راه کارگر و انتخابات
در پی اعلام نتایج “انتخابات” رياست جمهوری اخير در جمهوری اسلامی که طی آن آخوند حسن روحانی به عنوان رئيس جمهور جديد رژيم ولايت مطلقه فقيه معرفی شد دستگاه تبليغانی خامنهای کوشيد تا رياکارانه اين انتصاب حکومتی را انتخاب مردم جا بزند و مضحک تر از آن نيروهای سياسی ای بودند که درست مبلغ همين تبليغ رياکارنه شدند. يکی از اين نيروها سازمان راه کارگر “هيئت اجرائی ” بود که ضمن قبول آمار فريبکارانه رژیم مبنی بر حضور درصد زیادی از مردم در اين به اصطلاح انتخابات، بر ادعاهای رژیم در این شعبده بازی صحه میگذارد. اين جريان در اعلاميهای* که در اين رابطه منتشر نمود ادعا نمود که : ” با وجود همۀ بگیر و ببندها، تهدیدها و “مهندسی”ها، مردم ایران یک بار دیگر انتخابات را به رفراندومی علیه رهبر جمهوری اسلامی و کارنامه سیاسی او تبدیل کردند”. (تاکید از من است) يعنی در زير سلطه ديکتاتوری جمهوری اسلامی و در بساط انتخاباتی که خود دست اندرکاران رژيم رسماً از “مهندسی” آن سخن می گويند راه کارگر به ياد انتخاباتی افتاده که در طی آن اراده مردم امکان بروز پيدا می کند.
راه کارگر با ذکر یک بار دیگر ، بار دیگر اشتباهات قدیم را باز به شیوه قدیم تکرار کرده است ولی تنها چیزی که در آن جدید است نام حسن روحانی است که به جای نام خاتمی آورده شده است. قبل از این انتخابات نیز همچون انتخابات دوره خاتمی، در ابتدا آن با اين استدلال که “ آنها می خواهند کاندیدای بعدی سرمایه برای سرکوب وتخلیه خشم متراکم دراثرجنایات جاری باشند.“ تحریم کرده بود ولی بعد از انتخابات و در فضائی که هجوم تبليغاتی جمهوری اسلامی ايجاد نمود در همراهی با تبلیغات اين رژيم دغلکار به هیجان آمده و با گفتن “نه خرده کننده به ولایت فقیه!” دوباره بر واقعی بودن این انتخابات صحه میگذارد.
راه کارگر برای نشان دادن واقعی بودن این انتخابات مینویسد ” اگر مردم نمیتوانند با صراحت بگویند که چه میخواهند، هر فرصتی را بکار میگیرند تا بگویند چه نمیخواهند”. راه کارگر اینجا از مبارزه منفی سخن گفته و “چه نمیخواهند” را به خواسته مردم تبدیل کرده تا از تاثیرات شرکت در این انتخابات بنویسد. اين توهم پراکنی این سئوال را پیش میآورد که چگونه ممکن است که انتخاب حسن روحانی که خود از نوکران حلقه بگوش ولی فقیه جلاد است را “نه خردکننده به ولایت فقیه” و “مخالفت با سیاستهای فلاکت گستر خامنهای” تفسير کرده و روحانی را حاصل اراده مردم جا زد. به اين ترتيب راه کارگر این توهم را نیز اشاعه می دهد که در تضاد بین دولتمردان رژيم سراپا جنايتکار جمهوری اسلامی میتوان طرف یکی را بر علیه دیگری گرفت، و از يکی در مقابل ديگری حمايت نمود ولی این امر جز مخدوش کردن صف خلق و ضدخلق هيچ معنائی ندارد. درواقع “راه کارگر” می کوشد تا بازی در بساط انتخاباتی دار و دسته های جنایتکار حاکم را امری مترقی و مردمی جا بزند و این یکی از اهداف ضد انقلابی ای بود که جمهوری اسلامی و بویژه رهبر آن در جریان نمایشات انتخاباتی حکومت برای مشروعیت دادن به نظام ارتجاعی حاکم تعقیب می کردند. بیهوده نبود که ولی فقیه از همه می خواست که اگر حتی “مخالف” حکومت هستند بخاطر “ایران” در این نمایشات شرکت کنند.
از سوی دیگر، وقتيکه راه کارگر انتخاب آخوند حسن روحانی که خود جزئی از نظام ولایت فقیه است را به “نه خرد کننده به ولایت فقیه” و یا بعبارتی به کل این نظام ستمگر تبدیل کرد بطور طبيعی به این فریب دامن میزند که آخوند حسن روحانی در جبهه مخالف ولایت فقیه قرار گرفته و انتخاب او با بهره برداری از “شکافهای میان بالاییها” صورت گرفته است. اما آخوند حسن روحانی مهره شناخته شدهای است که به خاطر حضورش بمثابه “نماینده رهبری” در بالاترین ارگانهای امنیتی حکومت یعنی دبیری شورای امنیت ملی در طول سالها دستش تا آرنج به خون کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان و دانشجویان ما آلوده است و با توجه به سيستم انتخاباتی جمهوری اسلامی نمی توانست بدون تائيد رهبری نظام، رئيس جمهور شود . بنابراين راه کارگر به جای اين شعبده بازيها بهتر است به اين بينديشد که چه الزاماتی خامنه ای را واداشته تا اين مهره خود را جلو بيندازد. واقعيت اين است که این فریبکاری، نیاز حیاتی رژيم جمهوری اسلامی جهت ادامه سیاستهای ضد مردمی اش در دورهای می باشد که در نتیجه تشدید بحران اقتصادی میلیونها بیکار، میلیونها فقیر و هزاران زندانی در جامعه ایجاد کرده است و رژیم به فریبی برای ادامه حکومت ننگینش احتیاج داشت. در واقع روحانی نه برای “مخالفت با سیاستهای فلاکت گستر” خامنهای، بلکه برعکس در جهت ادامه همان سیاستهای خامنهای و برای تداوم آنهاست که بقدرت رسیده است.
بعد از اعلام پیروزی حسن روحانی این مهره خادم حکومت سرکوب و دیکتاتوری و جنایت جمهوری اسلامی، موج وسیعی از تبلیغات رذیلانه از سوی بلندگوهای تبلیغاتی رژیم جمهوری اسلامی و قدرتهای امپریالیستی آغاز شد. اين تبليغات کوشيد اين گرگ درنده را به توده ها ميش جلوه دهد. و به اين طريق انتصابات حکومتی را پيروزی مردم جا بزنند. مثلا بلندگوهای امپریالیستی آمريکا اعلام کردند که ” دولت آمریکا شجاعت مردم ایران را که باعث شدند صدای آنها شنیده شود ستود” و درست در چنين فضائی و در همسوئی با اين تبليغات راه کارگر مینویسد “ مردم در نبردی مقدماتی با ولایت فقیه، به پیروزی بزرگی دست یافتهاند” براستی دليل اين شباهت ها در چيست ؟
راه کارگر که از همان اوان تشکیل اش با رديه نويسی عليه مبارزه مسلحانه، وجههای در میان اپورتونیستها پیدا کرده بود همواره اين وجهه اپورتونيستی را وسيله اشاعه تزهای بی پايه ای نموده که فاقد هرگونه بنيان علمی است. اين جريان با روشی که سیاست او را از واقعهای تا واقعه دیگر تعیین میکند سعی کرده است که مثل همیشه در اتفاقات سیاسی، با تغییرات تطابق داشته و مثل همیشه منافع زحمتکشان را بدست فراموشی بسپارد. برای نمونه در همين مضحکه انتخاباتی اخير جمهوری اسلامی به جای اينکه به مردم توضيح دهد انتخابات در اين رژيم اصلا معنا ندارد و جمهوری اسلامی به حضور مردم در انتخابات نیاز دارد نه رأی آنها، روحانی را انتخاب مردم جا می زند. در شراطی که تجربه هم نشان داده که جمهوری اسلامی همه نیروی فریبش را بکار میبرد تا مردم هر چه بيشتری را به پای صندوقهای رأی بکشاند زیرا حضور مردم جلوهای از پذیرش این رژیم در چشم امپریالیستها است راه کارگر با پذيرش آمار ارائه شده از سوی دشمن خاک به چشم مردم می پاشد و در رژيمی که رأی مردم همیشه به هیچ گرفته شده و رژیم هرگونه که بخواهد نتيجه بازی خود را اعلام میکند روحانی را نتيجه آرا مردم جا می زند . حيات راه کارگر نشان داده که اين جريان بدلیل اپورتونیسم غالب بر آن، هرگز مایل بدرک واقعيتها نیست و هر بار تحليل موجود در اعلامیههای خود را از جایی شروع میکند که بلندگوهای رژیم و امپریالیستها تمام کردهاند.
عبداله باوی
جولای 2013
*ـ “نه” بزرگ مردم ایران به خامنهای، اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) 26 خرداد 1392