دعوا بر سر غارت زندگی
یاشار سهندی
همانگونه که انتظار میرفت “شاه کلید” جمهوری اسلامی یعنی حسن روحانی قرار نیست هیچ قفلی از زندگی توده مردم بگشاید بلکه برعکس، قرار است ایشان نیز قفلهای محکمتری بر زندگی ما کارگران بزند. اکبر ترکان نماینده ایشان در تحویل گیری دولت از احمدی نژاد میگوید “اقتصاد از آن چه فکر میکردیم بدتر است و خزانه خالی است!” و دراولین قدم یارانه نقدی را نشانه گرفتند که گویا منبع این پول غیر قانونی بوده است. به این معنی که دولت احمدی نژاد که گویا قرار بوده از گران کردن سوخت (حاملهای انرژی) این پول را تهیه کند، “انحراف” داشته و حالا هم بیشتر از ٥٠ میلیارد دلار بیشتر در صندوق توسعه ( ذخیره ارزی قدیم) موجود نیست، تحریم هم که هست و دولت ناتوان از تامین بودجه اداره کشور است!
از سویی شاهد هستیم که چگونه یک بینوایی که بر اثر گرسنگی دست به دزدی میزند، دستش را با مدرن ترین وسایل و زیر نظر پزشکان قطع میکنند و بدین گونه عدالت الهی را اجرا میکنند. اما یکی از شاه دزدان که هنوز دولت را در اختیار دارد خیلی راحت زمینهای نمایشگاه بین المللی تهران که میلیاردها تومان قیمت دارد، به صدا و سیمای جمهوری اسلامی بخشیده است. این نشانه قدر دانی احمدی نژاد از ارگانی است که مراسم قدر دانی از “مدیریت جهادی” ایشان به پا کرده بود. روزنامه رقیب ( شرق) در یک گزارش خبر از به یغما رفتن میلیاردها دلار توسط دولت احمدی نژاد خبر داده که انسان انگشت به دهان می ماند که خمیر مایه ایشان از چه شکل گرفته است. به نوشته این روزنامه ” …گزارشهای دیوان محاسبات کشور از بودجه کشور در سالهای گذشته به این قرار است: سال ٨٥ تخلف یکمیلیارددلاری که بخشی از درآمد نفت کشور به حساب خزانه ریخته نشده بود. سال ٨٦ این موضوع نهتنها متوقف نمیشود بلکه تخلف چهاربرابر میشود و گزارش دیوان محاسبات نشان میداد که دولت ٥٤درصد احکام بودجه را اجرا نکرده است. در سال ٨٧ رقم تخلف نفتی دولت در بودجه به هفتمیلیارددلار میرسد، سال ٨٨ نیز تکرار میشود و درصد انحراف از بودجه ٦٤درصد میشود. در سال ٨٩ میزان تخلف از مرز ١٠میلیارد میگذرد و به ١١میلیارددلار میرسد؛ انحراف ٦٥درصدی از احکام بودجه. همینطور در این سال هدفمندی یارانهها شروع شد که قرار بود ٣٠درصد از افزایش قیمتهای حاملهای انرژی به بخش تولید اختصاص یابد ولی گزارش دیوان محاسبات که متولی نظارت بر اجرای بودجه کشور است، نشان میداد که تنها سهدرصد از این مبلغ اختصاص داده شده بود. از سوی دیگر، با پایانیافتن دوره برنامه چهارم توسعه گزارش تحقیق و تفحص مجلس نشان میداد که دولت در اجرای آن ٧٥درصد انحراف داشته است.” اینها هم سوای ناپدید کردن ٧٤ هزار میلیارد تومان با یک مصوبه است. اینها همه منهای ٣ هزار میلیارد تومان مشهور است و اینها همه سوای میلیاردها دلار و ریالی است که هر آیت اللهی و آقازاده ای و وزیری و دبیرکلی و …. به زبان کوچه “دودر” ( بالا کشیدن) کردند. و معنای دموکراسی را اینجا بیشتر میتوان درک کرد که یک مجموعه دزد و قاتل در طی هشت سال هر کاری خواستند کردند حالا هم که به هر شکلی بود کنار گذاشته شدند و میروند پی کارشان و این توده مردم هستند که باید بسوزند.
اکنون که روحانی کلید ساز رئیس جمهور این حکومت غارتگر دلار و ریال شده است، اقتصاددانان جمهوری اسلامی با هم کلنجار میروند که چگونه میشود این حکومت را از “ارتش بیکاران و بینوایان” مصون داشت، و از خطر بالقوه عظیمی که جمهوری مقدس شان را تهدید میکند حفاظت کرد به طریقی که آّب از آب تکان نخورد.
در این میان فرشاد مومنی نامی گلو پاره میکند:”… می گویند اگر دولت نخواهد شوک درمانی کند،( توصیه های تیم روحانی) شما راه حل بودجه ای ارایه کنید که چگونه دولت بودجه بنویسد. …و از این منظر می گویند، حالا که نمی شود از این باتلاق خارج شد، بیایید از این گرفتاری لذا ببریم و تک تک جیب هایمان را پر پول کنیم. در پاسخ می گوییم که این کوته نگری موجب شده تا بخش عمده ای از هزینه های دولت ارتباطی با اهداف توسعه ای کشور نداشته باشد. چه کسی گفته که این ساختار ناکارآمد و به غایت فاسد را اصل بدانیم و به تبع آن پیشروی در باتلاق و کاهش پیاپی ارزش پول ملی و حمله به بقیه قیمت های کلیدی را توجیه کنیم؟” ایشان تاکید میکند:” … من فکر می کنم اگر ساخت سیاسی متقاعد شود که کوته نگری آینده کشور را دچار آسیب می کند و امنیت ملی را دچار آسیب می کند( ” اشاره ایشان به همه دولتهای بعد از جنگ است که به گفته ایشان مطالعه نکرده توصیه صندوق بین المللی پول را اجرا کرده و با شوک درمانی و تعدیل ساختاری، منظور همان هجوم همه جانبه به معیشت کارگران، جمهوری اسلامی به بن بست رسیده که ایشان نام آنرا “پیشرفت در باتلاق” میگذارد. ایشان معتقد است که اقتصادانان معتقد به تعدیل ساختاری ” … وعده های سرخرمن جذابی می دهند که برای سیاسیون جذاب است. به طور خلاصه کوته نگری در ذات آموزه کلاسیک ها به خوبی قابلیت ازدواج با سیاسیون ساخت رانتی ( اسم محترمانه دزدی) را دارد به طوری که مدام دنبال سراب می دوند یا به تعبیر دیگر مولود آن تلاش برای پیشروی در باتلاق است.”) و ادامه میدهد:” وقتی شاهد ٥٠٠ درصد رشد در گروه جمعیتی هستیم که فقط از ناحیه هزینه درمان به زیر خطر فقر افتاده اند، وقتی فساد در اوج تحریم طی سال ٩١ واردات خودروهای لوکس و لوازم آرایش را به واردات حیاتی ترین داروها ترجیح می دهد، می شود گفت که این کوته نگری چگونه با مشروعیت نظام سیاسی بازی کرده است. بدهی های چندصد هزار میلیارد تومانی در اوج درآمدهای نفتی برای دولت به وجود آمده است. اگر اینها را توضیح دهیم، متوجه می شوند که مسیر کوته نگری مشروعیت زدا و ناپایدار است. این در جه اول مساله فکری و بعد اقتصادسیاسی است. با متانت علمی باید نشان داد که اگر به منافع رانت جویان ترجیح دهیم ارتش بینوایان و بیکاران به وجود می آید.” اما راه حل ایشان چیست؟ با اشاره به دولت دوران جنگ جمهوری اسلامی با عراق که گویا آنجا اصل بر تولید بوده نه “رانت خواری غیر مولدها” تاکید میکند که باید هر جوری است یارانه نقدی حذف شود :” …تقدم شغل بر یارانه…. با پراخت ٤٥ هزار و ٥٠٠ تومان این همه فاجعه به رفاه خانوارها و تولیدکننده ها و مالیه دولت وارد شده در حالی که اگر رویه های تولید فرصت های شغلی مولد امکان پذیر شود هر کس که بر سرکار برود بالغ بر ٤٨٠ هزارتومان خواهد داشت و به جای صدقه بگیری احساس عزت نفس و وابستگی به جامعه دارد!!” آخر داستان همان شد که از دیدگاه ایشان باید باشد، یعنی کارگر باید استثمار شود و با ٤٨٠ هزار تومان عزت نفس اش را بالا برد!!!!
اقتصاددانان بورژوازی مانند آن گربه معروف است! قضیه خیلی ساده بر سر تنظیم برنامه ای برای استثمار و سود بیشتر و در جمهوری اسلامی غارت همه زندگی است. در این اقتصاد چیزی به نام عدالت معنی ندارد، جز فریب کاری که همین آقای فرشاد مومنی یک نمونه بارز آن است. هر چند خواننده ممکن است خسته شده باشد، اما یک نقل دیگر از حرفهای ایشان می آوریم تا عوام فریبی ایشان بهتر درک شود:” …شما متوجه نشدید( اشاره ایشان به دوران رفسنجانی است) که مفهوم مستضعفان که بار معنایی عمیقی داشت جای خود را به اقشار آسیب پذیر داد. وقتی که برنامه تعدیل را اجرا می کنید و به تولید ضربه می زند و موجب نابرابری و فساد می شود معلوم است که پای سرنیزه به میان می آید.” همه ما به یاد داریم که دوره رفسنجانی چگونه با بازداشت وسیع و قتل و عام گسترده همراه بوده است. اما ایشان گویا در مطالعات شان به این مسایل برنخوردند که البته بعید است. دلتنگی ایشان برای “اقتصاد دوران جنگ” برای همین است که در آن دوران کارگران به شدت سرکوب شدند. اشاره ایشان به سر نیزه به این بر نمیگردد که زندانی سیاسی در این مملکت وجود داشت و دارد و اعدام گسترده همچنان قربانی میگیرد بلکه بدین خاطر است که به نظرات امثال ایشان توجه نمی شود.
تمام سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی گره ای از بورژوازی باز نکرده چون اساسا برآمده از بحران این طبقه است. بحرانی که بیش از سه دهه ادامه داشته است. بحرانی که سرچشمه اش حضور مردم در خیابان بود و قرار بود با سرکوب و کشتار کارگر ارزان و خاموش تضمین شود. کارگر ارزان تامین شده است اما خاموش نشده و کل جامعه علیه این حکومت بسیج شده است. تمامی کارگزاران این حکومت همیشه احساس موقتی بودن کردند. همه برنامه ریزهای بیست ساله و پنج ساله و غیره نمایشی برای عوامفریبی ( گیرم که هم به قول ایشان انحراف نمیداشت باز هم برای کارگر جز بدبختی چیزی نداشت) غارتگری های وسیع، و میشود گفت بی سابقه در تاریخ ایران است و همه نشان از کسانی دارد که فردای برای خود و حکومت شان قائل نیستند. هر کس میخواهد بار خودش را سریعتر ببندد. قرار است باندی دیگر از حکومت دولت را به دست بگیرد اما قرار نیست این باند گره ای از مشکلات مردم بگشاید. آنها هم در پایان دوران شان با پرونده ای قطور از فساد و دزدی خواهند رفت و در عقبه خود جز تباهی و ویرانی برای توده مردم چیزی باقی نخواهندگذاشت. انتقاد دولت جدید و جنگ اقتصاد دانان با هم، دعوای بر سر غارت زندگی ما مردم است و این بیش از پیش تاکید میکند که نظام سرمایه داری منشا فساد و تباهی است و دولتهای حاکم تضمین کننده آن هستند. جز سرنگونی این دولتها و خلع ید از خلع کنندگان هیچ راهی برای بشریت متصور نیست. حضور میلیونها انسان در خیابان در منطقه و بلکه جهان جای امیدواری بسیاری است که نظام سرمایه داری به انتهای راهش رسیده باشد.