سیاوش دانشورزنان، مضحکه انتخابات و چشم انداز سقوط حکومت اسلامی

زنان، مضحکه انتخابات و
چشم انداز سقوط حکومت اسلامی

سیاوش دانشور
صحنه سیاسی ایران در آستانه نمایش انتخابات براستی دیدنی است. همین یک هفته پیش بود که قرار بود “سونامی” دیگری اینبار در دفاع از رفسنجانی رخ دهد. “سونامی” رفسنجانی با فوت “امام زمانی حضرت آقا” خاموش شد و همراه با آن “شور حسینی” انتخاباتی جایش را به “عزای عاشورائی” اردوی طرفداران نظام اسلامی و اپوزیسیون آخوند زده و اسلام زده ایران داد. بیشتر کسانی که شال کلاه کرده بودند تا از “حق رای” شان استفاده کنند، با حذف رفسنجانی – مشائی دچار دیپرسیون سیاسی شدند. کسانی که آنقدر “زمینی” و “سیاست ورز” و “معقول” شدند که شعار میدادند: “از آرزوهایمان حرف نزنیم و به خواست مردم که رفرم میخواهند بچسپیم؛ تنها راه نجات کشور رای دادن به هاشمی است”، ناگهان خود را ورشکسته و بی افق حس میکنند. با این حال یک رگه و منش سیاسی ثابت این سربازان ایجاد “حماسه انتخاباتی” این بوده که بین “بد و بدتر” انتخاب کنند. بالاخره آخوند دیگری هست که از حمایت رفسنجانی و خاتمی برخوردار است و روابط خوبی هم با خامنه ای دارد. حال با تردید دوربین هایشان را روی حسن روحانی متمرکز کرده اند. برخی در این صف امیدوارند اینبار جنبش سبز با رنگ بنفش راه بیافتد.

در اردوی مقابل یعنی باندهای دور و بر خامنه ای و راستهای متحجرتر، بنظر جلیلی کاندید اولشان بود. اما بتدریج نیروهای اصلی جناح راست روی ولایتی متمرکز شده اند. با اینحال تنور این مضحکه هنوز سرد است و به عملیات شوک و ایجاد دو راهی های تصنعی و هیجان انگیز و کنترل شده نیاز دارد. در روزهای نزدیک به مضحکه انتخابات باید منتظر مانور و مانیپولاسیون حکومت اسلامی برای فائق آمدن به فضای نفرت و سردی نمایش انتخابات بود. تناقضات و جنگ بقای نظام اسلامی به هر اقدام غیر قابل پیش بینی امکان میدهد.

فضای سیاسی ایران از فاکتورهای منطقه ای و جهانی تاثیر میپذیرد و بر این فاکتورها بعضا تاثیر میگذارد. در بغل گوش ایران اتفاقاتی فضای سیاسی ایران را تحت تاثیر قرار میدهد. رویدادهای ترکیه در روزهای اخیر و خواست رفتن اردوغان و دولتش، که قرار بود به الگوی خاورمیانه ای و آفریقائی “اسلام میانه رو” مطلوب آمریکا و غرب تبدیل شود، صفحه جدیدی را باز کرده است. کشمکش با دولت اردوغان کشمکشی با دولتهای مشابه در مصر و تونس نیز هست. این کشمکش باز خود را در تقابل با اخوان المسلمین در اپوزیسیون دست ساز سوریه و پر رنگ کردن گرایش راست کمتر مذهبی نشان میدهد. در افغانستان علیه جمهوری اسلامی تظاهرات میشود و در اردوگاههای فلسطینی در لبنان، احیانا با فشار حماس و ترکیه، از دریافت کمکهای حزب الله و ایران امتناع میشود و آنها را دور میریزند.

جریان اسلامی ضد زن با تمام شاخه ها و فرقه هایش بنا به عملکرد وحشی و جنایتکارانه شان از یکسو و مقاومت گسترده زنان و مردم آزادیخواه علیه قوانین ضد زن از سوی دیگر، ظرفیتهای کنترل اوضاع را برای طبقات حاکمه از دست میدهد و به جریانات دیگری در کشمکش قدرت سیاسی میدان میدهد. نمایش انتخابات در ایران خواه ناخواه از این روندهای منطقه ای و جهانی در کنار مسائل و مشکلات داخلی جمهوری اسلامی چه در درون حکومت و چه در تقابل با مردم محروم تاثیر میگیرد. سیاست جمهوری اسلامی حفظ بالانس خود در اوضاع خطیری است که پیش رو دارد و مضحکه انتخابات تنها دریچه ای برای بروز این تناقضات و به جلوی صحنه راندن آنهاست. جمهوری اسلامی در آستانه روزهای باقی مانده به مضحکه انتخابات خواهد کوشید راه حلی درازمدت تر در مقابل خود و برای تقابل با جامعه بگذارد. روند سیاسی در ایران و منطقه هرچه باشد و افت و خیزهای سیاست از هرچه تاثیر بپذیرد، اما نهایتا تاریخ را نه خامنه ای نه اردوغان و نه آمریکا نمیسازد. اگر اردوغان و مدل اسلامی اش که ورد زبان رسانه های غربی بعنوان “الگوی حکومتی جدیدی برای خاورمیانه”، ناگهان با عروج اعتراض توده ای در ترکیه و اولین تناقضات سیاست منطقه ایش به این روز می افتد، وضع جمهوری اسلامی میتواند بسرعت دگرگون شود. با ورود اردوی بشریت آزادیخواه به این جدال تعیین کننده، به نفع سکولاریسم و آزادی و برابری، اوضاع میتواند تماما زیر و رو شود.

در این صحنه درهم ریخته سهم زنان سرکوب و تداوم اوضاع سابق است. همه جا اسلام چنگال خونین اش را بدوا رو به زنان نشانه گرفته است. این “انتخابات” ها تنها به زن ستیزی و اختناق و لمپنیسم اسلامی مهر قانونیت میزند. قرار نبوده و نیست حقی از زنان اعاده شود. اتفاقا یک جهت اصلی این رویدادها عقب راندن و سرکوب زنان است.

با اینحال زنان جنبش و نیروی تعیین کننده ای در سیر نهائی این جدالها هستند. بحران در بالا انعکاس قدرت و اعتراض در پائین است و اعتراض زنان یک رکن اساسی آنست. اگر خواست آزادی و برابری خود را به جلسات تبلیغاتی کاندیدادهای رژیم میرساند، تنها بیانگر این واقعیت است که تمایلات و خواسته های اکثریت عظیم مردم ایران بیرون چهارچوبهای جمهوری اسلامی است و این فشار بحدی واقعی است که نمایش انتخاباتی رژیم هم از آن خلاصی ندارد.

آنچه در جریان است “جنگ بازنده ها” است. جنگ باندهای متفرقه اسلامی است که تا روز شیرین سرنگونی شان بارها علیه هم از رو شمشیر میبندند و بارها بخاطر منافع نظامشان و از ترس سرنگونی وحدت و ائتلاف و سازش میکنند. بحث در ایران نه بر سر مدلهای اقتصادی است، نه بر سر تقابل گرایشات شناسنامه دار سرمایه داری برسر دولتمداری و قانونگرائی است، و نه بر سر اسامی رمزی که مرتبا در رسانه ها بطور موسمی در مقابل مردم قرار داده میشوند. این یک جنگ بقا دائمی برای اجتناب از سقوط است که البته در کشمکش های درون حکومتی بیان سیاسی هم پیدا میکند.

یک سیاست استراتژیک برای جنبش آزادی زن در ایران برچیدن حاکمیت و قوانین اسلامی ضد زن و ضد جامعه است. زنان باید از تنش در اردوی اسلامیون در ایران و منطقه استقبال کنند و آنرا به وحدت آنها ترجیح دهند. جنبش آزادی زن ضروری است در کل منطقه پرچم سکولاریسم و نفی قوانین اسلامی را برافرازد. زنان در ایران نباید به نیروی اوباش ضد زن از هر جناح و دسته اسلامی تبدیل شوند. زنان باید این روندها را بدقت دنبال کنند و هرجا که میتوانند جلسات نمایش انتخاباتی را به جلسه محاکمه حکومت ضد زن تبدیل کنند. جنبش آزادی زن در ایران باید خود را برای ایفای نقش بعنوان یک جنبش مهم و موثر در تحولات سیاسی و تعیین کننده در شکست حکومت اسلامی آماده کند. دوران اسلام و حکومت اسلامی بویژه در ایران مدتهاست که به سر رسیده است. در رقم زدن این ورق تاریخی جنبش آزادی زن در ایران نقش مهمی ایفا خواهد کرد. *

۲ ژوئن ۲۰۱۳