جامعۀ مصر به کدامین سمت میرود؟
شباهنگ راد
“انقلابی” دیگر در مصر بوقوع پیوست و اینبار هم، هدایتگر آن ارتش بود؛ همان ارتشی که چندین دهه کمونیستها، کارگران و تودههای معترض را سرکوب نموده است؛ همان ارتشی که دههها از «حسنی مبارک» حمایت نمود؛ همان ارتشی که به پشتیبانی از «مُرسی» برخاست؛ و همان ارتشی که از تأمین منافعی طبقهی سرمایهداری کمترین تعللی از خود به خرج نداده و نمیدهد. دنیا “تغییر” کرده است و “برقراری نظم نوین جهانی” هم، نیاز به هدایت “تازه”ی مبارزات اعتراضی میلیونها انسان دردمند از زیر سلطهی نظامهای وابسته به امپریالیست دارد. دنیا “تغییر” کرده است و بدنبالهی آن نیاز به اتخاذ سیاست تازهی امپریالیستی و همچنین حقنهی دار و دستههای خودی و آنهم بهعنوان ناجیان رهائی تودهها از زیر ستم و خرافات مرتجعین به جامعه است.
به هر حال و علیرغم جا بهجاییهای دولتمردان توسط خودیها در اینجا و در آنجا، از توضیح یک موضوع روشن و حقیقی نمیتوان غافل ماند و آن این استکه اوضاع درونی جوامعی متفاوت به شدت انفجاریست. دلیل آن به نداری و به ناتوانی مردم از تهیهی نیازهای اولیهی زندگی بر میگردد. به همین دلیل میخواهند با تغییرات در میان بالائیها، مانعی مبارزات رادیکال کارگری – تودهای گردند. مدتهاست که “ناجیان انقلاب”، سرمایهداران و حاکمان فهمیدهاند که مردم از دست نظامهای کنونی کلافهاند؛ فهمیدهاند که مردم بیش از این، حاضر به کرنش در مقابل حاکمان قلدر و جانیان بشریت نیستند، بی دلیل هم نیست که دارند پا در میانی میکنند؛ پا در میانیهایی که نه تنها در خدمت به سازندهگی جامعه نیست بلکه در جهت تخریب هر چه بیشتر زندگی میلیونها انسان ندار است. دیروز “ارتش آزاد سوریه” را از درون آن نظام گندیده علم نمودهاند و امروز ارتش مصر را دارند بهعنوان مدافعی دمکراسی و برسمیت شناختن حقوق مردمی به جامعه معرفی مینمایند. تهوعآور است و با هیچ منطق، و با هیچ سیاستی بهغیر از سیاست سرمایهداران نمیتوان توضیح داد.
به بیانی و همرمان با تغییر و تحولات چند سالهی اخیر در مصر، و همچنین با بزیر کشیدن «مُرسی» و اخوانالمسلمین از حاکمیت، این سئوال در مقابل هر انسان مدعی دفاع از حقوق میلیونها تودهی رنجدیده قرار میگیرد که جامعهی مصر به کدامین سو خواهد رفت؟ بیمها و امیدها چیست و برای عبور از تهدیدات و خطرات آتی، مردم مصر نیازمند اتخاذ کدامین سیاستها و تاکتیکها و مهمتر از همهی اینها، مستلزم لایروبی کدامین عناصر، ارگانها و نهادهای وابسته به سرمایه از صفوف خودیست؟
شکی در آن نیست که اعتراضات تودههای به خیابان آمدهی مصر، بهحق و قابل پشتیبانیست. چنین اعتراضاتی بهمانند صدها اعتراض, تودهیِ اقصا نقاط دنیا، نشانگر عصیانی آنان از وضعیتیست که سرمایهداران بینالمللی و حامیانشان ساختهاند؛ نشانگر آن است که دنیای انسانی خواهان تداوم اوضاع ناهنجار زندگی میلیاردها انسان دردمند نیست. واقعیت این استکه قوانین کنونی دنیا در تخالف با خواستههای بنیادی محرومان نوشته شده است و میبایست بههمراه مدافعیناش سوزانده شود. مگر بی دلیل است که مردم برای بازستانی حقوق پایمال شدهیشان دارند دست به تحصن و اعتراض میزنند و به خیابانها سرازیر میشوند؟ چند دههایست که چهرهی دنیای کنونی در هم ریخته شده است و به تبعی آن سرمایهداران بینالمللی آنچنان فشاری بر جامعه و بر زندگی مردم آوردهاند که قابل توضیح نیست. شکاف طبقاتی در جوامعی سرمایهداری دارد تنگ و تنگتر میشود و سرمایهداران بر آنند تا با گستردهگی جهل و خرافات، و با علم نمودن نهادها و سازمانهای وابسته و ارتجاعای همچون اخوانالمسلمین، از مبارزات پیشروندهی کارگران و زحمتکشان جلوگیری نمایند. بزعم خود و در مصر، «مُرسی» و اخوانالمسلمین را بر سر کار گماردند تا خواستههای پایمال شدهی میلیونها انسان را به عقب بر گردانند. سیاست و اهداف پلیدی که، پاسخ خود را از میدان “التحریر” و آنهم در دُوران زمامداری یکسالهی «مُرسی»، گرفته است، سیاستی که باعث عکسالعمل ارتش, وفادار به نظام سرمایهداری گردیده است؛ از یکطرف ارتش بهمنظور حفظ و پایداری درازمدتتر مناسبات سرمایهداری، «مُرسی» را بهمانند «حسنی مبارک» به زیر کشید تا جنبش به کجراه رود و از طرفدیگر دارد، پُز دفاع از دمکراسی و منافعی تودهها را بهخود میگیرد؛ همان ارتشی که در دُوران حکومتداری «مُرسی»، مخالفت خود را از تجمع تودهها در میدان “التحریر” اعلام نمود و به سرکوب آنان پرداخت؛ همان ارتشی که مدافعی حفظ و امنیت سیستم و مناسبات امپریالیستیست.
معین استکه سرمایه بههمراه دم و دستگاههای سرکوبگرش به فکر تودههای محروم نیست و بدنبال ایجاد بلبشوی مسلحانه توسط سازمانها و نهادهای مرتجع و وابسته به خود میباشد. چرا که میداند تجمع مردم در خیابانها و در میادین متفاوت، بر دامنه و بر رادیکالیزم مبارزات تودهای خواهد افزود و مانعی نقشههای شوم و پلید استثمارگران و منفعتطلبان خواهد گردید. سالهاست که حوزه و اولویت سودآوری سرمایهداران و ظالمان به گونهای دیگر تعریف گردیده است؛ سودآوری و سیاستی که تجلی و نماد خود را دارد در عراق، افغانستان، لیبی و سوریه بهعینه به نمایش میگذارد. در حقیقت اینروزها بر پائی جنگ و آشوب، نعمت بزرگی برای سرمایهداران بینالمللیست و بر مبنای چنین ادلهایست که میتوان تاکید ورزید که در مصر، بوی تنش مسلحانه فیمابین نهادها و ارگانهای وابسته به سرمایههای بینالمللی میآید؛ بوی تخریب زیر ساختهای جامعه و آواره نمودن مردم از خانه و کاشانهیشان به مشام میرسد. به عبارتی واقعیتر جامعه و مردم مصر به نقطهی حساس و تعیین کنندهای رسیدهاند و نیاز به هدایت، و حمایت سالم دارند.
به باوری ایستادهگی مردم مصر در مقابل سیاستهای ارتجاعی «مُرسی» و اخوانالمسلمین قابل قبول، و مقبولتر از آن، نیاز به فاصلهگیری عملی با عناصر، نهادها و ارگانهاییست که «مُرسی» و دار و دستههایاش را بزیر کشیدند. به نگاهی حقیقی تفاوت بسیار عظیمی مابین خواستههای میلیونها کارگر و زحمتکش مصری، با خواستهها و وابستهگانی همچون البرادعی، “جبهه نجات ملی” و ارتش امپریالیستیست. پُر واضح استکه چنین عناصر، نهادها و ارتشهایی نجات دهندهی بردهگی و بندهگی محرومان نیستند و در عوض، بانی و مدافعی بیچون و چرای به انقیاد کشاندن جامعه و زندگی مردماند. با این اوصاف به صلاح نیست که تا نسبت به خطرات و تهدیدات آتی مردم ستمدیدهی مصر، بیتفاوت بود و از بیان حقایق طفره رفت. روشن است که فضای جامعهی مصر بار دیگر تغییر یافته است و متأسفانه اینبار هم مبارزات و اعتراضات مردمی در آغازین راه و آنهم توسط ارتش به کجراه کشیده شده است. مبارزات و اعتراضاتی که علیرغم دستآوردها و ثمرههای مثبت، در دالانهای سرمایهداران جانی گیر کرده است و مخالفین طبقاتی تودهها دارند مسیر جنبشهای خودجوش اعتراضی را به سمت سیاستهای دلبخواهی خود سوق میدهند. با این اوصاف ارائهی تصویر و اسنتاجات ناصحیح از اعتراضات تاکنونی مردم مصر نه تنها در خدمت به صیقل بخشیدن اعتراضات آنان نیست بلکه نمایانگر ارزیابیهای نادرست از آرمان مارکسیست – لنینیستی پیرامون ماهیت انقلابات کارگری – تودهایست.
خلاصه اینکه، جهان انسانی در در درجهی نخست نیاز به بر شماری حقایق و ماهیت حقیقی انقلابات و اعتراضات کارگری – تودهای جوامعی متفاوت، و در ثانی نیاز به توضیح عملکرد لمیدهگان انقلاب، نهادها و ارگانهای وابسته به سرمایههای بزرگ جهانی دارد. مدتهاست که ضد انقلابیون میادین متفاوت را قُراق نمودهاند و منطقهی خاورمیانه پُر از فعالیتهای ضد انقلابی سازمانیافتهی دستهجات و ارگانهای وابستهی مسلح به سرمایههای بینالمللیست. عراق، افغانستان، لیبی و سوریه را میتوان منحیثالمجموع از ایندست مناطق و فعالیتهای ضد انقلابیون به حساب آورد. فعالیتهایی که باعث به هدر دادن انرژی و پتانسیل تودههای ستمدیده گردیده است. مگر بیش از دو سالی نیست که مردم آزادهی جهان، شاهد درگیری نیروهای ضد انقلاب و مرتجع و آنهم در میادین متفاوت سوریهاند؟ در کنار آن مگر سالها نیست که سرمایهداران بینالمللی و دار و دستههای رنگارنگشان، فتیلهی جنگ خانمانسوز در افغانستان را بالا نگه داشتهاند و مردم این سرزمین دارند، تأوان زیادهخواهیهای دولتهای امپریالیستی و نیروهای وابسته به سرمایه را باز پس میدهند؟ مسلم است که اصلاً و ابداً سرمایهداران بینالمللی، با تداوم چنین اوضاع ناهنجاری مخالف نیستند و در عوض بر آنند تا دیگر جوامعی “آرام” را، به جوامعی ناآرامی همچون عراق، افغانستان و سوریه تبدیل سازند. دهههاست که در پی تحقق چنین سناریوهایی در جوامعی متفاوتاند، و دهههاست که در پی آنند تا با راندن مردم از سرزمینهای خودی، مانعی روشنگری، و مانعی بپاخاستن کارگران و زحمتکشان و انقلابات واقعی گردنند.
این روزها بر پائی جنگ و راهاندازی آشوب و تنش از نوع, سوریه، سودآورست. سودآوریهای کوتاه و بلند مدت برای قدرتمداران بزرگ جهانی دارد. فروش سلاحهای متفاوتِ توهم با به یغما بُردن منابعی طبیعی مملکت و مهمتر از همهی اینها مترادف با به بر چیدن اعتراضات و تجمعات خیابانیست. چرا که میدانند تجمعات خیابانی سالم در تداوم خود، دمار از روزگارشان را در خواهد آورد و بساط شانرا در هم خواهد ریخت. بی دلیل هم نیست که دارند چنین سناریویی را در اینکشور و در آنکشور پیاده مینمایند. بنابراین خلاصی و منافعی جامعه و مردم مصر هم، با رد عملی سیاستهای دلبخواهی قدرتمداران بزرگ جهانی و دار و دستههایشان گره خُورده است. جانیان و دار و دستههایی که در فکر تعرض به اموال عمومی، و در فکر یورش هر چه بیشتر تتمههای کارگران و زحمتکشاناند. متأسفانه این آن اوضاعیست که بر فضای جامعهی مصر سایه انداخته است و بدون کمترین شک و شبههای رهائی و عبور از آن، منوط به دخالتگری فعال و عملی کمونیستهاست.
9 جولای 2013
18 تیر 1392