در حالی که جوبایدن بخاطر سیاست های ضدمحیط زیستی ترامپ در نشست گلاسگو از مردم جهان پوزش می خواهد، اما شاهدیم که همزمان ترامپسم ( به معنای مواضعی که الزاما معادل شخص ترامپ نیست) در داخل آمریکا در حال برداشتن خیزدوباره است برای فتح کنگره و سنا در انتخابات پیش روی میاندوره ای و تصرف مقام ریاست جمهوری در سال ۲۰۲۴. زنگ خطری که شکست حزب دموکرات درانتخابات ویرجینا و.. . آن را به صدا در آورده است. در حقیقت این صحنه ی به یک اندازه تراژیک- کمیک بیانگر آن است که خودسرنوشت بحران زیست محیطی با همه اهمیتش تابعی است از منافع و بحران متغیری به نام نظام سرمایه داری!
نوام چامسکی پیرامون پوست اندازی حزب جمهوریخواه و ماهیت آن می نویسد:
مبتکران توافق پاریس (۲۰۱۵) قصد داشتند این توافق تبدیل به یک معاهده الزام آور و لازم الاجرا از سوی دولتها شود و نه صرفا توافقی داوطلبانه. با این وجود، یک مانع در این مسیر وجود داشت: حزب جمهوری خواه امریکا. واضح بود که حزب جمهوری خواه هرگز هیچ تعهد الزام آوری را نخواهد پذیرفت. حزب جمهوری خواه هرگونه تظاهر به یک حزب سیاسی عادی بودن را کنار گذاشته و تقریبا صرفا تبدیل به جریانی در خدمت رفاه ثروتمندان و شرکتها شده و مطلقا به جمعیت یا آینده جهان اهمیتی نمیدهد. حزب جمهوری خواه هرگز هیچ معاهدهای را نمیپذیرد. ما نزدیک شش سال زمان را از دست داده ایم. در دولت ترامپ حداکثر استفاده از سوختهای فسیلی و از بین رفتن نظارت دستگاههای نظارتی صورت گرفت. در این میان، فقرا و رنگین پوستان بار اصلی آلودگی را بر دوش میکشند. مردم فقیر جهان در کشورهایی زندگی میکنند که ترامپ آنان را “کشورهای شرور” و “شیطان” خوانده بود و از آلودگیها بیشترین آسیب را متحمل میشوند. آنان کمترین سهم را در ایجاد این فاجعه داشته اند، اما بدترین رنج را متحمل میشوند.
من مایلم حرکتی به سوی جامعهای آزادتر و عادلانهتر داشته باشیم جایی که در آن تولید برای رفع نیاز باشد و نه برای سودورزی. روزی که کارگرانی را داشته باشیم که بتوانند زندگی خود را کنترل کنند نه آن که تحت فرمان کارفرمایان شان باشند. نظام اقتصادی در چهار دهه اخیر ویرانگر بوده است. این نظام هجمه بزرگی بوده که منجر به رشد عظیم نابرابری و حمله به دموکراسی و محیط زیست شده است.
آینده قابل زندگی امکان پذیر است. ما مجبور نیستیم درون چارچوب نظامی زندگی کنیم که در آن قوانین مالیاتی تغییر کرده تا میلیاردها مالیات کم تری را نسبت به دیگر شاغلان بپردازند. ما مجبور نیستیم درون شکلی از سرمایه داری دولتی زندگی کنیم که در آن ۹۰ درصد به نفع چند درصد دیگر غارت شده باشند. روشهایی برای اصلاح نظام موجود اساسا در چارچوب نهادهای موجود وجود دارند. این نهادها باید دچار تغییر شوند، اما این کار باید در یک بازه زمانی طولانی مدت رخ دهد.
پرسش این است که آیا میتوانیم در چارچوب نهادهای سرمایه داری دولتی با شدت توحش کمتر از فاجعه آب و هوایی جلوگیری کنیم؟.
من فکر میکنم ما میتوانیم. آیندهای قابل زندگی تر، بدون آلودگی، بدون ترافیک با کار سازندهتر و مولدتر و مشاغل بهتر امکان پذیر است. با این وجود، موانعی در این مسیر وجود دارند. صنایع سوخت فسیلی، بانک ها، موسسات مالی بزرگ که برای حداکثر رساندن سود طراحی شده اند و به هیچ چیز دیگری اهمیت نمیدهند. این شعار اعلام شده دوره نئولیبرالیسم بود. اظهارات “میلتون فریدمن” استاد اقتصاد نئولیبرال مبنی بر این است که شرکتها هیچ مسئولیتی در قبال مردم یا نیروی کار ندارند و مسئولیت کلی آنان به حداکثر رسانی سود برای عده معدودی است.
تفاوت قابل توجهی بین فیزیکدانان و اقتصاددانان وجود دارد. فیزیکدانان نمیگویند بیایید آزمایشی را انجام دهیم که ممکن است جهان را نابود کند تا ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد، اما اقتصاددانان این کار را انجام میدهند.
در همین رابطه:
عنوان مقاله: کابوس بازگشت مجدد ترامپ به صحنه انتخابات آمریکا! – تقی روزبه
سوتیترهای مقاله:
عوامل تیز کننده اشتهای ترامپ به قدرت!
بایدن و «سندروم قدرت»
بحران انتقال به دوره پسانئولیبرالیسم
چهارمفهوم کلیدی
منبع: