همايون گدازگر- ناسيوناليسم كرد و پيامد هاى انتخابات رياست جمهورى

ناسيوناليسم كرد و پيامد هاى انتخابات رياست جمهورى
بدنبال در آمدن روحانى از صندوق هاى رأى بعنوان رئيس جمهور و دادن وعده و وعيدهايي ، و هم چنين شركت بخش قابل توجهى از مردم در اين نمايش ، قطب نماى بخش هايي از احزاب راست اپوزيسيون واز جمله جريانات ناسيوناليست كرد دوباره بطرف جمهورى اسلامى و بخصوص جناح اصلاح طلب آن چرخيده است . اگر از اظهارات و موضعگيريهايشان ، حواشى و توجيهات و پيچ وتاب هارا جداكنيم ، يك پشيمانى نه چندان غير صريح از شركت نكردنشان در انتخابات نمايان مى شود.بيانيه حزب دمكرات كردستان در اين رابطه از صراحت بيشترى برخوردار است . در اين بيانيه آمده است كه ” اين انتخابات به تحليل واقعى و شجاعانه وتأمل مسؤلانه همه ما نياز دارد و روحانى مسؤوليت تاريخى بر دوش دارد ” . همچنين نوشته اند: ”شركت كردن در انتخابات هم نوعى اعتراض است ، همانطور شركت نكردن وحزب دمكرات برمبناى تحولات آينده ايران ديدگاهها و مواضع خود را به اطلاع مى رساند ”. حزب دمكرات كردستان به اين شيوه خود را قاطى جماعت رأى دهنده مى كند و از قول راى دهندگان و مانند رأى دهندگان توقعات خود را از رئيس جمهور جديد مطرح مى كند. در همين رابطه است كه دوباره مدعى شده اندكه ” تجربه نشان داده است كه رئيس جمهورى كه به خواستهاى مردم توجه كند،مردم او را به پيروزى مى رسانند و هر رئيس جمهورى مردم را پشت سر داشته باشد به موفقيت دست مى يابد“ منظورحزب دمكرات و ناسيوناليستهاى پشيمان از تحريم انتخابات ، از گوشزد كردن رئيس جمهور موفق ، خاتمى و٢خرداد، وموسوى و جنبش سبز است . قبله گاه و اميدشان در تحولات آتى جامعه ايران . اين اميد وإمكان امروز دوباره به ميدان برگشته است.البته روى اين رجعت دوباره اصلاح طلبان حساب نكرده بودند وگرنه، نه تنها حرفى از تحريم نبود بلكه تا در توان داشتند براى پيروزى روحانى جانفشانى مى كردند . امااين فرصت هنوز تمامااز دست نرفته است. مى شود با مشاوره دادن به رئيس جمهورجديدو تشويق مردم به پشتيبانى از او اشتباه تحريم را جبران كرد .مى توان با اعلام وفادارى مجدد با جنبش سبز و اصلاح طلبان از ضررو زيان تحريم نا مبارك كاست . در همين راستا است كه در بيانيه اشان مى نويسند ” انتخابات در شرايطى برگزار گرديد كه دو تن ازپرنفوذترين كانديداهاى دور پيشين كه يكى از آنها برنده انتخابات دوره گذشته بود …كماكان در حصروزندان بسرمى برند.“ ويا ” اكثريت قريب به اتفاق كانديدا هايي كه مى توانستند بخشى از مطالبات وخواستهاى مردم يا حتى رفرف طلبان درون و خارج از نظام را نمايندگان كنند،از سوى شوراى نگهبان رد صلاحيت شده بودند.“ هنوز هيچى نشده غم برداشتن حصر خانگى موسوى و كروبى بيقرارشان كرده و آن را بعنوان يكى از وظايف مهم رئيس جمهور جديد گوشزد مى كنند . وبه اين ترتيب بيعت مجدد خود باجنبش ارتجاعى سبز را به رئيس جمهور جديد اعلام مى كنند تا به او بفهمانند در كردستان با چه كسانى وباچه ظرفيت هايي روبرو است . اماعبدالله مهتدى در مصاحبه اش با سايت أخبار روز درارتباط يا جنبش سبز از اين هم فراتر مى رود ومى گويد:“ بدون جنبش سبز وبدون تلاشهاى تحسين برانگيزى كه شد وفداكاريهاى كه بعمل آمد غير ممكن بود كه امروز رهبرى و حاكميت به عقب نشينى كنونى تن در دهند. جنبش سبز اگر چه زير بار سركوب هاى بيرحمانه رژيم و محدويتهاى اجتماعى و سياسى خود به شكست كشيده شد ، اما به هيچ وجه بيهوده و عبث نبود.بلكه خواست تغيير را به عمق جامعه ايران برد واز درون آن نسلى مبتكر ، آزاده و حق طلب سر برآورد كه مى تواند نيروى محركه تحول آتى هم قرار بگيرد.“
و به اين ترتيب معلوم مى شود اتحاد ناسيوناليستهايي از قبيل عبداله مهتدى و حزب دمكرات كردستان با ياران واقعى امام استرتژيك تر از اين حرفهاست . با يك چرخش قلم مبارزات ٣٣ ساله مردم به كيسه جنبش سبز ريخته مى شود. امااينها بعنوان سياسيون ٤٠-٥٠ ساله اخير،خوب مى دانند كه خواست تغيير كه هيچ ، بلكه تلاش بى امان براى تحول بنيادين و سرنگونى نكتب اسلامى در عمق جامعه ايران هميشه وجود داشته و سابقه آن به قدمت عمر جمهورى اسلامى است . اينها همچنين واقفند كه سركوب مداوم وسيستماتيك اين مبارزات هميشه موجود، ودر عمق جامعه ايران ، بوسيله امثال موسوى و كروبى و روحانى وغيره وبا برپايي كشتار دسته جمعى جوانان در كردستان و كشتارهاى ٣٠ خرداد ٦٠ و ٦٧ و ايجاد خاوران و لعنت آبادها ميسر شده است . و در واقع قهرمانان ”بردن تغيير به عمق جامعه ”مورد اشاره نا سيوناليستهاى ما ، قاتلان يك مقطع مهم از تاريخ جامعه ايرانند . اما چرا اينها از آن تاريخ عظيم جامعه براى سرنگونى جمهورى اسلامى رو برمى گردانند و تغيير و تحول را آنهم با كمك يكى از جناحهاى رژيم جانشين آن مى كنند ؟چرا از كنار مبارزات فداكارانه هزارها زندانى سياسى مخالف جمهورى اسلامى مى گذرند و برداشتن حصر موسوى و كروبى برايشان از بقيه مهمتر است ؟ چرا بجاى سرنگونى و انقلاب به تغيير و تحول در جمهورى اسلامى قناعت كرده اند؟ جواب همه اين چراها را با يد در اهداف و استراتژى ناسيوناليسم كرد بعنوان يك جريان بورژوائي جستجو كرد . جريانى كه گرفتن گوشه اى از قدرت وشركت در چپاول جامعه و استثماركارگران، معنا و تعريف موجوديت اش است . به همين دليل است كه رسيدن به اهداف وافق خود را با موجوديت جمهورى اسلامى در تناقض نمى بينند .ودر اين راستا وبراى رسيدن به اين هدف هر وسيله اى را امتحان و توجيه مى كنند . حال اين وسيله شركت در كنفرانس هاى دست ساز كشورهاى غربى باشد يا آويزان شدن به يك جناح از رژيم وحتى مذاكره مستقيم با رژيم و برباد دادن سر رهبران ، فرق چندانى نمى كند.
برخورد احزاب و جريانات ناسيوناليست در كردستان به انتخابات رياست جمهورى ، بايد براى هزارمين بار چهره واقعى اين دوستان دروغين مردم را براى كارگران و صف آزاديخواهى و برابرى طلبى در كردستان روشن كرده باشد. وبا منزوى كردن هرچه بيشتر آنها و زدودن توهمات ناسيوناليستى از صفوف خود ، مبارزه واقعى عليه كليت رژيم سرمايه دارى جمهورى اسلامى را هر چه مستحكم تر نمايند.
همايون گدازگر
٢٩ يونى ٢٠١٣