سیاوش دانشور -دوران سرنگونی حکومتهای اسلامی آغاز شده است! شکست مدل اسلام پرو غربی

دوران سرنگونی حکومتهای اسلامی آغاز شده است!
شکست مدل اسلام پرو غربی
سیاوش دانشور
تحولات مصر براستی شورانگیز است و بحق جهان را شگفت زده کرده است. قیام انقلابی میلیونها مردم ستمدیده و سرنگونی حکومت اسلامی “میانه رو” اخوان المسلمین، از جوانب مهمی بویژه برای جنبش ها و احزابی که دست اندر کار تغییر در ایران و منطقه هستند، قابل تامل جدی است.
سرنگونی نوعی از اسلام سیاسی، که قرار بود در مقابل اسلام ضد آمریکائی مدل حکومتی لااقل موقت دولتهای غربی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا باشد، بسادگی به این معنی است که کارت بازی با اسلام در تحولات خاورمیانه سوخت. این واقعه بسیار فراتر از تحولات در مصر میرود. این واقعه از نقطه نظر سرنوشت جنبش اسلام سیاسی در منطقه و جهان و مشخص تر تعیین تکلیف سیاسی در ایران، بسیار مهم است و سیمای خاورمیانه را تغییر میدهد. جامعه ترکیه، مصر و تونس دارد بسرعت این مدل حکومتی اسلامی را پس میزند و لذا آینده این جریان در هاله ای از ابهام فرو میرود. مضافا اینکه با سوحتن کارت “اسلام میانه رو” بعنوان یک مدل مورد تبلیغ رسانه ها و دولتهای غربی و بخشی از اپوزیسیون بورژوائی ایران، این نتیجه حاصل میشود که در ایران نیز همقطاران این جماعت مانند طیف طرفدار سازش با غرب در جمهوری اسلامی و اپوزیسون پرو رژیم بیش از پیش به محاق میروند. با سرنگونی محمد مرسی و شرکا در مصر، میخی دیگر بر تابوت اصلاح طلبی اسلامی و “اعتدالگرئی” در ایران کوبیده شد.
سیر واگرائی اسلام سیاسی و تغییر تناسب قوای سیاسی نیروها و جنبشهای سیاسی طبقات متخاصم، به تقویت روندها و تقویت نیروها و جریانات دیگری در کشمکش قدرت سیاسی میدان میدهد. این روند، مستقل از اینکه در هر کشوری جریانات دست راستی و ارتش دنبال کدام سازشها با نیروهای اسلامی اند، به تمایلات و جنبشهای سکولاریستی و آزادیخواهانه و برابری طلبانه فرصت میدهد.
تحولات در خاورمیانه را نیابد با تک اتفاقات در هر کشوری بررسی کرد. سرنگونی حکومت از “صندوق رای” در آمده اخوان المسلمین بعد از مدتی کوتاه، نه تنها بیانگر اینست که “صندوق رای” در این دوره ها مهم نیستند و بیشتر منعکس کننده تناسب قوای یک مقطع معین هستند، بلکه این ویژگی دوره انقلابی است که در آن قیام، جنگ مسلحانه، سرنگونی، کودتا، ضد کودتا، قدرت دوگانه یا چند گانه، جنگ و سازش، صلح و انتخابات را میتواند از سر بگذراند. دوره انقلابی زمانی بسته میشود که از یکسو یکی از نیروهای اصلی جنبشهای سیاسی و طبقاتی در هر جامعه ای سرنوشت قدرت را یکسره کرده باشد و از سوی دیگر جامعه در مقیاسی موثر به آن رضایت داده باشد.
واقعیت اینست که تحولات در ترکیه و مصر و اخیرا تونس، شیپور آغاز عملی سرنگونی حکومتهای اسلامی در خاورمیانه را بصدا درآورده است. جنبش اسلام سیاسی در آغاز خیزشهای توده ای برای سرنگونی حاکمیتهای دست راستی و مستبد هیچکاره بود اما بعنوان ماتریال سیاسی در این کشورها مورد حمایت و استفاده دولتهای غربی قرار گرفت. با تحولات در ترکیه و خواست رفتن دولت اسلامی اردوغان، که بعنوان مدل مطلوب عرضه و معرفی میشد، با سرنگونی اخوان المسلمین در مصر که بنا به ویژگیها و جایگاه مصر در کشورهای عرب زبان کل “جهان عرب” را از خود متاثر میکند، و با تشدید اعتراضات در تونس، سقوط و شکست مدل اسلام سیاسی پرو غربی بعنوان آلترناتیو اسلام ضد غربی مسجل شده است. سقوط پادزهر “اسلام میانه رو” بسرعت به سقوط زهر اسلام ضد آمریکائی دامن میزند و کل جنبش اسلام در این کشمکش زیر ضرب قیام انقلابی و کوبنده توده های مردم کارگر و زحمتکش قرار میگیرد. بار دیگر قدرت و فریاد دهها میلیون انسان تشنه تغییر، اثبات میکند که هر ذره آزادی با عمل مستقیم و انقلابی میسر است.
کمونیسم کارگری تاکید کرده بود که آمریکا و ائتلاف تروریسم دولتی و جمهوری اسلامی و جنبش اسلام سیاسی تاریخ را نمیسازند. کمونیسم کارگری از این تحولات عمیقا استقبال میکند و تلاش دارد در صف اول بشریت متمدنی باشد که قاطعانه حکومتهای اسلامی را پس میزند. بورژوازی در منطقه، چه ارتشی و چه غیر آن، دستور کار سکولاریستی ندارد. تحقق سکولاریسم امروز تماما روی دوش کارگر و جنبش سوسیالیستی اش است. با حاد شدن کشمکش های سیاسی و طبقاتی، هر نیروی جدی مبارزه برای سکولاریسم، بناچار باید در کنار جنبش کمونیستی کارگری قرار گیرد. نه فقط نیروی عظیم تمایلات سکولاریستی و آنتی اسلامی بلکه نیروی وسیع جنبش آزادی و برابری زن و مرد، بالقوه نیروهای متحد راه حل کارگری و سوسیالیستی برای کشورهای منطقه خواهند بود. تنها این جنبش و این آتشفشان آزادیخواهی است که میتواند بساط اسلام سیاسی را بعنوان روبنای سرمایه داری و فقر و اختناق در این کشورها جمع کند. تنها این جنبش و پتانسیل عظیم است که میتواند طرحهای ارتجاع بین المللی و منطقه ای را شکست دهد و ورق را برگرداند.
و بالاخره “قهرمان” سرنگونی اخوان المسلمین و دولت محمد مرسی ارتش نیست. ارتش در مصر منافع سیاسی و طبقاتی خود را دارد. ارتش سرمایه دار بزرگ مصر است. این ارتش تا دیروز همراه مبارک بود و بعد از مرسی حمایت کرد و بدون اجازه آمریکا آب نمیخورد. ارتش بخش مهمی از ساختار سیاسی و حکومتی در مصر است و میدانست که در جامعه مصر چه میگذرد. ارتش با اخطارش به مرسی ابتکار عمل سیاسی را برای کنترل اوضاع بدست گرفت تا روند تحولات کنترل شده باشد. ارتش با اطلاعیه دادن “کودتا” نکرد بلکه از وحشت مردمی که مراکز قدرت مرسی و اخوان المسلمین را مورد هجوم قرار دادند، تلاش کرد رل دوران سقوط مبارک را در لحظه آخر مجددا ایفا کند. ارتش بار دیگر و بسرعت در مقابل مردم قرار میگیرد و مردم ناچارند اینبار دست ارتش را کوتاه کنند. واقعیت اینست اینبار هر دولتی و هر انتلافی که خلأ قدرت در آینده نزدیک را پر کند، حتی برای بقای خود ناچار است از اسلامیست ها فاصله بگیرد و از روشهای مرسی اجتناب کند. ناتوانی طبقه حاکم در ایندوره انتقال قدرت، امکاناتی را برای دخالت کارگر و کمونیسم فراهم میکند که باید با نقشه دقیق و سرعت عمل از آن استفاده کرد.
سقوط یک جریان مرتجع اسلامی برای هر کسی که جایگاه اسلام در حاکمیتهای استبدادی سرمایه داری در این کشورها را میشناسد، شیرین و شورانگیز است. وقت آن رسیده است که نیروی وسیع جنبش طبقه کارگر، نیروی گسترده اردوی آزادیخواهی و برابری طلبی، نیروی آنتی اسلامی و سکولاریسم را برای جارو کردن کل جنبش اسلام سیاسی در ایران و منطقه بسیج کرد. التحریر تازه آغاز شده است!*