http://kanoonmodafean1.blogspot.com/2013/07/blog-post_19.html#more
در نبود سنديكا
یاور
کانون مدافعان حقوق کارگر – نسل دوم كارگران صنعتي پروژههاي نفتي، مدتهاست كه از محيط كار حذف شده اند یا با ليستهاي سیاه پيمانكاران غيرمذهبي یا عدم استخدام پيمانكاران نوكيسه مذهبي و يا با دستور و فرمان از بالا. استخدام 60 و 50 سالهها ممنوع شده و آنهايي كه مشغول بكارند، اخراج ميشوند. مسلما اين جماعت پيمانكاران و كاسبكاران كه سر در آخور رانت دارند و با قانونگذاران نشست و برخاست دارند، هرگز از خود نميپرسند چرا يك 60 ساله هنوز مجبور به كاركردن است. وجود يا عدم وجود اين زحمتكشان كه در ساخت دهها پتروشيمي و پالايشگاه و كارخانه سيمان و … نقش كليدي داشتند، اهميتي ندارد. جواب به اين پرسشها حرفهاي روزهاي اول انقلاب بود، ديگر خر آقايان از پل گذشته. حالا زنده باد نئوليراليسم دلالي و بورژوازي تجاري با دلارهاي نفتي. زنده باد واردات و باز هم واردات. زنده باد پول و مرگ بر قانون كار و حق كارگر. در حكومت ” مستضعفان ” هيچ قانوني از حقوق كارگرانی حمايت نميكند كه سالها زندگيشان را در اردوگاههاي بدتر از كار اجباري دو نظام به سر برده اند. “برادران”ِ پيمانكار، ببخشيد بخش خصوصي، عزيز دُردانه ي ساختار سرمايه داري”ِ قمارخانهاي” (به زعم كينز اقتصاددان انگليسي) با وحشيانهترين شيوههاي مافيايي كارگران را استثمار ميكنند. حتي حداقلهاي پذيرفته شده (حق بيمه) كارگران را پرداخت نكرده و نميكنند. هر كدام از اين 60 سالهها بيش از 40 سال روزي 12 ساعت در كار توليدي تاسيسات نفتي – كارخانهاي بودهاند. ولي سوابق كارشان در تامين اجتماعي حتي به 25 سال هم نرسيده است. جاي قانون در اين عرصه دزدي آشكار كجاست و تعريف اين شرايط چيست؟! هيچ كس پاسخگو نيست. حالا هم پا به پاي كارگران جوان هم از نظر فيزيكي و هم از نظر كيفي كار ميكنند. دردهاي ما چركين و مزمن شدهاند. دردهايي كه همهي عوامفريبان ادعاهاي خود را، دواي آن قلمداد ميكنند. اين رشته سر دراز دارد لذا بهتر است برگرديم به نبود سنديكاها.
زماني كه نسل دومي كارگران در محيط كار انگشتشمارند و آن عدهی اندك هم از وحشت اخراج و ليست سیاه و سرگرداني جرات نفس كشيدن را ندارند، نسل اوليها به خصوص آنهايي كه ريشه در عشاير و روستاها دارند، سر در گماند و آلت دست “اين” و “آن” ميشوند. ولي “اين” و “آن” كيانند؟
به كارگاه ميرويم براي آشنايي با اين دو تيپ نيروي كار … با قدي بلند و سيمايي سوخته از سالها تابش خورشيد و حرارت و اشعههاي ويرانگر حوضچههاي ذوب جوشكاري، در حال بررسي كار جوشكاران است. او مسئول ادارهي كلاس تست جوشكاران است. به سيگارش كه پنهان از نگاه دوستانش ميكشد، پُكهاي عميقي ميزند. جوشكاران با ديدن حالتهاي او بدون نياز به گفتگو متوجه ميشوند كه چه بايد بكنند.
از سال 46 جوشكاري را شروع كرده و درست 46 سال است كه در پروژههاي نفتي كار ميكند و باز هم بايد كار كند!!؟
هرگز امر و نهي نميكند. اكثر اوقات با نگاه خيرهاش نيروي كار را آموزش میدهد. به هيچ وجه به صورت مستقيم در مورد خواستههای کارگری صحبت نمی کند. كارش بيشتر آگاهگرانه است. اهل هیاهو وجنجال نیست. اشاره و طرح يك مساله به صورت غير مستقيم شيوهي كار اوست. رابطه دوستانه اي با جوشكاران دارد، ولي در شكل محسوس نيست.
زادگاهش آبادان است و سالها پيش از انقلاب جوشكار كُد بوده است (جوشكاراني كه طبق استانداردهاي بينالمللي جوشكاري صنعتي هر بار كه دعوت به كار ميشوند بايد تست عملي جوشكاري صنعتي را انجام دهند) و سالها هم مهمان ناخواستهي هتل كارون اهواز. پس از گذر از اين رنجها، در دورهي سوم زندگي پر چالشش، فورمن جوشكاران و اينك سوپروايزر آنها شده است. اين سالهاي پر فراز و نشيب جسم و جانش را فرسوده كرده، فشارهايي كه برآيندشان به صورت تيك عصبي برايش به يادگار مانده است. زمان شروع بحرانها در محيط كار كه هر چندي يك بار غيرقابل اجتناب است. دعوت مستقيم به اعتصاب نميكند، تنها كافي است به وضعيت يا دير كرد حقوق اعتراض كند و يا بدي غذا را عنوان نمايد. اعتصاب چندي بعد با قدرت شكل ميگيرد. و آدم فروشها سرگردان و حيرت زده به جستجوي عامل آن ميگردند. ولي مايوس ميبايد ناتواني خود را گزارش دهند. تكنوكراتها ميدانند كه او شخصيت مورد اعتماد اين كارگران است، به خصوص جوشكاران كه نوع كارشان براي دريافت صورت وضعيت پيمانكاران بسيار با اهميت و حياتي است. لذا به او پناه ميآورند : – آقاي … لطفا” با جوشكاران صحبت كن و براي مان مهلت بگير… بسوي كارگران ميرود، گردش جمع ميشوند. شمرده و آرام، بچه تا فردا بعد از ناهار مهلت بدهيد. هر لحظه وقفه كار هزينه ي سنگيني را به دوش پيمانكار مياندازد. و در برابر يك پارچه گي و اتحاد كارگران به خصوص زماني كه آدم فروشان نتوانند فعال كارگري هدايت كننده اعتصاب را شناسايي كنند به شدت ضعيف و درمانده است. كارگران بدون جر و بحث بین خود قرار و مدارهایی دارند که به راحتی می توانند نظرات یکدیگر را تشخیص دهند اگر فعال کارگری و یا یکی از آنها تحت فشار کارفرما مطلبی را بپذیرد کارگران آن را از رفتار یکدیگر درک می کننند به اعتصاب ادامه می دهند.
اين بار وضع بد غذا هم به خواستها اضافه ميشود. چندي پيش طوماري با امضاء همه كارگران براي بهتر شدن وضع غذا به مسئولان شركت داده شده بود. البته با رهنمود اين فعال كارگري. ولي كسي به آن توجهي نكرده بود. حالا اين مسئله ي اعتراضي به اعتراضات قبلي افزوده شد. مسموميت 300 كارگر يكي از شركتهاي پارس جنوبي كه منجر به مرگ يك نيروي كار جوان گرديد (پيمانكار مربوطه با كمك اياديش همه جا شايعهپراكني ميكند كه اين جوان خودكشي كرده است) ساختار اعتصاب را محكمتر كرد.
امروز روز سوم اعتصاب هم به پايان رسيد. اعتصاب فقط جوشكاران، كافي است تا كار به ركورد بكشد. سكوت در سايت، دنيايي غوغا در دفاتر مسئولان بپا كرده بود. فريادها، توهينها و در نهايت درماندگيهاي پيمانكار، همهي كارمندان دفتري را به هول و هراس انداخته بود. در آن سوي ديوارها، كارگران در سايه اسكلت فلزيها، زير تخته ريزيهاي داربستها، در حالي كه مثل باران عرق ميريختند و رنگ لباس كارشان از شدت خيسي دگرگونه شده بود چند تا، چند تا دور هم نشستهاند بدون توجه به گرما، گفتگو و با هم شوخي ميكنند. فعال كارگري دور از همه ي اينها، در كانكس يك دوست چاي مينوشد. اعتصاب با پيگيري و اتحاد جوشكاران تزلزل بقيه كارگران را جبران ميكرد و با امتيازاتي كه پيمانكار ميدهد به پايان ميرسد. كارگاه دوباره فعال ميشود. كار پر شتاب با سر و صداي سرسامآور ژنراتورها و سنگ جتهاي بزرگ و كوچك و آژيرهاي چندش آور گاه و بيگاه گروه هيدروتست تداوم يافت. اين شيوه مبارزه براي گرفتن حقوق و خواستهاي توافق شده هميشه نميتواند موفق باشد كافي است آدم فروشهاي پيمانكار فعال كارگري را شناسايي كنند. با يك اخراج همه چيز به پايان ميرسد و ليست سیاه آخرين نسل دوميها را هم از ميان ميبرد. به سراغ ” آن ” ميرويم .
سوپروايزر لوله كشي صنعتي است. در يك خانواده كاسب از شهرهايي كه بازار سنتي عشاير و روستائيان است بزرگ شده است. كاسبكاراني كه فريب دادن عشاير و روستائيان را عقل معاش و زيركي ميدانند. با انقلاب و تحت تاثير شرايط راديكال آن زمان، به گروههاي سياسي گرايش نشان داد و با پايان اين بهار كوتاه انقلاب، از خزان و سركوب و زمستانش بيبهره ماند. و به راه پدران رفت و شد صاحب يك فروشگاه كوچك. ولي درآمدش او را ارضاء نميكرد. بدين جهت به كارهاي پروژهاي كه در خوزستان فراوان بود، پيوست. دوستان دوران انقلاب دستش را گرفتند و او شد يك سوپروايزر. سوپروايزري كه ” عقل معاش و زيركي بازاريهاي سنتي ” را با تكنولوژي صنايع مدرن پيوند داد و شريك استثمار وحشيانه كارگران شد. با يكي از تكنسينهايي كه در كار دفتر فني وارد و مسلط است، يك گروه كار دو نفره ايجاد كردند و بدين صورت دو اهرم كليدي – اجرايي پروژه صنايع نفتي را در اختيار گرفتند. زماني كه سنديكا و اتحاديههاي كارگري وجود ندارد كارگرها گرد سوپروايزرها جمع ميشوند و با آنها يك گروه كار را تشكيل ميدهند. در اين شرايط نقش فرد يا همان سوپروايزر كليدي و عمده ميشود. بستگي به شخصيت او، جهت گروه كار بدون توجه به نظر بقيه كارگران شكل ميگيرد. با پيمانكاران قرارداد كار ميبندند با بهترين شرايط براي دو نفر اصلي (سوپروايزر و مسئول دفتر فني ) و براي كارگران همان عرف بازار كار و گاهي هم كمتر ( زماني كه كار كم باشد ). جوشكاران و فيترها و همهي شغلهاي كليدي پروژه را سوپروايزر استخدام ميكند و حقوقش را مشخص ميكند. از سوي ديگر كار را با تلاش و دوندگي به جلو ميبرد. يك فيتر (لوله كش صنعتي) با چند كمكي را مختص ربودن متريال از كارگاههاي ديگر، سازمان ميدهد و كار گروهش را بدين شكل به جلو ميكشد. اين شيرين كاريهايش را به عرض پيمانكار ميرساند. پيمانكار سرخوش از اين دزديها و پيشرفت كار به اين قيمت، تقاضاهاي پاداش كلان براي اين دو نفر را ميپذيرد. ولي نميداند برنامه اين دو شريك چگونه او و كارگران را مات ميكند. آقاي سوپروايزر در استخدام افراد نهايت دقت را ميكند كه كاملا” مطيع او باشند. كارگر مستقل و صاحب انديشه را نميپذيرد. ولي از افراد معتاد كه خودشان را كاملا” در اختيار او ميگذراند به خوبي استفاده ميكند. به هرحال كار را با سرعت مناسب و همگام با زمان بندي پروژه پيش ميبرد تا رسيدن به يك مرحله ي حساس و كليدي كه كارفرماي اصلي (دولت – شركت نفت) پيمانكار را براي پيشبرد بعضي سياستهايش زير فشار ميگذارد. پيمانكار كه مساله ي هست و نيست كارش به چالش گرفته شده است،از اين دو نفر كه تا به حال پاداشهاي پنهان و ميليوني هم گرفته اند، انتظار همياري بيشتري دارد. ولي با حيرت ميبيند كه به يك باره همهي كارگاه دست به اعتصاب زده اند و بدون استثنا بخشهاي كليدي پروژه به كلي خوابيدهاند. پيمانكار كه نميداند اين دو نيروي كليدي اجرايياش چه پيوندهايي با كارگران دارند، به شدت به وحشت ميافتند و براي رهايي از اين شرايط نامناسب حاضر به پرداخت هر امتيازي است. اين دو شريك كه به دليل موقعيت حساس كارشان در جلسات مهم پيمانكار شركت ميكنند و از همهي جريانات پشت پردهي پيمانكار و كارفرما اطلاع دارند. خود را واسطهی حل و فصل اعتصاب در كارگاه نشان ميدهند. و با چند گفتگوي فرمايشي با عوامل خودشان، پيمانكار را وادار به پرداخت رقم بسيار بالايي براي حل و فصل اعتصاب ميكنند. بخش بزرگی از اين دريافتي كه به نام پاداش براي كارگران است به كام اين دو شريك ميرود. براي هر كارگر هم مبلغ حقيري در نظر ميگيرند به بعضي از كارگرها كه همان مبلغ ناچيز هم نميرسد و تنها چند ساعت اضافه كاري برايشان در نظر گرفته ميشود. اعتصاب ِبه فرمان، با فرمان بعدي، از ميان ميرود. پيمانكار شاد از حل مساله و كارگرها خوشحال از يكي دو روز بيكاري كه پولش را ميگيرند و چندرغازي پاداش و دو شريك هم بيتفاوت پولهاي به دست آمده را خرج خريد يك خانه ي ديگر در مركز استان ميكنند. كارگرها پس از يكي دو بار اعتصاب فرمايشي به واقعيت پي ميبرند ولي چون هيچ نهاد حمايتي ندارند، لذا باز هم دنبالهرو همان سوپروايزر ميشوند. ولي از حالا به بعد او را ريشخند ميكنند و به خوبي حركاتي آتي او را پيش بيني ميكنند.
علاوه بر آن فعال كارگري “صادق و اين فعال بازاري” ظاهراً كارگري، شاهد نوع ديگري از اعتصابات كارگري هستيم. ترفندهايي حيرتآور از پيمانكاران با تجربه. شركت … مهندسي و ساختمان، يكي از بزرگترين شركتهاي صنايع نفت و پتروشيمي است. اين شركت كه از يكي از طايفههاي معروف و عشايري ايران است. بخش مهمي از نيروهاي كارش را از فاميلها و طايفه اش استخدام كرده است با حقوقهاي مناسب تا او را هرگز ترك نكنند. اين گروه كار گروه اعتصاب شكن است. در اين شركت اكثر اعتصابات با شكست مواجه ميشوند زيرا بخش مهمي از كار هرگز به اعتصاب نميپيوندد از اين رو پيمانكار فرصت دارد به سرعت همه اعتصابيها را حتي زماني كه چند صد نفر هستند اخراج كند و نيروي جديد استخدام نمايد. از اين رو در اين شركت ماهها حقوقها به تعويق ميافتد ولي كارش همچنان تداوم دارد. ولي در همين شركت گاهي اعتصابهايي سنگين و غيرقابل انعطاف شكل ميگيرد كه كارفرما را به شدت به چالش ميگيرد. هدف از اين اعتصابات ظاهرا” حركت صنفي كارگران است ولي در واقعيت دستان پيمانكار براي سر كيسه كردن كارفرما در كار است. در مقاطعي كه كارفرماي اصلي قصد بهرهبرداري از پيشرفت پروژه براي تبليغات به نفع خود را دارد و پيمانكار را تحت فشار قرار ميدهد تا شدت كار را بالا ببرد. پيمانكار با يكي دو حركت زيركانه كارگران را كه ماههاست حقوق نگرفتهاند، تحريك ميكند، مانند بد شدن وضعيت غذا. از سوي ديگر به وسيله كارگرهاي فاميلش در ميان كارگران شايعهپراكني ميكند كه : كارفرما پول صورت وضعيتها را پرداخت نميكند و ما هم نميتوانيم به اين زوديها به شما حقوق پرداخت كنيم. همان فاميلهاي پيمانكار سردمدار اعتصاب ميشوند. كارفرما كه از بالا زير فشار سياسي – اقتصادي قرار گرفته است با اين اعتصاب غير منتظره، به وحشت ميافتد و از پيمانكار ميخواهد به هر نحوي كه شده كارگاه را فعال كند و الا عواقب آن دامان همه را خواهد گرفت. پيمانكار به خوبي ميداند كه عواقب اين وضعيت، مديريت كارفرما را به چالش ميگيرد از اين رو در حرف ميپذيرد ولي در عمل از اياديش ميخواهد به اعتصاب ادامه دهند.
از سوي ديگر به كارفرما گزارش ميدهد كه مشتي آشوب گر اين كار را كرده اند و او از طريق افرادش در حال شناسايي آنهاست و … اگر شما … ريال بابت تسويه حساب با كارگراني كه بايد اخراج شوند به ما پرداخت كنيد، من با اخراج اين آشوبگران قول ميدهم كار متوقف نشود و طي 2 الي 3 روز نيروي جديد استخدام كنم. كارفرما قبل از پايان كار مبلغ بسيار بالايي بيشتر از اصل مبلغ كل قرار داد را در اختيار پيمانكار قرار ميدهد در حالي كه تنها 3/2 كار انجام شده است. و بعد با كمك حراست كارگران غيرفاميل را اخراج ميكند و كارگران فاميلش از همان روز كار را ادامه ميدهند و شركت شروع به استخدام نيروهاي جديد ميكند، كه بسيار فراوان است.
در دو مورد آخر كارگران قربانيان سياستهاي افرادي خودخواه و سود پرست هستند كه رياكارانه روشهاي عوامفريبانهشان را پوشش راديكال دادهاند. واقعيت اين است كه بدون وجود يك تشكيلات كارگري كه به وسيله خود كارگران بوجود آمده باشد و سرپرستي گردد، نميتوان به هيچ فرد يا نهاد ديگري اعتماد نمود. ولي در ميان نسل جديد كارگري چنين خرد جمعي مورد استقبال قرار نگرفته و وحشت از بگير و ببندها هم مزيد بر علت شده است. از سوي ديگر برخی فعالان سياسي قدیمی، پس از اين همه سال هنوز نسبت به همياري با جنبش صنفي ديدي منفي دارند و همه چيز را در يك شكل جامد و بستهبندي خاص ميبيند: ” شوراهاي انقلابي براي ايجاد …” و آن فعالان سياسي كه در پروژهها كار ميكنند حاضر نيستند از حقوق صنفي شان دفاع كند و آن را نوعي واپس گرايي ميدانند. و برخي ديگر تحت تاثير شرايط امروز جهاني 180 درجه چرخيده اند و به يك ليبرال يا نئوليبرال تبديل گرديده اند. نسل جديد كارگران محروم از تجربيات نسلهاي قبل، راهي را نميشناسند از اين رو كورمال دنباله رو مشتي شعارهاي عوام فريبانه ميشوند . ياور 3/3/1392