بازهم وارونهنمایی و دروغپردازی
در نقد سخنان اخیر حسن رحمانپناه
(۲)
پویا محمدی
حسن رحمانپناه در مصاحبۀ اخیر خود در برنامۀ «کومهله و فعالین» (به کردی: کومهله و ههلسوراوان)، که در اساس از سوی رهبری جناح راست و ناسیونالیستی در کومهله تدارک دیده شده بود، به هنگام پرداختن به موضوع اختلاف در تشکیلات کومهله و حزب کمونیست ایران، به طور دلخواه ضمن اشاره به سوابقی از وجود اختلاف در تاریخ این تشکیلات خصوصاً قبل از دوران اختلافات و مباحث مربوط به «کمونیسم کارگری»، طوری وانمود میکند که در جریان هر یک از آن موارد که او از آنها به عنوان «اختلافات در دوران سالهای اولیۀ تشکیل کومهله تا سال ۱۳۵۷، اختلافات موسوم به «دیدگاه یک و دو»، دیدگاه (اختلاف) تعدادی از رفقا در اردوگاه «مالومه» با نام «مسئلۀ ملی»؛ یاد میکند همه چیز به اصطلاح گل و بلبل بوده است و صفا و صمیمت!
در مورد جمع رفقای «اردوگاه مالومه و مسئلۀ ملی» وی میخواهد نشان دهد که تنها کسی که با آن رفقا بدرفتاری کرده، «حمید تقوایی» بوده است. حسن رحمانپناه میگوید که آن موقع حمید تقوایی به آنها گفته است: «نان این حزب را میخورند و به آن هم حرف میزنند.»
حسن رحمانپناه در ادامۀ صحبتهای خود، وقتی که میخواهد به دوران مربوط به مباحث کمونیسم کارگری اشاره کند میگوید:
«اما یک ماجرا پیش میآید و آن هم دوران بحثهای کمونیسم کارگری است. آن بحثها، آن شیوه و متد و آن نوع برخورد کردن به اختلاف نظر با تمام تاریخی که ما داشتیم بیگانه بود، از آنجا بود که دیگر آن شکافها درست شد، از آنجا بود که هر کسی از خواب بلند میشد گرایشی میتراشید، هر کسی آن طرف بود میشد به کمونیست و آن دیگری در طرف دیگر میشد به ناسیونالیست. خُب تازه این بحثها از «دیدگاه یک و دو» عمیقتر نبودند به لحاظ بافت جامعه، راست است که اختلاف سیاسی بودند، بر سر جنگ خلیج اختلاف داشتیم، بر سر خاتمۀ جنگ ایران و عراق اختلاف بود، بر سر قیام در کردستان عراق اختلاف بود، بر سر ماندن یا نماندن کومهله، اما چرا هر کسی آنجا ماند و فداکاری کرد و آن تشکیلات و اعتبارش را نگه داشت ناسیونالیست است، با آن وجب خاک که آنجا باشی ناسیونالیست است، اما منی که به اینجا آمدم(اروپا. مترجم) میشوم کمونیست و اگر به کردستان رفتم میشوم ناسیونالیست. آن بحثها، آن نَکس(در کردی به معنای مریضی، در فارسی به معنای واژگونی و نگونساری و عود کردن مریضی. مترجم) را، به نظر من کمونیسم کارگری آورد، جریانی بیگانه بود و فرهنگ دلآزردن را در این تشکیلات جا انداخت، سم چنین دیدگاههایی در میان ما، در آن دوران پاشیده شد. »
این اولین بار نیست که از زبان رهبری جناح راست و ناسیونالیستی در کومهله، این چنین تاریخ روشن و مکتوب مربوط به دوران مباحث کمونیسم کارگری و انشعاب ناشی از آن در ۳۰ سال قبل تحریف و وارونهنمایی میشود. قبلاً از زبان ابراهیم علیزاده چنین تحریفاتی صورت گرفته و در اصل معمار یک چنین اعمالی ایشان هستند. چنین تحریفاتی از اجزای پروژۀ حذف و خانهتکانی از کمونیسم در این تشکیلات است. از آنجایی که طی سالهای اخیر این جناح سیاسی راست و بیگانه با تاریخ کمونیستی کومهله، تحت فشار نقد و افشا از سوی جناح چپ و کمونیستی در این تشکیلات و فعالین و هواداران در داخل کشور قرار گرفتهاند و مغایرت و تضاد اعمال و مواضع و دیدگاههایشان با برنامه و استراتژی سوسیالیستی کومهله و حزب کمونیست به همگان نشان داده شده است، با تحریف تاریخ این تشکیلات و به زعم خود یک «دشمنتراشی» در تلاشند که نقد و حساسیتهای امروز علیه خود را به اصطلاح «عمل و فرهنگی بیگانه با این تشکیلات» قلمداد کنند. اما در این میان هرچه که بیشتر ظاهر میشوند، بیشتر و بیشتر مستأصل و بیحاصل میگردند.
اساساً منشأ عمل و فرهنگ و رفتار غیرانقلابی و غیرکمونیستی، خود ایشان هستند و نه هیچ کس دیگری. از آنجایی که مطابق با اسناد و مصوبات و برنامه و سیاستهای کمونیستی کومهله توان دفاع از نظرات امروزی خود را ندارند و ماهیتشان راست و انحرافی است، به همان میزان نیز به اعمال و فرهنگ راست و ضددمکراتیک در تقابل با جناح چپ متوسل میشوند. در مطالب قبلیام و در دفاع از سیاستها و ارزشهای کمونیستی کومهله و حزب کمونیست، به بسیاری از اعمال ضددمکراتیک ایشان اشاره کردهام.
اگر حسن رحمانپناه آنطور که در بالا آمده است ادعای نقل قولی در خصوص «خوردن آب و نان این حزب و حرف زدن به آن» را (آن هم در بیش از بیش از ۳۰ سال قبل) به طور مذموم دارد، امروزه این خود ایشان و دیگر رهبران جناح راست هستند که رفقای جناح چپ خصوصاً رفقای پیشمرگ در کردستان را تحت فشار قرار دادهاند که «آب و نان و برق و دارویتان از ماست و علیه ما هم حرف میزنید؟!» مگر عین همین عبارات و بیشتر از آن را هم، افراد همجناحیشان به طور علنی و آشکار در شبکههای اجتماعی انتشار ندادهاند؟ مگر ننوشتهاند آن رفقایی که مطالب جناح چپ را بازنشر میدهند «ستون پنجم دشمن» هستند و هشدار دادهاند که «صبر آنها روزی به پایان میرسد»!!
مگر خود حسن رحمانپناه، رفیق پیشمرگ را به «جرم» انتقاد از ایشان و یا برشمردن اعمال خلاف و بیپرنسیپیهای صورت گرفته از سوی رهبری جناح راست در تشکیلات کردستان، به دبیرخانه احضار نکرده و حکم اخراج از عضویت در حزب را به ایشان ابلاغ نکرده است؟ مگر ابراهیم علیزاده و جمال بزرگپور و حسن رحمانپناه رفقای پیشمرگ در کردستان را به خاطر «لایک» نوشتههایی از رفقای جناح چپ، به دبیرخانه احضار و مورد بازجویی و تحت فشار برای «توبه کردن» قرار ندادهاند؟ مگر جمال بزرگپور علیه یکی از آنان به خشونت متوسل نشده و او را با پرخاش از دبیرخانه بیرون نرانده است؟ مگر این عادل الیاسی از کمیتۀ خارج کشور با هماهنگی ابراهیم علیزاده نبود که طی ابلاغیهای به اعضای حزب اعلام کردند که هیچ عضوی مجاز نیست ابتدا به ساکن مواضع منتقدانۀ خود در مورد سیاستهای حزب و کومهله را به سایتهای مجازی بکشاند؟ مگر خود حسن رحمانپناه و جمال بزرگپور و ابراهیم علیزاده نبودند که نامههای اعضای حزب در خارج کشور در ارسال به تشکیلات کردستان را سانسور میکردند و از انتشار نامههای آن رفقا در میان اعضای حزب در کردستان جلوگیری میکردند؟ مگر ایشان نبودهاند که به گواهی فعالین و هواداران داخل کشور تا مدتی قبل، وجود هر گونه اختلاف سیاسی در این تشکیلات را از آنان پردهپوشی و مخفی نگاه داشته بودند؟ مگر این فرهاد شعبانی و دیگر اعضای کنونی کمیتۀ تلویزیون نیستند که با هماهنگی ابراهیم علیزاده، علیه رفقای جناح چپ برای بیان نظراتشان حول اختلافات در این تشکیلات به سانسور متوسل شده و اجازۀ انتشار نظرات و برنامههای ایشان از تلویزیون کومهله را نمیدهند؟ مگر ایشان نیستند که در جلسهای در کمیتۀ تلویزیون علیه عضو کمیتۀ اجرایی حزب برمیخیزند و با فحاشی و الفاظ رکیک به وی و خانوادهاش، او را تهدید به کتککاری و شکستن دهان میکنند؟ مگر این ابراهیم علیزاده و جناحش نیستند که با اقدامات انحلالطلبانه، با عضوگیریهای جناحی و غیراساسنامهای علیه کنگرۀ ۱۳ حزب کمونیست ایران به لشکرکشی پرداخته و از هم اکنون مشغول مهندسی کردن آن هستند؟! مگر این عناصر جناح راست در تشکیلات کردستان و تحت نظارت ابراهیم علیزاده و تیم همراهش نبودند که به منظور مهندسی کردن انتخابات در کنگرۀ ۱۷ کومهله و در ادامۀ کمپین ضداخلاقیشان علیه رفقای جناح چپ، آنان را «ضدکومهله»، «در پی برکناری ابراهیم علیزاده» و … نامیدهاند طوری که آنقدر در گوش رفقای تازه پیشمرگ چنین تبلیغات و نفرتپراکنیهایی را خواندهاند که یکی از آنان تحریک شده و با اسلحه در پی کشتن رفیق مهدی حسینی کادر حزب کمونیست ایران و از مسئولین کومهله که یکی از کسانی بوده که یک چنین تبلیغات دشمنانهای علیه او انجام گرفته است، برمیآید. اما خوشبختانه آن شخص از انجام سوء قصد خود پشیمان شده و نزد مسئولین و مراجع تشکیلاتی به این قصد شوم خود اعتراف میکند و از رفیق مهدی هم طلب بخشش میکند. ابراهیم علیزاده و حسن رحمانپناه و جمال بزرگپور هم به خوبی از شرح چنین فاجعهای که در شرف وقوع بود، مطلعند!
براستی که مرور هر یک از این موارد (به عنوان مشت نمونۀ خروار)، دردآور و هراسناک و هشدار دهنده است. اما چارهای نیست. از آنجایی که جناحِ مرتکب به اعمال مجرمانه همواره سعی در مخفی نگهداشتن و سرپوش گذاشتن بر اعمال و سیاستهای خود دارد، چارهای نیست جز اینکه با احساس مسئولیت در قبال سرنوشت سیاسی و تشکیلاتی کومهله، جامعه را آگاه کرد که این جناح راست و انحلالطلب به لحاظ سیاسی و تشکیلاتی چه بلایی بر سر کومهله آورده است و نیز چه دروغهایی را که تحویل فعالین و هواداران در داخل کشور نمیدهند!
مطمئناً هر وقت که افرادی از رهبری این جناح دم از رفتار دمکراتیک بزنند و نیز دیگران را مقصر انجام هرگونه رفتار غیردمکراتیک در این تشکیلات قلمداد کنند، این گونه موارد ظلم و سرکوب توسط خود آنان، در جلوی چشمشان و نیز چشم جامعه گرفته خواهد شد. تا زمانی که ایشان دست از یک چنین اعمالی- با لباس کومهله و دفاع از طبقۀ کارگر- برندارند، دیگران به وظایف خود در قبال سرنوشت کومهله و حفاظت از ارزشها و سیاستهای کمونیستی آن، این چنین عمل خواهند کرد.
ادامه دارد.
۲۹ دی ۱۳۹۹
۱۸ ژانویه ۲۰۲۱