انتظارات و توقعات بعد از “انتخابات”!
شباهنگ راد
غائلهی انتخابات ریاست جمهوری در ایران به پایان رسید و از درون کاندیداتورهای وابسته، و وفادار به قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی، نام حسن روحانی به بیرون در آمد. حدس و گمانهای متفاوتی پیرامون بازیهای سیاسی درون نظام وجود دارد، مبنی بر اینکه آیا اوضاع سیاسی – اقتصادی جامعهیمان و متعاقباً زندگی میلیونها انسان محروم، همزمان با تغییر آرایش دولتی، تغییر خواهد یافت؟ آیا بگیر و به بندها و زندان و شکنجهی مخالفین و معترضین و همچنین ناملایمات سیاسی در درون جامعه رخت بر خواهد بست و مردم بیش از این، شاهد فشارهای گوناگون از جانب ارگانهای رنگارنگ نظام نهخواهند بود؟ آیا زنان به بدیهیترین خواست خود، یعنی به انتخاب پوشش دست خواهند یافت؟ آیا روند و مسیر رو به افزون فاصلههای طبقاتی عوض و همچنین منابعی طبیعی، از آن محرومترین اقشار جامعه خواهد شد؟ آیا میتوان به چنین نمایشات سیاسی و بیمحتوا، نام انتخاباتی گذاشت و بر اینموضوع تاکید داشت که مردم به حقوق حقهی خویش، یعنی در تصمیمگیری و در سرنوشت سیاسیشان دست یافتهاند؟ و مهمتر از همهی اینها، دلیل اعلان رأی به نفع حسن روحانیِ به اصطلاح معتدل و میانهرو، و آنهم در مرحلهی اوّل چه بوده است و چرا اینبار، نظام به چنین خواستی تن در داده است؟ و ..
چنانچه بهخواهیم از توضیح ماهیت انتخابات – و در حقیقت انتصابات در ایران –، و همچنین از باورهای ناصحیح بعضاً جامعه و نیروهای به اصطلاح مدافعی مردمی، – پیرامون انتخابات – بهگذریم، تاکید و تکرار بر یکموضوع بیمناسبت نمیباشد، و آن این استکه، در زیر سلطهی چنین عناصر و نظامی، سخن گفتن از انتخابات آزاد و رفرم، پوچ و بیمعناست؛ چرا که نظامهای از نوع, رژیم جمهوری اسلامی، فاقد پائینترین پتانسیل لازمه به نفع جوامعی انسانیاند. دلیل آن واضح است؛ حیات و حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی با چپاولِ ثانیهای و با سرکوب جنبشهای اعتراضی – مردمی گره خُورده است. با این اوصاف ناصحیحست که بهخواهیم کاندیداتورها و منتخبین ارگانهای متفاوت رژیم را خارج از خواستهها و منافعی سرمایهداران بینالمللی توضح دهیم و اینگونه تبلیغ نمائیم که تفاوتی مابین عناصر وابسته به نظام جمهوری اسلامیست؛ عناصرئی که یقیناً بدون سابقهی “درخشان” و بدون خدمتگذاری به طبقهی حاکمه، قادر به طی مدارج بالای حکومتی – دولتی نبوده و نمیباشند. به عبارتی حقیقیتر انتخابات در ایران، انتخابات بالائیهاست و در اینمیان تودههای محروم، وظیفهیشان گرم نگهداشتن تنور انتصابات رژیم و همچنین به حرکت در آوردن بهتر، دم و دستگاههای تولید سرمایه میباشد. تجربهی تاکنونی و به تبعی آن تجارب دولتهایی همچون دولت “اصلاحطلب” حکومتی، بنوبهی خود، مانعی هرگونه لغزشها و خطاهای سیاسیست و همچنین مردم در عمل پی بُردهاند که دولتهای گذشته، علیرغم رنگها و بوهای متفاوت، و علیرغم ادعاهای کر کنندهیشان نه تنها کوچکترین گامی در جهت بهبودی اوضاع و معیشتشان بر نداشتهاند، بلکه بر زندگی نابسامانشان هم افزودهاند. حسن روحانیِ منتحب نظام جمهوری اسلامی هم، بهمنظور چنین مقصود و خواستی بهمیدان آمده است و هدفاش، کنترل و مهار مخالفتها و خیزشهای مردمی و همچنین رفع تنشهای بینالمللی به نفع نظام و جناحهای خودیست.
از منظری دیگر دشمن میداند که در هر دُورهای نمیتوان در مقابل خواست و ارادهی مردمی، سیاست خشن را در پیش گرفت؛ میداند که همواره نمیتوان از اثرگذاری اعتراضات مردمی خاورمیانه بر روی جنبشهای اعتراضی ایران بیتفاوت بود و همواره از سیاست ایستادهگی علنی و خونبار پیروی نمود. به همین دلیل میکوشد تا بسته به موقعیت جامعه، و بسته به روحیه و توان مبارزاتی و مخالفتهای مردمی، و همچنین بسته به موقعیت نیروها و جناحهای رقیب درون حکومتی، بهترین گزینهها را انتخاب نماید، تا از یکطرف، آرامش دلبخواهی جامعه در هم نریزد، و از طرفدیگر امنیت درازمدتتر سرمایه بر قرار گردد. در حقیقت اعلان نام حسن روحانی و آنهم بهعنوان رئیس جمهور چهار سال آتی نظام را میبایست در چنین بستری توضیح داد.
مسلم استکه کمترین توهمی نسبت به دولت “تدبیر و امید”، و نسبت به ماهیت رئیس جمهور آتی نظام, سراسر چپاول و سرکوبگر نیست. اساساً مجریان قانون اساسی، با هر رنگ و پرچمی، و با هر شکل و شمایلی، کاری به روان شدن زندگی مردم، و کاری به شکستن فضای بستهی سیاسی – اجتماعی جامعه نهداشته و نهخواهند داشت. همچنین کمترین توهمی نیست که منظور “دولت تدبیر و امید” روحانی، از آزادی زندانیان سیاسی، کسانی جز وفاداران به نظام جمهوری اسلامی همچون موسوی، کروبی و امثالهم نبوده و نمیباشد. بخشهایی از وفاداران و جناحهای رژیم، روحانی را به جلو هُل دادهاند تا از ضربات آتی مردم به نظام جمهوری اسلامی و همچنین از کنار زدنشان از غارت اموال عمومی مملکت ممانعت بهعمل آورد. اگر چه اعلان نام حسن روحانی بهعنوان رئیس جمهور آتی، نشان از آن دارد که اوضاع داخلی و بیرونی رژیم جمهوری اسلامی بسیار پاشیده و در هم ریخته است؛ پاشیدهگی و در هم ریختهگیای که میتوان تجلی آنرا در کشاکش درون نظام و همچنین در یقه درانیهای جناحهای متفاوتِ حکومتی – دولتی و وفاداران به نظام، بهعینه مشاهده نمود؛ درگیریها و شاخ و شانه کشیدنهایی که منجر به دستگیری، زندانی، حذف و حصر خانهگی جناحهای رقیب شده است و همچنین کار به جائی کشیده شده است که یکی بنیانگذاران و یاران صدیق و بیچون و چرای نظام، یعنی رفسنجانی قادر به عبور از فیلتر شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری سال نود و دو، نمیشود!
آری، یکی از مُهرههای کلیدی و محبوب نظام، توسط جناح مخالف به کنار گذاشته میشود؛ مُهرهای که در تعلق، و در وابستهگیاش به نظام جمهوری اسلامی و همچنین در دشمنی طبقاتیاش با مردم، شک و تردیدی نیست. در بستر چنین شرایطیست که اولتيماتومها در درون نظام بالا میگیرد و جناح “مغلوب” دندانهایاش را تیز مینماید و بر آن میشود تا در مقابل یکهتازیهای بیت رهبری، سپاه پاسداران، بسیج و غیره – که بزعماش بر تمامی شنوئات اقتصادی – سیاسی جامعهی ایران چنگ انداختهاند -، به مقابله بر خیزد. نام روحانی در چنین موقعیتی از درون صندوقها به بیرون میآید و در نتیجه بهعنوان “پیروز” انتخابات یازدهمین دُورهی ریاست جمهوری اعلام میگردد.
البته ناگفته نهماند که علل بروز تنشهای درون حکومتی، ریشه در نارضایتی، و ریشه در مخالفتهای گستردهی میلیونی کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان دارد. به عبارتی واقعیتر جامعهی ایران بهمانند دهها جامعهی تحت سلطه به تار موئی بند است. سران حکومت جان میلیونها انسانِ محروم را به لبشان رساندهاند. کار، برای جوانان نیست و ابعاد ناهنجاریهای اجتماعی قابل توضیح و توصیف نیست. کنتور آمار و ارقامهای فقر و نداری، با سرعت هر چه بیشتری در حرکت است و وخیم شدن زندگی مردم دقیقهایست. مردم هر لحظه به دنبال ابزار نارضایتیِ تا سر حد مقابلهی رو در رو، با حکومتمداراناند. روحانی آمد تا جنبشهای اعتراضی را از مسیر اصلیاش باز دارد؛ آمد تا مانعی غرق شدن کشتی صدمه دیدهی رژیم جمهوری اسلامی در دریای طوفانزده و خشگمین تودهای گردد؛ همانگونه که موسوی برای حفظ نظام و برای پایداری به ارزشهای دههی شصت رژیم جمهوری اسلامی به میدان آمده بود!
در حقیقت هدف نظام، کنترل و خاموشی اعتراضات تودهایست. بی دلیل هم نیست که میکوشد از درون خودیها و از میان بد و بدتر، بد را بهعنوان مطلوبترین عنصر و جناح، به جامعه و به مردم معرفی نماید. تجارب بسیار فراوانی در دنیا و بویژه در ایران موجود میباشد که چگونه، نظام در حساسترین شرایط، و در دُورانی که بُعد مخالفتهای تودهای علیه کلیت نظام بالا میگیرد، عناصر و ناجیانی را بهعنوان مدافعین حقوق شهروندی و جامعه، به میدان میفرستد تا مبادا چرخههای سرمایه، در دستاندازهای اعتراضات خیابانی و انقلاب گیر کند. سیاستهای هشت سالهی خاتمی “اصلاحطلب”، نمونهی گویایی از واقعیات نظام جمهوری اسلامیست. عنصری که نه تنها در زمان تصدی و حکومتداریاش کوچکترین گامی در جهت بهبودی زندهگانی میلیونها انسان محروم بر نهداشته است، بلکه بر میزان ناهنجاریها، و بر محدودیتهای جوانان، زنان و بر گستردهگی فقر و کودکان کار افزوده است. با این اوصاف و در چهارچوبهی چنین تجارب تلخ و واقعیاتی، انتظار و توقعی خلاف آنچه تاکنون کارگران و زحمتکشان از کارکردهای دولتهای گذشتهی نظام شاهد بودهاند، نیست و بدون کمترین تردیدی، حسن روحانی هم، پای در جای پای دیگر سردمداران و دولتمردان نظام خواهد گذاشت.
به این دلیل که در چنین سیستمی، نه عناصر تعیین کنندهاند و نه نظام مردم را در تعیین سرنوشت زندگیشان به حساب خواهد آورد. آنچه تعیین کننده و ملاک جوامعی از نوع, جامعهی ایران میباشد، بردوامی منافع و حاکمیت طبقهی سرمایهداریست؛ بر همین اساس مطئمناً تودههای ستمدیده در دُوران چهار سالهی ریاست جمهوری حسن روحانی، نه شاهد تغییر سیاستهای رژیم جمهوری اسلامی در قبال به یغما بُردن اموال عمومی جامعه از جانب استثمارگران و زورگویان خواهند بود، و نه شاهد آزادیهای به اسارت گرفته شده توسط وفاداران به نظام جمهوری اسلامی.
در حقیقت تاریخ انتخابات در جوامعای همچون جامعهی وابستهی ایران اینگونه نوشته شده است و بر همین اساس پوچ و فاقد ارزش میباشد، و بههمین اعتبار، جنگ و جدال خودیهای نظام هم، چیزی جز کنار زدن جناحهای رقیب از ارگانهای دولتی بهمنظور چپاول هر چه بیشتر اموال عمومی، چیزی جز بهتر گرداندن دم و دستگاههای اقتصادی – سیاسی طبقهی حاکمه، و چیزی جز کنترل بهتر جنبشهای اعتراضی نیست. بنابراین “دولت تدبیر و امید” حسن روحانی هم، بنابه روال و به سیاق دولتهای گذشته – همچون “دولت سازندهگی”، “دولت اصلاحات”، “دولت مبارزه با مفسدان اقتصادی” -، به پیش خواهد رفت و کمترین اعتنائی به خواستههای ابتدائی کارگران و زحمتکشان، جوانان و زنان نهخواهد کرد؛ دولتی که بهمانند مابقی دولتها، وظیفهاش هدایت و تأمین منافعی سرمایههای بینالمللی و همچنین تعرض به دسترنج باقیماندهی تودههای کم درآمد و پائین است. حسن روحانی در آیندهی نزدیک و در چهارچوبهی وظایف تاکنونیاش، ریاست چهار سال, آتی قوهی مجریه را بدست خواهد گرفت تا بقول خویش، تنشهای بینالمللی و تپه و چالههای دستساز دولت گذشتهی نظام را ترمیم و بازسازی نماید. مازاد بر همهی اینها، جناح رقیب هم در شرایطی تن به خواستهی جناح مقابل داد تا مبادا خشم فرو خفتهی میلیونها انسان، بهمانند سال هشتاد و هشت، بالا آید. بی دلیل نبود که عجولانه و زود هنگام، بر غائلهی انتخابات ریاست جمهوری خاتمه بخشید؛ انتخاباتی که حدوداً یک سوّم از واجدین شرایط، به پای صندوقهای کذائی رژیم جمهوری اسلامی نه رفتند و سیاست تحریم را در پیش گرفتند.
19 ژوئن 2013
29 خرداد 1392