جمهوری اسلامی در محاصره
وضعیت باطلاقی و ضرب العجلی
نادر بکتاش
3/10/2012
جمهوری اسلامی در وسط یک محاصره تمامعیار قرار گرفته است. از بیرون، فشارهای متنوع حقوق بشری و دیپلماتیک ـ سیاسی بویژه از جانب سازمان ملل و اروپا و آمریکا، و نیز در اشکال دیگر از طرف اسرائیل و تقریبآ تمام کشورهای عرب منطقه، بر او سنگینی می کنند و او را به انزوای سیاسی و دیپلماتیک بی سابقه ای کشانده اند. جعد جنگ هر از گاهی آوازی برایش میخواند، چشمکی می زند و تنش را علیرغم کرکری هایی که می خواند به ارتعاش می اندازد. از درون، مشکلات مالی و اقتصادی که در بخش عمده خود ناشی از تحریم های اقتصادی و در بخش تعیین کننده خود معلول ماهیت نظام اسلامی و سیستم کاپیتالیستی و نیز غارت ها و چپاول ها و بیکفایتی ها و بی برنامگی های خودی هاست. هیچ چشم اندازی برای خروج که پیشکش، تخفیف بحرانش را هم ندارد. مهمتر از همه، بخشهای مختلف جامعه بسیج شدهاند و با هوشیاری و تشخیص موقعیت روز به روز شکننده تر شونده نظام اسلامی، در حالت تهاجمی قرار گرفته اند. جنبش کارگری به مفهوم عملی و واقعی کلمه در جنبش و حرکت و به خود سازمان دادن است. زنان زندانی سیاسی اعتصاب غذا میکنند و خواهان معذرتخواهی رسمی مقامات زندانی هستند که چند روز پیش در آن مورد بی احترامی و خشونت قرار گرفته بودند. بی هیچ تردیدی معلمین و پرستاران در حال گفتگو میان خود برای هماهنگی و سازماندهی اعتراض هستند. میتوان تصور کرد که اعتراضات دانشجویی در راه نیست؟ نویسندگان و سینماگران به مشکلات مردم نزدیک می شوند؛ نویسندگان داستان خوانی میکنند و درآمد آن را در اختیار مردم زلزله زده آذربایجان می گذارند: زلزله ای که به خاطر حماقت های خود رژیم بدل به یک واقعه سیاسی و نمایشی با شکوه از همبستگی کشوری مردم و تشدید تخاصم جامعه با رژیم تبدیل شد (دو فاجعه طبیعی با فاصله زمانی کمی در ایران جمهوری اسلامی و آمریکای اوباما اتفاق می افتد: اولی آن را وسیله تعمیق و تشدید مخالفت جامعه با خودش می کند، دومی ابزار تعمیق و افزایش محبوبیت خودش).
در درون خود رژیم وضع از همه بدتر است. خامنه ای بچههای رفسنجانی را به زندان میاندازد (راستی چه کسی چند سال پیش تصورش را هم می کرد؟) و چند روز بعدش هم به سران نظام میگوید زیپ دهان تان را بکشید و آرامش و ثبات جامعه را در این فاصله کوتاه تا انتخابات به هم نزنید، خیانت است! احمدی نژاد هم نه چندان به تلویح به او یاد میدهد که باید حواست باشد که به قانون اساسی و پست ریاست جمهوری احترام بگذاری و از آنها حراست کنی!
همین دو چشمه کافیست. به هر جای این نظام نگاه کنید، در میان صفوف اصلاح طلبان و سبزها تا راست های اصولگرا، در صفوف بسیجی ها و پاسداران، به رژه سرداران و سرلشگران بانفوذ که امروز یکیشان میگوید حتمآ جنگ میشود و دیگری پایش را لگد می کندو دستش را میگیرد و عقبش میکشد تا چند روز بعد حرفش را عوض کند! چندی پیش نوشتم در جمهوری اسلامی «سگ میزند و گربه می رقصد»، ای بابا ! حرف از این چیزها گذشته، باغ وحشی است که قفس هایش در ندارد.
«محاصره» توصیف مناسبی برای این شرایط نیست، وضعیت، باطلاقی و ضرب العجلی است: هر دست و پایی بزنند پایینتر میروند و تنها فرصت کوتاهی تا انتخابات شان مانده است. نباید فکر کرد که رئیس جمهور آتی آمریکا، هر کدام شان که باشد، الزامآ منتظر خواهد نشست تا اینها پریود ماقبل انتخابات شان را با ثبات و در آرامش از سر بگذرانند: آنها گوش کمتر شنوایی نسبت به نصایح ولی فقیه خامنه ای دارند تا حتی (!) احمدی نژاد و سایر سران رژیم، اتفاقآ فرصت برایشان فراهم است تا فشارها را به طرف سقف ببرند.
خامنه ای باید داستان کودتای آخرین سالهای زندگی اتحاد جماهیر شوروی را مرور کند. این چیزها میتواند برای هر کسی اتفاق بیفتد! بویژه از طرف بغل دستی ها.