کمیته بین المللی علیه اعدام – برنامه اى که احساسات خيليها را بر انگيخت / گزارش يک جوان از تهران

برنامه اى که احساسات خيليها را بر انگيخت / گزارش يک جوان از تهران

کمیته بین المللی علیه اعدام

برنامه اي که احساسات خيليها را بر انگيخت
خودم دوبار گريه کردم.

هوا گرم و شرجي است و من ومادرم راهي ديدن يک تئاتر هستيم. اين البته يک تئاتر معمولي نيست و خيليها همچون مادرم ميروند که يک نوجوان را از اعدام نجات دهند. براي من البته کمي نامانوس است اين برنامه تفريحي و هنري با خودم فکر ميکنم چه ميخواهند بگويند٬ چطوري تئاتر بازي ميکنند آيا قراره آنجا اعدام شدن کسي را ببينم ٬ از فکر اينکه در يک برنامه هنري قرار است همان چيزهايي که از شنيدن آنها مو بر تنم سيخ ميشود ببينم کمي دلم گرفته …
به محل تئاتر ميرسيم و از اينکه هشتاد در صد حاضرين جوانان همسن و سال خودم هستم٬ نفسي به راحتي ميکشم. جمعيتي حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ نفر را مي بينم که همه در حال گفتگو و بحث در مورد اعدام جوانان هستند و يا اينکه در مورد صابر حرف ميزنند.
تئاتر شروع ميشود . در اينجا در مورد جوانهايي حرف ميزنند که در دوره بچگي و در سنين کم بخاطر يک اتفاق غير عمد متهم به قتل هستند و در کانون اصلاح و تربيت زندگي ميکنند تا به سن قانوني برسند و يک تعداد از اينها را بعد از سن ۱۸ سالگي اعدام ميکنند. يک بخش تئاتر هم در مورد صابر است که قرار است امشب براي نجات او پول جمع کنند . فکر ميکنم هشت زندگي نامه را در اينجا مطرح ميکنند و د رمورد هر کدام از اين جوانان نشان داده ميشود چگونه زندگي کردند و چطور اين اتفاق برايشان افتاد. در بخشهايي از اين برنامه در پرده سينما بطور واقعي فيلمي و صحنه اي ازاين کودکان و يا جوانان را نشان ميدهند. اينجا ديگر واقعي بود و ميتوانستيم ببينيم اين فرد چه شکلي است و چه کساني براي نجاتش فعاليت ميکنند و يا چگونه تفريح ميکند و بازي و فوتبال وغيره را نشان ميدادند.
اين تئاتر احساسات خيليها را بر انگيخت اکثرا گريه ميکردند خودم هم دوبار گريه کردم.
يک بخش زيباي اين برنامه آخر برنامه بود. در اينجا مسئولين نمايش گفتند تعدادي از خانواده هاي مقتولين را دعوت کرده اند و همچنين اعلام کردند که پدري را دعوت کرده اند که فرزندش کشته شده و او و خانواده اش حاضر به اعدام نوجوان متهم به قتل نشده و او را بخشيده اند. اين پدر را به بالاي سن دعوت کردند٬ جمعيت يکپارچه دست ميزد و اين صحنه براي من بسيار باشکوه بود. در حاليکه همه اشک ميريختند دسته جمعي ابراز احساسات ميکردند. احساس ميکردم به اين پدر دردمند ميگويند متشکريم از اينکه قانون چشم در مقابل چشم را اجرا نکردي متشکريم که زندگي بخشيدي و طناب دار را پاره کردي.. توهم اگر آنجا بودي اشک ميريختي اينرا مطمئن هستم. …
گزارش يک جوان از تهران در مورد تئاتر احساس آبي مرگ و نجات صابرشربتي از اعدام
بازتکثير از کميته بين المللي عليه اعدام
۱۹ ژوئيه ۲۰۱٣