وقتی که ابراهیم علیزاده باج میدهد
پویا محمدی
چند روز قبل، ابراهیم علیزاده دبیر اول جناح راست و ناسیونالیستی در کومهله در مراسمی به مناسبت ۳۱ خرداد روز پیشمرگ کومهله به سخنرانی پرداخت. وی در بخش دوم سخنان خود و در پرداختن به اوضاع حساس کشورهای منطقه و سپس نقشی که نیروی پیشمرگ کومهله باید در این میان از خود نشان دهد گفت:
«به چند اسلحۀ کارا نیاز داریم. یکی از آنها اسلحۀ علم است. ما به این نیاز داریم که به جامعهشناسی علمی، به تاریخشناسی علمی و به اقتصادشناسی علمی مسلح باشیم. چرا؟ برای اینکه به یک سازمان درخودبسته و دگم تبدیل نشویم، برای اینکه به راستی فرزند زمانۀ خودمان باشیم، این خیلی خیلی مهم است برای تعیین کردن سرنوشت آیندۀ خودمان. دوم، اسلحۀ پرورش سیاسی و هوشیاری سیاسی است. اسلحۀ هوشیاری سیاسی را نیاز داریم برای اینکه بتوانیم از فرصتها استفاده بکنیم، برای اینکه فرصتها را از دست ندهیم، برای اینکه بتوانیم از آسانترین راه و مناسبترین تاکتیک و کمتلفاتترین ابزار پیروزی را به دست بیاوریم و یا به آن نزدیک شویم. به اسلحۀ انساندوستی نیاز داریم برای اینکه سختی راه، انساندوستی را از یادمان نبرد و دشواریهای راه به توجیهی برای این تبدیل نشود که ما در هیچ وقت و در هیچ شرایطی انسانیتمان به حاشیه برود. ما به اسلحۀ اخلاق نیاز داریم، به اسلحۀ اخلاق پیشرو، برای اینکه نمونه باشیم در کشور و در منطقهای که میدانیم کهنهپرستی و قدرت جابرانه اخلاق رایج در جامعه را تعیین میکند، قدم برداشتن ما برای نشان دادن اخلاق نمونه در همۀ زمینهها، اخلاق انسان نو؛ یکی از اسلحههایی است که به آن نیاز داریم و باید حدادیترش کنیم و خود را به آن مسلح کنیم.»
ابراهیم علیزاده سپس به اهمیت «اسلحهای هم که بر دوش داریم» به عنوان یکی دیگر از سلاحهای کارا که باید به آن مجهز بود، میپردازد که در ادامۀ این نوشته مورد بحث قرار خواهد گرفت.
اما سخنان فوق از ابراهیم علیزاده ادامۀ همان خانهتکانی از کمونیسم و تکرار سرخط اظهار ندامت از کمونیسم و رادیکالیسم و در آغوش گرفتن رفرمیسم و پوپولیسمی است که طی چند سال اخیر از سوی ایشان و دیگر همفکرانشان در جناح راست بارها و بارها و هر بار به بهانه و مناسبتی به لفاظی پیرامون آن پرداختهاند. از بهانۀ سمینار دربارۀ اخلاق کمونیستی گرفته تا موضوع مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی و نیز بکارگیری زبان نرم در قبال احزاب مرتجع و بورژوایی، از عدم مطلوبیت تبلیغ و ترویج مستقیم کمونیستی و بدیل سوسیالیستی در ایران گرفته تا انفعال در قبال استقرار حاکمیت شوراها در کردستان، از تلاش برای انحلال حزب کمونیست ایران و ضرورت تجدیدنظر در اسناد و مصوبات کمونیستی کومهله و حزب کمونیست گرفته تا به اصطلاح مسئلۀ ملی را در اولویت کومهله قرار دادن، به بهانۀ برشمردن خصوصیات یک کادر و فعال کومهله گرفته تا اوضاع حساس کشورهای منطقه! و …. (قبلاً طی مطالب و نوشتههایی به تمامی این موارد پرداختهام)
جناح راست و ناسیونالیستی در تمامی موارد یادشده، جدای از تقابل با جناح چپ و کمونیستی در تشکیلات، دارند به حکومت سرمایهداری کردستان عراق و به احزاب و نیروهای بورژوایی و ناسیونالیست در منطقه اعلام میکنند که اینها هم مانند سازمان زحمتکشان از کمونیسم و انقلابیگری دست شسته، آنرا مترادف افراطیگری و تعصب دانسته و خود را همگرا و همسو با آن نیروها و احزاب و پروژههایشان میدانند. اساساً یکی از پروژههای ارتجاع و بورژوازی در منطقه همواره ضدیت با کمونیسم و مبارزۀ طبقاتی کارگران بوده است.
چهار ماه پیش بود که ابراهیم علیزاده در همین تریبون و این بار به مناسبت ۲۶ بهمن روز کومهله، نه بهانۀ حساس بودن اوضاع کشورهای منطقه، بلکه به بهانۀ برشمردن خصوصیات یک کادر و فعال کومهله تأکید کرد که باید اهل مطالعه و علم باشیم، نجیب و مؤدب باشیم، راستگو باشیم، انساندوست باشیم، عاشق گل و طبیعت باشیم، درونی گشاده داشته باشیم، متعصب و افراطی نباشیم، سوسیالیسم را مانند علم زمانه یاد بگیریم نه مانند یک مشت فرمول…. !
به مصداق آن ضربالمثل کردی که میگوید «این همه هاشهاش گفتنت برای چیست؟ بگو هاشم و خیال خود را راحت کن»، ابراهیم علیزاده هم بایستی به جای این همه تلاش و تقلا و خود را پیچ دادن و بازی با کلمات و موضوعات سیاسی و این همه تناقض در حرف و عمل، به سهم خود و یکراست و با صراحت برنامه و دیدگاههای راستروانه و غیرکمونیستی خود را به طور مدون و مکتوب در اختیار تشکیلات و جامعه قرار دهد. هر چند که مدتی قبل پلاتفرم سیاسی جناح راست به رهبری ابراهیم علیزاده مبنی بر تجدیدنظر در اسناد و اهداف کمونیستی، انحلال حزب کمونیست، خارج کردن مبارزه برای تحقق سوسیالیسم و حکومت کارگری از دستور کومهله، و نیز کومهله را جریانی کردستانی تعریف کردن، از سوی جمال بزرگپور به طور مکتوب انتشار یافته است؛ اما ابراهیم علیزاده با شگردهای خاص خود و نگران از اینکه بیش از این مورد نقد جامعه و نیروهای چپ و کمونیست قرار نگیرد، عملاً با استفاده از امکاناتی که غصب کرده است به طور آشکار و نهان مشغول همگرایی و پیشبرد پروژههای احزاب بورژوازی در منطقه است. در این راستا نیز به طور مخفیانه با عناصر ضدکمونیست و رهبران سازمان زحمتکشان و اتحادیۀ میهنی مشغول رایزنی است… !
جدای از اینکه در بحث مربوط به اوضاع و شرایط حساس منطقه و تحولات مربوط به آن و چگونگی ایفای نقش در آن، دبیر اول حزب و سازمانی کارایی و راهکار ایفای نقش در آن را ملزم به تاریخشناسی علمی و اقتصادشناسی علمی و جامعهشناسی علمی و … بداند، چقدر منفعل و بیربط و بیفایده نسبت به موضوع است؛ آن جوان پیشمرگی که تازه به صفوف تشکیلات پیوسته و یا آن کارگر و زحمتکشی در جامعۀ کردستان که سالهاست مجهز به اندیشۀ انقلابی و کمونیستی مشغول پیشبرد مبارزۀ خود علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی و تمامی مناسبات ظالمانۀ حاکم است، با شنیدن چنین حرفهایی از سوی ابراهیم علیزاده، محق است از او بپرسد که بعد از ۵۰ سال مبارزه تازه به فکر این افتادهاید که باید به جامعهشناسی علمی و اقتصادشناسی علمی مجهز شوید تا اینکه متعصب و دگم نباشید؟! به فکر انساندوستی و اخلاق و عشقِ گل و طبیعت افتادهاید؟! به فکر این افتادهاید که سوسیالیسم را بایستی چگونه یاد بگیرید؟! مگر آن همه دستاوردهای سیاسی و مبارزاتی، اجتماعی و فرهنگی بزرگ و درخشان تاریخ مبارزۀ کومهله و حزب کمونیست در کردستان، وجود آن جنبش سوسیالیستی و کمونیستی در جامعه، چگونه به دست آمدهاند با سوسیالیسم غیرعلمی و افراطیگری و تعصب و انساندشمنی یا با مبارزۀ سرسختانۀ کمونیستی و جانبازی در این راه که انساندوستی و اخلاق در سرلوحۀ آن قرار داشتهاند؟!
در اوضاع و احوال حساس کنونی و در هر شرایط دیگری نیز تنها اسلحۀ کارا و مؤثر برای هر حزب و نیرویی که خود را کمونیست و انقلابی بداند، تنها و تنها اتکا و پیوند به نیروی مبارزاتی طبقۀ کارگر و تودههای مردم محروم و ستمدیدۀ جامعه، افشای سیاست و برنامه و پروژههای احزاب بورژوایی و تأکید و پافشاری بر سیاستها و برنامه و استراتژی کمونیستی و کارگری است.
ابراهیم علیزاده در پراختن به یکی دیگر سلاحهایی که بایستی به آن مجهز شد، میگوید:
«و سرانجام، اسلحه، به معنای اسلحهای که بر دوش داریم. این اسلحه هم خیلی مهم است و بایستی به آن مسلح باشیم. اما امروز روز پیشمرگ کومهله است و به این خاطر جای دارد بر سر این جنبه یعنی کارایی و ضرورت این اسلحه، و جایگاهش و افق آیندهاش و حفظ آن ارزشهایی که اینک برای ما دارد، زیادتر حرف بزنیم.»
وی سپس در اشاره به وضعیت تحولات در ایران، دو سطح از تحول را مورد بحث قرار میدهد. یکی از آنها به وجود آمدن شرایط انقلابی و وقوع انقلاب در ایران است. وی در توضیح شکلگیری این پروسۀ و چگونگی پیشرفت آن میگوید:
«واضح است و نمونههایش را هم دیدهایم، به آسانی، مردم از پایین حاکمیت خود را سازمان میدهند، پا به پای اینکه قدرت مرکزی ضعیف میشود و پا به پای اینکه هجوم و حمله به حاکمیت زیاد میشود، خلاء قدرت هم به وسیلۀ مردم پر میشود، این روندی طبیعی است که تقریباً میتوانم بگویم در هیچ انقلابی در جهان هم استثنا نداشته است، این به معنای این است که شوراها و نهادهای منتخب مردم به تدریج جا را به نهادها و ارگانهای قدرت مرکزی تنگ کرده و نقش خود را ایفا میکنند. در چنین موقعیتی است، به خصوص که ما از کردستان صحبت میکنیم، نیروی پیشمرگ کومهله این نقش را دارد و این نقش را میتواند داشته باشد که این شوراها، این نهادهای برپاشدۀ مردم، این مردمی که خلاء قدرت را پر میکنند، اینها را مسلح کند، وظیفۀ خود را به آنها منتقل کند و به آنها بسپارد.» (تأکید از من است)
وی سپس ضمن اشاره به تجربۀ تشکیل شوراهای محلات در سنندج طی سالهای ۱۳۵۷ و ۵۸ و تعداد کم پیشمرگان کومهله و در مقابل، شمار فراوان مردمی که مسلح شده بودند (در بنکهها و شوراها)، بر ضرورت دانستن ارزش اسلحهای که بر دوش داریم، تأکید کرد.»
ابراهیم علیزاده در حالی از روند تضعیف نهادهای حکومتی و پر شدن خلاء قدرت از سوی مردم با تشکیل شوراهای خود، یاد میکند و در صحبتهای خود آن را هم به عنوان یک اصل و یک روند طبیعی در تمامی انقلابات دنیا به حساب میآورد که یادشان رفته است که چندی قبل از همین تریبون و به مناسبت روز کومهله، خطاب به احزاب بورژواناسیونالیست در کردستان اعلام کردند حاضرند با آنها در مورد پروسۀ واگذاری حاکمیت به مردم، وارد دیالوگ شده و به توافق برسند! در این باره تمثیل ترافیکلایت را برایشان آوردند و گفتند در شرایطی که حاکمیت تضعیف شده است در مرحلۀ گذار بعد از جمهوری اسلامی برای اینکه در آن مرحله تا جامعه میتواند ثبات خود را دوباره به دست بیاورد تا مردم حاکمیت تودهای خود را تأمین میکنند فکری به حال این ترافیکلایت و چراغ زردش هم بکنیم!
این تناقضگویی ابراهیم علیزاده (در یک تریبون مشخص) از چیست؟ از عدم انسجام و پریشانی در بحث یا لاپوشانی مواضع انحرافی خود و کاستن از فشار نقدها و اعتراضات سیاسی علیه خود یا … ؟!
اگر تشکیل شوراهای مردمی و پر کردن خلاء قدرت (ادارۀ جامعه) از سوی مردم محرز است و آسان، دیگر چه لزومی دارد که از همین الان با احزاب و نیروهای بورژواناسیونالیست بر سر ادارۀ جامعه وارد دیالوگ شد؟ این چیزی نیست غیر از تمکین به پروژههای احزاب بورژوایی (به حاشیه راندن مردم و جایگزینی حاکمیت احزاب به جای حاکمیت مردم) که امروزه جناح راست به رهبری ابراهیم علیزاده به طور عملی در پی آن روانند.
اما ابراهیم علیزاده همچنان بر مواضع قبلی خود در خصوص توافق با احزاب ناسیونالیست بر سر چگونگی واگذاری حاکمیت به مردم مصر است، ولی از آنجایی که طی سالهای اخیر استعداد ویژهای در پردهپوشی مواضع و دیدگاههای راستروانۀ خود نشان داده است، آنرا در قالب دیگری یعنی «ضرورت وارد شدن در معادلۀ قدرت» فرموله کرده و مجدداً از همان تریبون بیان میدارد. وی قبلاً در حالی در سخنرانی خود به موضوع دیالوگ با احزاب برای حصول توافق بر سر چگونگی واگذاری حاکمیت به مردم و ادارۀ جامعه توسط احزاب در دورۀ گذار بعد از رژیم اسلامی پرداخت که قبل از آن تأکید میکرد «حاکمیت، امر مردم است». امروز هم در حالی از شکلگیری شوراهای مردمی و مسلح کردن آنان از سوی کومهله تأکید دارد که چند سطر بعد اعلام میکند «بایستی وارد معادلۀ قدرت شد».
ایشان در ادامۀ سخنان اخیر خود و در توضیح سطح دیگری از تحول در ایران میگوید:
«احتمال دیگری که ممکن روی دهد این است که مردم هنوز جسارت حمله کردن به حاکمیت را پیدا نکرده باشند، توانایی آن را در خود نبینند، اما به هزارویک دلیل، تحولات منطقهای یا هر چیز دیگری، توانایی رژیم جمهوری اسلامی در اداره بر کشور و خصوصاً اداره بر جای حساسی مانند کردستان تضعیف شود، در آن صورت همۀ نیروهای سیاسی تلاش میکنند در چنین اوضاع و احوالی نقش ایفا کنند. آیا کومهله باید از اینها عقب بیافتد؟ آیا کومهله باید همچنان منتظر باشد تنها وقتی که آرزوهای خودش و استراتژی خودش متحقق میشود آن وقت نقش ایفا کند، یا در هر وقتی وظیفه بر عهده دارد برای اینکه سعی کند بد را به خوب تبدیل کند و با ایفای نقش خود تلاش کند که رنج و آزار این ملت را کمتر کند؟ این وقتی است که نیروی پیشمرگ کومهله خصوصاً میتواند نقش ایفا کند. برای اینکه ما بتوانیم جلوی جنگ داخلی را بگیریم، جلو جنگ حاشیهای را بگیریم، جلوی ضایع شدن انرژیهایمان را بگیریم، برای اینکه بتوانیم این نقشههای دشمن جمهوری اسلامی را خنثی کنیم که نتواند انرژیمان را به خطر ببرد، باید قدرتمند باشیم، مادام ما قدرتمند نباشیم نمیتوانیم وارد معادلات قدرت بشویم، برایت حسابی نمیکنند، در حاشیه میمانی. در زمانِ خود، ما میدانیم که سازمانهای چپ ایرانی بودند در کردستان، راه کارگر، پیکار، رزمندگان، اتحادیۀ کمونیستها اینها مسلح بودند، اما تنها کومهله توانست بماند. چرا؟ چونکه قدرتمند بود، چونکه به غیر از نفوذ اجتماعی، در کنار این، یک نیروی نظامیِ قوی هم سازمان بدهد، برای کسی قورت داده نمیشد، هر کس که میخواست قورتش دهد در گلویش گیر میکرد. به این دلیل توانستیم بمانیم. برای آن تحولی هم که در آیندۀ ایران و خصوصاً کردستان روی میدهد، ما باید ارزش آن نیروی پیشمرگ و آن اسلحهای که بر دوش داریم بدانیم.» (تأکیدات از من است)
عباراتی چون «کومهله نباید عقب بیافتد»، «نباید سرمان بیکلاه بماند»، «آیا باید منتظر تحقق استراتژیمان باشیم بعد به ایفای نقش بپردازیم»، «آیا سوسیالیسم در یک کشور متحقق میشود یا نه»، «اگر شوراها تشکیل نشدند کومهله در کردستان چکار میکند»، و ….همواره از زبان ابراهیم علیزاده و دیگر رهبران جناح راست شنیده است. معنای عملی و سیاسی این عبارات هم چیزی جز تجدید نظر در اهداف و برنامه و استراتژی سوسیالیستی کومهله در کردستان و سازش با احزاب و جریانات بورژوایی و ناسیونالیستی و تمکین به برنامه و استراتژی آنان نیست.
سازمان کردستان حزب کمونیست ایران یعنی کومهله دارای برنامۀ مدون و مشخصی در خصوص حاکمیت شورایی مردم کردستان است که جناح راست و ناسیونالیستی در این تشکیلات ضمن ابراز مباینت خود با این برنامه هیچ تلاش عملی هم برای جاری شدن این برنامه در کردستان از خود نشان ندادهاند. سیاست اصولی کومهله و کمونیستها در کردستان همواره این بوده است که به محض ایجاد هر گونه گشایش و یا امکان مناسب در جامعۀ کردستان بایستی بلافاصله به تشکیل شوراهای مردمی به عنوان ارگانهای حاکمیت تودهای و تسلیح عمومی مردم اقدام نمود. حال ابراهیم علیزاده با وجود این برنامۀ مشخص کومهله برای حاکمیت مردم در کردستان، باز هم تحریفگرایانه میگوید «آیا کومهله باید از احزاب دیگر در کردستان عقب بیافتد؟ آیا کومهله باید همچنان منتظر باشد تنها وقتی که آرزوهای خودش و استراتژی خودش متحقق میشود آن وقت نقش ایفا کند…؟!»
اگر کومهله دارای چنین برنامۀ مشخصی نمیبود، شاید چنین حرفی از ابراهیم علیزاده قابل قبول مینمود. اما در شرایطی که سند مصوب برنامۀ کومهله برای حاکمیت شورایی مردم در کردستان وجود دارد و بایستی چه امروز و چه فردا مبنای فعالیت کل تشکیلات کومهله قرار گیرد، هر گونه بیتوجهی و یا نادیده گرفتن آن و یا کومهله را فاقد برنامه و دستورالعمل مشخص در این باره قلمداد کردن چیزی جز بیباوری به این برنامه و سازش و لبیک به برنامۀ احزاب بورژواناسیونالیست در کردستان یعنی تقسیم قدرت، حاکمیت احزاب بر مردم و پارلمانتاریسم نیست!
وی چند سطر قبل، از آسان بودن و محرز بودن شکلگیری شوراهای مردم و پر کردن خلاء قدرت از سوی مردم صحبت میکند و حتی در این باره به تجربۀ کردستان در سالهای اوائل قیام اشاره دارد، اما اینک که به خودِ کردستان میرسد و احتمال تضعیف حاکمیت مرکزی بر این منطقه (به هزارویک دلیل) و نقش و دخالتگری احزاب را مورد بحث قرار میدهد، همه چیز را فراموش کرده و طوری حرف میزند که انگار هیچ تجربۀ قدرتمند شورایی در این جامعه وجود نداشته، مردم کردستان دست روی دست گذاشته و منتظر نقش احزاب میمانند، کومهله فاقد برنامۀ برای چنین دورهای است و گویا منتظر میماند تا استراتژی و آرزوهای خودش متحقق شود بعد به ایفای نقش در کردستان بپردازد! البته که این نیز لفافه و بیان مخدوش پلاتفرم رهبری جناح راست است هنگامی که توسط جمال بزرگپور اعلام کردهاند «وظیفۀ سازمان دادن انقلاب کارگری و برقراری سوسیالیسم در ایران نمیتواند وظیفۀ فوری و بلاواسطۀ کومهله باشد…کومهله باید اصلاحاتی در شیوۀ کار و سبککار خود در همۀ عرصههای مختلف فعالیت به وجود بیاورد….کومهله محصول جامعۀ کردستان است….». ولی ابراهیم علیزاده این پلاتفرم را نه با صراحت، بلکه به زبان دیگری دارد بیان میکند!
ابراهیم علیزاده چنان به دنبال حزب دمکرات و دیگر ناسیونالیستها در کردستان افتاده است که در سخنرانی خود در مناسبت مهمی چون روز پیشمرگ کومهله و روز کومهله جرأت ندارد حتی کوچکترین اشارهای به برنامۀ کومهله برای حاکمیت شورایی مردم در کردستان و لزوم برپایی یک جنبش شورایی قدرتمند در کردستان داشته باشد. او و نیز جامعه میداند که یکی از موارد اختلاف سیاسی در تشکیلات کومهله میان جناح چپ و راست، بر سر این برنامه و دفاع از آن است. جناح راست خواهان تغییرات در این برنامه به نفع حاکمیت احزاب است، اما با نقد تند و مقاومت جناح چپ و کمونیستی مواجه بوده است.
وی در سخنان خود بیان میدارد که «کومهله در هر وقتی وظیفه بر عهده دارد برای اینکه سعی کند بد را به خوب تبدیل کند و با ایفای نقش خود تلاش کند که رنج و آزار این ملت را کمتر کند. این وقتی است که نیروی پیشمرگ کومهله خصوصاً میتواند نقش ایفا کند.» آیا این بسان همان مثل معروفی نیست که میگوید: «از کرامات شیخ ما چه عجب، پنجه را باز کرد و گفت وجب»؟! برای رهبری حزب و سازمانی که در اوضاع و احوال حساس کنونی و در دل تحولات این دورۀ جامعه، موعظۀ لزوم تجهیز به سلاح تاریخشناسی علمی و جامعهشناسی علمی و … مینماید، دور از انتظار نیست که نقش خود را هم این چنین «مسیحگونه» تعریف نمایند!
ابراهیم علیزاده از وارد شدن به معادلات قدرت میگوید. باید از او پرسید طرفهای این معادلۀ قدرت مورد نظر شما و جناحتان چه کسانی هستند؟ وارد شدن در معادلۀ قدرت از سوی چه کسانی؟ از سوی مردم یا احزاب سیاسی؟ اگر کسی به طور راستین به حاکمیت شورایی مردم و در رأس آن کارگران و زحمتکشان کردستان اعتقاد داشته باشد در هر شرایط و اوضاع و احوالی در تلاش خواهد بود که این طبقه و مردم تحت ستم، حاکمیت را به دست گیرند و بلافاصله ارگانهای حاکمیت خود را تشکیل دهند. مطابق سیاست کمونیستی کومهله، وارد شدن به معادلۀ قدرت به معنای وارد شدن کارگران و زحمتکشان و تأمین حضور حداکثری تودههای مردم کارگر و زحمتکش کردستان در صحنۀ جدالهای سیاسی و اجتماعی و صفبندی سیاسی و طبقاتی مربوطه است. ابراهیم علیزاده در حالی از «قدرتمند شدن، وارد شدن به معادلۀ قدرت، بر رویَت حساب کردن، قورت داده نشدن از سوی دیگران» صحبت میکند که همین چندی قبل از همین تریبون از موضع ضعف اعلام میکرد حاضر است با احزاب ناسیونالیست کردستان بر سر ادارۀ جامعه دیالوگ کند و با آنها به توافق برسد!! جا دارد که از ایشان پرسید آیا به دیالوگ و توافق مورد نظرشان حصول پیدا کردهاند؟! اینجاست که معلوم میشود چنین «وارد شدن در معادلۀ قدرت»ی، روی دیگر سکۀ همان سازش و دیالوگ و توافق مورد نظر با احزاب ناسیونالیست است. وگرنه نیروی طبقاتی کارگران و زحمتکشان کردستان و جنبش کمونیستی در این جامعه برای هیچ حزب و سازمانی قورت دادنی نیست!!
وی امروز در حالی چنین عباراتی را به زبان میآورد که گویا فراموش کردهاند که چندی قبل بود که از همین تریبون و به مناسب روز کومهله اعلام میکردند که سیاست کومهله در قبال تمامی نیروهای اپوزیسیون، بکارگیری زبان نرم است! طی چند سال اخیر هم به انحاء مختلف مشغول تئوریزه کردن چنین تسلیمطلبیای از سوی خود هستند و هر گونه نقد جناح چپ مبنی لزوم تحکیم سیاسی، نظامی و ایدوئولوژیک کومهله و عدم سکوت در مقابل ارتجاع و ناسیونالیسم را به عنوان ایجاد جنگ و خونریزی قلمداد میکردند! حال از «قورت داده شدن» احزاب توسط یکدیگر، «لزوم قدرتمند شدن» و … حرف میزنند!! البته که این زبان نرم آنها مختص به احزاب مرتجع و بورژواناسیونالیست کردستان بوده چراکه در مقابلِ احزاب چپ و کمونیست و جناح کمونیستی درون تشکیلات با خصومت و پرخاش و حذف و سانسور برخورد کردهاند.
ابراهیم علیزاده امروز در حالی چنین عباراتی را به زبان میآورد که گویا فراموش کردهاند که طی مدت چند سال گذشته در مصاحبات و جلسات و سخنرانیهای خود و سایر رهبری جناح راست، برای اینکه توجیهی برای سازشکاری و سکوت و نیز همگراییهایشان با احزاب ناسیونالیست دست و پا کنند، همواره مسلح بودن احزاب را گوشزد میکردند و راه ممانعت از بروز جنگ داخلی در کردستان را «آمد و رفت و میهمانی و پذیرایی احزاب از یکدیگر» و «همکاری و اتحاد عمل» میدانستند. ابراهیم علیزاده در مصاحبهای میگفت: «وقتی که ما آمد و رفت و میهمان حزب دمکرات کردستان میشویم، با هم مینشینیم، استقبال و پیشواز گرمی از ما به عمل میآید، نزد ما میآیند ما هم پیشواز گرمی از آنها به عمل میآوریم، اطلاعیۀ مشترک صادر میکنیم؛ دیگر فردا برای هیچ رهبریای آسان نیست که به پیشمرگش بگوید که برو به سوی آن پهلودستی تیراندازی کن، آن پیشمرگ از شما میپرسد و میگوید مگر تا دیروز شما با همدیگر سر سفرۀ مجلل ننشسته بودید و مهمان یکدیگر بودید و با خنده بر لب یکدیگر را بدرقه میکردید، الآن چه شده که به من میگویی برو و به برادرت در آن طرف تیراندازی کن.»
در جواب به یک چنین توجیهات عشیرهایی باید گفت که اگر به اصطلاح «نان و نمک همدیگر را به جا آوردن» مانع بروز جنگ میان احزاب سیاسی میشود، پس چرا در همین کردستان عراق که احزاب ناسیونالیست صدها بار هم بر روی سفرۀ مجلل یکدیگر مورد پذیرایی قرار گرفتهاند، علیه یکدیگر وارد جنگهای خونین شدهاند؟ اگر چنین میبود، هیچ جنگی در دنیا اتفاق نمیافتاد چراکه دولتها و احزاب طرف جنگ، قبل از آن بارها در آمد و رفت و پذیرایی از یکدیگر بودهاند!! و اینک ابراهیم علیزاده میگوید: «برای اینکه ما بتوانیم جلوی جنگ داخلی را بگیریم… باید قدرتمند باشیم، مادام ما قدرتمند نباشیم نمیتوانیم وارد معادلات قدرت بشویم، برایت حسابی نمیکنند، در حاشیه میمانی.»
هر دو رویکرد ابراهیم علیزاده و جناح راست و ناسیونالیستی (آمد و رفت و پذیرایی و یا قدرتمند شدن احزاب) که به زعم خودشان میتواند مانع بروز جنگ داخلی شود، نه تنها نمیتواند در این راستا اثر کارایی داشته باشد بلکه خود در واقع به عاملی برای بروز جنگ و درگیری تبدیل میشود. یکی بر مبنای سکوت و پذیرایی از یکدیگر است و آنطور که خود بارها گفتهاند «اگر ما به نقد و افشای احزاب ناسیونالیست بپردازیم، آنها هم مسلحند و این خود موجب بروز جنگ میان آنها و ما میشود.» این در واقع یعنی رسمیت دادن به خشونت و خونریزی در جامعه در قبال هرگونه صدای مخالف و معترض، یعنی رسمیت دادن به پایمال شدن حق آزادی بیان و فعالیت سیاسی…. . دیگری بر مبنای تجهیز و تحکیم قوا است که این خود مختص یک حزب نیست، بلکه هر حزب و سازمان مسلحی همواره در صدد این امر مهم خواهد بود. مجهز بودن و قدرتمند بودنِ صرف، هیچگاه مانع بروز جنگ داخلی میان احزاب نشده است، نمونۀ آن را هم در کردستان عراق به کرات دیدهایم!
بارها گفتهایم که تنها عامل کارا و مؤثر در ممانعت از یکتهتازی و سرکشی احزاب، تلاش نقشهمند و پیگیر برای تأمین حضور حداکثری مردم کردستان در صحنۀ سیاسی و حاکمیت بر جامعه با تشکیل شوراهای مردمی است. این تنها حضور قدرتمند و متشکل مردم کردستان است که میتواند به طور پایدار و مؤثر به سرکشی و قلدری احزاب لگام بزند. برنامۀ کومهله برای حاکمیت شورایی مردم در کردستان در خدمت تأمین و تضمین این امر مهم سیاسی و اجتماعی است. اما ابراهیم علیزاده در تبیین هر دو رویکرد خود هیچ گاه به طور پیگیر و صریح به چنین موضوعی نپرداخته و ضمن اینکه آگاهانه آنرا قلم میگیرد، نقش احزاب را چنان برجسته میکند، مسلح بودن آنان را چنان گوشزد میکند و دیگران را چنان از آن مرعوب میکند که گویا باید در مقابل آنان تمکین کرد.
اگر کومهله در کردستان در جنگی نابرابر توانست در مقابل تهاجمات زمینی و هوایی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی و نیروهای تا دندان مسلح آن و نیز در مقابل تهاجم حزب دمکرات کردستان مقاومت کند و به هر یک از آنها درس عبرتی هم بدهد، این نه از روی صرفاً توان نظامی، بلکه اتکا به جنبش بالنده و نیروی قدرتمند مبارزاتی کارگران و زحمتکشان کردستان و استحکام سیاسی و ایدوئولوژیک نیروی کمونیستی بود.
ابراهیم علیزاده همواره در توجیه همگراییهایشان با احزاب ناسیونالیست و نیز مماشات و سکوت در قبال اعمال و سیاستهای ضدمردمی آنان، موضوع خنثی کردن نقشههای رژیم و ممانعت از سوءاستفاده رژیم از شکاف میان احزاب را مستمسکی برای توجیه این رویکرد خود قرار دادهاند. در حالی که احزاب ناسیونالیست یعنی هر دو حزب دمکرات و هر دو شاخۀ سازمان زحمتکشان بدون توجه به چنین مستمسکاتی، و مطابق ماهیت و سیاست واقعی خود همین مدتی قبل بود که در نروژ به دیدار نمایندگان جنایتکار رژیم اسلامی شتافته و با آنها به طور مخفیانه به مذاکره نشستند. این اقدام آنان در ضدیت آشکار با منافع مردم کردستان و در راستای تأمین سیاستهای رژیم اسلامی بود. با این وجود ابراهیم علیزاده و جناح تحت رهبریاش نه تنها چنین اقدام ضدمردمیای را محکوم نکردند، بلکه دوباره در مصاحبههای خود میگفتند: «برای خنثی کردن نقشههای رژیم لازم است آمد و رفت و ارتباط و همکاریهای خود را با این احزاب ادامه و گسترش دهیم!» و اکنون میگویند: «برای اینکه بتوانیم این نقشههای دشمن جمهوری اسلامی را خنثی کنیم، باید قدرتمند باشیم، مادام ما قدرتمند نباشیم نمیتوانیم وارد معادلات قدرت بشویم، برایت حسابی نمیکنند، در حاشیه میمانی.»
ستون فقرات و موتور محرکۀ جنبش انقلابی مردم کردستان را کارگران و زحمتکشان تشکیل دادهاند. امروزه نیروی طبقاتی کارگران و زحمتکشان در صف مستقل خود، جنبش کمونیستی و دیگر جنبشهای پیشرو و رادیکال در این جامعه نه در حاشیه بلکه در متن جامعه و نیرویی بالنده و قدرتمند و غیرقابل حذف میباشند. این نیرو در تحولات آینده، نیروی مسلح تودهای خود را سازمان داده و سد محکمی در برابر هر گونه قلدری و تعرض به حقوق و آزادیها ایجاد خواهد کرد. نیروی پیشمرگ کومهله- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ستون مستحکم ارتش تودهای کارگران و زحمتکشان کردستان خواهد بود.
برای ابراهیم علیزاده و جناح راست در این تشکیلات که به استراتژی و اهداف انقلابی و کمونیستی کومهله پشت کرده و در همگرایی با بورژوازی در منطقه بسر میبرند، دور از انتظار نیست که نگران باشند در حاشیه بمانند و سرشان بیکلاه بماند!
ادامه دارد.
۵ تیر ۱۴۰۰
۲۶ ژوئن ۲۰۲۱