پاسخی به یک دگماندیش قیلوقال گو!
نویسنده: برهان عظیمی
مرگ محمدرضا شجریان فرصتی به بسیاری از مدعیان کمونیست داد که دیدگاههای خود را در برخورد به روشنفکران و هنرمندان ابراز کنند. ای جمله جناب امید بهرنگ که مدعی طرفداری از سنتز نوین کمونیسم رفیق آواکیان است اما درک سطحی از کمونیسم دارند نیز دیدگاه و موضع خویش را در آن زمینه ارائه دادهاند. که ارتباط ناگسستنی با جامعه سوسیالیستی است که ایشان در مخیله خود تلاش میکند آنرا بوجود آورند! برای همین بر آن شدم که مختصراً نکاتی را در نقد موضع ایشان بیان کنم . پس بدون هیچ مقدمه و حاشیه روی به آن میپردازیم. اما قبل از پرداختن به دیدگاه ایشان آن این نکته را یادآور میشوم که این نقد همچنین به موضع رفیق اشرف دهقانی نیز برخورد میکند.
فرق جناب امید بهرنگ با رهبران واقعی انقلابهای کمونیستی این است که اولاً آنها از میان مبارزات تودهای سربلند کردهاند، از پایین شروع کردند و در رأس مبارزات قرار گرفتند و به رهبرانی که حرف و عملشان منطبق با رویکرد علمی بود تبدیل شدند، و جرئت و جسارت سنتز نوین کردن داشتند اما شما درزمانی میخواهید ادای آن رهبران را دربیاورید که بقول معروف “مدعیان رهبری و ریاست زیادند اما ارتش و یا پایگاه تودهای ندارند”، دوما برای اینکه انگ “رویزیونیسم” و یا رفرمیسم نخورید حقیقت را میپیچانید! همچون اسبی که دو چشمبندی در سمت راست و چپ هر چشمش گذاشتهشده و دید و بیناییاش آنچنان محدود میشود که فقط جلو و خط راست جلو جاده را ببیند! دگماندیشی و به مواضع ناصحیح گذشته سازمانتان(“حزب” م ل م اعلامشده در خارج کشور توسط چند نفر که با تارومار کردن سیاسی سکتاریستی هواداران اتحادیه کمونیستهای ایران و سربداران و آنان را کتک زدن و تهدید به حذف فیزیکی کردن، به یک تشکل اینترنتی بیپایه و دگم تبدیل شده است) چسبیدن یکی از خصایص اساسی شما و “حزب”تان است که در یکایک نوشتههای شما آنقدر بهطور حزنانگیز بروز میکند که حتی خوانندهای هم که آشنایی ابتدایی با علم کمونیسم و تاریخ جنبش کمونیستی جهانی و ایران دارد، فوراً آنرا درمییابد.
شجریان را با سران اصلاحطلبان حکومتی یکی گرفتن و از شاملو(که کمونیست نبود اما ضد کمونیست هم نبود و زمانی برای اینکه “حزب” شما خود را جا بیندازد صرفاً به او آویزان شده بود و همچنین نقلقول آوردن از رادیو دگماندیش سربداران که تبلیغاتش حول مواضع گوانزلا “صدر” حزب کمونیست پرو “جنگ خلق” همهچیز علم کمونیسم هیچچیز(!)بود، نشاندهنده این است که شما و حزبتان نماینده صالح برای سنتز نوین کمونیسم باب آواکیان نیستید و حتی آویزان شدن شماها به سنتز نوین بدون گسست از گذشته دگمتان نیز صرفاً یک بازی کودکانه ژست چپ رادیکال کمونیست بودن گرفتن و تکرار ملالانگیزی است که در تاروپود شما و تشکلتان ۳۰ سال است نهادینهشده است!
شما نیز مانند جناب بهرام رحمانی میخواهید در مورد همهچیز داستاننویسی و روایتپردازی کنید اما وجه مشترک شما و او این است که رویکرد و متدولوژی علم کمونیسم را نشناختهاید و یکشبه میخواهید همچون شهرزاد قصه گوی هزارویکشب را یکشبه به نثر درآورید!
از “ربنا” خواندن شجریان به سبک “امکلثوم” آنچنان ایراد میگیرید، که گویا او در یک جامعه سوسیالیستی و تحت رهبری حزب کمونیست انقلابی زندگی میکرد و نباید آن شعر را میخواند! اما در مورد خواندن شعر حافظ “یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد” در سال ۱۳۶۴ سکوت میکنید! این شعرخوانی و نوازندگی موسیقی سنتی در آلبوم بیداد که یکی از آثار مشترک پرویز مشکاتیان و محمدرضا شجریان است و نمیدانید او و گروه موسیقی “شیدا و عارف” در گیرودار اعدام زندانیان سیاسی توسط جمهوری اسلامی و فضای سیاسی آن زمان اجرا شد و جامعه را تحت تأثیر نسبی خود قرارداد آن چنانکه شجریان در کتاب رازمانا و نیز گفتوگوی خود با بیبیسی فارسی گفته است، “این آلبوم به دلیل فضای سیاسی بعد از انقلاب اسلامی شکلگرفته است.” بیداد گوشهای است در دستگاه همایون که قابلیت تبدیلشدن به آوازی مستقل را هم دارد، شجریان روی شعری از حافظ که بیتی از آن اعتراض چند نماینده مجلس ایران را به دنبال داشت، بهنوعی انتقاد و اعتراض خود به وضعیت موجود را بیان کرد. بیت چالشبرانگیز این بود: «شهر یاران بود و یاد مهربانان این دیار مهربانی کی سرآمد شهر یاران را چه شد.» بازی حافظ با عبارت «شهریاران» به گونهایاست که در مصراع اولی بهصورت ترکیب «شهرِ یاران» و در دومی به هر دو صورت «شهریاران» (پادشاهان) و «شهر یاران» خوانده میشود. شجریان به بیبیسی گفت او را برای یکشب بازداشت هم کردهاند.
مشکل کمونیستهای دگمی همچون امید بهرنگها و رفیق اشرف دهقانیها این است که وقتی میخواهند “سنتشکنی”(“گسست”!) کنند توقع انجام چنین کاری از دیگران و در اینجا بهطور مشخص از شجریان دارند و او را آنچنان یکجانبه در کنار مرتجعین حکومتی میگذارند و میکوبند که گویا این دگم اندیشان کلیه وظایف کمونیستی خود را در میان تودهها و در جامعه در پراتیک مبارزه طبقاتی انجام دادهاند و جامعه و هنرمندانش باید به ساز و موسیقی خود را آنگونه که اینها میخواهند کوک کنند و به ساز اینها برقصند! روشن است اینگونه نقدهای غیرعلمی و دگم اندیشانه و اینچنین جهتگیریهای سکتاریسمی نشاندهنده آن نوع از جامعه است که اینها در نظر دارند بوجود آورند!!! یک جامعهای که در آن هنرمندان و شاعران و نویسندگان از شور و حال میافتند و نمیتوانند به جامعه سوسیالیستی خدمت کنند و هیچکس حتی منتقدینی که برای سرنگونی دولت سوسیالیستی فعالیت تشکیلاتی نمیکنند، اجازه نقد و انتقاد و نقاط سیاه و کمبودها را گوشزد کردن ندارند!
نکته اساسی این است: علم ما، مارکسيسم- لنينيسم- مائوئيسم تکامل عظيمی را از سر گذرانده، علم کمونیسم در مارکسیسم-لنینیسم-مائوئیسم متوقف نشد و مسیر تکاملش در جريان مبارزه طبقاتی به وقوع پیوسته است،کمونیسم نوین توسط رفیق آواکیان تبیین شده است که در آن به چیستی و کندوکاو و ارائه یک سیاست راهبردی برای رفع مشکلات و کمبودهای انقلابات کمونیستی که به ساختن دو جامعه سوسیالیستی در شوروی و چین انجامید که از آن بهعنوان سرکوب آزادی هنر و انديشه ياد میشود، پرداخته است.
پرواز را دریاب… پرنده مردنی است!
تنها راه نجات ستمکشان و استثمارشوندگان ایران انقلاب واقعی کمونیستی و بوجود آوردن جامعه سوسیالیستی است!
سرنگونی نظام سرمایهداری تحت حاکمیت سران جمهوری اسلامی هم مطلوب، هم ممکن و هم ضروری است!
پیش بهسوی انقلاب کمونیستی و بوجود آوردن جامعه سوسیالیستی که در آن فرهنگ و هنر، دگراندیشی و جوشوخروش واقعی با رویکرد علمی و پیشبرد انقلاب بهسوی هدف نهایی کمونیسم باشد!
برهان عظیمی
سهشنبه، ۶ آبان ۱۳۹۹
* لینک نوشته امید بهرنگ و اشرف دهقانی در سایت روشنگری به ترتیب چنین است:
http://roshangari.info/?p=42560
http://roshangari.info/?p=42484