ناصر بابا میری – دو مطلب ، یک گام به پیش!،.. کشتار هولناک کابل!

یک گام به پیش!

پیشاپیش این گام از پیروزی کارگران هفت تپه را باید تبریک گفت و ارج نهاد!

ناصر بابامیری

بقول سخنگوی کارگران این آغاز راهست و باید کارگران کنترل و نظارت بر کارخانه را با برپائی مجمع عمومی و کمیته های کارخانه به عهده بگیرند! دیگر این توضیح بدیهیات است، سرمایه داری خواه در بخش خصوصی خواه دولتی دنبال منافع و سود جوئی خود بوده و هست هر دو در سدد اجیر کردن این طبقه هستند. اینهم اظهرمن الشمس است، بهم زدن بساط کل سرمایه داری در گرو تغییر تناسب قوا بنفع کارگران است. مبارزه ای که طی این 5 سال کارگران هفت تپه با همه فراز و فرودهایش علیه بخش خصوصی که دولت پاسداری از منافع آنها را تامین نموده، به لحظه از آن فرو گذار نبوده اند. جنبشی که پویاست و در تکاپوی اینست به دستاوردهای غیر قابل برگشت برسد بعید نیست بعضا دچار اشتباه  هم شود. تنها منزه طلبان که کمتر اهل مبارزه و اقدامات عملی هستند مبرا از خطا هستند. این بخش از طبقه کارگر بسیار آگاهانه دارد در میدان نبرد واقعی با صاحبان سرمایه می جنگد! بخش خصوصی بواسطه قشون نظامی سرکوبگر دولتی کارخانه را پادگان کرده، تازه کسانی دارند برای کارگران کلاس درس میگذارند که این رویکرد بوی “سازش جناحی!” از آن میاید! این بخش از طبقه کارگر بطور جدی نشان داده با تمام قوا دارد برای بهبودی شرایط کل طبقه می رزمد و مشغول کشف و شهود کردن نیست! اتفاقا چون مانعهای ذهنی و عینی را می شناسد به پیچیدگی مبارزه اش واقف است. خصوصا به این امر هم بخوبی واقف است طبقه کارگر هم محل تلاقی گرایشات مختلف است و یکدست نیست. اگر همه طبقه کارگر به یک میزان به منافع طبقاتی خود آگاه بودند روشن بود کار یکسره کردن تکلیف بورژوازی نزدیکترین راه موجود را می پیمود. اینرا هم بخوبی می شناسد حتی وجود اختلاف نظر میان این طبقه بر سر رسیدن به پیروزی طبیعی است. و به همین اعتبار فعالان و پیشروان این طبقه دارند با خویشتنداری تمام این موانع ذهنی را با دستاوردها عینی مبارزاتی کمرنگتر میکنند. هر چند بعضا برای این جنبش سخت است بشود جلو یاوه سرائیهای کسانی را که تلاش پنج ساله کارگران و جنگ سنگر به سنگر آنها برای تغییر تناسب قوا را نمیبینند، بگیرد. گرایشاتی که این گام به پیش کارگران هفت تپه را نمیبیند، اساسا باید در این شک کرد چیزی از مبارزه روی زمین سفت و سخت را بشناسند یا درک کرده باشند. کمتر کسانی باندازه کارگران به این واقفند دولت جهت رسیدن به سود تمام قوای خویش را بکار میبندد کارگران را اجیر این مناسبات کند! به همین اعتبار کارگران هم برای احقاق حقوقشان مرحله به مرحله و سنگر به سنگر دارند همه این موانع سر راه رشد مبارزه را یکی یکی کنار میزنند. امروز خلع ید از بخش خصوصی، فردا بخش دولتی! هیچ کس باندازه کارگران در این ذینفع نیست که بساط هر دو بخش خصوصی و دولتی را از میان بردارند اما این عمل با ژاژ خواهی شبه نظری ممکن نیست. هیچ کس باندازه کارگران به این واقف نیست وقتی سه قوه دولت پشت کارفرماست, وقتی ده ها جک و جانور نظیر شورای اسلامی کار, خانه کارگر, تشکلهای زرد و مدیای بورژوازی همه و همه پشت کارفرما و بخش خصوصی است تا از گرده طبقه کارگر به شیوه بردوارانه کار بکشد, به عقب راندن این بخش بمعنای شکست برای هر دو محسوب میشود! هیچ کس باندازه کارگر در این ذینفع نیست که کارگر از طریق تشکلهای مستقل خود اعم از مجمع عمومی و جنبش شوراها اگر امورات تولید را اداره کند آنوقت چگونه قدرت تغییر آن بساط بوروژواری را جارو میکند. کارگران بارها گفته اند روشنفکران و شبه روشنفکران سایر طبقات که چشم دیدن پیروزی طبقه ما را ندارند در بزنگاههای تاریخی میخواهند به طبقه ما آویزان شوند جز رسوایی چیزی حاصلشان نخواهد بود. آنها فکر میکنند ما کارگران فراموش کرده ایم در تند پیچهای تاریخی بخشا تمامیت خواه و بعضا خاتمیچی بودند، وقتی دیدند جامعه از هر جناح و دسته درون حکومتی عبور کرده، اینبار کم کم راهشان را به اینسو کج نمودند که شاید بتوانند طبقه ما را وسیله ای کنند برای رسیدن به اهداف حقیرشان! فکر میکنند فراموش کرده ایم در سرنوشت سازترین لحظات زیر عنوان پرطمطراق “بحثهای نظری” تزهای کشاف در کردند و به عنوان اعتصاب شکن رجز خوانی نمودند تا کارگران کمتر آگاه به منافع خود را علیه جنبش ما بشورانند!

نه کارگران مغلوب تبلیغات هدفمند فرقه ای شما نخواهند شد. گام به گام سنگرها را علیه بخش دولتی نیز فتح خواهند کرد پیروزی از آن کارگران است!

زنده باد وحدت و یکپارچگی طبقاتی کارگران!

زنده باد نان,کار, آزادی اداره شورایی

09.05.2021

کشتار هولناک کابل!

                                                                                                                                                                                                                     ناصر بابامیری                                                                                                                                                                                                                    روز 8 می سه انفجار جلو مدرسه دخترانه و گذر عمومی در منطقه ای از کابل بوقوع پیوست که قلب دهها دختر مدرسه ای را از تپش انداخت! خبرها حاکی از اینست تا کنون ده ها نفر کشته و بیش از صد نفر مصدوم گشته اند. دولت سوداگر آقای غنی متظاهرانه جهت فریب افکار عمومی و جلوگیری از اعتراض مردم آنروز را “روز ماتم” اعلام کرد. این در حالیست کمتر روزی است شاهد کشتار و قتل و عام در گوشه و کنار افغانستان از دست وحوش اسلام سیاسی و معامله گران صحنه سیاسی نباشیم. کمتر روزی است در این بخش یا آنبخش جامعه شاهد انفجار یا کشتار از سوی ارتجاع نباشیم. وحوش اسلامی و ملی مذهبیون دو وصله ناجور به این کشور،  از دو سو  بشدت شیرازه زندگی و مدنیت را در این جامعه از هم گسیخته اند. هر جا اثری از زندگی هست این متحجرین ضد امنیت و آسایش با همدستی ایادی منطقه ایشان در آن سرک کشیده و هر لحظه امکان آن هست بیخ گوش شهروندان این شهر یا آن شهر ، این منطقه یا آن منطقه،  بمبی که کاشته اند منفجر و دهها و صدها نفر را طعمه جنگ افروزی این کلاشان کنند.  در واقع شهروندان نه در خانه، نه محیط کار، نه مدرسه و نه دانشگاه امنیت ندارند! کودک و نوجوان و پیر امنیت و آرامش از  آنان سلب گردیده. میدان جنگی به پنهای جامعه ایجاد کرده اند تا بر اثر تکرار و تکرار  وقوع رویدادهای هولناک برای آنان عادی جلوه کند و از مبارزه دست بکشند. یعنی این وضعیت را همچون سرنوشتی ازلی و ابدی از آنان بپذیرد! این کشتار یکسوی آن وجود اسلام سیاسی متعفن است که میخواهد جامعه را به دوران عهد عتیق برگرداند و فریز کند. سوی دیگر این فجایع هولناک دخالتگری قطبهای جهانی و در راسشان غرب و آمریکاست که در تدوام چنین وضعیتی ذینفعند و از طریق رژیم خود گمارده شان هر بار به بهانه ای در شعله های جنگ و خونریزی  میدمند. اگر طالبان و اعوان و انصارش جهت بقای خود تمام ظرفیتهای ارتجاعی را یکجا دارند، که دارند، تا هر روز به جامعه خون بپاشند از سوی دیگر رژیمهای سرمایه داری که منافع خود در منطقه را تعقیب میکنند نه تنها نمیخواهند این جنایات علیه بشریت پایان یابد بلکه خود بخشی تفکیک ناپذیر از سوخت و ساز این کشتار و جنگ خانمان برانداز هستند. اساسا آمریکا استراتژی گسترش نفوذ قلمرو خود در منطقه را بواسطه این سری کشورها تعقیب میکند. اینکه شهروندان افغانستان دوران قبل از اشغال این کشور از سوی آمریکا و غرب بدلیل وجود تحجر اسلامیها زندگی جهنمی داشتتند، در آن شکی نیست اما با حمله اشغالگرانه آمریکا و غرب وضعیت جامعه بسیار پیچیده و بغرنجتر از قبل گشته. مردم آزادیخواه و ترقیخواه این جامعه قبلا در دو میدان نبرد معین برای ارتقای مبارزات و استانداردهای زندگی در جنگ بودند، یکی با رژیمی ملی مذهبی که از طریق چنگ انداختن بر شریان اقتصادی میخواست مناسبات ظالمانه و استثمارگرانه را به اکثریت عظیم جامعه اعمال کند و دیگری که از پس مانده های ارتجاع ارتزاق میکرد و به همین اعتبار از طریق جهالت و به زور شمشیر و ترور  خواسته به صدر اسلام برسد. اما دیگر نزدیک به دو دهه است، قطب تروریستی غرب نیز تحت عنوان “ارمغان متاع دمکراسی!” برای جامعه، در واقع جبهه سوم نبرد را کنار این دو و به زیان جامعه گشوده. بسته به منافعش گاهی زیر پر و بال این یکی و گاهی اون یکی را میگیرد. جامعه افغانستان به هیج منجی خارج از نیروی مبارزاتی خود نباید متکی گردند. تنها و تنها راه پایان دادن به این وضعیت اسفبار در گرو صف مبارزه وسیع آزادیخواهی و برابری طلبی علیه وضع موجود و به شیوه انقلابی پائین کشیدن حاکمیت زورگویانه و گشودن افق سوسیالیستی به روی این جامعه است. افقی که در این جامعه برغم همه مصائب، بالقوه گرایش ضعیفی نیست اما باید هر چه بیشتر تقویت و بالفعل شود. جا دارد همینجا به خانواده یکایک جانباختگان تسلیت گفت و مراتب همدردی را اعلام نمود و برای مصدومین آرزوی بهبودی کرد.                                           11.05.2021