پویا محمدی
دخالتگری و تجاوزات اخیر رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی به کردستان عراق و در این میان بمباران مناطقی به بهانۀ حضور نیروهای اپوزیسیون، جریان هواخواه و دلسوز رژیم اسلامی موسوم به «جبهۀ متحد کرد» را به موضعگیری واداشته که بتوانند طی آن اندکی از شکستها و رسواییهایشان را نزد افکار عمومی مردم کردستان به عنوان کارچاقکن جریان اصلاحطلبی حکومتی جبران نموده و نیز در شرایط حضور قدرتمند جنبش کارگری و مبارزات سرنگونیطلبانۀ مردم ایران، یک بار دیگر نصایح خیرخواهانۀ خود را برای تداوم طول عمر ننگین این رژیم به گوش سران آن برسانند.
در شرایطی که بیش از چهار دهه است رژیم اسلامی با سرکوب و کشتار در قبال حقوق و مطالبات مردم کردستان عمل کرده است، جبهۀ متحد کرد تنها جریانی بوده که در کردستان و در چهارچوب قوانین رژیم به طور آزادانه اجازۀ فعالیت داشته است. این نهاد، خدمتگزاریِ خود به رژیمِ قاتلِ مردم کردستان را به بارزترن نحو به همگان نشان داده، طی سالیان گذشته از هیچ تلاشی برای به انحراف بردن و نیز به شکست کشاندن جنبش انقلابی مردم کردستان فروگذار نکرده است. همصدا با دستگاههای تبلیغاتی رژیم، مبارزۀ مردم کردستان و احزاب سیاسی آن را مترادف خشونت و جنگطلبی و ناامنی در کردستان قلمداد کردهاند و مبارزات و مقاومت برحق و مسلحانۀ این مردم در برابر اشغالگری و سرکوبگریهای خونین رژیم اسلامی را بیفایده دانسته و برای مردم کردستان همواره موعظۀ آشتی با جمهوری اسلامی و اتخاذ راهکارهای مسالمتآمیز و دیالوگ و گفتگو سر دادهاند.
این سیاستهای جریان متحزب بورژوالیبرال و اصلاحطلبی حکومتی در کردستان و پروژههای رنگارنگ آنان علیه این مردم، به یمن حضور جریان چپ و کمونیستی در جامعه با شکست روبرو بوده است. با این وجود کماکان ظرفیتهای خود را حفظ کرده و به مثابه ارگانی در راستای حفظ نظام جمهوری اسلامی در خدمت هرچه بیشتر به این رژیم عمل خواهند کرد.
طی روزهای اخیر، پس از «کنگرۀ ملی کرد»(ک.ن.ک)، اینک «جبهۀ متحد کرد» است که بساط گدایی مذاکره و دیالوگ با رژیم اسلامی را پهن کرده، آن را به عنوان راهکاری خوب برای این رژیم یادآوری مینماید. در شرایطی که رژیم اسلامی باز هم به سرکوب در داخل و ترور و جنایت در خارج از ایران روی آورده است، در شرایطی که مردم ایران و کردستان برای سرنگونی و نابودی رژیم اسلامی هر چه بیشتر به میدان آمدهاند، این کنگره و جبهههای به اصطلاح ملی و وطنی، موعظۀ آشتی ملی و مسالمت میان جمهوری اسلامی و مردم کردستان و دوام عمر رژیم سر میدهند.
حزب دمکرات کردستان ایران، بیانیۀ جبهۀ بورژوازی کرد را در ارگانهای رسمی تبلیغی خود انتشار داده است. در قسمتهایی از این بیانیه مندرج در سایت حزب دمکرات آمده است:
«جبهه متحد کورد، به عنوان یک نهاد مدنی، سیاسی کوردی که خواهان حل مسئله کورد در ایران از طرق مسالمت آمیز و با شیوەهای مدنی و سیاسی، مبتنی بر تفاهم و گفتگو است، در سال 91 پیشنهاد آشتی ملی را ارائه نمود که با توجه به خاستگاه و نفوذ این جبهه در کوردستان ایران، می توانست بهترین راهکار برای رفع موانع برای شروع گفتگوها و مذاکرات باشد، اما شوربختانه حکومت هیچ وقعی به آن نگذاشت! طی روزهای اخیر، بمباران پایگاەهای برخی احزاب کوردی در اقلیم کوردستان عراق و برخورد نامتعارف با آنان، به نظر می رسد بار دیگر خطر بروز جنگی بیهوده را دامن بزند! که قربانیان آن قطعا مردم بی دفاع و بی گناه خواهند بود و قطعاً موجبات خشونت بیشتر، برانگیختن نفرت و ایجاد یاس و نومیدی در راستای حل مشکلات از طرق آشتی و مصالحه را فراهم خواهد نمود. جبهه متحد کورد، ضمن بیهوده شمردن هر گونه برخورد خشونت آمیز و قهری با مشکل موجود و موضوع مطالبات و خواستەهای جامعه کوردی و محکوم نمودن هر گونه برخورد قهر آمیز و نظامی! از سوی هر یک از طرفین و دعوت به گفتگوی عادلانه از موضعی برابر و صادقانه، بار دیگر توجه حاکمیت را به مفاد بیانیه آشتی ملی این جبهه معطوف می نماید! ما بر این باور هستیم که عقلانیت و تدبیر حکم می کند، در این مقطع تاریخی که مشکلات و معضلات داخلی و وضعیتی که ایران در حوزه روابط و مناسبات بین المللی با آن مواجه است، در شرف تکوین بحران ها وایجاد اوضاع نابسامان غیر قابل مهار است! آشتی ملی و توجه به خواست و مطالبه مردم زجر کشیده ایران و در راس آنان کوردها و در نظر گرفتن و ترجیح دادن منافع و مصالح ملت بر هر اولویتی و برداشتن نگاه و نگرش ایدئولوژیک، به عنوان اساسی ترین موضوع، برای انسجام و یکپارچگی ملتی متکثر، تنها راه و یگانه مسیری است که می تواند کشور و البته حاکمیت را از دام معضلات و مشکلات برهاند و تداوم و تقویت هر دو را فراهم سازد.»
«کنگرۀ ملی کردستان»(ک.ن.ک) که تحت هژمونی پ.ک.ک قرار دارد نیز اعلام کرده است: ««از حکومت ایران درخواست میکنیم و میگوییم، این حملات موفق نخواهد شد و برای حل مسئله باید با نیروهای کردستانی وارد گفتگو و مذاکره شوند.» قبلاً نیز اعلام کرده بود که: «باید ایران بدون هیچ شرطی حملات خود را متوقف کند. در حالی که ایران تحت تحریمهای بینالمللی قرار دارد، بهترین انتخاب برای ایران این است که با نیروهای کردستانی وارد دیالوگ شده و مسائل را به صورت مسالمتآمیز حل کند.» «اگر بتوانیم اتحاد ملی را ایجاد کنیم، میتوانیم هر چهار بخش کردستان را از خطر اشغالگری حفظ کنیم، میتوانیم باکور، باشور و روژآوای کردستان را به طور کامل از خطر دور کنیم و در روژهلات کردستان(کردستان ایران) نیز تلاش کنیم مسئلۀ کرد را از راه دیالوگ با ایران از راه سیاسی و دمکراسی حل کنیم.»
در شرایطی که رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی با ترور و بمبارانهای زمینی و هوایی، با حزب دمکرات و سایر نیروهای اپوزیسیون رفتار میکند، انتشار بیانیۀ آشتی ملی «جبهۀ متحد کرد» از سوی رسانۀ رسمی حزب دمکرات کردستان ایران، جدای از دهنکجی به مبارزات و مقاومت انقلابی و خونین مردم کردستان، نیز به عنوان نشان دادن چراغ سبز به رژیم اسلامی برای وارد شدن به مذاکره و بندوبست مجدد با آن تلقی خواهد شد.
جناح راست در رهبری کومهله که امروزه ذوب در پروژۀ احزاب بورژواناسیونالیست شدهاند و وجود «ترافیک لایت و چراغ سبز و زرد میان احزاب» را دلیل توجیه آن میدانند، یک چنین «تخلفات رانندگی» از سوی حزب دمکرات را چگونه توضیح میدهند؟! آیا جریمهای برای آن قائل هستند یا که خیر این انتشار بیانیۀ اصلاحطلبان حکومتی از سوی حزب دمکرات را هم تحت لوای ایجاد همصدایی و یکپارچگی در مقابل رژیم و تلاش برای خنثی کردن سوءاستفادههای رژیم از شکاف میان احزاب، مشمول سکوت خود میکنند؟ آیا تکرار یک چنین موضوعاتی در شرایطی که صدای اصلاحطلبان شکستخوردۀ حکومتی از زبان حزب دمکرات شنیده میشود میتواند محلی از اعراب داشته باشد؟ کدام همصدایی و کدام یکپارچگی؟!
با آن که طبق مصوبات رسمی کومهله و حزب کمونیست ایران روشنگری در مورد ماهیت جریانات اصلاحطلب و بورژوالیبرال در کردستان جزو وظایف کومهله به حساب آمده است، آیا رهبری جناح راست این بار هم بر خلاف این مصوبات، چشم و گوش خود را بر روی آن خواهند بست و با انتشار دهندگان مواضع اصلاحطلبان، مشغول رایزنی و دیالوگ در مورد «چگونگی انتقال قدرت به مردم» خواهند بود؟!
در اینجا لازم است که در مورد جریان بورژوالیبرالی و اصلاحطلبی حکومتی در کردستان مروری بر مصوبات رسمی کومهله و حزب کمونیست ایران در کنگرههایمان داشته باشیم. در این باره، در شماری از مصوبات کنگرههای کومهله آمده است:
«اگر چه بعد از شکست پروژۀ اصلاحطلبان حکومتی که با هدف خارج ساختن رژیم اسلامی از بحران مطرح شد، جریان لیبرال در کردستان نیز بسیار تضعیف شده و نقش مهمی در میدان سیاسی ایفا نمیکند، اما با همۀ اینها هنوز وجودش از جانب رژیم اسلامی تحمل میشود و کم و بیش به آن فرصت فعالیت علنی و قانونی داده میشود. این جریان به ویژه در میان قشر بالای کارمندان دولتی و قشر بالای طبقۀ متوسط و بورژوازی کردستان دارای پایگاه اجتماعی میباشد. این جریان میکوشد در فرصتهای مختلفی که برای ابراز وجود علنی و قانونی آن پیدا میشود، ابراز وجود کند……این جریان اساساً جایگاه و مکان خود را در درون جبهۀ لیبرال و اصلاحطلب سرتاسری پیدا میکند. این جبهه میکوشد رژیم جمهوری اسلامی را از بحران کنونی نجات دهد و به رژیم متعارف بورژوایی در ایران تبدیل کند. سردمداران این حرکت در ادامۀ این پروژۀ خود میخواهند در کردستان نیز از چنان ظرفیتی برخوردار باشند که کار کنترل جنبش مردم کردستان را برای رژیم مرکزی تسهیل کنند. این جریان میخواهد از طریق تقلیل حقوق مردم کردستان تا سطح اصلاح فرهنگی و سیاستزدایی از جنبش مردم کردستان و اشاعۀ سبکترین نظریههای پستمدرنیستی تحت عنوان اندیشۀ نو و تبلیغ آن در میان روشنفکران کردستان، تبلیغ بر علیه مبارزۀ مسلحانه و ایجاد روحیۀ پشیمانی و احساس بیحاصلی رنجهایی که بردهاند، جنبش انقلابی مردم کردستان را خاموش کنند. این جریان بخشی از نقشۀ عمومی و اعلام نشدۀ لیبرالهای ایران برای ایجاد یک رژیم متعارف بورژوایی در کشور است. به دلیل مبارزه و مقاومت درازمدت مردم کردستان، به دلیل حضور اجتماعی نیروی رادیکال و سوسیالیست در این منطقه، به دلیل بیاعتمادی تودهها به افقی که این جریان نشان میدهد، به همۀ این دلایل زمینۀ رشد جریان لیبرال اصلاحطلب در کردستان ضعیف است……با وجود این کار روشنگرانه در مورد ماهیت و اهداف این جریان به ویژه در متن جریانات اجتماعی و مبارزاتی کردستان یکی از وظایف کومهله است.» «طی یک سال گذشته برخی احزاب و جریانات حاضر در کردستان صراحتاً و یا شرمگینانه سیاست دفاع از اصلاحطلبان حکومتی را در پیش گرفتهاند و بعضی از آنها تا آنجا پیش رفتهاند که خود را به عنوان بخشی از “جریان سبز” قلمداد میکنند. اما فراخوانهای این جریانات در پشتیبانی از اصلاحطلبان از یک طرف با بیتفاوتی مردم کردستان روبرو شده است و از طرف دیگر اصلاحطلبان نیز آنها را به بازی نگرفتهاند. این نخستین بار نیست که طی سالهای اخیر این جریانات سیاستهای بیثمری را در پیش میگیرند و بعد از مدتی سرخورده میشوند. این وضعیت ریشه در بنبست استراتژیک آنها دارد. برای آنها حل مسئلۀ کرد دیگر آرمان نیست. آنچه که آنها دنبالش هستند داشتن سهمی از حاکمیت محلی در جوار دولت مرکزی است و تصور میکنند که این کار از طریق سازشها و اتفاقاتی که در بالای حکومتها روی میدهد و از طریق تخفیف خواستهای مردم کردستان امکانپذیر است. آنها بدون اینکه از طرف مقابلشان هیچ قولی گرفته باشند، به این مطالبات چوب حراج میزنند. اما بیثمر بودن این سیاست برای آنها وقتی روشنتر میشود که ببینیم آنان در شرایطی به اصطلاحطلبان نزدیک میشوند که آنها موقعیت خود را در رهبری جنبش مردم از دست دادهاند. در این مقطع این احزاب بر روی نقش احتمالی لیبرالهای ایران در تحولات سیاسی بعد از جمهوری اسلامی و پشتیبانی قدرتهای غربی از آنها حساب باز کردهاند. اما آنچه از هماکنون روشن است نزدیکی و همپیمانی احزاب ناسیونالیست کردستان با اصلاحطلبان حکومتی و لیبرالهای ایران هیچ ربطی به منافع مبارزۀ مردم کردستان ندارد. لیبرالها و اصلاحطلبان عطف توجهی به مسئلۀ ملی در کردستان ندارند و بنا بر مواضعی که تاکنون ابراز داشتهاند، دادن هر امتیازی در این زمینه را برای حفظ تمامیت ارضی ایران خطرناک میدانند. آنها با نادیده گرفتن ویژگیهای مسئلۀ ملی در کردستان که پیشینه و تاریخ خود را دارد، حق مسلم مردم کردستان را برای تعیین سرنوشت خود به رسمیت نمیشناسند. این سیاست نه در راستای تأمین حقوق مردم کردستان بلکه در بهترین حالت در خدمت کسب سهم ناچیزی از قدرت برای این احزاب است.» «کومهله آن گرایشهای لیبرالی که اقدام مردم کردستان و نیروهای سیاسی آن را در دست بردن به اسلحه و مقاومت مسلحانه در برابر تهاجم دولت مرکزی در گذشته، زیانبار ارزیابی میکنند، مردود میداند. مقاومت مسلحانه در عین حال یک مبارزۀ سیاسی مورد پشتیبانی عمیق مردم کردستان بود. این مبارزه اگر چه به هدف خود یعنی بیرون راندن نیروهای سرکوبگر رژیم از کردستان و تحمیل خواستهای مردم به رژیم جمهوری اسلامی آنگونه که در استراتژی کومهله بود دست نیافت، اما تأثیرات سیاسی و اجتماعی عمیقی بر جامعۀ کردستان باقی گذاشت و از این جامعه در مقابل خسارتهای بسیاری محافظت کرد. تأثیر این مقاومت را امروز در میزان آمادگی مردم برای مشارکت جسورانه در حرکتهای اجتماعی و مدنی مشاهده میکنیم. در همان حال حرکت مسلحانۀ گروههایی که خود را با این حرکتهای اجتماعی بیگانه میبینند و با اقدامات نامسئولانۀ خود فضای جامعه را برای پیشروی آنها سنگین میکنند، در شرایط کنونی رد میکند.» «اصلاحطلبان حکومتی به کمک همکاران “محلی” و “يا “مقيم مرکز” خود میخواستند جنبش کردستان را از محتوای رهائیبخش و دمکراتيک خود خالی کنند. به کمک همين عناصر بود که به تأسيس روزنامههای محلی و تعدادی نهادهای غيرحکومتی (انجیاو) پرداختند. تشکيل فراکسيون نمايندگان کرد، تشکيل جمعيت کردهای مقيم مرکز، انستيتوی فرهنگی، انتشار روزنامه به زبانهای مشترک کردی و فارسی، از جمله اين فعاليتها بودند. عناصر محلی که با اين جريان همراه شده بودند مبارزات سه دهه مردم کردستان را “رنج بیحاصل” میناميدند. آنها به ويژه از خطا بودن دست بردن به اسلحه در مقابل جمهوری اسلامی سخن میگفتند. درواقع هدف آنان خاموش کردن شعلههای جنبش انقلابی مردم کردستان بود. اما فضای راديکال جامعۀ کردستان و هشياری مردم مبارز از يک سو و پيشينۀ سياسی اصلاحطلبان در سرکوب مستقيم مردم کردستان، شکست گام به گام اصلاحطلبان در مقابل محافظهکاران در درون رژيم و عملکرد کل رژيم، که در رابطه با حقوق مردم کرد حاضر به دادن کوچکترين امتيازی نبود، از سوی ديگر مجموعاً در آن دوره اين گرايش را منزوی و حاشيهای کرد. در تمام هشت سال دورۀ حکومت خاتمی آنها نتوانستند حتی اجازه رسمی فعاليت هم بگيرند، اما به مثابه کارگزاران بدون اجر و مزد، هنگام برگزاری انتخابات وظيفۀ خود را در اينکه به هر وسيله که شده است، شماری از مردم را به پا صندوقهای
رأی بکشانند به خوبی انجام میدادند. در دوره “حرکت سبز” در سال ۱۳۸۸ افراد منتسب به اين جريان از آنجا که از نتيجه کار “سبزها” اطمينان نداشتند، محافظهکارتر از آن بودند که موقعيتهای شغلی خود را در دفاع از آن به خطر بياندازند. از اينرو در آن دوره اثری از آنان ديده نمیشود. پس از آن اين جريان که برای سالها سر در لاک خود فروبرده بود، با شروع فعاليتهای انتخاباتی روحانی به کمپ وی پيوستند و برای جمعآوری رأی به نفع روحانی ستاد انتخاباتی تشکيل دادند. امروز اين افراد عليرغم بیاعتنایی مطلق دولت روحانی و حتی تحقير آشکارشان، وانمود میسازند که گويا با آمدن روحانی فرجه جديدی باز شده است و بايد به استقبال آن رفت. آنان اگر چه در سيمای روحانی هيچ نور اميدی نمیبينند، اما دست از پيگيری جهتگيری خود برنمیدارند تا اگر اين “سياست” برای مردم کردستان نان و آبی نمیشود، آنان را در دستگاههای دولتی به نان و نوایی برساند….. در کردستان ايران طيفی از احزاب و سازمانهای سياسی فعاليت میکنند که به طور رسمی رفع ستم ملی را هدف خود قرار دادهاند. آنها در اين رابطه دارای برنامههای شسته رفته مصوب کنگره هايشان هستند. اما در عمل استراتژی آنها چيزی جز صبر و انتظار برای فراهم آمدن شرايطی که بتوانند از بالای سر مردم به قدرت دست يابند، نيست. آنها نقشهای برای پيمودن مسير بسوی هدفی که تعيين کردهاند ندارند زيرا که بر اين باور هستند بدون کمک دستی از بيرون و قدرتی در ماورای قدرت آنها، امکانی برای تحقق اهداف آنها وجود ندارد. احزاب ناسيوناليست کرد مدتهاست در مسيری قرار گرفتهاند که منافع حزب خود و مصالح مربوط به حفظ قدرت خود را بر مصالح مردم کرد و رهایی آنها از ستم ملی ترجيح میدهند. اين احزاب طرفدار حفظ وضع موجود هستند. اما وضع موجود
چيزی جز ادامۀ سلطۀ اقتصادی، سياسی و فرهنگی سرمايهداری نيست. آنها خواهان حفظ مناسبات مالکانه موجود هستند و به اين اعتبار آنها در رديف احزاب بورژوایی اپوزيسيون رژيم قرار میگيرند. اين احزاب به حکم تحولات اجتماعی و اقتصادی
چند دهه گذشته بيش از پيش خود را با گرايش، منافع و پايگاه طبقاتی خود منطبق کردهاند و به جای آنکه رفع ستم ملی را هدف خود قرار داده باشند، تنها به کسب بخشی از قدرت، از هر طريقی که باشد رضايت میدهند. در راستای چنين جهتگیری
است که اين احزاب متحدين سراسری خود را در ميان طيف ليبرالهای ايران در اپوزيسيون جستجو میکنند. حل مسئلۀ کرد برای آنها ديگر آرمان نيست، آنچه که آنها دنبالش هستند داشتن سهمی از حاکميت محلی در جوار دولت مرکزی است
و تصور میکنند که اين کار از طريق سازشها و رويدادهایی که در بالای حکومتها روی میدهد و از طريق تقليل خواستهای مردم کردستان و يا دخالت قدرتهای بزرگ امکانپذير است. آنها بدون اينکه از طرف مقابلشان هيچ قولی گرفته باشند، به اين مطالبات چوب حراج میزنند. دنبالهروی از اصلاحطلبان حکومتی در ميان احزاب سياسی غيرقانونی اپوزيسيون کرد نيز هواخواهان شرمگين خود را دارد. وجود اين گرايش در ميان اپوزيسيون کرد بدون زمينه نيست. سازش جمهوری اسلامی با غرب يکی از پايههای استراتژی سياسی اين احزاب را فرو ريخته است. آنان اميدوار بودند ادامۀ تنشها با غرب جمهوری اسلامی را در معرض سقوط قرار دهد و آنان نيز به سبک آنچه که عراق گذشت، دستی در قدرت پيدا کنند. افق سياسی اين احزاب به حکم تغييرات اجتماعی
و اقتصادی چند دهۀ گذشته در جامعۀ کردستان، تيره و تار شده است. آنان مدتهاست که رفع ستم ملی از مردم کرد را مشارکت حزبشان در حکومت محلی میدانند و اميدی به تحقق اين آرزوی خود جز از طريق دخالت و لشکرکشی خارجی به
ايران و يا با بالا رفتن از نردبان اصلاحطلبان حکومتی ندارند و پارهای از آنها امروز اين اميد واهی را به دولت روحانی گره زده اند. اما اگر اين احزاب نه فقط در کردستان ايران بلکه در همه بخشهای کردستان در هر فرصتی نغمۀ سازش با دولتهای سرکوبگر مردم کرد سر میدهند و عليرغم اينکه هر بار پيامهای آشتیجويانهشان با سياستهای سرکوبگران بيشتر پاسخ میگیرد، از پای نمینشينند، اگر به خواستها و مطالبات مردم کرد در پيشگاه رژيمهای حاکم و يا حتی اپوزيسيونهای بورژوایی چوب حراج میزنند، اگر اميدهايشان را بر اساس سياستهای دولت آمريکا در منطقه بنا میکنند، اگر در مقابل ليبرالهای اپوزيسيون سر فرود میآورند و تحقيرهای آنان را به جان میخرند، اگر مصالح حزبی و حکومتی خود را بر مصالح عالی مردم کرد ترجيح میدهند، اگر جنبشهای اعتراضی و مردمی را بنا به خواست دولت سرکوبگر فرو مینشانند، اگر مبارزۀ مردم کرد در هرکدام از بخشهای کردستان را با خيال راحت فدای حفظ قدرت و موقعيت خود در يک بخش ديگر کردستان میسازند و دهها مورد ديگر، اينها هيچ کدام سياستهای ابتدا به ساکنی نيستند و ريشه در بیافقی سياسی آنها و شکافی دارد که بين مصالح حزبی آنها و منافع تودههای استثمار شده و ستمديده وجود دارد.»
انتشار بیانیۀ اصلاحطلبان حکومتی از سوی حزب دمکرات کردستان ایران آنهم در شرایطی که تنها با تشدید اعتراض و مبارزه و حضور متحدانۀ مردم کردستان در ایران و عراق میتوان به تهاجمات نظامی و سیاست ترور و کشتار رژیم اسلامی مقابله کرد، در تضاد با منافع و مصالح مردم کردستان و جنبش انقلابی این مردم قرار دارد.
۲۸ شهریور ۱۴۰۰
۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱