حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست -در پایان معرکه گیری “انتخابات” انتخاب واقعی مردم، سرنگونی جمهوری اسلامی است

در پایان معرکه گیری “انتخابات”
انتخاب واقعی مردم، سرنگونی جمهوری اسلامی است
جمهوری اسلامی دوره دیگری از معرکه گیری “انتخابات” رئیس جمهوری را به پایان برد. از میان جنایتکارترین مهره های اسلامی فیلترشده توسط “شورای نگهبان” حسن روحانی سر از صندوق درآورد. برای عبور دادن جمهوری اسلامی ازکابوس “انتخابات” سران جمهوری اسلامی، خامنه ای و بیت رهبری و سران سپاه، رفسنجانی و خاتمی و دیگر مهره های نظام از جناحهای مختلف با وجود اختلافات واقعی اما با دستور کار مشترک حفظ بقای جمهوری اسلامی از یکسال قبل به تکاپو افتاده بودند. حاصل آن مثل همه دوره های قبل “مهندسی کردن” سناریویی بود که اسم “انتخابات” بر آن گذاشتند. بساط انتخابات رژیم در این دوره عریانتر از هر دوران دیگری نشان داد که در جمهوری اسلامی “انتخاب و انتخاباتی” در کار نیست. پروسه ضد آزادی و ضد حق انتخاب چنان معماری شده است که قدم به قدم بر سلب رای و اراده مردم متکی است. در این سناریوی معماری شده توسط جمهوری اسلامی رای فردی شهروندان جامعه تنها و تنها به عنوان دکوراسیون فرمال لحظه پایانی پروسه “کسب مشروعیت” برای نظام اسلامی موضوعیت پیدا میکند. شرکت کنندگان در این معرکه گیری را ناچارمیکنند به نام یکی از چند مهره دست چین شده مورد نظر “نظام و ولی فقیه” برگه ای به صندوق بیندازند. در این پروسه “انتخاب و رای فرد” فاقد کوچکترین اعتبار و ارزش سیاسی و حقوقی است. در جمهوری اسلامی اگر پروسه “انتخابات” به معنای رایج سیستمهای پارلمانی بورژوایی نه تنها کشورهای اروپایی، بلکه شبیه ترکیه هم رعایت شود، سران جنایتکار اسلامی و نظامشان و کسانی همچون حسن روحانی رای طرد و شکست از آن مردم را دریافت میکنند و به طریق اولی هرگز رای نمی آورند.این حقایق را ما کمونیستها در طول عمر جمهوری اسلامی و اینبار هم گفته ایم.در نظام سیاسی ای که نه فقط کمونیستها و کارگران و زنان و آزادیخواهان و آزاد اندیشان و سکولارها، نه تنها احزاب و نهادهای سیاسی اپوزیسیون از چپ و راست، بلکه بخش مهمی از هیئت حاکمه، پاره تن خود رژیم، و خیل اوباش اصلاح طلب حکومتی و جنبش سبزیها نتوانستند در این بساط مسخره حضور پیدا کنند و کاندید شوند، گذاشتن نام “انتخابات و رئیس جمهور منتخب” برآن تف کردن به روی حقیقت و بی حرمتی به شخصیت و شعور میلیونها مردمی است که بیش از سه دهه تحت حاکمیت ارتجاع اسلامی زیسته اند. جریاناتی در اپوزیسیون که عنوان “انتخابات” را بر این معرکه گیری میگذارند، و بخشی از آنها به دلیل تحریم و عدم حضوراینبارشان در پای “صندوق رای” اکنون پشیمان و ندامت نامه مینویسند، مشتی شیاد سیاسی فرصت طلب بیش نیستند.
لازمه جمهوری اسلامی هر چند وقت یکبار مراجعه به صندوق رای برای کسب مشروعیت نظام ضد مردمیش است. این نظام با گروگرفتن نان مردم، با اعمال فشارهای بیحد و مرز اقتصادی و سیاسی و انواع ترفند و حیله، با تهدید و رعب و سرکوب و ایجاد ناامنی، با سلب اراده مردم و ایجاد فضای بسته سیاسی و تنگناهای اجتماعی و در غیاب آلترناتیو عملی و اجتماعی رادیکال و سوسیالیستی، جمهوری اسلامی مردم را در مقابل گزینه “بد و بدتر” از درون همین نظام فاسدو سرکوبگر قرار میدهد. هر بار و این بار هم توانسته اند با همین اجبارها و محدودیتها و اعمال فشارهای آشکار بخش قابل توجهی از مردم را به پای صندوقهای رای بکشانند. بر خلاف پروپاگاند خامنه ای و دیگر سران جمهوری اسلامی و مدیای نوکر همچون بی بی سی، جز مشتی انگل و طفیلی سرمایه دار و عمله و اکره جمهوری اسلامی رای اکثریت وسیع کسانی که در این بساط شرکت کرده و ناچارشده اند برگه خود را از جمله به نام حسن روحانی به صندوق بریزند، رای به جمهوری اسلامی نیست، بلکه به دام اجبار انتخاب بین “بد و بدتر” افتاده اند. هیچ اجبار اقتصادی و یا سیاسی، مصلحت تاکتیکی و مقطعی نمی بایست باعث شود، این بخش از مردم اشتباه کنند و در این به اصطلاح “رای گیری” شرکت کنند که جمهوری اسلامی شیادانه به عنوان سند کسب مشروعیت حاکمیت سیاهش از آن استفاده میکند. در طول عمر جمهوری اسلامی تجربه شده، دود این اقدام به چشم خود آن “رای دهندگان” و به چشم کارگر و مردم زحمتکش میرود و به سهم خود مبارزه واقعی برای آزادی و رهایی را کند میکند. جمعیتی که پای صندوق رای کشانده شدند، میتوانستند همانند آن بخش قابل توجه و میلیونی شهروندان عمل کنند که در این مضحکه شرکت نکردند و با این کار جسورانه خود نه محکمی را به کلیت جمهوری اسلامی اعلام کردند.
این واقعیت که در چارچوب جمهوری اسلامی بهبود زندگی، تامین حداقل معیشت اکثریت عظیم کارگر و کارکن جامعه و گشایش فرهنگی و سیاسی و رعایت حداقل حقوق سیاسی ومدنی شهروندان ممکن نیست، حاصل تجربه رنج و محنت چند نسل انسانهایی است که با گوشت و پوست تلخیها و مشقات زندگی در این حاکمیت سیاه سرمایه را تجربه کرده اند. این واقعیت که هیچگونه رفرم و اصلاح و گشایشی در چارچوب جمهوری اسلامی ممکن نیست و جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست، جزو بدیهیاتی است که به ویژه پس از تجربه کردن دوره دوم خرداد و 8 سال ریاست جمهوری خاتمی و اصلاح طلبی حکومتی به دست آمده است. لازمه ایجاد گشایش اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جدی در جامعه ایران از سر راه برداشتن جمهوری اسلامی و سرنگونی کلیت دستگاههای خفقان و سرکوب و تحمیق آن است. برای هر فردی در آن جامعه که حداقل ارزشی برای زندگی و حرمت و کرامت انسانی قائل باشد، این تنها انتخاب واقعی مردم است.
جمهوری اسلامی این دوره از “انتخابات” را پشت سرگذاشت. اما کماکان با بحرانهای اقتصادی و سیاسی و حکومتی متعدد و با انبوهی از معضلات اجتماعی روبرو است. گرانی، بیکاری، فقر و اعتیاد و معضل تامین نان و معیشت، گریبان میلیونها شهروند جامعه را گرفته که روحانی و دولتش علیرغم وعده هایشان مثل اسلاف تاکنونی عاجز از جوابگویی آن خواهد بود. استبداد و انسداد سیاسی و فرهنگی و تهدید و ابزار سرکوب و زندان و اعدام و شکنجه لازمه سرپا نگه داشتن سیستم مستبد بورژوا اسلامی متکی به نیروی کار ارزان کارگر است که بدون تحمیل مداوم آن بر جامعه، نظامشان برپا نمیماند وبسرعت زیر ضرب مردم معترض درهم میشکند. بعلاوه بحران هسته ای و کشمکش با دول غربی، فشار تحریمهای اقتصادی و معضل روابط بین المللی و منطقه ای، جمهوری اسلامی را در منگنه جدی قرار داده است. در بطن این معضلات و راه حلهای متفاوت و بعضا متناقض دسته بندیهای راس رژیم برای آنها، جدال جناحهای جمهوری اسلامی بیش از هر زمان در بالاترین سطح حاکمیت جمهوری اسلامی تشدید شده و ادامه پیدا میکند. تردیدی نیست جناح اصولگرای شکست خورده از “انتخابات” این دوره، با زعامت خود خامنه ای با سپری شدن روزهای اولیه بعد از انتخابات، برای تغییر مجدد تناسب قوای جناحها بسود جناح شکست خورده و تحکیم مجدد موقعیت خود در راس هرم قدرت جمهوری اسلامی، عرض اندام خواهد کرد و چارچوب عمل دولت جدید را تعیین و دیکته کرده و بر حاد شدن شکافهای درون جمهوری اسلامی میفزاید.
پشت پرده دود بساط “انتخابات”، تحمل ناپذیری وضع موجود برای طبقه کارگر و مردم زحمتکش و زنان و نسل جوان و اکثریت وسیع شهروندان جامعه آنچنان عیان است که به اصطلاح کاندیداهای این مضحکه نیز گریزی از آن نداشتند و در “بیانات و مستندات” خود بر تناقضات و ناهنجاریهای اوضاع صحه میگذاشتند و از جمله روحانی سنگ بهبود زندگی مردم را بر سینه میزد. معضل اصلی جمهوری اسلامی و دولت جدیدش ناتوانی در جوابگویی به توقعات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی موجود در جامعه است که جمهوری اسلامی به شهادت بیش از سه دهه کارکردش همیشه ناتوان از پاسخگویی به آن بوده و امروز هم ناتوان تر از هر زمان است. سرمنشاء نفرت عمیق از جمهوری اسلامی و اعتراضات گسترده کارگری و اجتماعی از همین جا است. در پس هیاهوی جنبش های بورژوایی و جناحهای جمهوری اسلامی خواست سرنگونی جمهوری اسلامی و جدالهای طبقاتی و اجتماعی به مثابه آتش زیر خاکستر ادامه پیدا میکند و تپش اعتراضات و مبارزات حق طلبانه ای را باید شنید که بیش از پیش به اتحاد و تشکل و تحزب کمونیستی و سازمانیافتگی و خود آگاهی نیازمند است تا به عنوان قدرت اجتماعی مدعی کسب قدرت سیاسی در بطن جدال اجتماعی و طبقاتی جامعه قد برافرازد و تناسب قوا را به نفع آزادیخواهی و برابری طلبی بچرخاند.
حزب حکمتیست توجه طبقه کارگر و مردم حق طلب و پیشاپیش آنها رهبران کارگری و فعالین کمونیست را به حساسیت سیاسی دوره حاضر و مصافهای پیش رو جلب میکند و آنها را به شرکت فعال در نبردهای طبقاتی حال و آینده فرا میخواند. حزب حکمتیست یک بار دیگر در این مقطع حساس بر تشدید مبارزه برای سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی پافشاری میکند. برای تحقق این هدف و ایجاد جامعه آزاد، برابر و انسانی، برای ایجاد یک دنیای بهتر،طبقه کارگر و مردم تشنه آزادی را به صفوف خود فرامیخواند.
سرنگون باد جمهوری اسلامی
زنده باد جمهوری سوسیالیستی
حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست

Home Page


29 خرداد 1392- 19 ژوئن 2013