به ستم نژادی میتوان پایان داد- اما نه تحت این سیستم
توسط باب آواکیان
۱۵ ژوئن ۲۰۲۰ – ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ | revcom.us
مترجم: برهان عظیمی
به هرکجا که میرویم و در هر کاری که انجام میدهیم، با جسارت مطرح میکنیم:
انقلاب- نه چیزی کمتر!
این فقط یک شعار نیست- هرچند که یک شعار خیلی خوب و بسیار مهم است. این جملۀ تمرکز یک حقیقت بسیار عمیق است، که در شعار ما : این سیستم نمیتواند اصلاح شود- باید آن را سرنگون شود!، نیز بیان شده است.
اما منظور ما از اینکه میگوییم این سیستم قابل اصلاح(رفرم) نیست و چرا این حقیقت است، چیست؟ در نوشته چرا ما به یک انقلاب واقعی نیاز داریم و چگونه واقعاً میتوانیم انقلاب کنیم، من از “۵ توقف”[1] که عبارت است از تضادهای عمیق و مشخص و تمام رنجهای وحشتناکی که این سیستم سرمایهداری-امپریالیسم بر تودههای بشریت تحمیل میکند، صحبت میکنم؛ و چرا همه اینها نمیتواند تحت این سیستم(در چارچوب این سیستم-م) پایان یابد.[i] در اینجا میخواهم در مورد ستم سیستماتیک، قتل بیرحمانه مردم سیاهپوست و ستم نژادی بهطورکلی که با طغیان خشم ناشی از قتل جورج فلوید بهشدت برملا شده است تمرکز کنم – و دلایل اساسی که چرا این ستم را نمیتوان تحت این سیستم از بین برد، اما تنها از طریق انقلاب میتواند پایان یابد، بحث کنم.
ادامه ترور و قتل توسط پلیس بخصوص علیه سیاهپوستان (و همچنین لاتینها و بومیان آمریكا) اساساً به این دلیل نیست كه پلیس نژادپرست است– اگرچه زمانی که صحبت از پلیس بهطورکلی میشود، یقیناً اینکه پلیس نژادپرست هست صادق و درست است. این واقعیت که پلیس نژادپرست است، خود بیانگر و تابعی از این واقعیت است که ترور و قتل علیه مردم سیاهپوست (و سایر مردم رنگینپوست) توسط این سیستم ضروری(لازمالاجراء-م) است– برای حفظ “نظم” جامع این سیستم ستمگر ضروری است- و اگر پلیس نژادپرست نبود، پیشبرد این کار بسیار دشوارتر میشد.
علل اساسی این ستمگری
اما، عمیقتر وارد این مبحث شویم، چرا این ترور و قتل برای این سیستم ضروری است تا از “نظم” و عملکرد مداوم آن اطمینان حاصل کند؟ پاسخ این است که از ابتدای تأسیس این کشور، برتری نژادی سفیدپوستان در بنیاد و در نهادها و کارکرد مداوم این سیستم تعبیه و نصبشده است. بهطور خاص با توجه به سیاهپوستان، قرنها ستمگری از روزهای دوران بردهداری گرفته تا ایام جداییطلبی جیم كرو و ترور كو كلاس كلان تا به امروز با ادامه تبعیض سیستماتیک علیه مردم سیاهپوست، در هر بخش از جامعه(اشتغال، مسکن، تحصیلات، مراقبتهای بهداشتی ، و از این نوع)، بر آنها تحمل شده است. همه اینها منجر به شرایطی شده است که منابع برای داشتن یک زندگی مناسب از تودههای مردم سیاهپوست و بهویژه جوانان ربودهشده است تا آنجا که بسیاری از آنها همچنان در شرایط فقر و محرومیت و در ناامید زندگی کردن، نگهداشته شدهاند. مجدداً تأکید میشود که این مسئله بهسادگی به این دلیل نیست که افرادی که در مراکز قدرت هستند و تصمیم میگیرند که سیاستهای دولت را تصویب کنند نژادپرست هستند (گرچه این در مورد بیشتر آنها صادق است). این اساساً به دلیل ماهیت خود این سیستم و الزامات و نیرویهای محرکه تکاملیافته تاریخی این سیستم سرمایهداری-امپریالیسم است.
خوب این (“ماهیت خود این سیستم و الزامات و نیرویهای محرکه تکاملیافته تاریخی این سیستم سرمایهداری-امپریالیسم “) یکلقمه بزرگ است، بنابراین بیایید آن را خردکرده و تجزیهوتحلیل کنیم. این کشور بر پایه بردگی تودههای مردم آفریقا و همچنین نسلکشی انقیادگرانه بومیان آمریکایی و سرقت سرزمین آنها (و توسعه بیشتر مرزهایش مستلزم فتح بخشهای عظیمی از خاک مکزیک بود و مردمی که منشأ و اصلیتشان مکزیکی بود را به موقعیت سطح پایین درجه دوم نیز کاهش داد.) بوجود آمد و تأسیس شد. این امر مستلزم گسترش و بسط نژادپرستی برای “توجیه” همه ستمهای هولناک بود. سپس، زمانی که جنگ داخلی بر سر مسئله بردهداری آغاز شد، و حتی هنگامیکه بردهداری درنتیجه آن جنگ داخلی از بین رفت، با توجه به اینکه برتری نژادی سفیدپوست باقی ماند و بخش مهمی از “چسبی” شد که کشور را یکپارچه(در کنار هم) نگهداشته است. و تنها راه “بازگرداندن آن به هم” بر پایه سیستم سرمایهداری این بود که یکبار دیگر با زور برتری نژادی سفیدپوست تثبیت شود. به همین دلیل است که خیلی زود پس از پایان جنگ داخلی، سیاهپوستان در معرض سیستم تفکیک نژادی جیم کرو[2] (با برخورداری از پشتوانه ترور سیستماتیک، توسط اعدامهای غیرقانونی-لینچینگ- مکرر به اجرا گذاشته شد) قرار گرفتند، درحالیکه تجاوزات نسلکشی و سرقت سرزمین بومیان آمریکایی تشدید گشت و مهاجران از مکزیک در معرض تبعیض و خشونت مداوم توسط مجریان این سیستم قرار گرفتند.
در طول جنگ جهانی دوم، به دلیل نیاز حاکمان این کشور در اجرای آن جنگ، تعداد زیادی از سیاهپوستان نسلهای بعدی توانستند به شمال مهاجرت کرده و در صنایعی که در خدمت جنگ بودند کار کنند. و سپس، عمدتاً به دلیل این واقعیت که آمریکا در جبهه پیروز و برنده این جنگ قرار داشت و این واقعیت که جنگ در داخل سرزمین آن صورت نگرفت و هیچ آسیبی به تأسیسات و زیرساختهای صنعتی آن وارد نشد،- در این کشور پس از جنگ گسترش اقتصادی بوجود آمد. در این شرایط تعداد قابلتوجهی از سیاهپوستان توانستند ازجمله برخی از مشاغل با درآمد بهتر در کارخانهها (فولادسازی، اتومبیل و غیره) به کار ادامه دهند.
اما، درعینحال، به دلیل اینکه برتری نژادی سفیدپوستان طی قرنها در این سیستم نهادینه و بناشده است- و این واقعیت که حرکت غلبه بر این امر واقعا اساس(فابریک) سیستم را پاره و خُرد میکند و پایه و اساس آن را میشکند— مردم سیاهپوست همچنان در معرض تبعیض سیستماتیک ازجمله در اشتغال به کار (که “آخرین نفر در استخدام شدن و اولین نفر در اخراج شدن هستند” شرح دقیق وضعیت سیاهپوستان در رابطه با اشتغالشان است) میباشند. با استناد به مثال زشت دیگری، سیاست دولت در رابطه با مسکن با تبعیض آگاهانه و عمدی همراه است به این مفهوم که: پس از جنگ جهانی دوم، وامهایی داده شده به سفیدپوستان تا بتوانند خانههایشان را بخرند و بهطور فزایندهای به حومه شهرها بروند، درحالیکه جانبازان سیاهپوست (و دیگران) از این مزیت محروم شدند و در عوض سیاهان در پروژههای مسکن تفکیکگرانه در داخل شهرها قرار گرفتند. و این بخشی از ادامه تفکیک سیستماتیک و تبعیضآمیز مردم سیاهپوست بود.
درنتیجه جنبش حقوق مدنی و پسازآن جنبش رادیکالتر رهاییبخش سیاهان[3] در دهه ۱۹۶۰ برخی امتیازات به آنها داده شد و افزایش تعداد “چهرههای سیاهپوست در مقامات بالایی” و رشد طبقه متوسط سیاه افزایش یافته است. گرچه وضعیت آنها(طبقه متوسط سیاهپوست-م) بهمراتب بسیار ناامنتر از وضعیت طبقه متوسط سفیدپوستان است (چیزی که به طرز وحشیانهای در بحران سال ۲۰۰۸ نشان داده شد، که منجر شد تعداد زیادی از سیاهپوستان خانههای خود را از دست بدهند و به همین صورت اگر پسانداز ناچیزی هم داشتند آنرا از دست دادند). و در سالهای اخیر، تعداد زیادی کارخانه و منابع شغلی دیگر برای مردم داخل شهر تعطیل شده است که اغلب حوزه فعالت تولیدشان را بهجای دیگری – بهویژه به کشورهای جهان سوم (آمریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه و آسیا) جایی که وضعیت ناامیدکننده تودههای مردم ازجمله کودکان، آنها را در معرض سوپر استثمار قرار داده است، در برابر دستمزدهای نزدیک به گرسنگی، منتقل میکنند.
همه اینها، همراه با افزایش اتوماسیون و “فناوری کامپیوتری” تولید[4]، زمانی که با تفکیک مداوم و تبعیضی که در این سیستم تعبیهشده است، به شرایطی منجر شده است تعداد زیادی از مردم سیاهپوست و بهویژه جوانان، نسلهای متمادیشان از گذشته تاکنون نهتنها بیکار بودهاند بلکه هیچ چشمداشتی برای اشتغال معنیدار در اقتصاد عادی (“رسمی”) در آنها باقی نمانده است.
“ترکیب زهرآگین” سرمایهداری و نژادپرستی
در اینجا ما “ترکیب زهرآگین” تفکیک و تبعیض سیستماتیک، تاریخی تکاملیافته، که با خشونت وحشیانه توسط دستگاه قدرت دولتی موجود اعمال میشود، همراه با عملکرد و الزامات اساسی اقتصاد سرمایهداری- را شاهد هستیم که شامل تمرکز بیشتر و بیشتر نهفقط ثروت، بلکه ابزار تولیدی (فناوری، کارخانهها و سایر ساختارهای فیزیکی، منابع مواد اولیه و غیره) که در اختیار و تحت کنترل شرکتهای بزرگ سرمایهداری و مؤسسات مالی است که بهطورقطع در یک رقابت بریدن خرخره همدیگر نهتنها در یک کشور خاص بلکه بهطور فزایندهای در مقیاس جهانی قفلشدهاند، و به همین دلیل به استثمار بیرحمانه مردم سوق داده شده و دائماً به دنبال راههایی حتی شرورانهتر برای سوپراستثمار کردن تعداد زیادی از افراد ناامید، ازجمله کودکان، در یک شبکه جهانی کارخانههای عرقریزان هستند. (بهعنوانمثال، تولید تلفنهای همراه و کامپیوترها که به ماده معدنی کلتان[5] بستگی دارند در شرایط ناگوار و ترسناکی توسط مردم، ازجمله تعداد زیادی از کودکان، در كنگو در آفریقا استخراج میشود) و بخش اعظمی از لباسهایی كه در آمریكا خریداری میشوند توسط تعداد بسیار زیادی از زنانی که در کشور آسیایی بنگلادش در شرایط وحشتناک کار میکنند، تولید میشود.)
در این شرایط و بهویژه با رشد تجارت بینالمللی مواد مخدر و نفوذ عمیق آن به آمریکا، بسیاری از این افراد، بهخصوص جوانان که خود را به اشتغال در “اقتصاد رسمی” ممنوعالورود میبینند، به سمت فروش مواد مخدر و همچنین فعالیتهای مجرمانه دیگر روی آوردهاند، کاری که توسط سیاست دولت ترغیب شده است و درواقع منجر به جابجایی و ورود مقادیر زیادی مواد مخدر به داخل شهر شده است، حتی زمانیکه مقامات از این وضعیت استفاده میکنند تا بتوانند بهطور خاص سرکوب سیستماتیک علیه جوانان با مواردی مانند “متوقف کردن و تفتیش و جستجو” را انجام دهند. نتیجه همه اینها افزایش عظیم حبس توده مردم و همچنین قتل مداوم تعداد زیادی از جوانان “اقلیت” توسط پلیس بوده است.
درعینحال، روشی که آمریکا بر مکزیک و سایر قسمتهای آمریکای لاتین استیلایش را ادامه داده است و اقتصادشان را کنترل و داغان کرده، دولتها را فاسد میکند و روابط اجتماعی میان مردم در آن کشورها را به تباهی کشانده است-نتیجه همه اینها باعث گریختن اجباری تعداد زیادی از مردم آن کشورها و مهاجرت به آمریکا شده، جایی كه در معرض استثمار شرورانه در كارخانهها و مزارع كشاورزی و سایر بخشهای اقتصاد این كشور قرار دارند. تعداد زیادی از نسلهای جوان این مهاجران نیز باندهای تشکیل دادهاند و یا درگیر در تجارت مواد مخدر و جرائم مرتبط شدهاند.
اما اخیراً، در بسیاری از محلههای درون شهر، به دلایل زیادی – ازجمله این واقعیت که “اپیدمی کرک” تلفات وحشتناکی بر مردم وارد کرده است- تجارت کوکائین و سود بالایی که از آن تعداد نسبتاً کمی از “رئیسان بالایی” در سلسلهمراتب تجارت مواد مخدر کرده است، کاهشیافته است. برای یک دوره، بهویژه در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰با توجه به درماندگی و ناامیدیشان، تجارت مواد مخدر “استخدامکنندۀ اصلی”(کارفرمای اصلی-م) جوانان زن و مرد و حداقل یک منبع اصلی درآمد اساسی در داخل شهرها برای بسیاری (حتی اگر وعده “ثروتمند شدن” برای اکثر آنها توهمی بیش نبود) بود. اکنون، حتی این منبع اشتغال و درآمد – به همان اندازه که ناخوشایند و مضر نیز – برای بسیاری از مردم ناپدیدشده یا بسیار کاهشیافته است. این امر به وضعیت تیرهبختی تعداد انبوهی از جوانان درونشهری بهویژه که تحت این سیستم آیندهای جز زندان، مرگ زودرس یا زندگی ناامیدکننده، به این یا آن شکل دیگر، و تلاش برای زنده ماندن و مراقبت از عزیزانشان افزوده است.
همه اینها را در محدوده این سیستم نمیتوان تغییر داد، دگرگون کرد و بر آن غلبه کرد. علیرغم آنچه هر سیاستمداری (“لیبرال” یا فاشیست کاملاً آشکار مانند ترامپ) ممکن است بگوید، هیچ راهی وجود ندارد که این سیستم بتواند عملکرد “خود را برعکس کند” و بخشهای بزرگی از صنعت را به داخل شهرها و با “دستمزدی که درخور تأمین زندگی شایسته” انسانی برای همهکسانی که اکنون از حق اشتغال محروم شدهاند، بازگرداند. حتی اگر دولت “اراده سیاسی” برای انجام این کار داشته باشد، انجام این کار (با استخدام میلیونها نفر از افراد بیکار سابق یا آنان که “کار ناکافی” با “دستمزدی که درخور تأمین زندگی شایسته” انسانی باشد) به خاطر موقعیتهای رقابتی سرمایهداران آمریکایی در اقتصاد جهانی را بهطورجدی تضعیف میکند. و اگر آنها تلاش كنند كه این كار را انجام دهند و درعینحال سعی كنند بهطورجدی بر كلیه روابط تکاملیافته تاریخی برتری نژادی سفید غلبه كنند، این امر بهطور كامل به اختلال در “انسجام” اجتماعی كه “این كشور را در كنار هم نگه میدارد”، با برتری نژادی سفیدپوستان بهعنوان یك بخش مهم از این سیستم، میانجامد.
اینکه “افراد خوشقلب” – و بهویژه بسیاری از افراد سفیدپوست – میگویند (و صادقانه هم میگویند) در اعتراض به اینکه پلیس عامدانه فقط آدمها را بیرحمانه بکشد، باید مردم را بسیج کرد، یکچیز است. اما تصور کنید چه اتفاقی میافتد اگر تحت این سیستم و با نحوه کارکرد اقتصاد آن، دولت تلاش کند سیاستی اتخاذ کند که بیکاری را در طولانیمدت در داخل شهرها برای مردم سیاهپوست حل کند، سیاهپوستانی که نهتنها از داشتن شغل محروم نشدهاند بلکه برای شغلهایی که وجود دارد آموزش ببینند- تصور کنید که واکنش بسیاری از سفیدپوستان که موقعیت بهتر خود را درنتیجه این سیاستها از دست میدهند، چه خواهد بود. تصور کنید که اگر این نوع سیاستها نهتنها در مورد اشتغال، بلکه برای تحصیلات و در همه موارد اعمال شود، چه اتفاقی میافتد. (ما قبلاً شاهد “واکنش شدید” که در پاسخ به تلاشهای حتی حداقلی برای اجرای برنامههای “اقدامات حمایتگرانه”-affirmative action-[6] در اشتغال و آموزش پرورش داده میشد، بودیم.)
یکبار دیگر تأکید میشود، مسئله صرفاً این نیست که “سفیدپوستان نژادپرست هستند”. هرچند بسیاری از آنها نژادپرست هستند، اما بسیاری نمیخواهند اینگونه باشند. اما مشکل عمیقتر این است که با توجه به روش اساسی که اقتصاد سرمایهداری کار میکند، و اینکه چگونه همه تشویق میشوند که “به فکر خود باشند”- و اساسیتر، این واقعیت که مردم واقعا هدایتشده و مجبور به رقابت با یکدیگر در هر زمینه قابلتوجه زندگی هستند ازجمله درزمینهٔ اشتغال و تحصیلات- اگر تحت این سیستم تلاش شود که بر واقعیت و آثار قرنها ستم نژادپرستانه غلبه کند درواقع آشوب و درگیری مخربی در بین مردم بوجود میآید و “انسجام” جامعه را پاره میکند.
هرگونه مباحثه برای دست کشیدن از مبارزه با هر نوع تبعیض، نابرابری و ستمگری در هر بخش از جامعه بهطورقطع و بهوضوح قابلقبول نیست. مقابله بر ضد ستمگری و گرفتن امتیازات از قدرتی که سرکار است- به خاطر آنکه تودههای مردم را قادر میسازد که قدرت خود را در بپاخاستن و کنار هم متحدانه در اعتراض به ستمگری ایستادن و مردم را از همه نقاط جامعه جذب کنند، بهجای اینکه احساس انزوا کنند، وحشیانه موردحمله قرار بگیرند و ناامیدی شوند، حس کنند بسیار مهم است. و بسیار مهم است که به توانایی تودههای مردم برای کسب درک و ساختن سازمان لازم(ضروری) برای مبارزه همهجانبه نهایی در از بین بردن کل سیستم ستمگر، خدمت نمود و نقش ایفا کرد. اما نکته دقیقا این است: به همان اندازه که این مبارزات تودهای مهم است، اگر مآلاً به سمت نکتۀ پایین آوردن کلیت سیستم باهدف سرنگونی کل این سیستم و چیزی بهتر از آن را بوجود نیاورند، نرسند، همانطور که قبلاً نیز تأکید کردم، حتی در مواردی که درگرفتن امتیازاتی از سران قدرت حاکمه پیروز شوند، “تا زمانی که این سیستم در قدرت باقی بماند، نیروهای قدرتمندی خواهند بود که برای حمله و تضعیف آن مبارزات حرکت میکنند و حتی میخواهند این دستاوردهای جزئی را معکوس کنند و پس بگیرند.” و بنابراین مردم ستمکش باقی خواهند ماند و بار دیگر بااحساس حقارت روبرو میشوند، و بار دیگر جدا و چندپاره میشوند و در برابر یکدیگر میایستند.[ii]
نکته اساسی و اساسی این است که مبارزه با ستم نژادی (و هرگونه ستمگری) نباید در محدوده این سیستم محصور بماند، بلکه در عوض باید بهعنوان بخشی از مبارزه کلی در جهت هدف از بین بردن این سیستم انجام و بهپیش برده شود. این واقعیت که چنین ستمی تحت این سیستم نمیتواند از بین برود، دلیلی برای دست برداشتن ناامیدانه از مبارزه نیست بلکه:
—این دلیل قانعکنندهای است که این سیستم باید و میتواند محو شود
—و این منشأ اساسی است اینکه چگونه میتوان در بسیج مردم برای مبارزه انقلابی که سرانجام آن سیستم را سرنگونی کنند موفق شد و قلبشان را تسخیر کرد!
همه اینها نشاندهنده این است که هیچ حرکتی واقعی و معنادار از طرف حاکمان در قدرت(و هر یک از سیاستمداران و احزاب سیاسی مرتبط با آن) که بتواند به تجربه و میراث قرنها ستم نژادپرستانۀ وحشیانه و به وضعیتی که امروزه سوق داده شده است، وضعیتی که میلیونها جوان سیاهپوست و دیگر جوانان رنگینپوست هیچ امیدی برای آینده مناسبی تحت این سیستم ندارند، پایان دهد، صورت نخواهد گرفت.
همانطور که قبلاً اشاره کردم: “پس این سیستم با جوانان که آینده و امیدی ندارند، چه میکند؟ آنها را با تهدید و ارعاب مهار میکند…. با خشونت مهارشان میکند.”[iii]
و همه اینها دلالت بر این دارد که ترور سیستماتیک(منظم و مکرر-م) پلیس بهطرف مردم سیاهپوست و سایر افراد رنگارنگ هدایتشده است. به همین دلیل است که این امر نهتنها به سر جوانان (و دیگران) در داخل شهرها میآید، بلکه اینکه چرا میتواند منجر به آزار و اذیت، وحشیگری و قتل هر فرد سیاهپوست، در هرجای دیگر، حتی افراد با تحصیلات و جایگاه بالاتر در جامعه شود. اگر سیستم نیاز دارد که پلیس برای مهار کردن تودههای مردم در داخل شهرها را “خشونت” کند، که چنین هم میکند، پس این کار از طریق به سر مردم سیاهپوست و سایر افراد رنگینپوست “ریختن”(آنها را هدف قرار دادن-م) بهطورکلی اعمال میشود. پلیس نه تمایل و نه توانایی و نه ارادهای برای تمایز میان …….”خوب” (این جای خالی بعد از “خوب” را پرکنید که از چه اصطلاحات نژادپرستی استفاده میکنند) و “بد” دارد. فراتر از آن، ماهیت “تصادفی” وحشیگری و قتل باعث میشود تا در ترساندن (ارعاب) مردم مؤثر واقع شود- یعنی همه را ، حتی افرادی که “موقعیت بهتری” دارند نیز بهدرستی احساس میکنند که میتوانند هدف این امر باشند.
یک راهحل وجود دارد: انقلاب و دنیای نوین کاملاً رادیکال و متفاوت
به همین دلایل، ستم نژادپرستانه تا زمانی ادامه خواهد یافت که مردم تحت سلطه این سیستم سرمایهداری- امپریالیسم زندگی کنند. نهتنها درست، بلکه بسیار مهم و حیاتی است که برخیزید و به مبارزه مصممانهای علیه این بپردازید، بلکه تشخیص این نکته که این ستم نژادپرستانه تحت این سیستم هرگز از بین نخواهد رفت و هرگز نمیتواند از بین برود، و سرانجام برای پایان دادن به آن، ما به یک سیستم کاملاً رادیکال متفاوت نیاز داریم.
ما به یک سیستم اقتصادی کاملاً رادیکال متفاوت نیاز داریم – یک سیستم اقتصادی سوسیالیستی (روابط تولیدی سوسیالیستی نوین) که با تکامل و استفاده از ابزار تولید بهصورت اشتراکی(جمعی) حرکت کرده و هدایت شود و نیازهای تودههای مردم ازنظر مادی (برای اشتغال، غذا، مسکن، مراقبتهای بهداشتی و غیره) و همچنین نیازهای آنها ازنظر فکری و فرهنگی و نیز فراهم آوردن ابزاری برای تودهها نهتنها زندگی شایسته انسانی داشته باشند بلکه برای درک علمی مبانی و نیاز و همچنین با مشاركت آگاهانهتر بیشتر تحولِ جامعه را دامن زنند تا سرانجام و كاملاً تمام روابط ستم و استثمار را از بین ببرد و از چنان مبارزه در سراسر جهان حمایت كنند. و، بهعنوان یکی از مهمترین اولویتها و اهدافشان، این مستلزم مبارزه مصمم برای غلبه بر و درنهایت رفع ستم نژادی در هر جنبهای از جامعه است.
اقتصاد سوسیالیستی کاملاً رادیکال متفاوت (روابط تولیدی) پایه و اساسی را فراهم خواهد کرد که روند مداوم ریشهکن کردن ستم نژادی و همه ستمها را میتوان در زمین مناسب و مطلوب انجام داد و سرانجام میتواند در غلبه بر همه اینها موفق شود. موارد زیر از نوشته فراشکافتها من در مورد این رابطه و روند کلیدی صحبت میکند:
درنهایت، روابط تولیدی، شالوده و محدودههای تغییر را تعیین میکند، ازنظر اینکه شما چگونه به هرگونه مشکل اجتماعی، ازجمله ستم به زنان، یا ستم به مردم سیاه یا لاتینتبار، یا تضاد بین کار ذهنی و کار دستی برخورد میکنید، یا به وضعیت محیطزیست یا وضعیت مهاجران و غیره برخورد میکنید. درحالیکه همه این موارد بهخودیخود واقعیت و نیروی محرکه خود را دارند و قابل کاهش برای سیستم اقتصادی نیستند، همه آنها در چارچوب و نیروی محرکه اساسی آن سیستم اقتصادی اتفاق میافتند. و آن سیستم اقتصادی، آن روابط تولیدی، اساس و محدوده نهایی تغییر را در رابطه با تمام آن سؤالات اجتماعی تعیین میکند. بنابراین، اگر میخواهید از شر اینهمه اشکال مختلف ستم خلاص شوید، باید آنها را همانگونه که وجود دارند مورد خطاب قرار دهید و حلوفصل نمایید، اما شما همچنین باید اساساً سیستم اقتصادی را تغییر دهید تا این توانایی را داشته باشید که بتوانید از طریق آن تغییر و تحولات را بهطور اساسی بهپیش ببرید. بهعبارتدیگر: شما باید یک سیستم اقتصادی داشته باشید که مانع از انجام آن تغییرات نشود و در عوض نهتنها اجازه میدهد بلکه پایه و اساس مساعدی برای ایجاد آن تغییرات ایجاد میکند.[iv]
قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی چشمانداز گسترده و طرح مشخصی برای چنین سیستم اقتصادی کاملاً رادیکال متفاوت و برای مؤسسات(نهادهای) دولتی، قوانین و یک نظام حقوقی و همچنین رویکردی درزمینهٔ آموزش، علوم، هنر و فرهنگ که از آن روابط تولیدی سرچشمه میگیرد را فراهم میکند. و راه را نهایتاً برای حذف کلیه ستم و استثمار باز میکند.[v] و در نوشته چرا ما به یک انقلاب واقعی احتیاج داریم و چگونه واقعاً میتوانیم انقلاب کنیم (و همچنین سایر کارهای دیگرم) استراتژی اساسی برای اجرای انقلاب بیانشده است که میتواند امکان به کار گرفتن این قانون اساسی را فراهم کند تا جهانی را عاری از کلیه رنجوستم و جنونهای غیرضروری که تودههای بشریت تحت سلطه این سیستم سرمایهداری-امپریالیسم با آن روبهرو هستند، بوجود آورد.
این چرایی و چگونگی اینکه ستم نژادی و تمام ستمگریهایی که در این سیستم سرمایهداری-امپریالیسم تنیده شده است، میتواند پایان یابد هست- اما فقط از طریق یک انقلاب برای از بین بردن این سیستم.
به همین دلیل است که ما همچنان بر این حقیقت اساسی تأکید میکنیم: ما دو انتخاب داریم: یا به زندگی با همه اینها ادامه دهید-و نسلهای آینده را محکومبه همان زندگی یا بدتر از آن، اگر اصلاً آینده داشته باشند- یا انقلاب کنیم!
به همین دلیل ما همچنان با جسارت این شعار را مطرح میکنیم: انقلاب-نه چیزی کمتر!
پانویسها:
[1] – توضیح مترجم: رفیق آواکیان در نوشته “استراتژی…برای یک انقلاب واقعی” که یک بخش از نوشته “فراشکافتها” است به این نکات اینگونه برخورد میکند: «رویکرد علمی کمونیسم نوین تأکید میکند که اساس این انقلاب در تفکر تودههای مردم در هر زمان مشخص قرار ندارد، بلکه در تضادهای بنیادین این سیستم که باعث تهیدستی(بدبختی) مداوم تودههای بشریت میشود و درعینحال این تضادها در ساختارها و دینامیک(قوای محرک) این سیستم تعبیهشدهاند و نمیتوانند در چارچوب این سیستم برطرف شود یا از بین برود، استوار است.
این مفهوم متمرکزش را “۵ توقف” پیدا میکند:
۱– توقف قتلعام، حبس تودهای، خشونت پلیس و به قتل رساندن مردم سیاهپوست و قهوهای!
۲– توقف تخریب پدرسالارانه، انسانزدایی، و انقیاد همه زنان در همهجا و همه سرکوبهای مبتنی بر جنسیت یا گرایش جنسی!
۳– توقف جنگهای امپراتوری، ارتشهای اشغالگر و جنایات علیه بشریت!
۴– توقف خبیث و پست شمردن مهاجرین، آزار و اذیت، جرمگیری و اخراج مهاجران و نظامی شدن مرزها!
۵– توقف سرمایهداری- امپریالیسم در از بین بردن(تخریب) سیاره ما!
شما میتوانید چگونگی مناسبت و اضطراری بودن این “۵ توقف” و تضادهایی که در مورد آنها وجود دارد، ببینید.»
لینک ترجمه فارسی این تحلیل آواکیان در تلگرام این است:
https://t.me/New_Communism/1757
[2] – جیم کرو قوانینی بود که در سطح ایالتهای محلی اجرا میشد و تفکیک نژادی را در جنوب آمریکا اعمال میکردند. این قوانین در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به تصویب رسیده بود که قانونگذاران سفیدپوست تحت سلطه دموکراتها برای از بین بردن حق رأی دادن و حذف امتیازهای سیاسی و اقتصادی حاصل دسترنج سیاهپوستان که در زمان بازسازی بعد از جنگ داخلی به اجرا گذاشته شد. قوانین جیم کرو تا سال ۱۹۶۵ اجرا شد. قوانین جیم کرو عملاً تفکیک نژادی را در کلیه تسهیلات عمومی در ایالتهای ایالات جنوبی کنفدراسیون طرفدار بردگی سابق آمریکا و سایر ایالت از دهه ۱۸۷۰ و ۱۸۸۰ آغاز کرد. قوانین جیم كرو در سال ۱۸۹۶ در پروندههای پلیسی علیه فرگوسن تأیید شد، كه در آن دادگاه عالی آمریكا حکم حقوقی “جدا اما برابر” خود را درباره استفاده از تسهیلات عمومی برای آمریکاییهای سیاهپوست تأسیس كرد. علاوه بر این، آموزش عمومی از زمان تأسیس آمریکا در بیشتر مناطق جنوبی پس از جنگ داخلی (۶۵– ۱۸۶۱) اساساً سفیدپوستان و سیاهپوستان را از هم جداشده کرده بود.
اصل قانونی تفکیک نژادی “جدا اما برابر” به تأسیسات و تسهیلات عمومی و حملونقل ازجمله قطارهای بینشهری و اتوبوسها گسترش یافت. تسهیلات برای آمریکاییهای آفریقاییتبار در مقایسه با تسهیلات برای آمریکاییهای سفیدپوست از سطح پایینترین برخوردار بود و بودجه ناچیزی به آن تعلق میگرفت. بعضیاوقات، هیچ امکاناتی برای آنها وجود نداشت. بهعنوان یک نهاد قانونی، جیم کرو برای سیاهپوستان ساکن جنوب، وضع نامساعدی درزمینهٔ اقتصادی، آموزشی و اجتماعی را نهادینه کرد.
قوانین و مقررات قانون اساسی ایالتی جیم کرو، تفکیک نژادی مدارس دولتی، اماکن عمومی و حملونقل عمومی و تفکیک نژادی سرویسهای بهداشتی، رستورانها و مخزنهای آب نوشیدنی برای سفیدپوستان و سیاهپوستان را مقرر کرده بود. ارتش آمریكا قبلاً تفکیک نژادی را مقرر کرده بود. رئیسجمهور وودرو ویلسون( Woodrow Wilson) که از حزب دموکرات بود، تفکیک محلهای کار فدرال را در سال ۱۹۱۳(اولین سال ریاستجمهوریاش) قانونی کرد.-توضیح مترجم. منبع ویکیپدیا
[3] – Black liberation movement– جنبش رهاییبخش سیاهان- توضیح مترجم
[4] – cybernation– سایبرنیشن: کاربرد کامپیوترهای برنامه ریزه شده و تزویج شده با ماشینآلات خودکار بهمنظور کنترل و انجام عملیات پیچیده.- توضیح مترجم
[5] – Coltan– کلتان: اسم کوتاه شدهای است برای «کلمبیت تانتالیتس» و ازنظر صنعتی بهعنوان تانتالوم شناخته میشود. یک سنگ فلزی سیاه بسیار نایاب است که از آن عناصر نیوبیوم و تانتالوم استخراج میشود. این سنگ در معادن کنگو بیش از هر جای دیگر جهان وجود دارد.- توضیح مترجم
[6] – Affirmative action– اقدامات حمایتگرانه یا اقدامات تصدیقآمیز: برنامهای است که با اتکا به قوانین وضعشده توسط دولت آمریكا برای ایجاد فرصت برابر درزمینهٔ اشتغال به کار، پذیرش دانشكده و مواردی ازایندست به کسانی كه قبلاً از این حقوق محروم شده بودند مانند زنان( بهعنوان یک گروه جنسیت) و گروههای خاص اقلیت نژادی همچون سیاهپوستان و سرخپوستان و قهوهای پوستان.
بهعبارتدیگر در آمریکا اقدام تصدیقآمیز به مجموعهای از سیاستها و شیوههای جلوگیری از تبعیض مبتنی بر نژاد، عقاید، رنگ و منشأ ملی جنسیت اشاره دارد. اکنون اغلب به سیاستهایی که از اعضای گروههای محروم یا تحت حمایت که قبلاً دچار تبعیض در حوزههایی همچون آموزش، اشتغال و مسکن بودند، حمایت میکند. ازنظر تاریخی و بینالمللی، حمایت از اقدامات تأییدآمیز درصدد دستیابی به اهدافی همچون پرهیز از نابرابری در اشتغال و پرداخت دستمزد، افزایش دسترسی به تحصیلات، ارتقاء تنوع و رفع جبران اشتباهات ، مضرات یا موانع ظاهری گذشته است. این اقدام تصدیقآمیز در اکثر کشورهای سرمایهداری-امپریالیستی همچون بریتانیا، فرانسه، آلمان و همه کشورهای اتحادیه اروپا وجود دارد، ولی عملاً به خاطر نژادپرستی سفیدپوستان که در رأس آن دولتها هستند و در آن سیستم تنیده شده است همیشه به زیر پا گذاشته میشود! در آمریکا این قانون توسط جان اف کندی در ۶ مارس ۱۹۶۱ به امضا رسید و به یک قانون تبدیل شد.– توضیح مترجم
[i] – متن و فیلم این گفتار باب آواکیان «چرا ما به یک انقلاب واقعی نیاز داریم و چگونه واقعاً میتوانیم انقلاب کنیم» در وبسایت انقلاب در دسترس است.
[ii] – جملهای که در این بخش از این مقاله نقلشده است از نوشته “چرا ما به یک انقلاب واقعی نیاز داریم و چگونه واقعاً میتوانیم انقلاب کنیم” آمده است.
[iii]– “در مورد وحشیگری و قتل پلیس: با فرمان صادر کردن این متوقف نمیشود. ما به انقلاب نیاز داریم!” این بخش از جلسه پرسش و پاسخ با باب آواکیان ، پس از ارائه سخنرانی در سال ۲۰۱۸ در شیکاگو از سخنرانی “چرا ما به یک انقلاب واقعی نیاز داریم و چگونه واقعاً میتوانیم انقلاب کنیم” ، در وبسایت انقلاب ( revcom.us) نیز موجود است.
[iv]– این نقلقول از نوشته “فراشکافتها: فراشکافت تاریخی توسط مارکس، و فراشکافت بیشتر با کمونیسم نوین، یک شرح خلاصه پایهای” باب آواکیان است که وبسایت انقلاب موجود است. این نوشته در اصل در کتاب باب آواکیان تحت عنوان «کمونیسم نوین: علم، استراتژی، رهبری برای یک انقلاب واقعی و یک جامعه کاملاً نوین در مسیر رهایی واقعی”»آمده است. که توسط انتشارات اینسایت (Insight Press) در سال ۲۰۱۶ منتشرشده است. استفاده از فونت ایتالیک در نوشته اصلی است.
ترجمه فارسی “فراشکافتها” در دو لنیک زیر قابل دستری است:
https://t.me/New_Communism/1642
http://azadi-b.com/J/file/frashekaftha.pdf
[v] – قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی ، نویسنده باب آواکیان ، نیز در وبسایت انقلاب revcom.us موجود است.