیروهایی است که از وحشت تکرار مصر و ترکیه در ایران، دو دستی به نظام جمهوری اسلامی به رهبری خامنه ای چسپیده اند. ظاهرا دوران کدورت های درون خانوادگی اسلامی بسر رسیده است. ظاهرا وقت “آشتی ملی” و “وفاق” و “وحدت ملی” فرا رسیده است. بخشی از کسانی که با حذف اصلاح طلبان دولتی به خارج کشور آمدند و هر روز در رسانه های بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا پلاس بودند، قرار است مجددا به ایران برگردند تا در رکاب آقای روحانی از نظام دفاع کنند. همه دم گرفته اند که مردم ایران به “اعتدال” و “اصلاحات” رو آوردند و آقای روحانی قصد “تنش زدائی” در داخل و خارج را دارد. عده ای فعال تر شدن چند روزنامه رژیمی منتسب به اصلاح طلبان را مبنائی برای تغییر اوضاع سیاسی و ورود جدی و مجدد اصلاح طلبان حکومتی به صحنه سیاسی میدانند. مژده میدهند که حصر کروبی و موسوی دارد پایان می یابد و این “بدون اجازه آقای خامنه ای” ممکن نیست. کسانی که تا دیروز از موضع مغضوبین در حکومت خامنه ای را مسبب کل اوضاع میدانستند، امروز مشغول بزک کردن چهره جنایتکار خامنه ای هستند. بالاخره هر چه باشد، بقول خاتمی و رفسنجانی و روحانی و شرکا، پایبندی به نظام بدون قبول اصل ولایت فقیه و رهبری خامنه ای معنی ندارد.

برای دولتهای غربی روحانی از این رو اهمیت دارد که چهره ای امنیتی – نظامی و یک مذاکره کننده هسته ای در دوره طولانی بوده و مورد اعتماد و نزدیک خامنه ای است. رسانه ها دیدارهای رفسنجانی و روحانی را با “فعالان اقتصادی” (بخوانید سرمایه داران و کارفرماها) را مقدمه ای برای جذب سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال و رفع تدریجی معضلات اقتصادی تصویر میکنند. همه امیدورار شده اند که روحانی در داخل “وحدت ملی” ایجاد کند، به اقتصاد ورشکسته و در آستانه فروپاشی جان بدهد، خطر شورش برای نان و آزادی را منتفی کند، و در خارج منشا “تنش زدائی” سیاسی و دیپلماتیک و هسته ای و کاهش تحریمها باشد. لابی های رژیم برای هموار کردن مذاکرات آمریکا با جمهوری اسلامی بشدت فعالند و رسانه های دولتهای غربی نیز بر همین طبل میکوبند.

در عین حال جناب روحانی و مشاورانش اعلام میکنند وضع بسیار خراب تر از آن است که فکرش را کرده بودند. اقتصاد داغان تر، بیکاری گسترده تر، گرانی وسیع تر، صندوق دولت خالی تر، و خلاصه همه چیز ویران شده است. میگویند وعده های انتخاباتی جناب روحانی که “یکماهه و صد روزه” مشکلات را حل و یا تعدیل میکند، زمان بسیار بیشتری میبرد. نه فقط این، بلکه میگویند موج گرانی در راه است چون احمدی نژاد پرداخت یارانه ها را به طرق نادرست و غیر اقتصادی پیش برده است. بیشرمانه اعلام میکنند که پرداخت یارانه در گرو گران شدن کالاها است و اگر کالاها گران نشوند دولت نمیتواند یارانه بدهد! از یکسو خامنه ای از عملکرد دولت احمدی نژاد تمجید میکند و از سوی دیگر خبر میدهند که ارقام نجومی تخلف اقتصادی توسط دولت صورت گرفته است! در این میان چوبه های دار و ماشین آدمکشی اسلامی بیش از هر زمانی فعال است و اخبار آن برای این زائران راه “اعتدال و اصلاحات” آگاهانه حاشیه ای شده است.

روحانی از وحدت جناح های درون حکومت و معرفی دولتی غیر جناحی، یعنی با حفظ سهم لفت و لیس همه ابواب جمعی رژیم بر اساس اعتقاد به نظام و اطاعت از رهبر، سخن میگوید. اسم این سیاست را دولت “وحدت ملی” نام گذاشته است. روحانی و خط رفسنجانی در واقع دارد تجدید آرایشی را در درون هیئت حاکمه جمهوری اسلامی با حاشیه ای کردن افراطیون حول رهبری خامنه ای پیشنهاد میکند. این تجدید آرایش هدفی جز بالا بردن انسجام درون حکومتی برای وقت خریدن و تقابل با مشکلات داخلی و خارجی ندارد. اما اگر برسر پرونده هسته ای و تروریسم اسلامی و مسائل منطقه هر سازشی بکنند، برای مردم ایران اهمیت جدی ندارد. چرا که مسابقه تسلیحاتی، عر و تیز هسته ای، مرگ بر آمریکا و تروریسم اسلامی هیچوقت خواست مردم نبوده و انزجار خود را بارها از این سیاستها اعلام داشته اند. هر زمان جمهوری اسلامی از “مرگ بر آمریکا” دست بکشد و یا حتی لحنی غیر خصمانه در تقابل با غرب بخود بگیرد، مردم تنها کاری که میکنند روش زندگی به سبک دنیای امروز و توقعات خود با استاندارهای دنیای امروز را بیش از پیش طرح میکنند. اما ثقل دولت “وحدت ملی” وحدت جناح ها و گسترش تکیه گاه نظام برای تقابل با مردم کارگر و زحمتکش است. دولت “وحدت ملی” و “اعتدال”، اگر نتواند چهارچوب اعتراضات بخشهای مختلف جامعه را در “جنبش مطالباتی” و تعامل با حکومت قالب بزند، که بطور قطع نمیتواند، تنها راه تقابل با خطر سرنگونی و اعتراضات توده ای و اعتصابات گسترده کارگری را سرکوب عریان میداند.

فضای پسا “انتخاباتی” و ذوق زدگی اپوزیسیون ملی اسلامی برای صدمین بار اثبات میکند که این اپوزیسیون نمیتواند از اسلام و آخوند دل بکند. این فضا بیانگر اینست که این اپوزیسیون زورکی فصل مشترک های آرمانی و اجتماعی و طبقاتی عمیقی با تحجر و اختناق اسلامی دارد. این فضا نشان دهنده بی ربطی مطلق این جریانات به جامعه و مردمی است که همه چیزشان زیر سلطه باندهای اسلامی نابود شده است. این فضا اگرچه به عقب ماندگی و آخوند و اسلام زدگی این جریانات ربط دارد، اما در اساس منعکس کننده وحشتی عمیق از تحرک انقلابی و خیزش سرنگونی طلبانه است که زمینه های قدرتمند سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دارد.

روحانی همان است که تاکنون بوده است. جمهوری اسلامی و باندهایش بارها سازش کرده اند و مجددا به جان هم افتاده اند. اینبار هم داستان و رژیم جنایتکار اسلامی همان است. دولتهای غربی هنوز در باتلاق بحران اقتصادی دست و پا میزنند و سیاست پراگماتیستی در قبال حکومتهائی از نوع جمهوری اسلامی از محدودیتهایشان نتیجه میشود. اپوزیسیون پرو رژیم نیز همان است. به شهادت تاریخ این اپوزیسیون در سه دهه گذشته، دفاع از ارتجاع و حاکمیت سرکوب و اختناق هویت ثابت سیاسی شان است. آنچه “جدید” است بسته بندی نسخه های قدیمی و شکست خورده در دوره ای جدید و بحرانی در ایران است. دوره ای که بحرانهای منطقه ای و جهانی فرصت زیادی به این عنتربازی نمیدهد.

رهائی از سلطه سیاه اسلام و جمهوری اسلامی و شکستن کمر اسلام سیاسی در خاورمیانه طی یک انقلاب عظیم اجتماعی هنوز سوال محوری مردم کارگر و زحمتکش و اردوی آزادی و برابری در ایران است. ما کارگران کمونیست و سوسیالیست، ما زنان ضد آپارتاید اسلامی، ما نسل ضد دین، ما آزادیخواهان و انقلابیون، و در راس آن ما حزب کمونیست کارگری – حکمتیست تضمین میکنیم که این جوش و خروش ارتجاعی و پرو اسلامی نتواند فضای سیاسی را اشغال کند. *

18 ژوئیه 2013