آذر ماجدی -اسلام سیاسی بر زمین افتاده است جنبش آزادی زن باید ضربه نهایی را وارد آورد!

اسلام سیاسی بر زمین افتاده است

جنبش آزادی زن باید ضربه نهایی را وارد آورد!

آذر ماجدی

همراه با اوجگیری خیزش های انقلابی در خاورمیانه، بویژه مصر و تونس، یکی از نگرانی های موجه، رشد و اعتلای جنبش اسلامی در این کشورها و در منطقه بود. زیرا اسلامیست ها تنها جریان سیاسی برخوردار از یک آزادی نسبی در این جوامع بودند. جریان اسلامی در منطقه متشکل و دارای منابع مالی مهم و بهره مند از کمک ها و حمایت عربستان سعودی و رژیم اسلامی در ایران بوده و هست. حکومت های سرکوبگر و مستبد کلیه جریانات و جنبش های چپ، کمونیستی، کارگری و آزادیخواهانه را وحشیانه سرکوب می کردند. قدرتگیری سریع اسلامیست ها در تونس و مصر بدنبال خیزش توده ای در این دو کشور و در لیبی در نتیجه دخالت نظامی ناتو و تبدیل شدن آنها به یک نیروی مهم در “ارتش آزاد” سوریه، موجه بودن این نگرانی را به اثبات رساند. نخست جریانات طرفدار دولتهای حاکم در داخل این جوامع و در سطح بین المللی و نیروهای سکولار راست می کوشیدند که با طرح و بزرگ کردن این نگرانی و خطر، خیزش مردم را سرکوب کنند؛ اما با پیشروی جنبش اعتراضی توده ای، دولتهای غربی تاکتیک حمایت فعال از جریانات اسلامی را اتخاذ کردند.

بعلت ضعف تشکیلاتی و رهبری جنبش کمونیستی و آزادیخواهانه و مانیپولاسیون سیاسی غرب اسلامیست ها سریعا فعال شدند و در راس قدرت سیاسی قرار گرفتند و اسلامیزه کردن هر چه بیشتر جامعه را در دستور خود گذاشتند. لیکن این تحرکات از همان ابتدا با تقابل و جنبش اعتراضی مردم روبرو شد. جنبش آزادیخواه، چپ، کارگری، سکولار و جنبش آزادی زن علیه اسلامیست ها و اسلامیزه کردن جامعه و تلاش آنها برای سرکوب و مختنق کردن جامعه بمیدان آمدند. لیکن از آنجا که جریانات اسلامی از حمایت دولتهای غربی بسرکردگی آمریکا برخوردار بودند و کمپین تبلیغاتی غرب مبنی بر الگوی “اسلام معتدل” گوش ها را کر کرده بود، افول و سقوط آنها از قدرت بنظر پیچیده میرسید. بویژه آنکه لیگ عرب و حکومت اسلامی ترکیه در این میان بسیار فعال شده بودند و برای قدرتگیری در منطقه تمام تلاش خود را بکار می بستند. دامن زدن به یک جنگ داخلی خونین در لیبی و سوریه شرایط را تاریکتر و پیچیده تر ساخت. اما شرایط سریعا تغییر کرد.

فاکتور ترکیه
جنبش اعتراض توده ای در ترکیه یک فاکتور مهم در چرخش اوضاع در منطقه است. در کشوری که اوضاع سیاسی و اقتصادی بنظر با ثبات می رسید و علیرغم بحران جهانی سرمایه داری اقتصاد آن هنوز از رشد برخوردار بود و بعنوان یک الگوی موفق حکومت “اسلام معتدل” تبلیغ می شد، بمیدان آمدن یک جنبش اعتراضی توده ای ضد حکومت دور از انتظار می رسید. از اینرو خیزش توده ای در ترکیه که سریعا رشد کرد و تعمیق یافت دنیا را بهت زده نمود. حکومت حزب اسلامی اردوغان کاملا غافلگیر شد. اردوغان می اندیشید که با یک سرکوب خشن جنبش اعتراضی را خاموش و به خانه بازخواهد گرداند. اما روند اوضاع نشان داد که در جامعه ترکیه نیز یک آتش فشان در حال انفجار فقط در انتظار یک فرصت بوده است. و این فرصت را تصمیم دولت مبنی بر تخریب پارک قدیمی گزی در استانبول ایجاد کرد.

خیزش مردم ترکیه بدنیا نشان داد که الگوی “موفق اسلام معتدل” بادکنکی بیش نبوده است که با بمیدان آمدن مردم، ترکید و بر باد رفت. با اوجگیری جنبش اعتراضی مردم در ترکیه که خواهان بزیر کشیدن حکومت اسلامی حزب عدالت و توسعه است، قبولاندن این نظر که مردم منطقه خواهان یک حکومت اسلامی از نوع ترکیه هستند، بنظر پوچ می رسد. خیزش مردم ترکیه فقط رویای اردوغان و حزب اسلامی او برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای و بازسازی یک امپراطوری عثمانی مدرن را نقش بر آب نکرد، بلکه همچنین خواب آرام را از چشمان بورژوازی کل منطقه و دولتهای غربی بسرکردگی آمریکا که می اندیشیدند راه مقابله با خواستهای انقلابی مردم و ممانعت از شکل گیری یک انقلاب اجتماعی را یافته اند، ربود.

مصر و سقوط اخوان المسلمین
شرایط منطقه و کلا جهان بسیار خود ویژه است. مومنتوم جنبش های اجتماعی اعتراضی در سراسر جهان بی سابقه است. بورژوازی جهانی با تمام قوا و با پیشرفته ترین ابزار مهندسی اجتماعی – سیاسی دست بکار خاموش کردن جنبش های اعتراضی هستند، اما تاکنون موفق نشده اند. در منطقه اکنون بیش از دو سال است که از یکسو در حال سرکوب جنبش های اعتراضی مردم اند و از سوی دیگر با ابزار مانیپولاسیون سیاسی می کوشند از تعمیق و رادیکالیزه شدن خیزش مردم ممانعت بعمل آورند. لیکن جنبش آزادیخواهانه مردم علیرغم افت و خیزهایش کماکان در حال پیشروی است و هم در مقابل سرکوب و هم تحمیق ایستادگی کرده است. به زیر کشیدن حکومت اخوان المسلمین در مصر یکی از محصولات مهم این شرایط ویژه است. جنبش اعتراضی حتی یک روز ساکت نشده است. قدرتگیری اخوان المسلمین از روز نخست با اعتراض و مقابله مردم روبرو شد. ارتش مصر و هیات حاکمه آمریکا کاملا از حکومت اخوان المسلمین دفاع و حمایت می کردند و از آنجا که مرسی از صندوق رای بیرون آمده بود، تصور می شد که فریب دموکراسی مردم را به خانه ها باز خواهد گرداند. این پیش بینی ارتجاعی ضد انقلابی نیز غلط از آب درآمد. میلیونها نفر به خیابان آمدند و خواهان کنار رفتن مرسی شدند. چنین حرکت توده ای در طول تاریخ بی سابقه بوده است. لذا ارتش، قطعا با چراغ سبز دولت آمریکا، برای ممانعت از تعمیق و رادیکالیزه شدن جنبش اعتراضی مردم وارد میدان شد و به مرسی اولتیماتوم داد. این نیز یک ترفند دیگر ضد انقلاب بورژوایی برای منحرف کردن خیزش انقلابی مردم بود. نمی خواستند مرسی بدست مردم سرنگون شود! می خواستند سقوط مرسی و اخوان المسلمین بنام ارتش و جریانات بورژوا- ناسیونالیست نوشته شود.

سقوط اخوان المسلمین توسط یک خیزش توده ای حکم میخ آخر تابوت قدرتگیری اسلامیست ها در منطقه را دارد. بدنبال خیزش مردم مصر، جنبش اعتراضی در تونس نیز اعتماد بنفس بیشتر یافته است. دیر نخواهد بود که خیزش توده ای حکومت اسلامی ها در تونس را نیز بزیر کشد. تحرک سیاسی اعتراضی در ترکیه و بویژه در مصر علیه اسلامی ها هر گونه حجاب فریب و مانیپولاسیونی را که می کوشید اسلامی ها را یک جنبش توده ای و محبوب در منطقه جلوه دهد، درید. تصویر باصطلاح “توده ای” جنبش اسلامی کاملا خدشه دار شد و این یک قدم مهم در جهت پیشروی جنبش آزادیخواه، برابری طلب، چپ و کمونیست، سکولار و جنبش آزادی زن است. از این شرایط باید استقبال کرد و آنرا در تاریخ به ثبت رساند. دوره اسلام سیاسی بعنوان یک جنبش ارتجاع – تروریستی که بعنوان نیروی ضد تروریسم دولتی آمریکا، اسرائیل و غرب در منطقه تبلیغ می شد، دارد بسر می آید.

سراشیب اسلام سیاسی و خیزش توده ای
اشتباه است اگر تصور شود که آنچه بعنوان جنبش اسلام سیاسی در چند دهه اخیر پا بمیدان گذشته است همان جنبش اسلامی یک قرن پیش است که در ایران توسط فدائیان اسلام نمایندگی می شد و در مصر حسن بنا آنرا به نام اخوان المسلمین پایه گذاری کرد. این جنبش کاملا مدرن است و در دهه ۷۰ میلادی متولد شد. این فرزند خلف قدرتهای امپریالیستی است که ابتدا برای مقابله با شوروی در زمان جنگ سرد در افغانستان تولد یافت و پر و بال یافت و سپس برای مقابله با چپ و کمونیسم و خطر انقلاب کارگری در ۱۳۵۷ در ایران و برای سرکوب انقلاب مردم به بلوغ رسید. بقدرت رسیدن یک حکومت اسلامی در ایران که کشوری مهم از نظر ژئو پولتیک و حکومت آن در دست جریانی بود که راس آن بعنوان ژاندارم منطقه و عروسک آمریکا شناخته می شد، بویژه آنکه آنرا بعنوان محصول یک انقلاب توده ای قلمداد کردند، اسلام سیاسی را به یک هیولای ارتجاعی و ضد انقلابی بدل کرد. رژیم اسلامی در ایران از این خاصیت برای حفظ خود در قدرت و سرکوب هر نشان آزادیخواهی و برابری طلبی کمال استفاده را برده است. اشغال سفارت آمریکا یک ترفند مهم و تعیین کننده در این روند بود. با افزودن مورد حماس که توسط دولت اسرائیل برای مقابله با جنبش انتفاضه در فلسطین شکل گرفت، تاریخ سیاه و نقش سرکوبگر و ارتجاعی این جریان و همدست بودن آن با دولتهای غربی و تروریسم دولتی کامل می شود.

جریان اسلامی توانست برای دوره ای، بویژه پس از ۱۱ سپتامبر و حمله تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا به عراق یک حجاب فریب و توهم بر نقش ارتجاعی خود، تحت عنوان مبارزه با تروریسم دولتی و اسرائیل، بکشد. این دوران دارد به انتها می رسد. اولین ضربه مهم را خیزش مردم در ایران در ۴ سال پیش به این حجاب ریا و توهم وارد آورد. اکنون خیزش توده ای در ترکیه علیه الگوی باصطلاح موفق اسلام معتدل و سپس سرنگونی حکومت اخوان المسلمین در مصر که از صندوق رای بیرون آمده بود، ضربات کاری را به پیکر این هیولای ارتجاع ضد انقلابی وارد آورده است. جنبش اسلامی به زمین افتاده است و باید ضربات نهایی را به آن وارد آورد تا قدرت بپا خاستن کاملا از آن گرفته شود.

جنبش آزادی زن در این جدال نقشی تعیین کننده دارد. دشمنی اسلام سیاسی با آزادی و برابری زنان بر همگان آشکار است. اکنون جنبش اسلامی بعنوان بزرگترین دشمن آزادی و برابری زنان شناخته می شود. کارنامه سیاه جنبش اسلامی در زن ستیزی، بویژه در افغانستان و ایران هر گونه شک و شبهه ای را زدوده است. یک فاکتور مهم در هوشیاری مردم منطقه، بویژه در مصر، تونس و ترکیه تاریخ چند دهه اخیر در ایران و مقابله خستگی ناپذیر جنبش آزادی زن در ایران است. مردم و زنان در منطقه از سرنوشت ایران و از جنبش آزادی زن در ایران بسیار آموخته اند. جنبش آزادی زن یکی از مهمترین دشمنان جنبش اسلامی است. اسلام سیاسی بیش از هر چیز با زن ستیزی، حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی تداعی و شناخته می شود. جنبش آزادی زن و جنبش اسلامی حکم تز و آنتی تز یکدیگر را دارند. باید جنبش آزادی زن در کل منطقه متشکل و متحد در مقابل اسلام سیاسی بایستد و اطمینان حاصل کند که این جنبش دیگر نتواند روی پای خویش قرار گیرد. باید اعلام کرد که دیگر اجازه نخواهیم داد که بورژوازی منطقه و بین المللی با کاربست ماهرانه مهندسی اجتماعی – سیاسی این نیروی کپک زده مرتجع از گورستان تاریخ بپا خاسته را در مقابل خواست و تلاش ما برای آزادی، برابری و رفاه علم کند. باید اعلام کنیم که دوران اسلام سیاسی بسر رسیده است. مردم در منطقه با تمام قوا علیه این نیروی سیاه و جنایتکار بپا خاسته اند. سرنگونی این جنبش توسط خیزش های توده ای هر گونه امید برای قدرتیابی مجدد آنرا در آینده نزدیک به گور برده است. *

2013-07-14

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

</body>A