درباره اعتصاب عمومی
میزگرد كانال جدید با فاتح بهرامی و شهلا دانشفر
(نوشته زیر متن كتبی و ادیت شده میزگرد كانال جدید درباره اعتصاب عمومی است كه در تاریخ ١٦ مه ٢٠١٣ برگزارشد.)
ناصر اصغری: فاتح بهرامی از شما شروع می كنیم. وقتی می گوئیم “اعتصاب عمومی”، منظورمان از مقوله “اعتصاب عمومی” چیست؟
فاتح بهرامی: اول تاكید كنم كه اعتصاب مهمترین و قدرتمندترین ابزار مبارزه كارگران در مقابل سرمایه داران است. در واقع قدرت جمعی كارگران فقط در اعتصاب معنی و بروز پیدا میكند، زیرا اعتصاب جایی است كه كارگران با خواباندن تولید، یا قطع خدمات، میتوانند قدرت جمعی و اراده جمعی خود در مقابل سرمایه د اران و كارفرمایان را به نمایش بگذارند. اعتصاب موثرترین ابزار كارگران برای دفاع از حقوقشان است.
“اعتصاب عمومی” اشاره به این دارد كه اعتصاب در ابعاد وسیعتر و فراتر از یك كارخانه و محل كار صورت میگیرد. منتها این “ابعاد وسیعتر” اعتصاب در واقع در سطوح مختلفی ممكن است صورت بگیرد و مثلا در یك شهر یا یك رشته معین و یا سراسری و در سطح كشور باشد. بعنوان مثال، اگر همه یا بخش مهمی از كارگران در یك شهر دست به اعتصاب بزنند ما با یك “اعتصاب عمومی” در سطح یك شهر مواجه هستیم. در سطح یك رشته مثلا اعتصاب كارگران ماشین سازیها یا اعتصاب كارگران همه معادن ذغال سنگ در یك كشور یا اعتصاب كارگران پتروشیمی در چند شهر كه اخیرا نمونه اش را در ایران داشتیم شكل دیگری از یك اعتصاب عمومی است. شكلی دیگری از اعتصاب عمومی در سطح سراسری یعنی در سطح یك كشور است كه در اینحالت همه یا بخش عمده كارگران و یا بهرحال بخش قابل توجهی از كارگران صنایع مهم در سطح كشور دست به اعتصاب میزنند و تا آنجا كه ما درباره اهمیت اعتصاب عمومی در شرایط امروز ایران حرف میزنیم منظورمان این جنبه از بحث است. اعتصابات عمومی در اكثر موارد به یك رویاروئی با حكومت میانجامد و در برخی از آنها اساسا با دخالت سیاسی كارگران بر سر مساله معینی مواجه هستیم. اعتصاب عمومی های متعددی در طول تاریخ سرمایه داری بوقوع پیوسته اند. اعتصاب عمومی در فرانسه در سال ١٩٦٨ یك نمونه است كه حدود ١١ میلیون كارگر بمدت ٢ هفته در اعتصاب بودند، در ١٩٢٦ در انگلستان یك اعتصاب عمومی با حضور یك میلیون و ٧٠٠ هزار كارگر ٩ روز طول كشید، نمونه ای دیگر اعتصاب وینی پگ در كانادا در سال ١٩١٩ است كه در اولین ساعات پس از فراخوان اعتصاب ٣٠ هزار كارگر به اعتصاب رفتند و این اعتصاب ٤٠ روز طول كشید. در ایران هم یك نمونه مهم اعتصاب عمومی در جریان انقلاب ٥٧ است كه اگرچه اعتصاباتی قبل از ١٧ شهریور شروع شده بود منتها بدنبال كشتار ١٧ شهریور و با شروع اعتصابات كارگران نفت و پیوستن دیگر بخشهای كلیدی به یك اعتصاب عمومی مهم منجر شد كه نقش اساسی در سرنگونی رژیم شاه داشت. یك نمونه متاخرتر و جدید اعتصاب عمومی كه مربوط به ٣ ماه پیش است، اعتصاب عمومی ١٠٠ میلیون كارگر در هند است كه بمدت ٢ روز در ٢٠ و ٢١ فوریه صورت گرفت كه ١١ اتحادیه و یك فدراسیون مستقل كارگری آنرا فراخوان داده بودند. این اعتصاب عظیم در واقع یك اعتصاب اخطاری بود كه علیرغم توحش و سركوب پلیس با موفقیت كامل برگزار شد و سازماندهندگان آن اخطار كرده اند كه اگر به مطالبات كارگران توجه نشود اعتصابات دیگری را سازمان خواهند داد.
در جریان یك اعتصاب عمومی كه بخش مهمی از طبقه كارگر دست به اعتصاب میزند و یك رویاروئی و مبارزه جدی با سرمایه داران و دولت آنها درمیگیرد، طبیعی است كه بخشهای دیگر مردم معترض و تحت ستم جامعه بدنبال چنین اعتصابی و در حمایت از آن وارد عرصه مبارزه بشوند و این در خیلی از اعتصابات عمومی رخ داده است، و بهمین دلیل هم هست كه این نوع اعتصابات پتانسیل این را دارند كه كارگران با حكومتها و دولتها تعیین تكلیف كنند و آنرا بزیر بكشند و یا به عقب نشینی جدی وادار كنند. بنابرین در پاسخ به سئوال شما باید بطور خلاصه بگویم كه ما داریم از یك پدیده ای صحبت می كنیم كه قدرت طبقاتی و اراده جمعی كارگر را تمام قد در مقابل سرمایه داران و دولتشان بنمایش می گذارد. پیروزی یا شكست یك اعتصاب عمومی به فاكتورهای مختلفی از قبیل سازماندهی صندوقهای اعتصاب و قدرت مالی آن، رهبری اعتصاب و گرایش حاكم در آن، سازماندهی، سیاست حاكم بر اعتصاب و رابطه رهبری و توده كارگر، تبلیغات و جلب همبستگی و حمایت جامعه از اعتصاب، و امثال اینها بستگی دارد كه بحث جداگانه ای میطلبد.
و بالاخره باید تاكید كنم كه اهمیت و جایگاه امروز اعتصاب عمومی برای ما به اوضاع و احوال و شرایط حاضر در جامعه ایران مربوط میشود. بعبارت دیگر جایگاه اعتصاب عمومی باین دلیل امروز برجسته است كه میتواند بعنوان اساسی ترین و ضروری ترین اهرم برای دخالت سیاسی طبقه كارگر در جهت رهائی جامعه از بختك جمهوری اسلامی عمل كند. وضعیت سیاسی در ایران طوری است كه یك اعتصاب عمومی میتواند در مركز یك تحرك اجتماعی برای به پیروزی رساندن یك انقلاب علیه وضع موجود عمل كند و جامعه را نجات بدهد.
ناصر اصغری: شهلا دانشفر، فاتح بهرامی به یكسری از اعتصابات عمومی خیلی مهمی اشاره كردند. آیا شما فكر می كنید كه طبقه كارگر ایران اكنون در یك چنین موقعیتی قرار دارد كه بتواند وارد اعتصاب عمومی بشود؟
شهلا دانشفر: به نظر من بله! من از همین آخرین جمله فاتح بهرامی بحث را ادامه می دهم كه هم اوضاع سیاسی این را می طلبد، هم موقعیت جنبش كارگری و موقعیت سیاسی جامعه دارد این شرایط را و این امكان و زمینه ها را به ما نشان می دهد. نگاه كنید به وضعیت جمهوری اسلامی. جنگشان بیش از هر وقت بالا گرفته است. صفوفشان بیش از هر وقت در هم ریخته است. نگاه كنید به وضعیت اقتصاد جامعه که در هم ریخته و فروپاشیده است. نگاه كنید به وضعیت معیشت مردم و ببینید که چگونه فقر و فلاکت زندگی و معیشت توده های عظیمی از جامعه را به تباهی کشانده است. ولی در مقابل این این فقر و گرانی کمر شکن و این وضعیتی كه بر سر كارگر و بر سر كل جامعه آمده است، ما جامعه ای را می بینم كه به دنبال فرصتی است كه خودش را رها كند. خصوصا سال ٨٨ را دیدیم كه اوج اعتراض مردم به این وضعیت بود. بعد از آن بطور مثال شما اعتراضات هر روزه کارگران را می بینید که نقش مهمی در فعال نگاه داشتن فضای سیاسی جامعه داشته و به همین اعتبار به یک فاکتور مهم سیاسی در اوضاع متحول امروز تبدیل شده است. بطور مثال اگر همین امروز شما نگاه بكنید می بینید كه جنب و جوش اعتراضی در محیط های کارگری وسیع است. به اعتراضات کارگری در همین یك ماهه اخیر نگاه كنید، در تهران بطور مثال در بخش هایی در ایران خودرو، در نورد لوله صفا، در میان كارگران شركت واحد، كارگران ساختمانی، كارگران برق و کارخانجات بسیار دیگری کارگران در اعتراض و مبارزه هستند. به خوزستان نگاه كنید. خود جمهوری اسلامی از آن بعنوان “كانون داغ مبارزه” یاد میکند. از جمله در همین یک ماهه قند اهواز، شهرداری اهواز، بخش هایی از پالایشگاه آبادان نمونه هایی از این کانونهای دائمی اعتراض بوده اند. همینطور میتوانم از سنندج، کهگیلویه، اصفهان، ساوه، رشت و غیره و غیره صحبت کنم. شما وقتی به سرتیتر خبرها نگاه می كنید، می بینید كه جنبش كارگری دارد می جوشد. اعتراضات وسیع و گسترده است. و به اعتبار همین مبارزات همانطور که اشاره کردم هم اکنون جنبش كارگری به یك وزنه سنگینی در اوضاع سیاسی تبدیل شده و توجهات را به خودش جلب كرده است. از سوی دیگر به جامعه نگاه كنید. فضا فضای اعتراض است. یک مثال روشن جنبش اعتراضی علیه تبعیض علیه زن است و یك نمونه بارز آن مریوان بود كه دیدیم چگونه مردم در مقابل تعرضات جمهوری اسلامی، شهری را به اعتراض در آوردند. زنان سرخپوش در مقابل سركوبگری جمهوری اسلامی دیدید چه جواب دندان شكنی دادند. مثال دیگرش عقب رفتن هر روز بیشتر حجاب زنان است که به موضوع بحث داغ در درون رژیم و جدالهایشان تبدیل شده است. یک نمونه دیگر برگزاری مراسم اول مه در شهر سنندج بود. در این روز کارگران با شعار “اتحاد اتحاد كارگر اتحاد” به خیابان آمدند و علیرغم تهدیدات رژیم اسلامی این روز همبستگی جهانی را گرامی داشتند. در چنین شرایطی بدون شک اعتراض و اعتصاب كارگری با همبستگی و حمایت وسیع جامعه روبرو می شود. بنابراین کارگران میتوانند با اعتصابات سراسری کل جامعه را پشت سر خود و خواستهای سراسری بسیج کنند. بطور مشخص هم اکنون اعتراض علیه فقر و فلاکت و علیه دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر موضوع اعتراض نه فقط کارگران بلکه کل جامعه است و با برافراشتن پرچم مبارزه علیه این فقر و فلاکت و خواست افزایش فوری دستمزدها میتوان کل جامعه را به تحرک در آورد. در خود جنبش اعتراضی نیز هم اکنون شاهد جنبشی بر سر این موضوع هستیم که دارد هر روز دامنه اش گسترده میشود. نمونه آن طومار اعتراضی هزاران کارگر بر سرخواست افزایش دستمزدهاست که اکنون تعداد امضا های آن به ٤٠ هزار رسیده است. بخش های دیگر کارگری مثل کارگران واحد و غیره نیز بر سر همین خواست دست به حرکت و اعتراض زده اند و نیز بیانیه های متعددی از سوی تشکلها و رهبران کارگری بر سر خواست افزایش دستمزدها و اینکه زندگی با این سطح از دستمزد دیگر ممکن نیست انتشار یافته است. اینها همه بستری است که زمینه را برای اعتصابات سراسری کارگری مهیا میکند. بنابراین می خواهم بگویم كه هم اوضاع سیاسی، هم موقعیت مستاصل جمهوری اسلامی و صف در هم ریخته اش و هم وضع فروپاشی اقتصاد جامعه و هم موقعیت کنونی جنبش كارگری، همه و همه فاكتورهایی هستند كه به روشنی نشان می دهد كه شرایط و زمینه های یك اعتصاب سراسری دارد فراهم میشود. به ویژه مهمترین مسئله همچنان كه فاتح بهرامی گفت، اعتصاب سراسری کارگری ابزار قدرتنمائی طبقه كارگر است. ابزاری است كه كارگر می تواند بیاید جلوی صحنه سیاسی و پرچمدار خواسته های كل جامعه باشد. از همین رو در اوضاع سیاسی امروز اعتصابات سراسری میتواند فاكتور و مؤلفه مهمی باشد برای اینكه اجازه ندهد از بالای سر جامعه تصمیم گرفته شود. با قدرت اعتصابات کارگری میشود جریانات راست را از سر راه مبارزات مردم كنار زد. و جلو آمدن کارگران در چنین قامتی فق روشنی را در مقابل اعتراضات جامعه قرار میدهد. مجموعه این فاكتورها و همچنین تجربیات انقلابات منطقه، انقلابات شمال آفریقا مثل مصر و غیره، بیش از هر وقت بر نقش تعیین کننده طبقه كارگر و مبارزات كارگری در جلو صحنه سیاسی جامعه تاکید میگذارد. به همین دلیل به نظر من امروز هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی زمینه های تدارک اعتصابات کارگری فراهم است و هم یک پاسخ و ضرورت به همین اوضاع است. جالب است که خود رهبران كارگری هم دارند در واقع به نوعی همین را بیان می كنند. همین مصاحبه ای كه اخیرا علی نجاتی در گفتگو با سایت “اتحاد” انجام داده را توجه کنید، در آنجا علی نجاتی به مسئله ٣ میلیون تومان بعنوان حداقل دستمزد اشاره می كند و بعد می گوید راه حل مقابله با فقر و فلاکتی که امروز بر گرده کارگر و توده عظیم مردم تحمیل شده است، اعتصاب سراسری است. رضا شهابی در بیانیه اول ماه مه اش به نوعی همین را می گوید. در بیانیه “اتحادیه آزاد كارگران” هم همین آمده است. می خواهم بگویم كه این موضوع و این ضرورت به شکلی به گفتمان رهبران و فعالین كارگری هم تبدیل شده است. این هم یكی دیگر از آن فاكتورهایی است كه ممكن بودن تدارک اعتصابات گسترده و سراسری کارگری را نشان می دهد. به همین دلیل بر روی همین زمینه ها باید ساخت و به تدارك اعتصاب سراسری رفت. از جمله همین اعتراضاتی را كه در شهرهایی مختلف در سراسر ایران در جریان است و نمونه هایی از آنرا برشمردم، نقطه حرکتهای خوبی برای شکل دادن به یک اعتصاب سراسری کارگری است. به این اعتبار می خواهم بگویم كه من جوابم به سئوال شما مثبت است.
ناصر اصغری: شهلا دانشفر به مبارزات كارگران و مبارزات و اعتراضات عمومی در سال ١٣٨٨ اشاره كرد. سئوالم این است كه چگونه اعتصاب عمومی به پیروزی مردم بر جمهوری اسلامی كمك خواهد كرد؟
فاتح بهرامی: اگر یك اعتصاب عمومی در ایران راه بیفتد سرنگونی جمهوری اسلامی تقریبا قطعی است. اگرچه زمینه برای راه افتادن یك اعتصاب عمومی مناسب است اما در عین حال موانعی نیز بر سر راه آن وجود دارد كه برطرف كردن آنها موضوع خیلی مهمتری است. لااقل در دو دهه گذشته، یعنی پس از پایان جنگ ایران و عراق، دامنه و تعداد اعتصابات كارگری بسیار گسترده و وسیع بوده است. وسعت اعتصابات در غیاب تشكلهای كارگری و با توجه به ممنوع و “حرام” بودن اعتصاب حاكی از اینست كه از یكطرف اوضاع سیاسی جامعه و وضع اقتصادی كارگران به رژیم امكان نداده كه مانع اعتصابات بشود، و از طرف دیگر سازماندهی این اعتصابات تماما مدیون نقش رهبران عملی كارگری در محیطهای كار است كه ما درباره جایگاه این رهبران عملی قبلا بطور مفصل بحث كرده ایم. ضمنا باید تاكید كنم كه اگرچه دامنه اعتصاب در ایران بسیار گسترده بوده اما بجز موارد بسیار معدودی، ما شاهد این نیستیم كه همزمان چند اعتصاب مرتبط بهم صورت گرفته باشد، یا مثلا اعتصاباتی كه در همبستگی با یك اعتصاب دیگر باشد را تاكنون نداشته ایم و این یك معضل و مانع بر سر راه اعتصاب عمومی محسوب میشود كه باید برای برطرف كردن آن چاره اندیشید. مسائل مختلفی مانند عدم وجود تشكلهای كارگری، فقر، و سركوب جمهوری اسلامی میتواند بخشی از دلایل این مانع باشد اما یك دلیل مهمتر و اساسی تر بنظر من مربوط به نقش رهبران كارگری است كه برای سازماندهی اعتصاباتی فراتر از یك محیط كار تاكنون یا اقدامی نكرده اند و یا اقدام آنان در سطحی نبوده كه به نتیجه برسد. یكی از موارد معدود اعتصابات سازمانیافته همزمان و مرتبط اعتصابات اخیر پتروشیمی هاست كه همه دیدند كه چه فشار عظیمی روی جمهوری اسلامی گذاشت و جنب و جوش و تاثیر بسیار مهمی نیز روی جنبش كارگری داشت.
بطور خلاصه، با توجه به نكات فوق و مجموعه شرایط و اوضاع سیاسی میتوان گفت كه از یكطرف روحیه مبارزاتی مردم و عزم آنان برای سرنگونی جمهوری اسلامی دائما جدیتر میشود و از طرف دیگر فقر و فلاكت غیر قابل تحمل جامعه را در یك وضعیت انفجاری قرار داده است. از اینرو مهمترین مساله برای راه افتادن یك اعتصاب عمومی عمدتا برطرف كردن آن مانعی است كه اشاره كردم. یعنی اساسش در گرو این است كه رهبران عملی كارگران اولا بر سر ضرورت اعتصاب عمومی به توافق برسند و آنرا بعنوان یك اقدام اساسی در جهت رهائی كارگران و كل جامعه برسمیت بشناسند و ثانیا برای سازمان دادن و تدارك آن دست به اقدامات عملی بزنند. بنظر من در حال حاضر مساله اصلی همین است.
اما یك اعتصاب عمومی چگونه به پیروزی مردم بر جمهوری اسلامی كمك میكند اساسا به اوضاع سیاسی ایران و وضعیت بحرانی رژیم و رابطه مردم با این رژیم مربوط است. در یك كشور دیگری كه شرایط مانند ایران نیست كه مثلا جامعه در حالت نرمال باشد آنگاه یك اعتصاب عمومی بر سر فرضا افزایش دستمزد جامعه را لزوما به پله دیگری نمیبرد. بعبارت دیگر پیروزی یا شكست اعتصاب هیچكدام در اوضاع عادی منجر به تغییر و تحول انقلابی یا بحران سیاسی نمیشود. اما ایران اینطور نیست. نه فقط شرایط عادی و نرمال نیست بلكه سالهاست كه مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی تلاش میكنند و در واقع در كمین آن هستند. علاوه بر این فقر و فلاكت اقتصادی برای توده های وسیع كارگر و زحمتكش غیر قابل تحمل شده است. سران رژیم بحدی از این وضعیت در هراسند كه هر روزی باشكال مختلف بهمدیگر هشدار میدهند و نگرانیشان را از جنبیدن كارگران ابراز میكنند. مثلا همین اواخر توكلی در مجلس میگوید كه مردم حتی اشكنه هم نمیتوانند بخورند و باید كاری كرد، اما خودشان هم میدانند كه كاری نمیتوانند بكنند! یعنی وحشت دارند از وضعیت و فضایی كه شورش بشود، وحشت دارند كه اعتصاب عمومی بشود، یا قیام بشود. همه اینها در چشم اندازشان هست. همینجا باید تاكید كنم كه فقر و فلاكت اقتصادی در یك جامعه همیشه منجر به انقلاب نمیشود، در یك شرایطی كه جامعه در وضعیت انقلابی و اعتراضی قرار ندارد فقر ممكن است باعث استیصال بشود. اما ایران اینطور نیست و در واقع فقر و فلاكت اقتصادی در یك شرایط اعتراضی و انقلابی ضرب شده است و همین باعث وحشت سران رژیم اسلامی شده است. در چنین فضائی است كه حتی یك اتفاق ساده پتانسیل تبدیل شدن به یك حركت اعتراضی بزرگ را دارد. بنابراین وجود این اوضاع و احوال سیاسی متحول باعث میشود كه یك اعتصاب عمومی در جامعه طومار رژیم را درهم بپیچد و به قیام علیه رژیم منجر بشود. در واقع حركت قدرتمند طبقه كارگر در جریان یك اعتصاب عمومی جمهوری اسلامی را بطور قطع زمینگیر میكند. اینها در جریان انقلاب ٨٨ گفتند كه اگر تظاهراتها در چند نقطه بهم وصل میشد رژیم سقوط میكرد، و این در شرایطی بود كه كارگران بطور متشكل یا بشكل جنبش اعتصابی در ٨٨ حضور نداشتند. اینبار اوضاع بسمتی میرود كه اعتراض و حركت میلیونی مردم بدنبال و یا همزمان با حركت قدرتمند كارگران سقوط رژیم را قطعی كند.
ناصر اصغری: شهلا دانشفر، هم شما و هم فاتح بهرامی به نكات مهمی اشاره كردید. نكات زیادی مطرح شد كه امكان پرداختن به همه آنها وجود ندارد. در رابطه با نكته ای كه فاتح بهرامی در رابطه با شرایط انقلابی ای كه امكان به استیصال سیاسی نمی دهد، سئوال می تواند اینجوری مطرح شود كه در چنین شرایطی كه هر آن امكان انفجار اجتماعی امكان دارد به وقوع بپیوندند، چه وظایفی بر عهده رهبران و فعالین كارگری می افتد.
شهلا دانشفر: همانطور كه گفتید فاتح بهرامی به نكات بسیار مهمی اشاره كردند. انقلاب ٥٧ و نقشی كه كارگران نفت با اعتصاب سراسری شان داشتند، یك مثال بارزی است از قدرت كارگران و اعتصاباتشان كه كمر رژیم شاه را شكست. روشن است که در این میان نقش مهم و محوریی بر دوش کارگران مبارز و معترض، کارگران کمونیست و چپ قرار دارد که به جلوی صحنه بیایند و چشم انداز رهایی کل جامعه را در مقابل خود قرار دهند. ببینید ما داریم از اعتصاب بعنوان یك فاكتور مهم سیاسی در تحولات سیاسی امروز جامعه صحبت می كنیم. داریم از اعتصاب بعنوان راهكار برای جامعه كه در كمین فرصتی است تا خود را از جهنم رژیم اسلامی رها کند، سخن میگوییم. بنابراین همانطور که جلوتر اشاره کردیم بهترین فرصت برای اعتصابات عمومی و سراسری کارگری است و این دست فعالین و رهبران کارگری را میبوسد که سازمانده چنین مبارزاتی باشد. برای این کار اولا باید گفتمان اعتصابات عمومی به عنوان ابزار قدرت کارگر و بعنوان یک ضرورت سیاسی مهم بویژه در مقطع امروز را به جنبش کارگری برد و آنرا به امر رهبران و فعالین در تمام مراکز کارگری تبدیل کرد. دوما عمل متحد رهبران كارگری، همچنین عمل متحد تشکلهای کارگری در این مقطع تاریخی بسیار كلیدی است. بحث بر سر ابراز وجود سیاسی طبقه كارگر در جلوی صحنه سیاسی جامعه است. برای این کار نیاز به یك عمل متحد هست. سومین تاکید من دامن زدن به جنبش مجامع عمومی کارگری بعنوان ظرفی برای متحد کردن صف کارگران در این راستاست. هدف متحد كردن كل كارگران دربخشهای مختلف بر سر این راهكار و گذاشتن این چشم انداز در مقابل جنبش کارگری است. به این اعتبار دامن زدن به یك جنبش وسیع مجمع عمومی كه توده كارگر را بتواند متحد نگه دارد و بتواند زمینه ها و بستر اعتصابات سراسری را فراهم بكند ضروری و حیاتی است. انجام همه اینها نیز بر دوش رهبران كارگری قرار میگیرد. در عین حال ابراز وجود رهبران کارگری چه به صورت بیانیه های فردی و چه بصورت بیانیه های مشترکشان، جنبه ای دیگر از صف آرایی و قدرتنمایی کارگران در مقابل صحنه سیاسی جامعه است. خوشبختانه امروز در جنبش كارگری ما شاهد نشانه هایی از همین جهتگیری ها هستیم. می بینم كه جنبش كارگری با گامهای آرام، ولی دارد به جلو می آید و در این عرصه قدم بر می دارد. بر سر خواستهای سیاسی و اجتماعی کل جامعه دارد ابراز وجود میکند و جلو می آید. می بینیم که رهبران و یا تشکلهای کارگری نه تنها بر روی مسائل اقتصادی خودشان، بلكه روی مسائلی چون اعتراض علیه اعدام، در رابطه با حقوق كودك، در رابطه با تبعیض علیه زن، در رابطه با دفاع از كارگر زندانی، و نمونه هایی دیگر از این دست دارند سخن میگویند. بنابراین اگر بخواهم صحبتم را خلاصه كنم، تأكید من بر روی عمل متحد كارگری است. تاکید من بر بردن این گفتمان به درون کارگران و ابراز وجود متحد رهبران کارگری برای رفتن بسوی اعتصابات سراسری و عمومی کارگری و گذاشتن چنین چشم انداز روشنی از پیروزی در مقابل خود و جامعه است.
ناصر اصغری: شهلا دانشفر به یك سری مسائل مهمی مثل برخورد فعالین جنبش كارگری به اعدام، به مسئله كودك، به مسئله زن اشاره كردند. می دانیم كه همه گرایشات درون جنبش كارگری با این مسائل مثل هم برخورد نمی كنند. سئوال این است كه چگونه می شود همه گرایشات درون جنبش كارگری را پای یك مسئله مهمی مثل اعتصاب عمومی كشاند.
فاتح بهرامی: این یك سئوال و موضوع مهم و در عین حال یك معضل هم هست. فكر می كنم اگر این فضای چپ و شرایطی كه امروز داریم در موردش صحبت می كنیم در ایران برقرار نبود، این كار خیلی سخت می شد. بهرحال وقتی از گرایشات مختلف صحبت می كنیم، فرض بر این است كه چپ و راست در جنبش كارگری هست و گرایش راست همیشه با روشهای انقلابی مسئله داشته است. گرایش راست عموما با گرایش چپ و كمونیستی و با راه حلها و روشهای عملی آنها كنار نمیاید و حتی محتمل است كه جاهایی كنار دست جریانات و احزاب حكومتی قرار بگیرد. این موضوع هم بلحاظ نظری قابل توضیح است و هم در جاهای دیگر تجربه اش را داشته ایم. اما در ایران احتمال عكس این قضیه بیشتر است، یعنی اینكه احتمال این بیشتر است كه همه یا بخش عمده گرایشات درون جنبش كارگری بر سر یك اعتصاب عمومی در مقابل جمهوری اسلامی بنحوی كنار هم قرار بگیرند. دلیلش این است كه فضای سیاسی طوری است كه همه گرایشات درون جنبش كارگری علیه جمهوری اسلامی هستند. (جریاناتی مانند خانه كارگر و شوراهای اسلامی جزو گرایشات درون جنبش كارگری نیستند، اینها ارگانها و نهادهای رژیمی و ضد كارگری هستند.) حتی آن سندیكالیستی كه افقش از چهارچوب نظام سرمایه داری جلوتر نمی رود، دیگر از دست این رژیم به تنگ آمده است و نمی تواند جمهوری اسلامی را تحمل كند. زیرا این رژیم هیچ حقی در چهارچوب سندیكالیستی برای آنها قائل نیست. زیرا این رژیم نه سندیكا را برسمیت میشناسد و نه قرارداد دسته جمعی را، و نه احزابی رفرمیست مستقل از رژیم وجود دارد كه مثلا جریانات سندیكالیست در كنار آنها قرار بگیرند. بنابراین چون هیچیك از اینها در جمهوری اسلامی وجود ندارد و خارج از چهارچوب حكومت جائی برای كسی نیست، در نتیجه همه گرایشات درون جنبش كارگری در سرنگونی جمهوری اسلامی ذینفعند. این یك فاكتور.
یك فاكتور دیگر هم این است كه گرایش چپ و سوسیالیستی درون جنبش كارگری خیلی قوی است، و این فاكتور بسیار مهم است. من فكر می كنم وظیفه سازمان دادن اعتصاب عمومی در ایران بر دوش رهبران سوسیالیست طبقه كارگر است، و سوسیالیستها فقط می توانند این كار را بكنند و آنها هستند كه در اساس خواهان این كار هستند. بنابراین اگر این رهبران سوسیالیست طبقه كارگر بتوانند با همدیگر توافق بكنند و دست به تدارك این كار بزنند، بخش عمده ای از طبقه كارگر پشت اعتصاب عمومی خواهند بود، و این بنوبه خود بخش مهمی از جامعه را پشتیبان و حامی اعتصاب عمومی میكند. همین امروز مردم منتظر هستند كه كارگر یك جائی قدرتنمائی بكند كه بدنبال آن علیه رژیم بمیدان بیایند. در نتیجه فضا بر آن گرایشی كه بخواهد چوب لای چرخ بگذارد بشدت تنگ می شود. نه فضای جامعه این اجازه را می دهد و نه كارگری كه زندگی خود و خانواده اش تحت حاكمیت این رژیم تباه شده و میخواهد یك راهی باز كند كه از این وضعیت رها بشود. در نتیجه اگر قرار باشد حركتی شروع بشود و اعتصاب عمومی سر بگیرد و شعله های آن زبانه بكشد من فكر می كنم كه همه گرایشات درون جنبش كارگری بنفعشان است از آن حمایت كنند و آنرا تقویت كنند و برای آن مانع درست نكنند. وسط راه ممكن است هزار و یك معضل پیش بیاید و بخصوص بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی موضوع متفاوت است و تقابل گرایشات داستان دیگری دارد. ولی اگر بخواهم در یك جمله بگویم كه اتحاد گرایشات حول اعتصاب عمومی “در گرو چیست”!؟ می گویم در گرو این است كه رهبران و فعالین كارگری سوسیالیست باید متحد و متشكل بشوند و با یك پلاتفرم روشن اوضاع را در دست بگیرند و طبقه را متحد بكنند و گرایشات دیگر در چنین شرایطی به نظر من به دنبالشان خواهند رفت.
ناصر اصغری: شهلا دانشفر، حزب كمونیست كارگری در این بین، در فراخوان به اعتصاب عمومی و یا در موقعی كه كارگران وارد اعتصاب عمومی شدند، چه نقشی می تواند بازی كنند؟
شهلا دانشفر: یكی مسئله تدارك و فراهم كردن زمینه های این اعتصاب عمومی است كه صحبت كردیم. در همین راستا به نظر من دادن تصویری روشن از چشم انداز آینده جامعه و از نقش مهم جنبش كارگری خصوصا در این مقطع سیاسی معین، یک کار مهمی است که حزب باید انجام دهد. مساله دیگری که در دستور کار حزب قرار میگیرد همسو كردن رهبران كارگری با این چشم انداز است.
همچنین نقد گرایشات راست و تشخیص موانع پیشروی و گذاشتن راهکارهایی روشن برای کنار زدن این موانع در مقابل جنبش کارگری و در مقابل کل جامعه یكی دیگری از وظایفی است كه بر دوش حزب كمونیست كارگری قرار میگیرد. یک کار دیگر ما بردن همین گفتمان ها به میان کارگران و مردم و اشاعه ایده اعتصاب و جایگاه مهم آن خصوصا در مقطع سیاسی امروز، به عنوان یک پاسخ عملی و ممکن است. یک اقدام مهم ما در این جهت گذاشتن تجربیات تاریخی جنبش كارگری از جمله تجربه انقلاب ٥٧ و نقش كارگران نفت و تجربه انقلابات منطقه و غیره و غیره در مقابل کارگران و کل جامعه است. درعین حال ما باید بویژه تمركز و فوكوس بیشتری بر روی مراكز كلیدی كارگری داشته باشیم.
روشن است که به طور واقعی حزب بیانگر اعتراض و خواستهای کارگران و کل جامعه است. با ابزاری مثل تلویزیون ٢٤ ساعته كانال جدید و غیره، حزب میتواند بیشترین نقش را در گذاشتن تصویر روشنی از افق مبارزه در مقابل کارگران و توده های وسیع مردم قرار دهد و به این ترتیب طبقه کارگر را در موقعیت بهتری برای ایفای نقش سیاسی خود در جلوی صحنه سیاسی جامعه و به حرکت در آوردن توده های وسیع مردم و رفتن بسوی اعتصاب عمومی و اعتراضات سراسری و گسترده قرار دهد.
حزب میتواند با پاسخ دادن به موانع پیش روی جنبش کارگری و گذاشتن راهکارهای عملی در مقابل آن و کل جامعه نقش مهمی در متحد کردن صف رهبران کارگری و هم افق کردن آنان داشته باشد. به عبارت روشنتر وقتی ما از نقش طبقه كارگر و ابراز وجود سیاسی آن در جلوی صحنه سیاسی جامعه صحبت می كنیم، یك فاكتور مهم و تعیین كننده اش نقشی است که بر عهده حزب قرار دارد. این حزب است که باید افق كارگری و چشم انداز پیروزی را در مقابل جامعه قرار دهد. به همین اعتبار اینجا دیگر تاکید من بر تلاش برای جذب هر چه بیشتر رهبران و فعالین كارگری به حزب و عضو گیری وسیع در میان کارگران و در سطح جامعه است. با یك چنین افقی و با چنین تصویری است که امروز داریم از اعتصاب عمومی کارگری و زمینه های آن صحبت میکنیم و به نظر من نقش حزب در این مقطع سیاسی و بخصوص تا آنجا كه به اعتصاب عمومی برمی گردد، بسیار كلیدی است.
ناصر اصغری: فاتح بهرامی، سئوالی كه اینجا می تواند پیش بیاید، این است كه از گرایشات و رگه های مختلفی در جنبش كارگری حرف زدیم و شما گفتید كه می توانند گاها حتی در كنار دست احزاب و دستجات رژیم هم قرار بگیرند. سئوال این است: بر موانع و كارشكنی ها چگونه می شود فائق آمد. چگونه میشود احزاب و جریاناتی را كه می توانند موانعی بر سر راه اعتصاب عمومی ایجاد كنند را كنار زد؟
فاتح بهرامی: تا آنجائی كه به ایجاد موانع توسط احزاب و جریانات مختلف در سطح كلی مربوط است، یك فاكتور مهم برای مقابله با این موانع وجود حزب كمونیست كارگری است كه در دفاع از طبقه كارگر و گرایش سوسیالیستی در مقابل سایر گرایشات نقش خواهد داشت. اولا تا به برخورد به مساله اعتصاب عمومی برمی گردد، من هم فكر می كنم كه جریاناتی قطعا تلاش میكنند در مقابل آن معضلاتی را به وجود بیاورند كه باید آنها را خنثی كرد. در پاسخ به سوال قبلی من به یك نكته تاكید كردم كه اگر گرایش سوسیالیستی متحد شود و برای برپائی اعتصاب عمومی آستین بالا بزند گرایشات دیگر بدنبال آن خواهند رفت، اینجا باید تاكید كنم كه این موضوع را باید در دو مرحله تفكیك كرد، قبلا هم به آن اشاره ای داشتم. یك مرحله جائی است كه این اعتصاب عمومی میرود كه جمهوری اسلامی را بیاندازد. قبلا نیز اشاره كردم كه در این مرحله اتحاد گرایشات ساده تر است. اما بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی معضلات خیلی متفاوت و اختلاف گرایشات ممكن است خیلی جدیتر باشد. كما اینكه در سال ٥٧ هم طبقه كارگر آمد جلو، شوراهایش را تشكیل داد و اعتصاب عمومی اش شاه را انداخت، ولی جاهایی هم به خمینی توهم داشت، و پلاتفرم نداشت و در نتیجه جریان اسلامی توانست استفاده كند و ضربه زد. اسلامیها همان ابتدا رفتند سراغ كارگران و به بهانه هایی اعتصابات را خواباندند و كارشان را كردند. می خواهم تاكید كنم كه بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی همه گرایشات تلاش میكنند مهر خود را بر تحولات بزنند و گرایشات آنجا كارشان سخت تر است. به نظر من آنجا دیگر آن جنگ و جدال بین گرایشات به معنای واقعی بجلو رانده میشود. بنابراین به هر درجه ای كه طیف سوسیالیست و كمونیست درون طبقه و رهبران كارگری سوسیالیست متحدتر و قوی تر باشند، و پلاتفرشان محكم تر باشد و توانسته باشند طیف وسیعی از كارگران را به آن قانع كنند ساده تر میتوانند موانع را كنار بزنند. یك نكته مهم دیگر اتكا به توده كارگر و قدرت مجامع عمومی كارگری است. مجمع عمومی نقطه قدرت گرایش سوسیالیستی و نقطه ضعف گرایشات راست است، گرایشات راست از آن می ترسند و معضل دارند با آن. از اینرو تلاش میكنند كه توده كارگر و اراده جمعی آنها را كنار بزنند و امور را بدهند دست یك تشكلی كه به نمایندگی از آنها كارشان را بكند.
بطور خلاصه، برای خنثی كردن و كنار زدن نقش منفی گرایشات راست اولین نكته مهم است كه طیف رهبران كارگری چپ و سوسیالیست متحد و متشكل باشند، این یك ضامن اساسی برای مقابله با گرایش راست است. فاكتور دوم این است كه گرایش چپ باید طبقه كارگر و مردم را به سیاستها و راه حلهای خود قانع كند و آنها را بسیج كند. و بالاخره اتكا به مجامع عمومی كارگری و اراده مستقیم توده های كارگر یكی از مهمترین فاكتورهائی است كه برای مقابله با گرایشات راست و حكومتی موقعیت چپ و سوسیالیستها را تحكیم میكند. من فكر می كنم از همین امروز باید برای اینها كار كرد. واضح است كه جریانات راست و بورژوائی در جریان اعتصاب عمومی و انقلاب و كلا در جریان مبارزه كارگران باشكال مختلف سنگ اندازی و مانع تراشی خواهند كرد و باید اینها را خنثی كرد.
ناصر اصغری: شهلا دانشفر جواب شما را می خواهم در همین رابطه كه چگونه می شود بر موانعی كه جریانات و گرایشات راست بر سر راه اعتصاب عمومی به وجود بیاورند، غلبه كرد.
شهلا دانشفر: فاتح بهرامی به نكات بسیار مهمی اشاره كردند. ببیند این مانع تراشیها را از همین الان هم داریم می بینیم. همانطور كه ما داریم از موقعیت جنبش كارگری، راست و بورژوازی هم دارد این موقعیت را می بیند. شما می بیند كه نحوه رابطه شان با جنبش كارگری را. یك موقعی بود كه اصلا صحبتی از این نبود. الان می بینیم كه رضا پهلوی به مناسبت اول ماه مه پیام می دهد. ولی آنجا كارگران را بعنوان تولیدكنندگان و شكوفائی جامعه و اقتصاد جامعه اسم می برد؛ برای اینكه به مسئله بعنوان یك سرمایه دار نگاه می كند. یا مسئله شما دارید می بینید كه یك دفعه “كلمه كارگری” راه می افتد و در همان اولین شماره اش كه در نوشته ای در باره اش نوشتم، فراخوان به پلاتفرم موسوی می دهد و مسئله قانون اساسی است. یا همین الان در اعتراضات كارگری می بینید كه كارگران می گویند شورایعالی كار را قبول نداریم. باید دستمزد توسط نمایندگان خودمان تعین بشود. این را در طومار سی هزار امضا می بینیم. در اعتراضات كارگران می بینیم. می بینیم یك دفعه های و هوی بر سر شكایت دیوان عدالت اداری راه می افتاد. می خواهند اعتراض كارگری را در كریدورهای ادارات دولتی بچرخد و به فرسایش بكشانند. حتی پژواك اعتراض كارگری تو دعواهای خود درون حكومت می بینیم كه می گویند اگر وزیر كار اگر دستمزد را می كند ٨٠٠ هزار تومان، رأی اعتماد می گیرم. می خواهم بگویم شما نگاه می كنید كه از همین الان چطور گوششان تیز است و چطور دارند كارشان را می كنند. دعوت كردن به مبارزه در چهارچوب قانون كار، اینها همه در واقع یك سنگ اندازی هایی است و مانع تراشی هایی است برای به انحراف كشاندن و غیره. به درجه ای كه اعتصابات جلوتر می رود، در ابعاد دیگری خودش را نشان می دهد كه فاتح بهرامی به آن اشاره كردند. به همین دلیل باید یك كار دائم ما نقد این گرایشات راست باشد. كنار زدن این موانع از جلوی پای جنبش كارگری است. همانطور كه فاتح بهرامی هم گفتند، موفقیت اعتصاب عمومی بستگی به این دارد كه چه سیاستی را در مقابل خودش گذاشته است. نمونه انقلاب ٥٧، اعتصاب كارگران نفت كاملا تجربه بسیار روشنی است. به همین دلیل اینجاست كه نقش حزب تعین كننده است، برای اینكه بتواند آن افق روشن را در مقابل كارگر بگذارد. افق پیروزی را جلوی جامعه بگذارد. و جلوی زد و بند بالای سر جامعه را بگیرد. و اینجاست كه به نظر من هم تأكید بر شوراهای كارگری، مجمع عمومی كارگری و در صحنه نگه داشتن توده كارگر كه نقش بسیار كلیدی دارد، كه فاتح بهرامی هم تأكید كردند. گرایش راست به این ابزارها متكی نمی شود و وحشت دارد. نمی خواهد كارگر تو صحنه بماند. می خواهد كارگر را در كریدورهای قوانین موجود بچرخاند. بنابراین اینها بسیار تعین كننده است و نقش رهبران چپ و كمونیست اینجاست كه رابطه تنگاتنگ این رهبران چپ و كمونیست با حزب كمونیست كارگری ایران و بعنوان خود همسو كردن تلاش حزب برای همسو كردن و همجهت كردن و هم افق كردن اینها. با این چشم انداز است كه گفتیم بسیار تعین كننده و كلیدی است. و به نظر من اینها آن گامهای مهم و حیاتی است برای اینكه این موانع را كنار بزنیم.
ناصر اصغری: با تشكر از هر دوی شما، شهلا دانشفر و فاتح بهرامی، برای شركت در این میزگرد.*