مصاحبه با رادیو سپهر- ۲۰ ژوئن ۲۰۱۳
در برنامه امروز، ۲۰ ژوئن ۲۰۱۳، این نکات مورد بحث و بررسی قرار گرفتند:
مروری بر اتفاقات حول “انتخابات”، حواشی قابل تامل “مردانه” اعلام کردن مراسم استقبال از تیم فوتبال ایران در اطراف استادیوم آزادی، اعلام دو اثر مارکس: “مانیفست کمونیست” و جلد اول کاپیتال به عنوان آثار ماندگار و موثر در “حافظه تاریخی بشریت” از جانب یونسکو، نگاهی به اعتراضات مردم برزیل و زمزمه مذاکره آمریکا و طالبان در پی دایر کردن دفتر طالبان افغانستان در دوحه، قطر.
گرچه “انتخاب” روحانی برای رژیم اسلامی یک “حماسه” تصویر شد، اما واقعیات نشان از روند کاملا متفاوتی در جامعه ایران و نیز در سیر رو به نزول حاکمیت اسلام سیاسی در ایران است. اول اینکه حضور تعداد چشمگیری از زنان “بد حجاب” و گاها بدون هیچ پوشش اسلامی در پای صندوقهای رای و تصاویری که منظره محجبین زن نیروی انتظامی رژیم را تماما سرافکنده و تسلیم شده به آن حضور غیر اسلامی زنان و دختران برجسته کرد؛ این حقیقت را فریاد میزند که جامعه ایران اختناق حجاب و سیاهی رنگ ارتجاع اسلام را نپذیرفته است و نه تنها علیرغم بیش از سی سال حاکمیت آپارتاید جنسی و سرکوب خونین از جانب اسلامیون مرعزب نشده و از پای در نیامده است، بلکه آشکارا چشم در چشم قداره بندان و اوباش اسلامی فریاد میزند، ما هستیم با همه رنگهای زنده زندگی و از شما هم هیچ کار بر نمی آید. این نشان میدهد که اگر ضربات سختی که حاکمیت اراذل اسلامی، جامعه را به زمین افکنده باشد، اما قدرت برخاستن جامعه بر پاهای خود را فلج نکرده باشد، جامعه و مقاومت مدنی آن پرقدرت تر از جای بر میخیزد. صحنه های شادی و شوق مردم که بطور مختلط و با پوشش های غیر اسلامی قدرت تحرک و مقاومت و تعرض را از جیره خواران و چاقو و قمه کش های نیروی “انتظامی” سلب و آن را فلج کردند، این حقیقت انکار ناپذیر را فریاد زد. رژیم نکبت اسلامی به مراتب ضعیفتر و ناتوان تر و مستاصل تر در مقابل این قدرت عظیم مدرن و پیشرو جامعه ایران از مضحکه انتخابات و از “صندوق رای” بیرون آمد. یک حقیقت دیگر این بود که میزان عدم شرکت “واجدین شرایط” به ۲۷ در صد رسید. از منظر موقعیت رژیم اسلامی نزول آراء روسای “منتخب” از بیست و سی میلیون به ۱۶ میلیون ادعائی، برای خود حکام و دوایر آن نشانه یک ریزش و سستی پایه های حاکمیت است. “کابوس انتخابات” که در هر دوره، میدانی برای اثبات حکام اسلامی به خود آنها بوده است، این تصویر بی ریشگی شان را در میان مردم بار دیگر به جلو صحنه راند. خود مناسک این کابوس هر از گاه یکبار تنازع جناحها و باندهای راهزنان اسلامی را در بررسی “علل” این بی ریشگی و “مسببین” آن در میان خود این دارو دسته های اسلامی تشدید کرده است. رژیم اسلامی در نتیجه، در پروسه یک روند از هم گیسختگی درونی و تشدید چنگ و دندان نشان دادنها به همدیگر را بار دیگر تجربه کرد.
در مورد ماجرای مردانه اعلام کردن مراسم استقبال از تیم فوتبال ایران در پی صعود به جام جهانی برزیل، باید گفت جامعه ایران هنوز باید قدمهای بسیار جدی تری علیه مردسالاری بردارد. اگر رژیم اسلامی در عین حال چکیده یک حاکمیت آپارتاید جنسی است، آنوقت مبارزه با این جداسازی جنسی، دیگر نباید محدود به زنان و جنبش زنان باشد. درست همانند جنبش وسیع نافرمانی مدنی که علیه آپارتاید نژادی در آمریکا بر پا شد، مبارزه با رژیم آپارتاید جنسی در ایران باید به یک جنبش عمومی ارتقاء یابد. این مهم بدون یک مصاف همه جانبه علیه مردسالاری اسلامی که از جمله بر “جامعه ورزشی ایران” هنوز حاکم است، میسر نیست. گرچه تعداد نسبتا قابل ملاحظه ای مرد و پسر زنان و دختران بازمانده در پشت درب های ورودی سالن آزادی را همراهی کردند و تعداد شرکت کنندگان مرد در استادیوم کاهش یافت. اما این هنوز با بی محل کردن زنان و بی تفاوت ماندن آن تعداد از مردان “ورزش دوست” و طرفدار فوتبال که رفتند و حضور خود را نشان دادند، احساس بسیار تلخ همراه با یک خشم برحق را ایجاد کرده است. به این ترتیب “توپ” به میدان خود ورزشکاران و فوتبالیست ها نیز وارد میشود. اینها هم نباید بپذیرند که “هواداران” و “فان” های دختر و زن، جایگاهی پائین تر و کم اهمیت تر از همه زنان ورزش دوست در همه جهان داشته باشند. این اتفاق برعکس صحنه های “انتخابات” تاثیر “تلخ” خود را نه فقط بر کل تصویر جامعه در برابر رژیم اسلامی، بلکه بر “جامعه ورزشی” و مهمتر از همه بر رشته های “مردانه” گذاشته است. مبارزه با رژیم اسلامی و آپارتاید جنسی یک امر همه جانبه و اجتماعی است. مرد سالاری و اسلام پناهی حاکم بر بخشهای نسبتا وسیعی در جامعه ایران معضلی است که روی میز جنبش برابری طلبانه و پیشرو و مدرن خیزش نافرمانی مدنی است.
در باره تصمیم یونسکو به ثیت دو اثر مهم مارکس و انگلس در حافظه بشریت، این حقیقت را باید گفت که علیرغم تصویر خاکستری و تبره ای که “کمونیسم” های موجود سرمایه داری دولتی، نوع چینی و آلبانی و سلطنتی کره شمالی به جایگاه جنبش کمونیستی وارد کرده اند، حتی یونسکو، انکار نکرده است که دو اثر تاثیر گذار مانیفست کمونیست و کاپیتال مارکس باید در کنار آثار بزرگی چون سمفونی نهم بتهوون، به عنوان عامل ایجاد کننده تحول فکری و فرهنگی در سیر تاریخ و تکوین تمدن بشری ثبت شوند. این یک بار دیگر مارکس و تئوری کمونیسم اصیل و جوهر پیام مانیفست و نقد مارکس از سلطه سرمایه را به پیش سوق میدهد. رجعت به مارکس و مانیفست و کاپیتال خوانی را با توجه به اینکه اعتراضات وسیعی در چهارگوشه جهان توسط “بردگان نظم سرمایه” در جریان است و آنی از حرکت باز نمی ایستد، شدت میدهد. دست نشان کردن این پرچم واقعی برای اعتراضات مردم توسط یک نهاد وابسته به سازمان ملل چیزی جز اقرار به صحت و پراتیک و عملی بودن “اندیشه” های مارکس نیست. خوشبختانه دستکم سه ترجمه فارسی از کتاب کاپیتال توسط ایرج اسکندری، حمشید هادیان و حسن مرتضوی موجود و قابل دسترس اند و نه تنها مانیفست کمونیست به فارسی هم ترجمه شده است، بلکه “کتاب گویا” ی آن نیز توسط ناصر زراعتی تهیه شده است و در آرشیو “کتابخوانی” رادیو سپهر قابل دسترس است. به عنوان یک خط راهنما برای چگونگی مطالعه کاپیتال و نحوه نگرش یه این اثر مهم مارکس، سخنرانی منصور حکمت در سمینار “بازخوانی کاپیتال” و متن پیاده شده و چاپ شده آن، که توسط من انجام شده است، بسیار راهگشا و آموزنده و مشوق است. این سخنرانی منصور حکمت و متن پیاده شده آن در سایت آرشیو عمومی آثار منصور حکمت و نیز در سایت شخصی من قابل دسترس اند.
آدرس سایت منصور حکمت:
http://hekmat.public-archive.net/
و آدرس سایت شخصی من:
در مورد ریشه های اعتراضات برزیل کافی است به دلایلی خود تظاهر کنندگان رجوع کنیم. هزینه های فوق العاده زیادی که صرف ساختن استادیومها برای مسابقات جام جهانی سال ۲۰۱۴ شده است، ازجیب مردم و برای فربه کردن لابی فوتبال که حدود سی درصد نمایندگان و سیاستمداران حاکم را در بر میگیرد و این لایه به شدت به فساد مالی و رشوه گیری های کلان آلوده اند، انجام شده است. علیرغم اینکه برزیل را در شمار کشورهای در حال پیشرفت اقتصادی و از “قطب” های صنعتی نام برده اند، اما متوسط درآمد ماهانه مردم کارکن حدود ۲۴۰ یورو است. یعنی سطحی تقریبا یک هشتم درآمد همان قشر کارکن و کارگر و کارمند در یک جامعه “صنعتی” اروپای غربی. برجسته شدن فوتبال برزیل و جایگاه این ورزش در ذهنیت مردم برزیل همراه با خود این شکاف وسیع اجتماعی بین “شهروندان عادی” یعنی در واقع اکثریت جامعه با همان اقلیت فاسد و مافیائی و رشوه بگیر لابی فوتبال را در سطح اجتماعی برجسته تر کرده است و مسابقات جاری جام بین قاره ها، جام کنفدراسیون، و مسابقات سال آتی جام جهانی در برزیل نورفکن ها را با وضعیت واقعی جامعه متمرکز کرده است. مردم معترض در برزیل با حضور خود و اعتراضات خود نقطه واقعی تمرکز نورافکنها را دست نشان و برجسته کرده اند.
و بالاخره در مورد مذاکرات موعود بین دولت آمریکا و طالبان باید گفت که به دلیل اعتراض حکومت کرزای نشانه هائی از نوعی برسمیت شناسی طالبان به عنوان نماینده جامعه افغانستان توسط آمریکا، برملا شد. مشخص شد که “دفتر طالبان” در دوحه با وساطت عربستان سعودی و پاکستان و خود دولت آمریکا عملی شده است. مشخص شد که این دفتر تابلو “امارات اسلامی افغانستان” را دارد و طالبان “پرچم” خود را در این مقر برافراشته اند. تا زمانی که دولت کرزای به این حاشیه سازی خود اعتراض نکرده بود، وزیر خارجه آمریکا در یک تماس تلفنی از کرزای دلجوئی نکرد و به وجود چنان تابلو و برافراشتن پرچم طالبان “تجاهل” نکرد. در هر حال به نظر میرسد که دولت آمریکا در نیمه راه یک بند و بست پنهانی با طالبان و برخی شیوخ خلیج در موقعیت آچمز قرار گرفت. این ظرفیت پشت کردن آمریکا به حکومتهای دست نشانده و تلاش برای معامله با “آلترناتیوهای ممکن”، که نمونه های برجسته آن را در مورد رژیم شاه در ایران و رژیم حسنی مبارک در مصر شاهد بودیم، در ماجرای دایر کردن دفتر “امارات اسلامی افغانستان” توسط طالبان نیز دیدیم.
لطفا برای شنیدن برنامه مصاحبه امروز با رادیو سپهر، لینک زیر را کلیک کنید:
http://www.radiosepehr.se/interviews/2013/IrajFarzad130620.wma
لینک سایت ایرج فرزاد